نقش پدر در خانواده
وقتی باباش می آد انگار دنیا رو بهش دادن، با اینکه یک سالش بیشتر نیست ولی ناز کردنش برا باباش زبانزده خاص و عام شده. وقتی صدای زنگ در به گوش میرسه بغلش می کنم و می گم بابا اومده، با هم میریم استقبال باباش. چه ذوقی می کنه و چه دست و پایی میزنه با دیدن باباش - و البته ایضا باباش-...
چه چیزی از یک مرد پدری خوب می سازد؟ آیا مهارتهای ویژه ای مانند شستن ظروف در منزل نشانه ی یک پدر خوب است؟
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: بهترین مردان امت من کسانی هستند که نسبت به خانواده خود خشن نباشند و اهانت نکنند و دلسوزشان باشند و به آنها ظلم نکنند.
چه چیزی از یک مرد پدری خوب می سازد؟ آیا مهارتهای ویژه ای مانند شستن ظروف در منزل نشانه ی یک پدر خوب است؟
به این پرسش به سختی می توان پاسخ داد. البته این روزها این دید محدود را در خیلی جاها به مرد خانواده تحمیل می کنند ؛ برای مقابله با عدم حضور پدر، مرد را وادار می کنند که نقش های مادر را به عهده بگیرد. به این معنی، حالا که مرد نمی تواند پدر خوبی باشد، دست کم برخی از وظایف مادر را بر عهده بگیرد.
البته دلیلی وجود ندارد در صورتیکه مرد فرصت داشته باشد، نتواند گاه گاهی برای فرزندش مادری کند ، اما انجام کارهای مربوط به مادر الزاما از او پدر خوبی نمی سازد، پدر وظایف خاص خودش را دارد و در بعضی از کارها فقط می تواند به مادر کمک کند.
شرط پدری خوب بودن
نخستین شرط پدری خوب بودن این است که نمونه ی نسبتا خوبی از جنس مذکر باشد . بیگمان مطلوب این است که شخص مدت ها قبل از پدر شدن به این حد رسیده باشد. وانگهی این تنها تضمین موجود است که ثابت می کند که بچه می تواند چیزهای خوب و ارزشمند از او بیاموزد. کودک به پدری نیاز دارد که نقش خود را بپذیرد. مردانگی نمی تواند در کلاس درس آموخت؛ مردانگی در زندگی از پدری کسب می شود که به عنوان نمونه و سرمشق در اختیار کودک قرار دارد. یکی از روانشناسان معتقد است : «در کودکی نیازی قوی تر از نیاز به حمایت پدر نمی توان یافت». کودک از همان دوران طفولیت باید بداند که پدری دارد و این پدر می تواند در برابرا خطرات گوناگون از او محافظت کند.
نقش چند جانبه پدر در پرورش فرزندان
از یک طرف فرزندان پسر می توانند از هم جنس خودشان الگو بگیرند و با او همانندسازی کنند. فرزند پسر در کنش و واکنش با پدرش در اصل یاد می گیرد که چگونه رشد کرده و رفتار مردانه را کسب کند. پدر در برخورد صمیمانه اش با پسر خود به او نشان می دهد که معنا و مفهوم مرد در خانواده چیست؟
و از طرفی فرزند دختر بطور مستقیم با رفتار و نگرش های جنس مخالف ، آشنا می شود. او که برای کسب هویت زنانه خودش در تلاش است، گوشه چشمی به پدرش دارد و از او نیز نکات مهمی یاد می گیرد. دختربچه از نزدیک توجه می کند و درک می کند و درمی یابد که مردها وقتی حالت رسمی ندارند و ماهیت خودمانی و خصوصیشان را رو می کنند چه جور آدمی می شوند و علاوه بر آن می آموزند که در شیوه ی برخورد و رفتار مردان با زنان چه چیزهایی را باید توقع داشته باشند. از او نزدیک همه چیز را مشاهده می کند ، از رابطه ی روزمره ی پدر و مادر تاثیر می پذیرد، موارد ظریف و بی شمار که در این رابطه مطرح می شود به او کمک می کند تا از طبیعت و سرشت مرد مفهومی به دست آورد.
وظایف پدر
وظایف پدر این است که به کودک عشق و علاقه ای ابراز کند که علاوه بر جنبه ی حمایتی از او به کودک احساس استقلال و آزادی بدهد، در حالیکه عشق و محبت مادر به کودک می گوید که او دوست داشتنی است، صمیمت و اطمینان پدر برای کودک این پیام را دارد که او فرزندی لایق و شایسته است. برای پدرها از آنجا که خودشان با آزادی بیشتری بزرگ شده اند ، آسانتر است تا برای مادرها که بگذارند کودک مستقل بودن را تجربه کند. میل پدر به مشاهده و تایید جدیدترین اعمال جسورانه کودک را تشویق می کند که بدون احساس گناه و سرزنش رشد کند ، زمینه ای که در آن پدر ، اقتدار و اطمینان را به کودک منتقل کند زیمنه ی ثابت و معینی نیست ، این موارد را می توان در هر زمان و در بسیاری از مکان ها نشان داد. نشان دادن این موارد مستلزم این است که پدر حتما باید مهارتهای ویژه در رشته های مرزشی داشته باشد یا در سرگرمیها شرکت کند. نشان دادن اطمینان و اقتدار مستلزم این است که پدر توانایی احساس و درک نیازهای کودک را دارا باشد و بخواهد که همچون یک راهنمای راسخ و ثابت قدم و یک محافظ صمیمی به رشد و پرورش کودک خود کمک کند.
