مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

چگونه به فرزند خود کمک کنیم که بر ترس هایش غلبه کند؟

1393/9/9 6:34
نویسنده : یه مامان
3,172 بازدید
اشتراک گذاری

همه کودکان تا حدودی ترس را تجربه می کنند برخی از این ترس ها طبیعی و برخی دیگر غیرطبیعی هستند. در این موارد، والدین در اطمینان خاطر دادن به کودک خود نقش اصلی را ایفا می نمایند. چنانچه والدین این وظیفه خود را به خوبی ایفا نمایند، در زندگی حال و آینده کودک احساس ایمنی حکمفرما خواهد شد...

تعداد زیادی از ترس های کودک طبیعی و بهنجار هستند. حتی برخی از آن ها برای پیشگیری از آسیب رسیدن به آن ها لازمند. بسیاری از این ترس ها را والدین، خود به فرزندشان آموزش می دهند. مثلاً به کودکان خود می آموزیم که از دویدن در خیابان شلوغ، همراهی با غریبه ها، خوردن داروهای دیگران، بازی با کبریت و... بترسند.

البته در چنین مواردی قصد ما ترساندن کودک از نتایجی است که چنین اعمالی در پی خواهد داشت. چنین ترس هائی بهنجار و حتی لازم تلقی می گردد و کاملاً با ترس های نابجای کودکان متفاوت است. ترس های نابهنجار در واقع بیشتر پاسخی به تصورات خیالی هستند تا خطرات واقعی، کودکانی که ترس های نابهنجار را تجربه می کنند، در مواقعی که مورد خاصی برای ترسیدن وجود ندارد، مضطرب و پریشان هستند؛ ترسی شدید که می تواند به فوبی تبدیل گردد.

در سنجش هائی که انجام گرفته است، پانزده ترس به عنوان ترس های معمول و رایج شناخته شده است که برخی از آن ها با ترس های کودکی ارتباط دارد. این موارد عبارتند از: ترس از تاریکی، صحبت در جمع، تنهائی، دندانپزشکی، بیمارستان (خون)، طرد، افراد خشمگین، عنکبوت، امتحان، افراد غیرعادی و ناقص الخلقه، مورد پذیرش واقع نشدن، پلیس، شکست، اشتباه کردن و حیوانات (خصوصاً سگ). برخی از این ترس ها اگر در کودکی به خوبی شناخته و درمان نشوند، در بزرگسالی به فوبیاهای جدی تری تبدیل خواهند شد که درمان آن ها به مراتب سخت تر خواهد بود.

ترس از تاریکی

معمولاً ترس از تاریکی زمانی در کودک به وجود می آید که شب در تاریکی قرار گیرد؛ این مسئله ممکن است در نتیجه اصرار والدین بر خوابیدن کودک در اتاق تاریک و به تنهائی باشد و یا زمانی که کودک نیمه شب بیدار می شود در تنهائی و تاریکی احساس وهم نماید. برخی کودکان آنقدر در تاریکی دچار وحشت می گردند که ضربان قلبشان به شدت افزایش می یابد. والدین بایستی این واقعیت را بپذیرند که اتاق تاریک برای کودکان ماهیتاً متفاوت با زمانی درک می شود که چراغ ها روشن است یا روشنائی اتاق مناسب است. بنابراین، بهترین و مؤثرترین شیوه در کاهش این ترس، آن است که به فرزندان خود اطمینان دهیم اتاق و فضای آن، در تاریکی و روشنائی تغییری نمی کند. جهت کاهش ترس از تاریکی در کودکان چند راه کار پیشنهاد می گردد:

-  از چراغ خواب استفاده کنید؛ اما محل قرار گرفتن چراغ خواب هم بسیار حائز اهمیت است، چرا که باید در محلی قرار گیرد که باعث ایجاد سایه های ترسناک نگردد.

-  پس از آنکه چراغ اتاق خواب کودک را خاموش کردید، چند دقیقه ای در کنارش بمانید و راجع به مسائل مختلف با او صحبت کنید، در این مدت هم چشم کودک با تاریکی منطبق می شود و هم اطمینان خاطرش افزایش خواهد رفت.

