مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

حضور بچه ها در دنیای مجازی

1393/8/13 7:57
نویسنده : یه مامان
8,248 بازدید
اشتراک گذاری

در این پست انشاءالله سعی میکنم در مورد بازیهای کامپیوتری و اینترنتی و کلا حضور بچه در فضای مجازی و استفادهاش از ابزارهای جدید مثل کامپیوتر و تبلت و موبایل مطالبی بنویسم. خوبه از داستان بچههای قدیم شروع کنیم و یه نگاهی به بچههای نسلهای گذشته و این نسل داشته باشیم...

اگر به بچههای قدیم تا حدود 100 سال پیش برگردیم، داستان اینجوری بود که تقریبا همه بچهها وقتی به دنیا میومدن و به سنی میرسیدن که ارتباطشون با محیط شروع میشد، خانواده رو میشناختن و فامیل و محیط رشدشون هم خونه بود و محله و طبیعت پیرامونشون.بازیها و سرگرمیهای این بچهها هم بازی با هم سن و سالها بود، پدر مادرها هم معمولا درگیر کارهاشون و زندگیشون بودن بعضا از بچه به عنوان وسیله بازی و سرگرمی خودشون و بزرگترای فامیل هم استفاده میکردند (البته استثنائاتی هم بوده که خواهم گفت). تعداد بچهها هم معمولا اینقدر بود که نشه به یکیشون توجه خاص کرد.

بازی بچهها هم در طبیعت بود و خاکبازی، آب بازی و آتیش بازی و بازی با حیوانات و ... جزئی از برنامه اغلب بچهها بود. بعد هم 6 -7 سالگی، اونهایی که فرهیختهتر بودند بچه رو میذاشتن مکتب یا پیش یک معلمی که با سواد بشه و درس بخونه بقیه هم میشدن همکار پدر مادرا، یعنی دخترا میشدن وردست مادرا توی کارای خونه پسرا هم میرفتن سر کار پدرها که معمولا یا کشاورزی بود و یا مغازه بود یا بنایی و نجاری و از این جور چیزا. از این به بعد بازی بچهها در همون محیط جدی بود و شیوه کودکانه زندگی بود که براش جذاب بود وگرنه کار کار کودکانهای نبود.

من بچه 5 ساله دیدم که گوسفندا رو برای چرا برده بوده!! خیلی هم لذت میبرد برای اون بازی بود و برای پدر و مادرش کار. حتی پدر و مادرهای ما هم همینطور بودن اغلب از 7 - 8 سالگی مشغول کار میشدن حالا یکی قالی میبافته یکی میرفته سر زمین، یکی آشپزی و نگهداری از بچه کارش بوده و ... مثلا خیلی دخترای 7 - 8 ساله از برادر خوهرای کوچکترشون نگهداری میکردن که برای خودشون هم بازی بوده. 

در این بین یک عده آدم متمول یا ویژه بودن که زندگیشون فرق داشت خان بودن یا خانواده عالمی بودن که بچه تحت مراقبتهای ویژه قرار میگرفت و وسائل و امکاناتی خاص براش مهیا میشد. بعضا از 4 سالگی شروع به درس خوندن میکردن و آموزهای مهارتی هم براشون بود مثل سوارکاری و تیراندازی برای پسرها و بعضی هنرها برای دخترها. اینها خیلی نبودن و حسابشون از بقیه جدا بود.

بعد از مدتی تغییراتی در زندگی پیش اومد. این تغییرات در ابعاد مختلف بر زندگی آدمها و طبیعتا سیر رشد کودکان تأثیر گذاشت. روستاها شهر شدن، ارتباطات کمرنگ شد، شغلها متنوع شد، امکانات توسعه پیدا کرد، رسانهها اومدن، رفت و آمد به نقاط دورتر آسان شد یعنی مشاغل از خونه دور شد، خدمات تخصصی شد و مردم کارهاشون رو به دیگران سپردن، پول و نهادهای مالی به معنی امروزی ایجاد شد، زنها وارد کارهای اجتماعی شدن و خلاصه خیلی تغییرات دیگه به وجود اومد که زندگی امروز ما برآیندی از اونهاست و شرایطی هم که در رابطه با رشد و تربیت کودک به وجود اومده رو همین تغییرات شکل داده.

اگر بخوام در مورد هر کدوم از این تغییرات صحبت کنم و تأثیراتش بر کودک و تربیتش باید مثنوی هفتاد من کاغذ بنویسم لذا فقط یک بعد رو که رسانه و فضای مجازیه مورد بررسی قرار میدم. هرچند همه این ابعاد متأثر از هم هستند و ممکنه بررسی یک بعد به تنهایی نقایصی رو ایجاد کنه اما در حد پست چارهای جز این نیست.

