با کاروان عشق؛ قسمت سی و هشتم
خلاصه : روز عاشورا فرا رسیده است . لشكر كوفه حركت مى كند و رو به روى لشكر امام مى ايستد . امام حسين عليه السلام رو به سپاه كوفه مى کند و از آنها می خواهد که در جنگ شتاب نكنند تا آن ها را نصيحت كند. اما انگار گوش های این مردم کر شده است و سخن حق را نمی شنوند . یاران امام آماده اند تا یکی پس از دیگری جان خود را فدای امامشان کنند؛ اكنون ديگر وقت آن است كه حكايت سقّاى كربلا را برايت روايت كنم . .. همسفر خوبم! اكنون ديگر وقت آن است كه حكايت سقّاى كربلا را برايت روايت كنم . او علمدار و جوان مرد سى و پنج ساله...