مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

با کاروان عشق؛ قسمت دهم

1390/9/7 16:53
نویسنده : یه مامان
5,077 بازدید
اشتراک گذاری

فرا رسیدن ایام سوگواری ماه محرم رو به شما مامان های عزیز تسلیت می گیم، ان شاالله در دهه ی محرم هر روز بعد از ظهر با کاروان عشق در خدمت شما خواهیم بود و امیدواریم که همراهی با این کاروان در بالابردن معرفتمون در زندگی موثر باشه، پیشاپیش از همراهی همه ی شما سپاسگزاریم و التماس دعا داریم. 

خلاصه: امام حسین علیه السلام حاضر به بیعت با یزید نشد و تصمیم گرفت تا شبانه از مدینه خارج شوند و به سوی مکه بروند، امیر مکه از ترس شورش مردم از مکه گریخت و یزید برای در دست گرفتن اوضاع بعد از همفکری با مشاوران خود طرحی را تصویب کرد و حاکمی شجاع و نترس را به همراه لشکری به مکه فرستاد. با ورود امير جديد  و بررسى تغييرات اوضاع مكّه و دعوت مردم کوفه، امام تصميم گرفت به کوفه برود. در مسیر حرکت از مکه به کوفه خبردار شد که یزید ابن زیاد را برای آرام کردن اوضاع کوفه به آنجا فرستاده است...

 

 با کاروان عشق؛ قسمت نهم

اكنون غروب روز سه شنبه، بيست و دوم ذى الحجّه است و كاروان حسينى در منزلگاه «ثَعْلبيّه» منزل كرده است. آنجا را نگاه كن! دو اسب سوار به اين طرف مى ‏آيند. به راستى، آنها كيستند كه چنين شتابان مى‏ تازند؟ گويا از مكّه مى ‏آيند.

 آنها فرسنگ ‏ها راه را به عشق پيوستن به اين كاروان طى كرده‏ اند. نام آنها عبداللَّه و مُنذر است. خدمت امام مى ‏رسند و دست آن حضرت را مى ‏بوسند. خداى من! اين دو آرام آرام اشك مى‏ ريزند. گويا آنها مى‏ خواهند خصوصى با امام سخن بگويند و منتظرند تا دور امام خلوت شود. امام نگاهى به ياران خود مى ‏كند و مى‏ فرمايد:

 - من هيچ چيز را از ياران خود پنهان نمى‏ كنم. هر خبرى داريد در حضور همه بگوييد.

 -سواری به ما خبر داد كه مسلم بن عقيل...

 بغض در گلو، اشك در چشم...

 همه نفس‏ها در سينه حبس شده است!

 آنها چنين ادامه مى ‏دهند: «مسلم بن عقيل در كوفه غريبانه كشته شده‏ است. آن اسب سوار ديده است كه پيكر بى‏ جان او را در كوچه ‏هاى كوفه به زمين مى ‏كشيدند».

 
نگاه‏ ها متوجّه امام است. همه مبهوت مى ‏شوند. آيا اين خبر راست است؟ امام سر خود را پايين مى‏ اندازد و سه بار مى‏گويد: « إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَيْهِ رَ اجِعُون. خدا مسلم و هانى را رحمت كند».

 قطرات اشك به آرامى بر گونه‏ هاى امام سرازير مى‏ شود. صداى گريه امام به گوش همه مى‏ رسد. بغض همه مى ‏تركد و صداى گريه بلند مى ‏شود.
 
اگر يادت باشد برايت گفتم كه عدّه‏ اى از مردم به هوس رياست و مال دنيا با ما همراه شده بودند. آنها از ديروز كه خبر شهادت مسلم را شنيده‏ اند دو دل شده‏ اند. آنها نمى‏ دانند چه كنند، اين مردم، مدّتى با امام حسين ‏عليه السلام همراه بوده‏ اند. با آن حضرت بيعت كرده‏ اند و به قول خودمان نان و نمك امام حسين‏ عليه السلام را خورده‏ اند. امّا مشكل اين است كه اينها از مرگ مى‏ ترسند.

 اينان عاشقان دنيا هستند و براى همين نمى ‏توانند به سفر عشق بيايند. در اين راه بايد مانند مسلم همه چيز خود را فداى امام حسين ‏عليه السلام كرد. ولى اين رفيقان نيمه‏ راه، سوداى ديگرى دارند. آنها با خود مى‏ گويند: «عجب كارى كرديم كه با اين كاروان همراه شديم.»
 
امام تصميم دارد كه براى ياران و همراهان خود مطالبى را بازگو كند. همه افراد جمع مى‏ شوند و منتظر شنيدن سخنان امام هستند. امام چنين مى‏ فرمايد: «اى همراهان من! بدانيد كه مردم كوفه ما را تنها گذاشته‏ اند. هر كدام از شما كه مى‏ خواهد برگردد، برگردد و هر كس كه طاقت زخم شمشيرها را دارد بماند.»