تا قبل از اومدن رادیو و تلویزیون تنها رسانه بچهها پدر و مادر و اطرافیان بودن. بچه هم که سواد نداشت کتاب و مطبوعات رو بخونه. کتابهای تصویری به درد بخور بچه هم عمرش تقریبا اندازه تلویزیون و رسانه است. تازه مدرسه و مهدکودک و کلاسهای مختلف و مربی و مشاور و ... هم نبود که بچه ازشون چیزهای مختلف بشنوه. لذا میشد حدس زد که بچه ساختارهای ذهنی، باورهاش و حتی رفتارهاش چیزی شبیه والدین و اطرافیانش بشه. بعد از رادیو و تلویزیون و مدرسه ورودیهای بچهها وسیع شد. بچهها کم کم از یه جنبه هایی از پدر و مادرا جلو افتادن سؤالاتی براشون پیش میومد که جوابش پیش پدر مادرا نبود.  ساختارهای تأثیرگذار بر بچه تغییر کرد. ورودیها تغییر کرده بود اما خروجیها و رفتارها در همون روستا یا شهر و اطرافیان بروز میکرد. لذا یک کنترل و محدودیت ناخودآگاه بر روی بچهها بود یعنی هرچی هم که از رادیو و تلویزیون یاد گرفته بودن نمیتونستن بروز بدن و خلاف فرهنگ خانواده و محله و اطرافیان عمل کنند. این عامل بازدارنده بعضا باعث اصلاح حتی باورها هم میشد. ارتباطات هم همه دیده میشد و طرف تحت نظر بود و ترس دیده شدن داشت.

اما وقتی کامپیوتر و موبایل و اینترنت و فضای مجازی در زندگی وارد شد یا بهتره بگیم بخشی از زندگی ما شد، دیگه بچه میتونه بروزاتی رو که میخواد هم بدون نظارت یا حساسیت والدین داشته باشه و اونچه که توی ذهن داره رو پیاده کنه. اینجا چندتا اتفاق میفته که در ادامه به اونها خواهم پرداخت.

اول جذابیت فضای مجازی به مرور برای بچه بیش از فضای حقیقی میشه چون در اونجا میتونه چیزهایی رو که میخواد بدون اینکه مقاومتی جلوش باشه به دست بیاره. مثال خیلی ساده اش اینه که بچه اگر در خونه 2 تا شکلات برداره برای سومیش با مقاومت مواجه میشه اما در فضای مجازی اینطور نیست یا اگر کسی رو توی عالم واقع بزنه حتما باهاش برخورد میشه اما در فضای مجازی میتونه هر کسی رو خواست بزنه. خوب طبیعیه که این فضا براش جذاب تر میشه.

دوم کم شدن صبر بچه است. در فضای مجازی و خصوصا بازیهای کامپیوتری خیلی زود نتیجه یک رفتار چه خوب و چه بد (از منظر طراح بازی) مشخص میشه مثلا اگر بچه زیاد غذا بخوره یکی دو ساعتی طول میکشه تا دلدرد بگیره! اما در این بازیهای کامپیوتری شیرینی زیاد رو میخوره و دل درد یا دندون درد میگیره. در مورد پاداشها و نتایج خوب هم همینطور یعنی بچه تا یک کار مثبتی از نظر بازی انجام میده امتیاز یا جایزه اش رو میگیره که در واقعیت اینطور نیست و نمیتونه باشه. اینطوری میشه که بچه انتظار داره خیلی زود نتیجه کارهاش رو ببینه. این موضوع باعث میشه صبر بچه کم بشه و صبر یکی از مهمترین عوامل موفقیت افراده.

سوم افزایش توهم و خیالپردازی بچه و غیر منطقی شدنشه. در فضای مجازی کارهایی که واقعا نمیشه انجام داد رو بچه میتونه انجام بده. مثلا 3 متر بپره بالا، پرواز کنه، غیب بشه، رانندگی کنه و .... خوب بچه سه چهار ساله طبیعتا نباید بتونه مرز خیلی مشخصی بین این دو فضا در ذهنش ایجاد کنه. بنا بر اینخیلی بچه ها رو میبینیم که در فضای واقعی هم حرفهای عجیب غریب و حرکات غیر طبیعی دارند و بعضا وقتی باهاشون صحبت میکنید اصلا انگار دارید با یکی از این شخصیتهای تخیلی کارتونها یا بازیهای کامپیوتری صحبت میکنید. بگذریم که بعضی از پدر و مادرهای شاد از این رفتارهای بچهها تعبیر به باهوش بودن و خلاق بودنشون میکنن. واقعا باید به روحیه این والدین تبریک گفت!