-   درب اتاق کودک را نیمه باز بگذارید و به او بگوئید در نزدیکی اتاقش باقی خواهید ماند. فراموش نکنید که ممکن است حتی صدای باد هم، در شب برای کودکان وهم آور و متفاوت از روز، تلقی گردد.

-    هرگز به کودک اجازه ندهید که اگر نیمه شب از خواب بیدار شد به اتاق شما بیاید و پیش شما بخوابد؛ چرا که این مسئله آغازگر عادتی خواهد شد که ترک دادنش بسیار سخت خواهد بود. در چنین صورتی به اتاقش بروید، مسئله را جویا شوید، او را اطمینان ببخشید که علتی برای ترسیدن وجود ندارد و از آن مهم تر اینکه با حضور در کنار والدین مشکلی حل نمی شود. سپس شرایطی را که باعث ترس او شده کشف کنید و آن را رفع نمائید. به کودکتان بگوئید افتخار می کنید که آنقدر بزرگ شده است که می تواند به تنهائی در اتاق خودش بخوابد.

در اجراء موارد فوق ثابت قدم باشید و هرگز روند خود را تغییر ندهید. به یاد داشته باشید که حتی یک مورد استثناء قائل شدن در این زمینه، می تواند سایر زحمات شما را به هدر دهد.

ترس از مهد کودک و مدرسه

ترس از مدرسه، می تواند دلایل مختلفی داشته باشد و شناسائی علت دقیق آن برعهده والدین است. باید دید که آیا این ترس، ترس از خود مدرسه است یا ترس از ترک خانه؟ در صورتی که ترس از مدرسه باشد، چه چیز موجب آن شده است؟ آیا مشکلی در راه مدرسه وجود دارد آیا در سرویس مدرسه مشکلاتی برای کودک ایجاد می شود؟

آیا ترس از مسخره شدن در مدرسه است؟ آیا کودک می ترسد که در درسی نمره نیاورد؟ و... بنابراین، کلیه احتمالات بایستی در نظر گرفته شود و هر یک جداگانه آزمایش گردد؛ چرا که هر یک از این مشکلات راه حل مخصوص به خود را می طلبد و حتی ممکن است لازم شود در این خصوص از آموزگار، مربی و سایر مسئولان مدرسه و مهد کودک نیز، کمک خواست در صورتی که بتوانید کودک خود را با کودک دیگری آشنا کنید که در سرویس یا راه مدرسه با او همراه و هم مسیر باشد، یا در زنگ های تفریح هم بازی او شود و بین آن ها رابطه ای دوستانه ایجاد کنید، کمک بزرگی به رفع مشکل فرزندتان نموده اید.

در صورتی که ترس مربوط به ترک کردن خانه باشد، باید مطمئن شویم که کودک دچار اضطراب جدائی شده است یا خیر؛ تحقیق کنید که آیا کودک این واقعیت را درک می کند که حتی در صورت جدا شدن از شما و ترک منزل، شما آنجا باقی خواهید ماند و هنگامی که به منزل بازگشت، هنوز در خانه هستید... هر روز راجع به وقایع و اتفاقات آن روز در مدرسه با کودک خود صحبت کنید. علی الخصوص این گفتگو را دربارهٔ مسائل و تجربیات جالب مدرسه رفتن ادامه دهید و از خاطرات شیرین مدرسه رفتن خود و سایر نزدیکانش برایش بگوئید. این کار هم شیرینی های مدرسه رفتن را برایش بارزتر می سازد و هم به شما کمک می کند به آنچه که در مدرسه رخ می دهد، آگاه شوید و ریشه مشکلات را صحیح تر بررسی نمائید.

ترس از حیوانات

ترس از حیوانات، تقریباً در تمامی کودکان وجود دارد و با افزایش سن آن ها کاهش می یابد. رویکردهای بسیاری جهت کاهش ترس کودکان از حیوانات وجود دارد:

-   هرگز ترس خود را به کودکانتان انتقال ندهید. کودکان ترسشان را از شما فرا می گیرند.

-   طرز رفتار صحیح با حیوانات را یاد بگیرید و به کودکانتان آموزش دهید.

