تربیت جنسی؛قسمت دوم-عواملی که در تربیت جنسی دخیل هستند
در قسمت قبل به ابعاد روابط جنسی پرداختیم .در این قسمت به عوامل و دیدگاه هایی که در تربیت جنسی دخیل هستند، خواهیم پرداخت...
همانطور که گفتیم اولین نکته یا اولین عامل در بهداشت جنسی و روانی کودکان، باورهای خودمان است و این مسئله ای است که در کشور ما به آن پرداخته نشده است؛ در متون سنتی ما بسیار به زیبایی به این مسئله پرداخته اما متأسفانه چون به آن ها دسترسی نداریم بیشتر به ترجمه ها روی آوردیم و به نگاه غربی متکی شده ایم. در صورتی که نگاه غرب به رابطه ی زن و مرد یک نگاه ابزاری است. این نگاه جدید و حاکم امروزی با نگاه و باورهای ما در تعارض است و هیچ کس هم پا درمیان نمی گذارد که این تعارض را حل کند و مسایل عامی روز را با مسایل سنتی خودمان تلفیق کند و این مطالب را کنار هم بگذاریم و یک رویکرد جنسی جدید برای جامعه تعریف کنیم. کتاب تفسیر المیزان یکی از این منابع پرارزش سنتی و اصیل ما است که نگاه بسیار زیبایی درباره ی مسائل جنسی دارد به طوری که با کار بر روی مطالب آن می توانیم به عنوان یک نگاه آن را به جهان عرضه کنیم.
عامل دوم، رابطه ی عاطفی والدین با هم است. وقتی بحث جنسیت و زن و مرد پیش می آید اولین الگو پدر و مادر هستند، چه نوع رابطه ای به عنوان والدین با هم داریم؟ در یک مدرسه ای از بچه ها خواسته بودند که راجع به خانواده تان بنویسید، حدود پنجاه تا از این نوشته ها را به صورت جزوه درآوردند و کپی گرفتند و به خانواده ها دادند که مطالعه کنند. این جزوه حیرت انگیز بود و دست مایه ی یک تحقیق علمی شد؛ بچه ها بدون استثنا همه راجع به دعواهای پدر و مادرها نوشته بودند و راجع به نوع مکالمه ی پدر و مادر نوشته بودند و آدم با خواندن آن ها گاهی به گریه می افتاد و گاهی به خنده و گاهی حیرت از این که بچه ها چگونه نگاه می کنند و از چه زوایایی می بینند. این مسائل دقیقاً بر روی سلامت جنسی کودک در بزرگسالی او، اثر می گذارد. الگوی رفتاری والدین چیست؟
منظور این نیست که زن و شوهر نباید با هم اختلاف نظر داشته باشند و یا باید همه چیز ایده آل باشد و یا از امروز تظاهر کنید که «ما عاشق و شیدای هم هستیم» نه! بلکه ببینیم که در خانواده چه قدر گرم هستیم؟ پدر و مادر نسبت به همدیگر چه قدر شخصیت گرمی دارند؟ امروزه مُد شده که به هرکسی می رسیم حال و حوصله ندارد.
یک نکته هم اشاره می کنیم که امروزه انتقال ناامنی های بیرون از خانواده به درون خانواده، فاجعه آفرین شده است! اجازه ندهید که مسائل روزمره و مشکلات روزمره وارد فضای خانواده شود. فضای خانواده مانند گلخانه است و بچه ها هم کوچک هستند و مثل گل. گلخانه علیرغم سرمای بیرون، گرم است و در آن آفت وجود ندارد؛ نیازهای اولیه ی گل به او داده می شود ولو این که بیرون کمبود باشد. به دلیل این که بیرون سرد است، گلخانه را سرد نکنید و بعد مسئولیت را از خودتان سلب کنید و واژه ی من چه کاره ام یا به من چه ربطی دارد را به کار ببرید؛ سرمای بیرون به ما مجوز نمی دهد که داخل خانه را سرد کنیم.
عامل سوم نوع محبت والدین به کودک است. محبت فعال است یا منفعل. اگر مهربانیِ والدین ، تبدیل شود به مظلوم نمایی؛ و اقتدار، تبدیل شود به خشونت، بر روان بچه ها اثر منفی می گذارد. وقتی مادر در خانه مظلوم نمایی می کند و درک مقصر و مظلوم دارد، دختر را از جنسیت خودش بیزار می کند. چون شخصیت مادر شخصیت ضعیفی است؛ دختر در هم ذات پنداری با مادرش از خودش بدش خواهد آمد . گاهی نیز مادر به این وضعیت دامن می زند و می گوید: «دختر بودن یعنی بدبختی، زن در این مملکت توسری خور است» و اصلاً متوجه نیستیم که دختر ما زن آینده است.
