مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

با کاروان عشق؛ قسمت هشتم

1390/9/7 16:57
نویسنده : یه مامان
3,831 بازدید
اشتراک گذاری

خلاصه: بعد از اینکه امام حسین علیه السلام حاضر به بیعت با یزید نشد و این خبر به یزید رسید، یزید بسیار عصبانی شد و نامه ای را به امیر مدینه فرستاد که در آن حکم قتل امام را صادر کرده بود، امام تصمیم گرفت تا شبانه از مدینه خارج شوند و به سوی مکه بروند، امیر مکه وقتی استقبال مردم از امام حسین علیه السلام و جایگاه ایشان را دید از ترس شورش مردم از مکه گریخت مردم کوفه از شنیدن این خبر خوشحال شدند و با فرستادن نامه های بسیار امام را به کوفه دعوت کردند و امام پسر عمویش مسلم را برای بررسی اوضاع کوفه به کوفه فرستاد.... 


*******************************

يزيد در قصر خود در شام نشسته و همه مشاوران را گرد خود جمع كرده است و به آنها چنين سخن مى ‏گويد: «به راستى، ما براى مقابله با حسين چه كنيم؟ آيا او را در مكّه به قتل برسانيم؟ در مكّه حتى حيوانات هم، در امن و امان هستند. اگر ما حسين را در آن شهر به قتل برسانيم، همه دنياى اسلام شورش خواهند كرد. آن وقت ديگر آبرويى براى ما نخواهد ماند».
 
همه در فكر هستند كه چه كنند. يكى از اطرافيان مى‏ گويد: « من راه حلّ بسيار خوبى پيدا كردم». او طرح خود را مى‏ گويد، همه با دقّت گوش مى‏ دهند، طرحى بسيار دقيق و حساب شده كه داراى پنج مرحله است:

1- ابتدا اميرى شجاع و نترس را به مكّه اعزام مى‏ كنيم و از او مى‏ خواهيم كه هرگز با حسين درگير نشود.

2- لشكرى بزرگ و مجهز همراه او به مكّه اعزام مى ‏كنيم.

3- سى نفر از هواداران بنى ‏اُميّه را انتخاب نموده و آنها را به مكّه مى ‏فرستيم. آنها بايد در زير لباس‏هاى خود شمشير داشته باشند.

 4- در هنگام طواف خانه خدا، حسين مورد حمله قرار مى ‏گيرد و از آن جهت كه همراه داشتن اسلحه در هنگام طواف بر همه حرام است، پس ياران حسين قدرت دفاع از او را نخواهند داشت.

5- بعد از كشته شدن حسين، براى جلوگيرى از شورش مردم، آن سى هوادار بنى‏اُميّه به وسيله نيروهاى امير مكّه دستگير شده و همگى اعدام مى‏شوند تا مردم تصور كنند كه حسين، به وسيله عدّه‏اى از اعراب كشته شده است و حكومت يزيد نيز، هيچ دخالتى در اين ماجرا نداشته و حتّى قاتلان حسين را نيز، اعدام كرده است.

این طرح مورد تایید همه قرار گرفت... روزهاى اوّل ماه ذى الحجّه است و مردم بسيارى براى انجام مراسم حج به مكّه آمده‏ اند. نامه مسلم به مكّه مى‏ رسد و امام آن را مى‏ خواند. آيا امام به سوى كوفه خواهد رفت؟ روزهاى انجام حج نزديك است و امام مى‏ تواند از اين فرصت به خوبى استفاده كند. در حال حاضر مكّه هم بدون امير است و زمينه براى هرگونه فعاليت ياران امام فراهم است.
اما در شام چه خبر است؟...

جاسوس‏ها خبر بيعت مردم كوفه با امام حسين عليه السلام را به يزيد داده‏ اند. قلب كشور عراق در كوفه مى‏ تپد و اگر امام حسين‏ عليه السلام به كوفه برسد، گروه بى‏ شمارى از شيعيان دور او جمع خواهند شد.