-   ترس کودک را برایش معین کنید. مثلاً به او بگوئید گربه چنگ می زند و خطرناک است ولی اگر به او کاری نداشته باشیم، هیچ آزاری نمی رساند.

اگر تمایل به نگهداری حیوانات در منزل دارید حتماً به این نکات توجه نمائید:

-   حیوانی انتخاب کنید که از نظر جثه از کودکتان کوچک تر باشد. حتی می توانید انتخابتان را طوری صورت دهید که هر دو با هم بزرگ شوند.

-    در هیچ شرایطی اجازه ندهید که کودک، با حیوان بدرفتاری کند یا به او آزار برساند. این امر علاوه بر اینکه موجب شکل گیری روحیه خشونت و آزارگری در کودک می شود، ممکن است حیوان را مجبور به واکنش کند که یا آسیب زاست و یا باعث افزایش ترس کودک از حیوان می گردد.

-     در مورد حیواناتی که امکان دارد گاز بگیرند یا نوک بزنند، اجازه ندهید کودک با دست به او غذا دهد.

-     طرز رفتار صحیح و مهربانانه با حیوان را به کودک آموزش دهید.

ترس از دندانپزشک

بسیاری از افراد از زمان کودکی از مراجعه به دندانپزشک هراس داشته اند و این ترس تا بزرگسالی حل نشده باقی می ماند. آنچه مسلم است همگی ما بالاخره روزی مجبوریم به دندانپزشکی مراجعه کنیم؛ بنابراین ضروری است که ترس از دندانپزشکی در همان کودکی حل شود. ترس معمولاً زمانی در کودک شکل می گیرد که احساس کند هیچ کنترلی بر موقعیتی که در آن قرار گرفته است، ندارد. دندانپزشکی هم چنین موقعیتی است. اما از آنجاکه معمولاً نیاز نیست که کودکان دائماً به دندانپزشک مراجعه نمایند. می توان با تدبیر به راحتی چنین ترسی را از بین برد و یا حداقل از میزان آن کاست.

دندانپزشک کودک خود را به دقت انتخاب کنید. در صورت امکان سعی نمائید از دندانپزشک متخصص کودکان یا از دندانپزشک هائی که طرز صحیح برخورد با کودکان را می دانند و با حوصله با آنان رفتار می کنند کمک بخواهید. استفاده از دندانپزشک خانم، می تواند سودمند باشد.

مراجعه اولیه به دندانپزشک را در سنین پائین تر شروع کنید و این کار را در ابتدا برای چک کردن ساده (و نه درمان) انجام دهید تا کودک با محیط دندانپزشکی در زمان خردسالی و آن هم در شرایطی که نیاز به تحمل درد یا انجام درمان های دندانپزشکی نیست، مواجه شود و به آن خود بگیرد. چرا که اولین برخوردها بسیار تعیین کننده هستند.

بهداشت دهان و دندان را به کودک آموزش دهید، اما هرکز به او نگوئید اگر بهداشت دهانش را رعایت نکند، دندان هایش پوسیده می شود و مجبور است به دندانپزشکی برود. چون چنین رویکردی باعث ایجاد تصویری منفی و تنبیهی از دندانپزشکی در ذهن کودک می گردد. باز هم مواظب باشید ترس خودتان از دندانپزشکی را به کودک انتقال ندهید.

ترس از مرگ

معمولاً کودکان درباره مرگ کنجکاوند. این کنجکاوی و درگیری ذهنی کودک با مرگ تا زمانی بهنجار و طبیعی است که شکل وسواس گونه به خود نگیرد. به این معنی که کودک همواره دچار نگرانی و دلواپسی راجع به مرگ ناگهانی والدین یا اطرافیان خود باشد. معمولاً پس از تجربه مرگ در اطراف کودک، چنین افکاری به سراغ او می آیند. این مسئله حتی با مشاهده مرگ در حیوانات خانگی و یا مرگ شخصیت های اصلی برنامه های تلویزیونی که کودک با آن ها ارتباط برقرار کرده است نیز، ممکن است پیش آید.