خشونت پدر، پسر را از جنست خودش بیزار می کند. یکی از دلایل ضعف جنسی آقایان عدم تمایل به پدر شدن است.
نوع محبت والدین باید متعادل باشد و بردگی عاطفی ایجاد نکند. بچه ها نباید وارد دنیای عاطفی والدین شوند، بچه ها نباید جایگزین همسر شوند؛ مادرهایی که پسر دارید مواظب باشید و او را به خودتان وابسته نکنید و او را وارد دنیای عاطفی خودتان نکنید اگر نیازهای عاطفی تان را از همسرتان دریافت نمی کنید نباید آن را با محبت پسرتان جبران کنید و سعی نکنید نیاز های عاطفی خود را از پسرتان دریافت کنید؛ پسر را جایگزین پدر نکنید، اگر این کار را انجام بدید به فرزندتان ظلم کرده اید.
در روانشناسی مسئله ای وجود دارد به نام عقده ی زِنای با محارم، این حالت در افرادی به وجود می آید که وارد دنیای عاطفی پدر و مادرشان شده اند. وقتی پسر جایگزین پدر می شود و وارد دنیای عاطفی مادر می شود و به نیازهای عاطفی مادر پاسخ می دهد و وابستگی و بردگی عاطفی ایجاد می شود، دیگر قادر نخواهد بود که به سمت دختر دیگری برود.
نمونه ی این مساله داستانِ واقعیِ زیر است:
پسری الآن حدود پنجاه سالش است و خوشبختانه هنوز ازدواج نکرده است، مادر ایشان همه کار برایش می کند پسر اهل هنر است و منتقد و نویسنده است، مادر می داند که از چه موسیقی خوشش می آید و چه نوشیدنی و غذایی دوست دارد، شب تا برگردد مادر بیدار می نشیند، آرایش کرده و گل روی میز و غذای روی چراغ تا هرموقع که پسر بیاید و در همه حال کنار او می نشیند و مادر فیلم های مختلف می بیند و موسیقی های مختلف گوش می کند تا بتواند درباره ی آن ها با پسرش گفتگو کند و همه ی دوستانش را می شناسد و ... ولی به همسرش که می رسد بی اعتنا و بی حوصله برخورد می کند و این مادر تمام نیازهای جسمی و روحی و عاطفی غیر از مسئله ی جنسی را برای پسرش پاسخ می دهد خوب با این حالت امکان ندارد که این پسر تا آخر عمرش بتواند ازدواج کند.
همه ی ما چه زن و چه مرد یک نیمه ی ناقص و خالی در وجودمان داریم که به همین دلیل جذب طرف مخالف خود می شویم تا این نیمه کامل شود؛ اما در حالت عدم تعادل، پدر این نیمه را با دخترش کامل می کند و مادر با پسرش و این پسر و دختر هم به جای پیدا کردن همسر برای خود مکمل والدینشان می شوند و بی نیاز از همسر. بعدها این دختر در کنار هر مردی قرار بگیرد می بیند که قبلاً کامل شده و جایی برای فرد جدید ندارد و یا پسر، که این حالت در پسرها خیلی شدید است چون مادرها متخصص این کار یعنی وابسته کردن پسرها هستند.
بچه ها را وارد دنیای عاطفی خودتان نکنید و بردگی عاطفی به وجود نیاورید.
بچه ها یک پدر می خواهند و یک مادر، بچه ای که دو پدر یا دو مادر دارد آسیب می بیند. کتاب «هفت اشتباهی که والدین مرتکب می شوند» ، در امریکا سال 2001 چاپ شده است و مسئله ی روز جامعه ی امریکا است. در این کتاب نوشته که پدر نباید پوشک بچه را عوض کند مگر در شرایط اضطرار، به پدرها و مادرها توصیه می کند که نقش های زنانه و مردانه را قاطی نکنید و به مادرانی که در بیرون کار می کنند توصیه می کند که نقش مردانه و شخصیت زمخت به خود نگیرند تا بچه ها در ذهن شان دچار مشکل نشوند.
چه خوب است که والدین دوتایی دست بچه را بگیرید، یک دست لطیف مادرانه و یک دست قوی و زمخت پدرانه، تعادل این دو، کودک را متعادل می کند. این که یک مادری خیلی مردانه باشد و یک پدری خیلی لطیف و ظریف باشد اصلاً چیز خوبی نیست، و این پایه گذار مشکلاتی در بعدها می شود.
در قسمت بعد به بحث فطرت و غریزه پرداخته خواهد شد، با ما همراه باشید...