 روز دوشنبه هفتم ذى الحجّه است دو روز ديگر تا روز عرفه مانده است که ناگهان خبر مهمّى به شهر مى ‏رسد. گوش كن! يزيد براى مكّه، امير جديدى انتخاب كرده و اين امير همراه با لشكر بزرگى به نزديكى‏ هاى مكّه رسيده است.
آری... او مى‏ آيد تا نقشه شوم يزيد را عملى كند! امير جديد به مكّه مى‏ رسد و وارد مسجدالحرام مى ‏شود. تا پيش از اين، هميشه امام حسين‏ عليه السلام كنار خانه خدا به نماز مى ‏ايستاد و مردم پشت سر او نماز مى ‏خواندند. موقع نماز كه مى‏ شود امير جديد، در جايگاه مخصوص امام جماعت مى ‏ايستد...

 امام حسين‏ عليه السلام اين صحنه را مى ‏بيند. ولى براى اينكه بهانه ‏اى به دست دشمن ندهد، اقدامى نمى ‏كند و پشت سر او نماز مى‏ خواند. با ورود امير جديد  و بررسى تغييرات اوضاع مكّه، امام تصميم جديدى مى‏ گيرد.

امام مى‏ خواهد به كوفه برود...


 
امام حسين‏ عليه السلام طواف وداع انجام مى‏دهد. مستحب است هر كس كه از مكّه خارج مى‏ شود، طواف وداع انجام دهد. يك نفر رو به امام مى‏ كند و مى‏ گويد: «اى حسين! كبوترى از كبوتران حرم باش». همه خيال مى‏ كنند كه اگر امام در مكّه بماند در امن و امان خواهد بود. همانطور كه كبوتران حرم در امن و امان هستند. امّا امام مى‏ فرمايد: «دوست ندارم به خاطر من حرمت اين خانه شكسته شود».
  
آيا محمّد بن حَنَفيّه را به ياد مى ‏آورى؟ برادر امام حسين‏ عليه السلام را مى ‏گويم. همان كه به دستور امام ( در موقع حركت از مدينه )، به عنوان نماينده امام در آن شهر ماند. اكنون او براى انجام مراسم حج و ديدن برادر به سوى مكّه مى‏ آيد. او شب هشتم ذى الحجّه به مكّه مى‏ رسد. امّا خبردار می شود که امام فردا صبح زود، به سوى كوفه حركت مى‏ كند.

 محمّد بن حنفيّه با عجله خدمت برادر مى ‏رسد. امام حسين ‏عليه السلام را در آغوش مى‏ گيرد. اشكش جارى مى ‏شود و مى ‏گويد: «اى برادر! چرا مى ‏خواهى به سوى كوفه بروى؟ مگر فراموش كردى كه آنها با پدرمان چه كردند؟ مگر به ياد ندارى كه با برادرمان، حسن ‏عليه السلام، چگونه برخورد كردند؟ من مى‏ ترسم كه آنها باز هم بى ‏وفايى كنند. اى برادر، در مكّه بمان كه اين‏جا حرم امن الهى است».

 امام مى‏ فرمايد: «اى برادر! بدان كه يزيد، براى كشتن من در اين شهر، برنامه ‏ريزى كرده است». محمّد بن حنفيّه، با شنيدن اين سخن به فكر فرو مى‏ رود. او به امام مى‏ گويد: «برادر، به سوى كشور يمن برو كه آنجا شيعيان زيادى هستند». امام نيز مى ‏فرمايد: «من در مورد پيشنهاد تو فكر مى ‏كنم».

 همسفر من! برخيز! مگر صداى شترها را نمى‏ شنوى؟ كاروان امام حسين ‏عليه السلام آماده حركت است؟ اين كاروان به سوى كوفه مى‏ رود. همه سوار شده ‏اند. كجاوه‏ ها را نگاه كن! زينب ‏عليها السلام هم عزم سفر دارد. همه اهل و عيال امام همراه او مى‏ روند.
 
امام رو به همه مى‏كند و مى‏ فرمايد: «ما به سوى شهادت مى ‏رويم». آرى، امام آينده اين كاروان را بيان مى‏ كند. مبادا كسى براى رياست و مال دنيا با آنها همراه شود.

 
يكى فرياد مى ‏زند: «صبر كنيد! کجا می روید؟»
 
آيا اين صدا را مى‏ شناسى؟ او محمّد بن حنفيّه است كه مى‏ آيد. مهار شتر امام حسين‏ عليه السلام را مى‏ گيرد و چنين مى ‏گويد: «برادر جان! ديشب با شما سخن گفتم كه به سوى كوفه نروى. گفتى كه روى سخنم فكر مى ‏كنى. پس چه شد؟ چرا اين قدر عجله دارى؟»

 
امام حسين ‏عليه السلام مى ‏فرمايد: «برادر! ديشب، پس از آن كه تو رفتى در خواب پيامبر را ديدم. او مرا در آغوش گرفت و به من فرمود كه اى حسين، از مكّه هجرت كن. خدا مى ‏خواهد تو را آغشته به خون ببيند».