در چنین شرایطی چه باید کرد؟

راجع به مفهوم مرگ با فرزندتان گفتگو کنید و صحبت های او را نیز بشنوید و به سئوالاتش پاسخ دهید. اما این کار را فقط در شرایطی انجام دهید که او کاملاً احساس ایمنی می کند و هیچ نشانه ای دال بر نگرانی و دلواپسی در او ملاحظه نمی گردد. در واقع این صحبت ها در مواقع بحرانی یا در شرایطی که مرگ اطرافیان تازه رخ داده است نبایستی انجام شود. زمانی که یکی از نزدیکان در اثر مرگ طبیعی، بیماری و یا حوادث از بین می رود، حقیقت را به کودکتان بگوئید. همین ناآگاهی کودک است که موجبات ترس های او را فراهم می سازد. او باید علل واقعی مرگ را بشناسد.

در صورتی که بر اثر اتفاقی، کودک خود را در مرگ دیگری مقصر می داند به او اطمینان خاطر بدهید که چنین نیست. گاهی اتفاق می افتد که کودک از فردی ناراحت است و با خود آرزوی مرگ وی را می کند، اگر اتفاقاً آن فرد از دنیا رفت، کودک خود را مسئول مرگ وی می پندارد. به او اطمینان ببخشید که چنین نیست.

بسیاری از متخصصان اعتقاد دارند که کودک باید پس از ۵ سالگی و فقط در صورتی که خودش علاقه مند باشد، در مراسم سوگواری شرکت کند والدین بایستی چنین موقعیت هائی را با تعبیر ”خداحافظی گفتن با متوفی“ توصیف نمایند.

 «بهتر است کودکان کمتر از 9 سال در مراسم خاکسپاری حضور نداشته باشند. شرکت در این مراسم و تماشای صحنه خاکسپاری می‌تواند ایجاد اضطراب و ترس کند، ضمن این‌که معمولا در چنین فضاهایی بزرگ‌ترها بیشتر مراقب کسانی هستند که بی‌قراری می‌کنند و خودبه‌خود کودکان از دایره توجه خارج می‌شوند و احتمال گم شدن در قبرستان یا دیدن صحنه‌ جابه‌جا کردن متوفی از آمبولانس به محل خاکسپاری زیاد است اما در مراسم عزاداری که معمولا در مسجد برگزار می‌شود، می‌توان کودک را با خود همراه کرد، بخصوص برای کودکان بزرگ‌تر، فضایی این چنینی سبب می‌شود تا آنها بتوانند سوگواری کنند و برای بازگشت به زندگی عادی آماده شوند.» (به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان)

منبع: سایت آفتاب (ندا نظربلند- دانشجوی دکترای روانشناسی) 

پسندها (3)

نظرات (11)

