با کاروان عشق؛ قسمت سی و دوم
خلاصه : روز عاشورا فرا رسیده است همه ی یاران امام حسین علیه السلام آماده اند تا جان خود را فدای امام کنند امام نیروهایش را به سه دسته تقسیم کرده و پرچم را به دست برادرش عباس داده تا او علمدار کربلا باشد سپس دستور می دهد تا هیزم های داخل خندق را آتش بزنند تا نقشه ی حمله ی دشمن از چهار طرف را خنثی کند. لشكر كوفه حركت مى كند و رو به روى لشكر امام مى ايستد . امام حسين عليه السلام رو به سپاه كوفه مى کند و از آنها می خواهد که در جنگ شتاب نكنند تا آن ها را نصيحت كند. اما انگار گوش های این مردم کر شده است و سخن حق را نمی شنوند... - جانم به فدايت! اجازه مى دهى ...