چهارم ایجاد تهور و کم کردن ترس و احتیاط در بچههاست. یعنی بچه توی بازی کامپیوتری از ارتفاع 3 متری پایین میپره، آدم میکشه، میزنه و خیلی کارهای خطرناک دیگه انجام میده. میاد توی فضای واقعی هم میخواد این کار رو انجام بده. مثلا رفتیم یه جا بچه یکی از آشناها از روی مبل با شکم پریده روی پسر من و میگه مثل فلان بازی که پلیسه میپره دزده رو میگیره!!! اگر دقت کنید این موارد رو  زیاد در بچه های امروز میبینید. به نظر من خیلی از این قتلهایی که در کشورهای غربی در مدارس اتفاق میفته پیشرفته همینه. طرف 10 -12 سال توی فیلم دیده با مسلسل آدم میکشن و توی بازیها همینطوری آدم کشته خوب طبیعیه اسلحه دستش بیفته بیاد بگیره رو به همکلاسیهاش و بازی رو اونجا پیاده کنه. بعد از اون طرف، ترس رو در زمینه های دیگه زیاد میکنه. مثلا میبینی بچه از مورچه و سوسک و قورباغه همچین میترسه که انگار جن دیده!!

مورد پنجم یک اثر جانبیه. یعنی وقتی بچه جذب تلویزیون و کامپیوتر و تبلت و موبایل شد طبیعتا از محیط واقعی خانواده دور میشه. به هر حال این چند ساعتی که بچه پای اینجور چیزاست غیر از اثراتی که اونها دارند از اثرات محیطهای جایگزین مثل خانواده، طبیعت و محیطهای اجتماعی دور میشه. این موضوع فردگرایی رو در بچه تقویت میکنه که خودش عامل خیلی ویژگیهای نامطلوب، مثل انسان محور شدن، خودخواه شدن، درونگرایی افراطی و حتی افسردگی است.

نکته ششم هم اثرات بعدی این رسانهها و فضاها روی بچه است. برای پسر خود من به کرات اتفاق افتاده که خواب فیلم یا شخصیت توی کارتونها و فیلمهای تلویزیون رو دیده و چندین بار حتی از خواب پریده یا پیش اومده که مثلا دیدیم داره به چیزی فکر میکنه و غرق در خیالات خودشه پرسیدیم داری به چی فکر میکنی میگه به یک برنامه تلویزیونی یا یک موضوعی که میفهمیم از اون برنامه نشأت گرفته.

موارد دیگه ای هم هست که ازش میگذرم چون پست خیلی طولانی شد.

حالا این سؤال پیش میاد که آیا در این فضاها و رسانهها هیچ چیز مثبتی نیست و آیا شما به کل اینها رو رد میکنید؟

جواب اینه که کاربردها و خاصیتهای مطلوب زیادی در این قالبهای فناورانه وجود داره که میشه ازش درست استفاده کرد اما چند تا نکته در مورد بچه وجود داره که باید بهش توجه کرد.

اولا خیلی از خاصیتهای مثبتی که در این فضا هست مثل دسترسی سریع به منابع علمی، اخبار و اطلاعات که مهمترین کارکرد فناوری اطلاعاته به درد بچه نمیخوره یعنی بچه زیر هفت سال نمیتونه این استفاده رو از این فضاها بکنه.

ثانیا در برخی موارد نفع و ضرر مخلوط هستند مثلا بازی ای است که خلاقیت رو افزایش میده اما چه از نظر محتوایی و نمادها چه از نظر ساختارها و سناریوها به بچه آسیب میرسونه. در این شرایط ما به ازاهای مناسبی در فضای واقعی هستند که فواید این ابزارهای فضای مجازی رو دارند و مضراتش رو ندارند.

ثالثا هم اینه که شروع استفاده از این ابزارهای فناورانه معمولا دست ماست اما ادامه اش از کنترل ما خارج میشه. بچه هم خیلی عاقلانه و بر اساس نفع و ضرر تصمیم نمیگیره. هر چی دلش بخواد و براش جذاب باشه رو طلب میکنه و معمولا هم زورش زیاده و به زور ما میچربه!

 نکته مهم اینه که اگر منصفانه نگاه کنیم اغلب ما فقط به خاطر یک مزیت از اینها استفاده میکنیم که فایده اش هم برای خودمونه نه برای بچه و اون ساکت کردن بچه است. بعد حالا هی میشینیم دلیل میاریم که اینها برای بچه خوبه، خلاقیتش رو افزایش میده. اصلا اگر بچه کامپیوتر و اینها رو بلد نباشه در آینده بیسواده و ....

در آخر هم یک سری راهکار برای کنترل و مدیریت این موضوع مینویسم که امیدوارم مفید باشه.

 اول اینکه تا جایی که میتونید جلوی استفاده بچهها خصوصا بچه های زیر هفت سال از این وسائل رو بگیرید و حتی برای تلویزیون هم محدودیت بگذارید. اولش سخته اما یک مقدار مقاومت کنید درست میشه و راحت. نکته اش هم اینهک ه باید خودتون رو کنترل کنید نه بچه رو!

دوم تا میتونید به سمت وسائل با سیم و بزرگ برید. خونه که میرسید موبایل رو خاموش کنید (تلفن که هست) یا دایورت کنید روی تلفن. توی خونه اگر کار کامپیوتری دارید بشینید پشت کامپیوتر و تا میتونید از تبلت و لپ تاپ استفاده نکنید. یعنی معلوم بشه که کار دارید و رفتید سر کارتون نه اینکه یک وسیله است که بخشی از زندگیتونه و همیشه باهاتون هست. 