هنرهای دست ساز چیکچی
9 آذر 93 8:21
مطالبتون واقعا مفید و آموزنده است
یه مامان
پاسخ
نظر لطف شماست خوشحالیم که اینطور بوده و ممنون که به مدرسه ی خودتون سر میزنید
مامان پارسا
9 آذر 93 8:52
بسیار خوب و عالی بود من جواب سوالم رو گرفتم ممنون در ضمن انتخاب موضوعاتی که می کنید خیلی سنجیده و به جاست خدا قوت
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز ممنون از لطفتون، از حضور مجدد شما در مدرسه خیلی خوشحالیم و خوشحالیم که جواب سئوالتون رو گرفتید، امیدواریم بیشتر بتونیم از تجربیات شما در کنار مامان های دیگه بهره ببریم تا از تجربیات موفق هم استفاده کنیم و خدایی نکرده تجربیات نا موفق همدیگه رو تجربه نکنیم
مامان شاران
9 آذر 93 9:03
سلام اتفاقا چندروزه درگیر این مساله هستم علیرغم اینکه من ترسو نیستم شاران خیلی ترسو شده خصوصا ازحیوانات چندروزه پیش تئاتر رفتیم و چون توش کرم داشت که کاغذمیخوردن شاران نگاه نکرد و مجبور شدیم اونجارو ترک کنیم تصمیم گرفتیم دیگه نبریمش ا
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز توصیه می کنیم این مطلب رو هم بخونید http://mamanschool.niniweblog.com/post1272.php موفق باشید
مامان شبنم
9 آذر 93 11:28
سلام ممنون از مطالب مفیدتون .... دختر ما هم به این معنی ترسو نیست ولی به شدت احتیاط کاره و من همیشه برای اولین تجربه هاش مشکل دارم چون به سختی حاضره چیز جدیدی رو امتحان کنه و از این بابت خیلی نگرانم چون خیلی از تجربیات باید چند بار امتحان بشن تا عادت بشن ...
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز خواهش میشه! البته به نظر عادی میاد. مثلا بچه ی خودم وقتی میخواست برای اولین باز توی خونه ی بادیش بره به هیچ وجه رضایت نمیداد و وقتی من خودم به داخل خونه رفتم اون هم دنبالم اومد و بعد ترسش ریخت. شما باید دقت زیادی بکنید و توی رفتار و صحبت هاتون جوری برخورد نکنید که به شبنم عزیز تلقین بشه که آدم ترسویی هست ، چون این اولین قدم میشه برا این مساله. خیلی عادی و بدون تذکرهای مستقیم همراهیش کنید، این خونسردی شما می تونه تو این زمینه کمک کننده باشه. بطور کلی هر انسانی با یک نوع ترس و هیجانی برخورد داره، اگه اون هیجان و ترس اون رو از روند عادی زندگیش خارج نکنه عادی هست و طبیعی. این نکته رو هم در نظر بگیرید که این رفتارها تا زیر سن پنج سالگی ممکنه به وفور دیده بشه و دچار نوسان بشه. و تقریبا تا این سن یک امر طبیعی به شمار میره و جای نگرانی نیست.
مامان فرنيا
9 آذر 93 12:06
ممنون از مطلب جالبتون من واقعا موندمد ختر من ترسو هست يا نه؟ از حيوانات و حشرات نميترسه و حتي دلش ميخواد انها را دست بگيره از تاريكي و سايه ها يا حتي بازيهاي شبح بازي نميترسه اما مشكل ترس وقتي ظاهر ميشه كه توي كارتون وبرنامه هاي كودك صحنه هاي زدوخورد يا حمله حيوانات بهم يا دعواي بچه ها خلاصه هرچيزي ميترسوندش و جلوي چشمهاش را با دستاش ميگيره حتي صحنه به خطر افتادن يكي از شخصيتهاي خوب داستان با اينكه ميدونه هميشه توي كارتونها خوبه برنده است براي اين ميگم ميدونه چون بار دوم وسوم هم ان برنامه را نگاه ميكنه همينجوريه
یه مامان
پاسخ
عجب! به نظر من که این ترس هیلی هشدار دهنده می تونه باشه. خیلی خوبه که فرنیای عزیز به این شکل ترس خودش رو نشون داده. در واقع همه ی بچه ها و حتی بزرگترها تحت تاثیر فیلم ها هستند و به خاطر همینه که باید محدوده ی سنی برای بچه ها تعیین بشه. می تونید باهاش صحبت کنید که بعضی از فیلم ها رو نباید ببینه و مناسب سنش نیست و وقتی از یه صحنه فیلم بدش میاد مجبور نیست که اون رو تا ادامه ببینه. مورد دیگه ای که میشه از این صحبت دریافت اینه که شاید فرنیای عزیز زیاد غرق یه فیلم میشه و این زیاد خوب نیست. تجربه ی موفق یه مامان تو این زمینه شاید براتون جالب باشه: http://mamanschool.niniweblog.com/post390.php