بررسی اثرات حضور کم پدر در خانواده
نقش پدران در اجتماعی کردن کودکان دارای اهمیت زیادی است. پژوهشهای بسیاری در رابطه با نقش پدر در رشد اجتماعی کودکان انجام گرفته است که چگونگی رشد طبیعی فرزندان را روشن می سازد. نتایج این مطالعات حاکی از آن است واکنش کودک نسبت به حضور و غیبت پدر شبیه واکنش او نسبت به غیبت و حضور مادر است، با این تفاوت که وابستگی به پدر کندتر شکل می گیرد. یافته های پژوهشی بیانگر این است که کودکانی که تا قبل از هشت سالگی حضور کم رنگ پدر را تجربه کرده اند ، در سازگاری با محیط با مشکل مواجه می شوند و از طرفی تحقیقات نشان داده که روابط مداوم پدر و فرزندی و توجه و علاقه ی کافی پدر و فرزند با رشد و کفایت خود و عزت نفس بالا در کورد رابطه دارد. از آنجاییکه رشد احساس ، کفایت خود و عزت نفس مثبت نقش بسیار مهمی در رشد تواناییهای سازگاری اجتماعی و سازگاری مدرسه ای دارد و با توجه به چرخه ی معیوبی که ممکن است در اثر رشد یک عزت نفس ناقص در توانایی های عمومی فرد ظاهر شود، اهمیت چگونگی روابط کودک با پدر در سلامت عاطفی فرزند بیشتر آشکار می شود.
حضور کم رنگ پدر ، به ویژه در اوایل کودکی، غالبا منجر به وابستگی افراطی کودک به مادر می شود که این عامل ، مانع بزرگی در تعامل با همسالان و رشد نقش جنسی کودک می شود، پسرانی که کمتر حضور پدر را درک می کنند علاوه بر نداشتن یک الگوی مناسب نقش مردانه ، احتمالا با مادری مواجه است که به خاطر نارضایتی از پدر رفتار مدرانه را تشویق نمی کند و همین عدم آموزش و یادگیری رفتار مردانه است که منجر به کسب رفتارهای زنانه شده و موجب نپذیرفته شدن توسط همسالان خواهد شد.
شواهد دیگری وجود دارد که نشان می دهد ، احساس مسئولیت در خانواده هایی که پدر کمتر حضور دارد به خوبی رشد نمی کند. این احساس زمانی به وجود میاید که هر دو والد با نقش هایی تا حدی متفاوت ، فعالانه در پرورش کودک مشارکت کنند. همچنان که پسر خانواده بزرگ می شود ، نقش پدر به عنوان همراه و الگوی نظم دهنده به اصول و رفتارهای وی پررنگ تر می شود . اگر پدر انس و همراهی و همنشینی کافی با پسر نداشته یا حضور کافی در خانواده نداشته باشد ، زمینه برای رشد ویژگیهای مردانه در پسر ، کمتر فراهم می شود ؛ بعبارت دیگر اگر پدر نقشی قوی و فعال در مدیریت خانواده نداشته باشد و تقریبا از اداره ی آن برکنار باشد ، پسر فاقد روحیه ی مردانه و قوی خواهد شد و این امر در رفتار اجتماعی او اثر سوئی خواهد داشت. چنین افرادی معمولا از استقلال ، قدرت و مدیریت کافی برخوردار نیستند و چه بسا قادر به دفاع از حقوق فردی و اجتماعی خود نباشند، چه برسد به دفاع و حمایت از خانواده ی خود در آینده!
حال برمی گردیم به سوالی که در ابتدا مطرح کردیم. چه چیزی از یک مرد پدری خوب می سازد؟ جواب در واقع ساده است، اگر مرد شخصیت خوبی داشته باشد و آن را در اختیار بچه هایش نیز قرار بدهد ، پدر خوبی است. مثلا اگر بچه هایش را به پارک ببرد ولی از شلوغی و زحمتی که به خاطر آنها متحمل شده ابراز نارضایتی کند ، کمک قابل توجهی به بچه هایش نخواهد کرد. اگر پدر بیشتر وقتش را وقف بچه هایش کند تا آنها را مطابق تصور شخصیتی خودش بسازد و وادارشان کند تا هدفهایی را دنبال کند که خود او نتوانسته به آنها دست یابد، در واقع با این کار سرخوردگی و خودبینی اش را نمایان می سازد؛ نه عشق و محبتش به بچه ها و خانواده را.
ناگفته پیداست مردی که از لحاظ عاطفی برای ازدواج و نقش پدری آماده است، انتظارات بیجا از فرزندانش نخواهد داشت و با سهیم ساختن فعال بچه هایش در زندگی خود ، نهایتا تبدیل به یک دوست می شود و مسئولیت های پدری شکل متعالی پیدا کرده و به قالب غرور حاصل از همیاری و مشارکت در می آید.