سوم برید به سمت مونیتورهای بزرگ و در جمع یعنی اولا از چیزهایی که میشه ببری و یواشکی استفاده کنی دوری کنید و در دسترس بچه نذارید. کامپیوتر و تلویزیون و چیزهای مثل این رو هم جایی بذارید که رفت آمد هست و بچه حتی اگر هم استفاده میکنه میدونه که دیده میشه.

چهارم هم اینکه اگر به هر دلیلی میخواید به بچه بازی کامپیوتری یا موبایل و تبلت بدید بازیهایی رو بدید که با واقعیتش خیلی فرقی نمیکنه مثلا منچ و بازیهای کارتی و پازل و از این حرفا. بازیهایی که شخصیتی توش بازی میکنه، حرکتی داره که در عالم واقع قابل انجام نیست، فضاها و شخصیتهای تخیلی داره رو زیر دست بچه نذارید. انواع بازیهای جنگی و اکشن، بازیهایی مثل قارچ خور قدیم و نسخههای متعدد جدیدش، مسابقات ماشین و موتور و ... بازیهایی هستند که برای بچه ها اصلا خوب نیستند.

در مورد تلویزیون و سی و دی و این حرفا هم زمان منظم براش داشته باشید یعنی معلوم باشه بچه مثلا 3 تا 4 میتونه یک برنامه رو ببینه. یعنی محدود کردن هم نباید بی قاعده قانون باشه. هرچی نظم دارتر باشه بچه ها بهتر تکلیف خودشون رو میدونن یعنی اینجوری نباشه که یه روز 3 ساعت یه روز نیم ساعت یه روز هم هیچی. و اینطور نباشه که یک روز یک برنامه فردا یک برنامه دیگه. از 3 - 4 سالگی بچه ها علاقه زیادی به مستندات حیوانات و بعدا هم مستندات علمی (آزمایشات علمی و ساخت چیزهای مختلف) پیدا میکنند که این برنامه ها هم میتونه بخشی از وقتی که بچهها پای تلویزیون هستند رو پر کنه.

منبع: دلنوشته های یک پدر

پسندها (2)

نظرات (12)