بابا و مامان
9 آذر 93 16:45
سلام مطلب جالبی بود ممنون اما یه پستم بذارید برا مامانهای ترسو که چکار کنند تا موفق بشند ترسشون و به بچه ها انتقال ندند و از ترس در بیاند این پست و برا خودم می گم که خیلی ترسوم و سوسک و که می بینم از بچه ها زودتر می دوم
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز عجب پیشنهاد جالبی دادید. باید بریم تو کارش
مریم مامان دونه برفی
10 آذر 93 12:40
خانم اجازه من حاضر ماااا فکرنکنید غیبت دارم ..نه فقط یه کم سرم شلوغه وقت ندارم پستهای جدیدتون رو بخونم و نظراتم رو رایگان دراختیارتون قرار بدم . برم که خیلی کار دارم.
یه مامان
پاسخ
هووووم؟! پس معلومه اون شلوغیتون با دنیای اقتصادی یه جورایی رابطه داره که دیگه رایگان نظر در اختیار ما نمیذارید ان شاءالله که شلوغیهاتون خیر باشه و البته ناگفته نمونه که منتظریم که بیاید و حاضریتون رو با نظرهای خوبی که برامون می نویسید بزنید...
مریم مامان دونه برفی
12 آذر 93 12:43
ممنونم خیلی جالبه مخصوصا نظر مامان فرنیا رو که خوندم دیدم ترس امیرعلی هم بیشتر از برنامه های تلویزیونه . قبلا هم تو کامنتهام نوشته بودم و راهنمایی شما هم این بود که سیدیهای مناسب سنشو براش بذاریم و ... گرچه الان بهتر شده ولی متاسفانه از صحنه هایی که هیچ گونه ترسی (البته از نظر ما ) نداره قایم میشه و نگاه نمیکنه. مثل زمانی که مثلا یه توپ تو سر یکی میخوره .. ترس از تاریکی هم یه خورده داره که البته من بی تقصیر نیستم چون گاهی وقتها اونقدر برای رفتن به بیرون یا بالکن یا اتاقی که سرده و معمولا استفاده ای نمیشه اصرار داره که مجبورم تاریکی رو بهانه کنم ..البته این یکی از راههای انجام ندادن خواستشه ولی خوب یه خورده هم تاثیر بد گذاشته. ولی شکر خدا شکرخدا معمولا با صحبت کردن قانع میشه و بر ترسش تا حد زیادی غلبه میکنه . چون یکبار که میخواست بره توپشو از تو اتاق تاریک بیاره و می ترسید بعد از توضیحی که براش دادم با شجاعت رفت و آوردش و خیلی هم از کاری که انجام داده بود رضایت داشت.
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز بله به خاطر داریم و خوشحالیم که میگید بهتر شده البته خیلی از صحنه های که شاید برای ما اصلا ترس نداشته باشه برای اونا ترسناک باشه مهم اینه که وقتی ترسید هی بهش نگیم این که ترس نداره، نترس و... چون اینطوری بیشتر اون رو ترسو می کنیم بهتره در این مواقع بشینید و از طرف داستان براش تحلیل کنید مثلا در همون قضیه توپ توی سرش خوردن بگید وای وای وای این بچه اصلا کار خوبی نکرد که توپ رو توی سر اون یکی زد باید بره معذرت خواهی کنه چون دوستش حسابی دردش اومد مگه نه؟ اینطوری به یه عالمه هدف خوب خوب میرسید که یکیش هم اینه که از این صحنه ها به اون شدت نترسه در مورد اتاق تاریک هم بهتره از اون استدلالی که میگید استفاده نکنید و با پسر گلتون رو راست باسید و حقیقت رو بگید و الان که میگید با صحبت هم قانع میشه می تونید خیلی راحت بهش بگید که اون اتاق خیلی سرده و نمیشه بریم توش چون سرمامیخوریم میخوای بریم ببینیم بعد چند لحظه برید توی اتاق و با تایید سرد بودن از جانب خودش برگردید و یا اگه خیلی اصرار داشت خب لباس گرم بهش بپوشونید تا چند لحظه بیشتر بتونه اونجا بمونه و بعد خودش دل میکنه میاد بیرون
