روابط طبیعی کودک و والدین؛ (کودک شش ساله)
سال ششم زندگی کودک سالی است هیجانی و گفته های کودک معمولا ضد و نقیض می باشد.
بر عکس سال پنجم، سال ششم زندگی کودک زمانی است که او می خواهد همه او را دوست داشته باشند و همه چیز و بهترین چیز را برای خود می خواهد. معمولا کودک خود را با مادرش مقایسه می کند او فکر می کند چرا مادرش بیشتر از او پول دارد یا چرا مادر دیرتر از او می خوابد. گاهی کودک در این سن به توصیه های مادر بی اعتنائی و از دستورات او سرپیچی می کند.
سال ششم زندگی کودک سالی است هیجانی و گفته های کودک معمولا ضد و نقیض می باشد. کودک ممکن است به مادر خود بگوید: « مامان، من تو را بیشتر از همه چیز در دنیا دوست دارم». مادر از شنیدن این سخن کودک خوشحال خواهد شد و پیش خود خواهد گفت که او حقیقتا من را دوست دارد. در موقع دیگر کودک به مادرش می گوید:« من تو را دوست ندارم و از تو بیزارم». مادر در حالت یاس و ناامیدی پیش خود خواهد گفت که مگر من چه کرده ام که کودکم چنین می گوید؟
در حقیقت هیچ یک از گفته های کودک بر مبنای قضاوت حقیقی نیست، زیرا گفته های او از هیجان منشا گرفته است و واکنش هیجانی او متوجه فردی خواهد بود که به او نزدیک تر است؛ یعنی مادر خود! اگر همه چیز بر طبق میل کودک باشد او مادرش را دوست دارد و اگر بر خلاف میل کودک باشد مادر بد خواهد بود.
کودک در این سن وقتی که خسته می شود یا چیزی را بر خلاف میل خود می بیند از تمکین نسبت به مادرش خودداری خواهد کرد. در شش ماه یا یک سال قبل ( در سن پنج سالگی) گفته های مادر برای کودک مانند قانون بوده و به آن عمل می کرده است ولی اکنون از مادرش تمکین نمی کند؛ اگر مادرش به او بگوید که کاری را انجام بدهد، کودک می رود که انجام بدهد ولی برمی گردد و به مادر خود می گوید که آن کار را انجام ندادم، در حالی که می داند انجام داده است، یعنی رفتار کودک در این سن در جهت تمکین نکردن است و کودک در این سن به خود جرات می دهد که به مادر خود بگوید که آن کار را انجام ندهده ام در حالی که انجام داده است.