مامان شاران
13 آبان 93 17:39
سلام امیدوارم خوب و سلامت باشید ممنونم که اسم من هنوز در لیست جای دارد ولی واقعا درگیرم و مشکلی برام پیش اومده لطفا برام دعا کنید از مامان جونیا هم التماس دارم بعدا براتون توضیح میدم
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز ای بابا! امیدواریم که شلوغیهاتون خیر باشه. ما کماکان دلمون براتون تنگ میشه و منتظر حضور گرمتون می مونیم
بابا و مامان
14 آبان 93 20:54
سلام ممنون پست خوبی بود اوایل که تبلت خونه ما اومد یاسمن خیلی غرق بازیش میشد اما وقتی دیدم خیلی داره وابسته میشه اصلا تبلت و ازش دور کردم خدا را شکر خیلی گیر نداد که حتما باید باشه و می خوام خیلی خوب و راحت از تبلت جداش کردم حالا هر چند یه بار بهش می دم و تو یه زمان مشخص بازی می کنه و بعد خودش میاره میده از وقتیم میره مهد کمتر سراغ برنامه های تلویزیونه انگار ساعتهای که نیست با داداشش شیطونی کنه ساعتی که خونه هست سنگ تموم میزاره و جبران می کنه با اینکه خرابکاریشون بیشتر شده اما از وضع موجود راضیترم تا اون موقعه که یاسمن یا با تبلت بود یا سی دی یا کامپیوتر
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز آفرین به شما مامان خوب و بامسئولیت که حاضرید خرابکاریهای بچه ها رو داشته باشید ولی کارهایی که ضررات زیادی توی حال و آینده ی بچه اتون داره رو نپذیرید. خدا این دو تا گل شیطون و ناز رو براتون حفظ کنه
مامان شبنم
15 آبان 93 10:56
سلام بسیار مطلب مفیدی بود واقعا گاهی یه وسایلی ضررش بیشتر از سودشه و به نظر من اگر ما بتونیم خیلی محکم جلوشو بگیریم و همزمان چیز دیگه ای جایگزین کنیم که بچه بهش علاقه داره واقعا اسیبی به بچه وارد نمیشه چون خیلیا این سوال رو دارن که ما تا کی می تونیم جلوی بچه رو بگیریم ... یه مثال ساده اش روی خودم هم این بود که وقتی بچه بودم بسیار علاقه داشتم اسکیت داشته باشم ولی چون خطراتی مثل شکستگی دست و پا داشت پدر و مادرم اصلا اجازه ندادند هیچ وقت هم نداشتم ولی عوضش به کتاب هم بسیار علاقه مند بودم و واقعا هیچ وقت توی کتاب خریدن محدودیتی نداشتم هیچ وقت هم حس نکردم حالا اسکیت ندارم توی فامیلمون دارن عقده ای شدم یا از این حرفا
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز عجب مثال جالبی بود! نکته اش هم اینه که جایگزین ها مناسب باشند... خدایی ناکرده از اون ور بوم سقوط اتفاق نیفته
مریم مامان دونه برفی
15 آبان 93 12:12
با سلام و سپاس فراوان چقدر خوب میشد که همه خانواده ها به این نکته توجه داشته باشن و حداقل تا 7 سالگی بچه هاشونو از این دنیای مجازی دور کنن. راستش ما تمام تلاشمون رو می کنیم تا امیرعلی به این بازیها برخورد نکنه ولی متاسفانه این زمانی تحقق پیدا میکنه که این تبلتها و بازیها از دسترس همه کودکان دور نگه داشته بشه . واقعیتش هم اینه که بعضا پدرها و مادرهایی که این وسیله رو در اختیاربچه ها قرار میدن باز هم تاکید میکنم بعضا احساس میکنن که کلاس کار خودشون تو اون جمع بالاتره و بعضیها هم حتی توصیه میکنن که چرا بچه رو تو حسرت میذاری اینطوری عقده ای بار میاد... متاسفانه شبهای محرم و حتی شب عاشورا تو دست تعدد زیادی از بچه ها یه تبلت و گوشی بود و زمانیکه چراغهای مسجد برای دقایقی به احترام عزای حسینی خاموش میشد ، روشنائی این تبلتها رو میشداز جای جای مسجد مشاهده کرد و حتما دور هر روشنایی یه تعداد بچه در حال بازی بودن. گرچه من دفترنقاشی و مداد برای بازی امیرعلی به همراه داشتم و لی به محض خسته شدن از نقاشی امیرعلی یه نیم نگاهی به این تبلتها میکرد و هی باخودش میگفت ..تبلت ضییر داره..ولی از اون جائیکه پسرم یه فرد اجتماعیه و روابط عمومی بالایی داره متاسفانه با چند تاشون همبازی شد.
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز امیرعلی جان بله! متاسفانه این یک معضلی شده تو جامعه... هم این تفکر بعضی از بزرگترها درباره ی خرید تبلت برای فرزندانشون و هم علاقه ی شدید بچه ها به این وسایل و دور شدن از بازی ها و سرگرمی های مناسب سنشون. خوب شد به این مورد مراسم عزاداری اشاره کردید، ان شاءالله در این زمینه مطلبی را ارائه خواهیم داد
مامان فرنيا
17 آبان 93 8:20