مامان اهورا
14 آذر 93 0:34
سلام جالب بود ،امیدوارم در مورد بقیه ترسها هم که گفته شده راهکارها رو بزارید ،اهورا معمولا از خیلی چیزهای الکی میترسه مثلا وقتی باباش میگه اهورا برو بخواب بدو بدو میاد بغلم میگه از بابا ترسیدم البته فکر میکنم بیشتر بهانه ای برای نخوابیدن ،یا مثلا توی همسایگی مامانم اینا سگ دارن از صدای اون میترسه و وقتی مامانم میگه من هاپورو میکشم اگه بیاد اون خیالش راحت میشه که البته باز میدونم که نباید اینجوری بهش بگه اما میدونید دیگه امان از محبت زیادی مادربزرگها که هیچ رغمه حاضر به ناراحتی نوه هاشون نیستن ولی من همیشه بهش میگم پسرم شجاعه تا بتونه بر ترساش غلبه کنه بازم ممنون از مطالب عالیتون خدا بهتون سلامتی بده
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز اول که توصیه می کنیم شما هم پستی که به مامان شاران معرفی کردیم رو بخونید :http://mamanschool.niniweblog.com/post1272.php اینکه میگید شجاع هست و شجاعتش رو تشویق کنید خوبه سعی کنید نکته ای که به مامان دونه برفی گفتیم رو مد نظر داشته باشید و هیچ وقت بهش نگید نترس این که ترس نداره و... باید اون رو درک کنید و شرایط رو براش توضیح بدید و تحلیل کنید و محیط رو عادی نشون بدید مثلا در مورد همون سگ براش توضیح بدید که سگ ها چرا پارس می کنن و میخوان به صاحبخونه بگن که مواظب خونه اش هستن و هر حیوونی صدایی داره بعد هم که سگ پارس کرد ازش بپرسید به نظرت الان چی گفت؟ و خودتون هم اون رو در پرورش این قضیه و شاخ و برگ دادن بهش همراهی کنید. یا مثلا وقتی میگه ترسیدم بهش بگید ولی من نترسیدم اون هم سریع میگه من هم نترسیدم بچه ها با حرف هایی که می زنن منتظر تاییدی از جانب بزرگترها هستن و مثلا وقتی میگن من ترسیدم اگه ما تاییدشون کنیم که آره خیلی ترسناک بود یا من هم ترسیدم و... این مساله براشون تایید و توی وجودشون نهادینه میشه. مثلا پسر خودم از اینکه شیر یا روباه حیوانات دیگه رو (توی قصه هایی که به هر حال میشنید و براش گفته میشد) بخورن خیلی می ترسید و با یک اضطرابی میگفت نه نه نخوره! من به جای کلمه ی خوردن کلمه ی شکار رو جایگزین کردم و مثلا وقتی بپرسه آقا شیره چی میخوره میگم آقا شیره میره شکار و غذا پیدا میکنه میخوره و با این کار قضیه کمی بهبود پیدا کرد. به طور کلی نباید به قضایا خیلی پیچیده نگاه کنیم و یا بخوایم بچه ها رو بپیچونیم، گاهی یکسری حرکات ساده و حرف هایی که به زبان خودشون بهشون میگیم خیلی میتونه کمک کننده و راهگشا باشه براتون آرزوی موفقیت داریم
مامان اهورا
15 آذر 93 13:33
ممنون از راهنمایی خوبتون حق با شماست در هر کاری منطقی رفتار کردن بیشترین نتیجه رو میده،این روش رو حتما امتحان میکنم،ممنون
یه مامان
پاسخ
بله همینطوره، متاسفاه بعضی ها بچه ها رو دست کم میگیرن و فکر می کنن که حرف منطقی حالیشون نمیشه و نمی فهمن و باید یه جوری اونا رو پیچوند یا با یکسری حرف های غیر منطقی گول زد براتون آرزوی موفقیت داریم و مثل همیشه منتظر نظرات خوب شما هستیم
مامان اهورا
17 آذر 93 0:57
واقعا ازتون ممنونم امروز که اهورا صدای سگ رو شنید و ترسید چون موقع ظهر بود بهش گفتم داره بچه هاش رو صدا میکنه برن غذا بخوره کلی خوشحال شد و اون حالت ترس رو دیگه نداشت ،کاش میتونستم این همه محبت بیدریغتون رو جبران کنم
یه مامان
پاسخ
ســـلام مامان عزیز و مهربون اهورا با خوندن نظرتون خیلی خوشحال شدیم، ممنون که برامون نوشتید همین خوشحالی شما یک دنیا برامون ارزش داره