 سخن امام خيلى كوتاه و واضح است و همه كاروانيان پيام آن حضرت را فهميدند. اين كاروان راهى سفر خون و شهادت است!

 خواننده ی عزيز! نمى‏ دانم از تو بخواهم طرف راست را نگاه كنى يا طرف چپ را. ببين! چگونه امام را تنها مى‏ گذارند و به سوى دنيا و زندگانى خود مى‏ روند...

 هر سو را مى‏ نگرى گروهى را مى‏ بينى كه مى ‏رود. عاشقان دنيا بايد از اين كاروان جدا شوند. اينكه امروز فقط حسينى باشى مهم نيست. مهم اين است كه تا آخر حسينى باقى بمانى! ... 

اكنون از آن همه اسب ‏سوار، فقط سى و سه نفر مانده‏ اند. تعجب نكن... فقط سى و سه نفر!  شايد بگويى كه من شنيده ‏ام كه امام حسين ‏عليه السلام هفتاد و دو ياور داشت. آرى! درست است، اما ديگر ياران بعداً به امام حسين‏ عليه السلام مى‏ پيوندند...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان پریسا
6 آذر 90 14:14
من هم فرا رسیدن این ماه عزیز رو به شما و دوستان عزیزم تسلیت میگم. امید وارم عزاداران خوبی برای آن امام بزرگوار باشیم.

ان شاالله
مریم(مامان روشا)
6 آذر 90 14:41

چه پستِ سنگینی بود خیلی متاثر شدم
واقعا"تا آخر حسینی ماندن کارِ هر کسی نیست


بله، ان شاالله که خود خدا توی این مسیر یاریمون کنه و یک لحظه هم ما رو به خودمون واگذار نکنه
مریم(مامان روشا)
6 آذر 90 15:10
کاش ميشد واقعافقط به اين جمله از امام حسين عمل کنيم (اگر دين نداريد لااقل آزاده باشيد)



سلام مامان عزیز
این جمله ی شما من رو به یاد استادی انداخت که همیشه جمله هاش رو با یک کلمه ی «هم» خیلی عمیق تر می کرد. پس به قول ایشون خوبه به این جمله ی امام حسین «هم» عمل کنیم، این یعنی به حداقل ها راضی نبودن و همیشه در پی رشد بیشتر و بیشتر بودن
دعا می کنیم که به بالاترین مقام ها برسید مامان مهربون
مامان بیتا
6 آذر 90 16:42
محرم آمد و ماه عزا شد
مه جانبازی خون خدا شد
جوانمردان عالم را بگویید
دوباره شور عاشوار به پا شد
فرا رسیدن ماه محرم تسلیت باد



ممنون، ما هم تسلیت می گیم و التماس دعا داریم
dp
6 آذر 90 20:17
سلام . ضمن آرزوی موفقیت و سلامتی برای شما و دلبند عزیزتون . وبلاگ ملیسا خانم به روز شد. منتظرتون هستیم . ما رو هم از نظرات خودتون محروم نکنید .


سلام مامان عزیز
ممنون که به مدرسه ی خودتون سر زدید
چشم، ان شاالله خدمت می رسیم
مامان پریسا
6 آذر 90 21:27
سلام یه خصوصی


یک عدد مامان
6 آذر 90 23:06


السلام علی الحسین و علی علیّ ابن الحسین و علی اولاد الحسین وعلی اصحاب الحسین ...



التماس دعا از شما استاد بزرگوار و همه ی مامانای مهربون و خواننده های محترم اینجا دارم

ما محتاج دعای شما خوبان هستیم
مامان علي خوشتيپ
7 آذر 90 0:59
باحسین از یا حسین یک نقطه کم دارد ولی
با حسین بودن کجا ویا حسین گفتن کجا
ایام سوگواری سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بر شما وخانواده محترمتان تسلیت باد


ممنون از شما، ما هم این ایام رو به شما تسلیت می گیم و التماس دعا داریم
مامان عسل
7 آذر 90 7:10
ياامام حسين (ع)


تینا
7 آذر 90 23:18

ازتون به خاطر پستهای با کاروان عشق ممنونم


خواهش می کنیم، خوشحالیم که براتون مفید بوده
التماس دعا داریم
مامان ماهان
8 آذر 90 8:37
سلام ما به محرم، به غصه و غم مهدی

به چشم کاسه خون و به شال ماتم مهدی

سلام ما به محرم، به شور و حال و عیانش

سلام ما به حسین و به اشک سینه زنانش . . .

التماس دعا

ممنون، ما محتاج دعای شما خوبان هستیم، ممنون از شعر زیبا و دلنشینی که برامون نوشتین .