خوب اين مطلب خيلي طولاني است و در نتيجه نميشه يك نظر نوشت و تمام از اول شروع ميكنم اينكه دوره هاي قبل از ما يك جور ديگه بوده درست اما بچه هايي كه انموقع بودن پدر و مادر و مادربزرگهاي ما هستند كه من حداقل از انها چيزهايي لذت بخشي از كار كردنهاشون نشنيدم كه مثل مطلب بگه مثلا از بردن گوسفندان به چرا لذت برده اند من از مادر بزرگم شنيدم كه وقتي بچه بوديم مادرمون سرزمين كار ميكرد من بايد توي سرما و گرما بعد از انجام كلي كار خانه برادرم را بغل ميكردم ميبردم سرزمين تا مادرم بهش شير بده تازه بجز برادرم بايد يك بقچه خوراكي هم واسه مادرم ميبردم اينقدر سخت بود گاهي از سرما گريه ميكردم و خيلي دلم ميخواست ما هم مثل خان پولدار بوديم و مشابه اين حرفها از مادرم با اينكه كمي دوره انها اوضاع بهتر شده بود و مدرسه بود اما خوب دوره زمانه بوده و شرايط خاص خودش
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز فرنیا ممنون که نظراتتون رو برامون نوشتید، درسته که در قدیم پدر و مادرها سختی هایی در زندگیشون داشتند و امکاناتی که ما در اختیار داریم رو در اختیار نداشتن و زندگیشون مثل ما راحت نبوده اما اگه منصفانه نگاه کنیم میبینیم خیلی از مشکلاتی که امروز توی جامعه ی ما هست رو هم نداشتن، مشکلاتی مثل بلوغ زودرس بچه ها، بالا رفتن سن ازدواج یا مسایل و مشکلاتی که امروز جوانان جامعه بهش دچار هستن و هزاران مثال دیگه که خودتون بهتر میدونید. گذشته از اون توی قرآن داریم که انسان ها در سختی ها رشد میکنن و همین الان هم اگه شما یک بچه ی روستایی شش هفت ساله رو با یه بچه ی شهری شش هفت ساله مقایسه کنید می بینید که بچه ی روستایی به لحاظ فیزیکی و توان بدنی و حس مسئولیت پذیری خیلی از بچه ی شهری جلوتر هست البته قبول داریم که از جهاتی هم مثلا به لحاظ فکری یا ذهنی بچه ی شهری ممکنه پخته تر باشه. بحث اینه که همیشه اعتدال بهترین راه حل هست. یعنی من و شما دقت کنیم که نه از این طرف بوم بیفتیم و نه از اون طرفش سعی کنیم به همه ی جنبه های رشد بچه هامون توجه داشته باشیم تا انسان هایی تک بعدی نشن... کسی چه میدونه شاید صد سال دیگه وقتی از ما و بچگیمون هم بپرسن (البته به شرط حیات) با یک مقایسه از شرایط بچگیمون با شرایط موجود در اون زمان بچگی هامون یک دنیا سخت تر به نظرمون برسه و سیاهی هاش برامون پررنگ تر از نقاط روشنش به نظر بیاد!
مامان فرنيا
17 آبان 93 8:24
اما باامدن تلويزيون و كامپيوتر و ... بله استفاده والدين از اين وسائل براي عقب نماندن از قافله تمدن ولي بعد كم كم شد صدا خفه كن بچه ها اما من امروزه ميبينم خيلي از والديني كه از خريدن تبلت و كامپيوتر و ... خودداري ميكنند چون تاثير اين چيزها را بر بچه هاي فاميل و دوست و اشنا ديده اند و كم كم تربيت داره به مسئله مهمي تبديل ميشه و صد البته تا مدتي ميشه از خريدن اين چيزها سرباز زد ولي هرچي ديرتر بهتر
یه مامان
پاسخ
واقعا که تعبیر صدا خفته کن تعبیر خیلی جالب و به جایی بود با نکته ی هرچی دیرتر بهتر که اشاره کردید هم کاملا موافقیم بچه ها منطق خیلی ساده ای دارن و والدینشون رو هم قبول دارن. اگه خودمون درست عمل کنیم و با منطقی ساده با اونا حرف بزنیم قبول می کنن. بعضی وقتا خود ما پدر و مادرها هم خیلی پیچیده به یک مساله نگاه می کنیم و دنبال راه حل دیگه ای هم نمی گردیم و به راحتی تسلیم خواسته های بچه ها میشیم غافل از اینکه گاهی راه حل های خیلی ساده میتونه برای مشکل های به ظاهر پیچیده ی ما وجود داشته باشه. نمونه اش هم همین مامان دونه برفی خودمون هستن که تجربه ی قشنگشون رو برامون نوشتن که وقتی با اصرارهای بی رویه ی پسر گلشون برای خرید تبلت مواجه شدن فقط با گفتن جمله ای ساده و استفاده از یک جایگزین تونستن از خرید تبلت برای بچه ی تقریبا دو ساله شون خودداری کنن.
مامان فرنيا
17 آبان 93 8:31
اما تاثيراتي كه در متن بود و يكجورايي قابل جلوگيري هم نيست مثلا حتي اخبار كه معمولا پر از جنگ و خونريزي و ... كه بچه با ديدنشون دچار كابوسهاي شبانه ميشه ديگه بماند فيلمهاي تخيلي و فضايي و اكشن اما مطلبي كه درباره صبر گفته شد نميدونم شايد خيلي اشتباه نباشه اما از نظر من بسيار به بچه ها كمك ميكنه خيلي چيزها ياد بگيرند اگر به خواهيم به اين مطلب اينجور نگاه كنيم كه اساس قصه ها هم زير سوال ميره چون توي قصه هم در عرض ده دقيقه افراد قصه به نتيجه كارهاشون ميرسن و ... يعني يا برداشت من از مطلب غلط است يا اين مطلب يكخورده زيادي منفي با مسئله رسانه برخورده كرده