 اشك در چشم محمّد بن حنفيّه حلقه مى‏ زند

 إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَيْهِ رَ اجِعُون 

برادر را در آغوش مى ‏گيرد  و به ياد آغوشِ گرم پدر مى ‏افتد. محمّد بن حنفيّه با دست اشاره ‏اى به سوى كجاوه زينب ‏عليها السلام، مى ‏كند و مى ‏گويد: «برادر! اگر به سوى شهادت مى ‏روى چرا اهل و عيال خود را همراه مى ‏برى؟». امام در جواب مى ‏فرمايد: «خدا مى ‏خواهد آنها را در اسارت ببيند».

 آرى! اگر زينب ‏عليها السلام در اين سفر همراه امام حسين ‏عليه السلام نباشد، پيام او به دنيا نمى ‏رسد. شايد بگويى چرا خدا اراده كرده است كه اهل و عيال پيامبر اسير شوند؟ مگر خبر ندارى كه اگر امام حسين ‏عليه السلام، آنها را در شهر مى‏ گذاشت، نمى ‏توانست به هدف خود برسد.

 يزيد دستور داده بود كه اگر نتوانستند مانع حركت امام حسين ‏عليه السلام به كوفه شوند، نقشه دوم را اجرا كنند. یعنی موقع خروج امام از مكّه، زن و بچّه آن حضرت را اسير كند  تا امام با شنيدن اين خبر، مجبور شود به مكّه باز گردد تا ناموسش را از دست دشمنان نجات دهد و در اين بازگشت است كه نقشه دوم اجرا مى ‏شود  و امام به شهادت مى ‏رسد.

 ولى امام حسين‏ عليه السلام، يزيد را به خوبى مى ‏شناسد. مى ‏داند كه او نامرد است و اين ‏طور نيست كه فقط با خود او كار داشته باشد. بنابراين، امام با اين كار خود، دسيسه يزيد را نقش بر آب مى‏ كند...

******************************

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

یک عدد مامان
2 آذر 90 9:09
عالم همه قطره و دریاست حسین
خوبان همه بنده و مولاست حسین
ترسم كه شفاعت كند از قاتل خویش
از بس كه كَرَم دارد و آقاست حسین


با آب طلا نام حسین قاب كنید
با نام حسین یادی از آب كنید
خواهید كه سر بلند و جاوید شوید
تا آخر عمر تكیه به ارباب كنید


امام سجاد (ع) : هر مؤمنی كه بگرید بر قتل حسین (ع) به نحوی كه اشك بر چهره اش جاری شود ، خداوند او را جاودانه در خانه ای از خانه های بهشت جا می دهد



ممنون از شعرهای قشنگ و حدیث دلنشینی که برامون نوشتین. امیدواریم که در بهشت هم همسایه ی ائمه اطهار (ع) باشیم...
مامان پریسا
2 آذر 90 12:08



مریم(مامان روشا)
2 آذر 90 15:56
وقتی این پست رو خوندم بغضم گرفت

به قول مامان قند و عسل
امام سجاد (ع) : هر مؤمنی كه بگرید بر قتل حسین (ع) به نحوی كه اشك بر چهره اش جاری شود ، خداوند او را جاودانه در خانه ای از خانه های بهشت جا می دهد
التماس دعا
مریم(مامان روشا)
2 آذر 90 16:09
خصوصی


مامان علي خوشتيپ
2 آذر 90 19:57
لحظه به لحظه سفر امام حسين و يارانش غم انگيزه



بله همینطوره، التماس دعا داریم
تینا
3 آذر 90 0:51
ممنونم خیلی از این مطالبی رو که توی این قسمت خوندم نمیدونستم ....... الان بهتر درک کردم ممنونم


سلام مامان عزیز
خوشحالیم که اینطور بوده و امیدواریم که همگی بتونیم در این مسیر همراهی با کاروان عشق معرفت بیشتری پیدا کنیم
مامان یاسین و ستایش
3 آذر 90 19:50
حسین مصباح الهدی حسین سفینه النجات