یه مامان
پاسخ
خب شاید اگه کمی خوشبینانه تر نگاه کنیم بشه گفت تاثیراتی که گفته شده بود با کنترل و مدیریت صحیح والدین تا حدودی قابل جلوگیری هست یا حداقل باید با آگاهی از این تاثیرات سعی کنیم تا جایی که میتونیم این مسایل رو مدیریت کنیم. و اما نکته ای که در مورد قصه ذکر کردید، قصه خیلی متفاوت هست از فیلم و کارتون و... بچه ها در قصه ها خودشون تصویرسازی می کنن و ذهنشون درگیر هست و استدلالشون و سئوالاتی که براشون پیش میاد بیشتر هست اما در فیلم و کارتون معمولا این جنبه ها کمرنگ تر هست. تصویرسازی ذهنی وجود نداره و بچه ها تصاویر ذهن فرد دیگه ای رو میبینن و وجود خارجیش رو باور می کنن. این تاثیرات رو میتونیم روی خودمون هم ببینیم. مثلا در یک مثال ساده خود ما چقدر توی کتاب های تاریخی و مذهبی جریان مختار و قیام مختار رو خوندیم اما وقتی فیلمش رو دیدیم تاثیراتش مثل همون نوشته هایی بود که خوندیم؟ قبول دارید که الان اگه یک کتاب درباره ی قیام مختار بخونید و اسم شخصیت هایی مثل ابن زیاد یا شمر رو بخونید تصویر افراد توی فیلم و صحنه های توی فیلم بلافاصله در ذهن شما نقش می بنده؟ شاید این از جنبه هایی هم خیلی خوب باشه اما لازمه اش اینه که این جنبه به خوبی تغذیه بشه و فیلمنامه های قوی و بدون اشکال وجود داشته باشه تا ذهنیت های غلط در مورد شخصیت های درست در ذهن ما پدید نیاد و این همان سیاستی هست که در فیلم های هالیوودی استفاده میشه و فیلم هایی مثل مصائب مسیح وامثالهم ساخته میشه تا به مرور زمان باورهای ما تغییر پیدا کنه همونطور که باورهای مردم دنیا با دیدن فیلمهایی مثل سیصد نسبت به ایران و ایرانی تغییر پیدا میکنه و این همون چیزی هست که ما باید و باید سعی کنیم تا اون رو کنترل و مدیریت کنیم امیدواریم که والدین عزیز از این تاثیرات عمیق غافل نشن و با رسانه ها کمی ریزبینانه تر برخورد کنن
مامان فرنيا
17 آبان 93 8:35
اما اخر مطلب كه در مورد نظم و قانون دادن به استفاده بچه به انواع واقسام رسانه هاست كاملا موافقم و خودم در اين زمينه موفق بودم چون از اول مدت زمان ديدن برنامه را مشخص ميكنيم و بعد با خيال راحت تلويزيون روشن ميشه و بعد از زمان مشخص خاموش ميشه يا مختص ما بزرگترها ميشه البته زمان را فعلا دختر من با گردش عقربه ها ميفهمه مثلا يكبار عقربه بزرگه بره پايين ود وباره بياد بالا(يكساعت) و از نظر من هيچ چيز نبايد ممنوع باشه چون بچه را حريص ميكنه وقتي ميره خانه دوست و فاميل و ميبينه بچه ها با موبايل بازي ميكنند اگه بهش نديد خوب معلومه نتيجه چي ميشه اما اگه بازيهاي مفيد توي گوشيمون باشه كه بقيه بچه ها را هم جذب كنه خوب اشكالي نداره مدتي با گوشي بازي كنند و بعدش برن سراغ بازيهاي ديگه يعني كنترل داشتن خيلي بهتر از ممنوع كردن است
یه مامان
پاسخ
ممنون که تجربیاتتون رو برامون نوشتید و خوشحالیم که به این امر توجه دارید و سعی می کنید اون رو کنترل و مدیریت کنید. البته ناگفته نمونه که با این نکته ای که گفتید «هيچ چيز نبايد ممنوع باشه چون بچه را حريص ميكنه» اگه به عنوان یک نکته ی کلی گفته باشید نه در قالب اون مثالی که ذکر کردید؛ موافق نیستیم.
مامان فرنيا
17 آبان 93 12:13
قطعا چيزهاي ممنوع زيادي وجود داره مثلا همين موبايل كه من گفتم خوب چون بگم نبايد ممنوع كرد پس بگذاريم بچه هر چيزي ببينه و هر بازي انجام بده خوب صد در صد ممنوعيت وجود داره اما اگر موبايل را بچه ديد و با توجه به سن بچه ها استفاده از ان كنترل شده باشه اشكال نداره مثلا من هيچ وقت براي دخترم موبايل نخواهم خريد چون به نظرم اين اصلا درست نيست كه يك بچه 3-4ساله موبايل داشته باشه يا حتي تبلت براي بازي اما ميتونم چندتا بازي فكري و برنامه نقاشي توي گوشي خودم بريزم و در جاهايي كه لازمه براي مدت محدود گوشي را دست دخترم بدم نميدونم چقدر تونستم منظورم را درست برسونم ولي عذر خواهي ميكنم بخاطر نحوه اشتباه بيان مطلب
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز خواهش میکنیم، ممنون از توضیحاتتون، ما هم مطمئن بودیم که منظورتون از اون جمله کلی نیست اما به خاطر نوع بیانتون مجبور شدیم متذکر بشیم. موفق باشید
مامان اهورا
17 آبان 93 21:37
سلام میدونم شاگرد تنبلی هستم،اما خواستم بگم حاضرم،مطلبتون عالی بود،خسته نباشید ،خدارو شکر فعلا که ما توی خونه از این دغدغه ها نداریم عوضش اینقدر که من و بابای اهورا کتاب داستان میخونیم خسته شدیم یکی مارو نجات بده
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز اختیار دارید، ممنون از حضورتون. خیلی از دیدن پیامتون خوشحال شدیم، این خیلی خوبه که اهورا جان به کتاب علاقه ی زیادی داره. امیدواریم که شما مامان عزیز مثل بعضی از مامان ها نخواید جونتون رو آزاد کنید و به قولی بچه رو معتاد این وسایل کنید. راستی پیرو اون قضیه ی خواب خیلی توی فکر شما و اهورا جان هستیم. اوضاع رو به راهه؟
مامان اهورا
19 آبان 93 23:26
بازم سلام،ممنون،اتفاقا من وباباش خیلی سعی میکنیم که از زیادکتاب خوندن در بریم چون همه کتابها رو هم ما هم اهورا حفظ شدیم،در رابطه با موضوع خواب من چند روز بعداز اون مطلب قبلی کامنت گذاشتم اما مثل اینکه نرسیده بود،ممنون از این همه توجهتون،الان کلی پیشرفت کردم پایین تخت اهورا میشینم و از لای حفاظ تختش دستش رو میگیرم اول چندتا کتاب میخونم بعدش هم لالایی خواب اوایل اصرار میکرد برم بالا اما میگفتم اگه بیام بالا دیگه نمیتونم کتاب بخونم در نهایت رضایت میداد اما هنوز نتونستم از اتاقش بیام بیرون چون فکر میکنم دلایل زیادی دارم که فعلا نمیشه ،یکیش اینکه وقتی قل میخوره میفهمم دستشویی داره اگه بیرون بخوابم چطور بفهمم؟ بعدش اینکه اکثر شبها بیدار میشه شیر و کیک میخوره ،شبی 50بار هم بلند میشم پتوی روش رو مرتب میکنم به نظر شما این دلایل کافی نیست برای اینکه فعلا شبها تو اتاقش بخوابیم،بازم ممنون
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز اهورا متاسفانه نظری که گفتید به دستمون نرسیده ممنون از توضیحاتتون، خیالمون راحت شد خوشحالیم که اینقدر پیشرفت داشتید و اوضاع رو به راهه چــــــــــــــــــقدر دلیل! پس شما خودتون کی میخوابید؟ با توجه به دلایلتون به سلامتی اهورا جان رو علاوه بر شیر از پوشک هم گرفتیدش. خوشحال میشیم اگه فرصت کردید تجربیاتتون رو در این زمینه هم برامون بگید
مامان اهورا
21 آبان 93 11:12
راستش من وقتی صبح بیدار میشم فکر میکنم هنوز نخوابیدم،همه بهم میگن خودمو زیاد درگیر بچه کردم از روزی که اهورا بدنیا اومده 25 کیلو طی دوسال وزن کم کردم اما الحمدالله از وقتی از شیر گرفتمش 5کیلو زیاد کردم که باز جای شکرش باقیه ،دقیقا چندروز بعداز تولد دوسالگیش از پوشک گرفتن رو شروع کردم جایی خونده بودم یکی از نشانه های پوشک گرفتن اینکه بعدازخواب بعداز ظهر پوشکش خشک باشه که وقتی دیدم اهورا علاوه بر خواب بعداز ظهر شبها هم تا صبح پوشکش خشکه دیگه پوشک نگرفتم اما کار خودم سختتر شد چون شبها چندبار برای دستشویی بلندش میکنم گرچه تا حالا جاش رو خیس نکرده حتی اگه دستشویی هم نبرم ،اما احتیاط شرط عقله،در طی روز هم هر دوساعت خودم میبرمش دستشویی،این باعث شده که تا خودم نبرم نمیگه چندبار از بیتوجهی خودم جاهای مختلف جیش کرده اما شانسی که آوردم روی فرش تا حالا نبوده همش رو سرامیک بوده،راستی برای دستشویی بزرگ هم هروقت یه جا کز میکنه میفهمم،بعضی اوقات هم میگه،ببخشید سرتون رو درد آوردم
یه مامان
پاسخ
پس شما از جمله مامان های باربی هستید والاح! ما برای کم کردن نیم کیلو کلاهمون رو میندازیم آسمون هفتم ، این مدلِ شما خیلی خوبه که! یاد ما هم بدید تا چه روشی رو اتخاذ کردید، بلکه در ما هم اثر کنه البته یه جا شنیدم که بعد از یه مدت که این پروژه رو روال افتاد، زیاد به بچه یادآوری نکنید، چون این براش عادت میشه و خودش برای دستشویی اقدام نمی کنه تا بهش نگیم. البته من برای دخترم این کار که هر دو ساعت یه بار ببرمش دستشویی رو بعد از یه ماه ترک کردم، گرچه اولش خطاهایی داشت، ولی خداروشکر الان خودش تقریبا هر دو ساعت و شاید کمتر یه بار به دستشویی میره و خودش میگه و به این موضوع تقریبا پی برده که نباید بذاره ذستشوییش زیاد پر بشه راستی سرمون اصلا با حرف های دلنشین مامان های عزیز درد نمیگیره و همیشه مشتاق شنیدن نظرات خوبتون هستیم.