مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

خلاقیت، لازمه ی مادری کردن!

1392/11/12 6:36
نویسنده : یه مامان
7,698 بازدید
اشتراک گذاری

مگر مادرها چه کار می‌کنند؟ هر روز که از خواب بیدار می‌شوند، دست و روی بچه را می‌شویند، پوشکش را عوض می‌کنند، می‌خوابانندش، با او بازی می‌کنند، بهش شیر می‌دهند و این می‌شود کل زندگی‌شان! یک‌سری کارهای روزمره که هر روز و هر روز باید انجام دهند...

مادر و کودک

سۆال این است که مادرها در این فرآیند روزمره چقدر فکر می‌کنند؟ مگر شیر دادن و پوشک عوض کردن و بازی کردن، فکر کردن می‌خواهد؟ برای اینکه بتوانیم به این سۆال جواب دهیم، اول باید ببینیم فکر کردن یعنی چه؟

بعضی‌ها (مثل دیویی) فکر کردن را نقشهء عمل یا Plan of action تعریف می‌کنند. آنها می‌گویند ما در زندگی با مسائلی مواجه می‌شویم که باید قادر باشیم آنها را حل کنیم و آن نقشه‌ای که به ما کمک می‌کند بتوانیم مسئله را حل کنیم و به عمل برسیم، تفکر است. یعنی توانایی حل مسئله، مهارتی است که با تفکر به‌دست می‌آید و شاید بتوان گفت حل مسئله، همان تفکر است. با این تعریف از تفکر، مادرها در طول روز چقدر فکر می‌کنند؟

بچه‌ها در روز کارهای زیادی انجام می‌دهند که بعضی‌هایشان مورد تأیید مادرها هست و بعضی‌هایشان نه. اما نحوهء برخورد هر مادر با کارهایی که مورد تأییدش نیست، فرق می‌کند.

اولین و ساده‌ترین راه حل این است که جلوی انجام عمل بچه گرفته شود، که بیشتر مادرها هم همین کار را انجام می‌دهند. مثلا آشغال را از دهان بچه درمی‌آورند، چاقو و یا هر وسیله‌ای که برای بچه خطری ایجاد می‌کند، از او می‌گیرند، یا بچه را از محل خطر دور می‌کنند.

نویسنده ی کتاب «ماندن در وضعیت آخر» دربارهء اثرات ناگوار امر و نهی کردن به کودک و تأثیر طولانی‌ مدتی که تا آخر عمر گریبان‌گیر انسان می‌شود، بحث مفصلی دارد. تأکید می‌کند که اینامر و نهی کردن می‌تواند شخصیت کودک را در بزرگسالی بسازد و او را تبدیل به فردی ترسو کند که توانایی تصمیم‌گیری ندارد.

بدین ترتیب همان‌طور که گفتیم، بیشتر مادرها ساده‌ترین راه، یعنی امر و نهی کردن را انتخاب می‌کنند. اما بعضی مادران هستند که به‌جای امر و نهی کردن، دنبال راه حل‌هایی می‌گردند که وضعیت خطر را برای کودک از بین ببرند. آنها گاهی با عوض کردن موقعیت، این وضعیت را تبدیل به وضعیت دیگری می‌کنند و گاهی با جایگزین کردن، آن را تغییر می‌دهند. این مادرها برای این کار مجبور به فکر کردنند.

جلوگیری از انجام عمل کودک، نیاز به توانایی خاصی ندارد، اما تبدیل موقعیت نامطلوب به موقعیت مطلوب، فکر کردن می‌خواهد.

مثلا اگر بچه‌ای با لیوان روی زمین آب می‌ریزد، مادر می‌تواند راحت‌ترین کار را انجام دهد، یعنی لیوان را از بچه بگیرد. همین‌طور می‌تواند فکر کند و یک راه حل خلاقانه برای تغییر موقعیت انتخاب کند. مثلا یک لیوان دیگر بیاورد تا کودک آب را از این لیوان به لیوان دیگر منتقل کند، یا آب را خالی کند و یک شیء دیگر که آسیبی به فرش نمی‌رساند، توی لیوان بریزد.

بچه‌ها همیشه دنبال بازی کردنند. برای آنها هر چیزی بازی محسوب می‌شود. اگر بازی را از آنها بگیریم، آنها را از چیز مهمی محروم کرده‌ایم، اما اگر قواعد بازی را عوض کنیم، بچه از بازی جدید لذت خواهد برد.

البته این کار نیاز به خلاقیت بالا دارد. مادر باید بتواند از زاویهء دیگری به وضعیت پیش رویش نگاه کرده و سعی کند در ذهن خود راه حل‌های مختلف را برای تغییر آن موقعیت امتحان کند.

مادر باید بتواند به راه حل‌های جدیدی برسد که کودک خود را اقناع کند. از آنجا که این راه حل‌ها در هر مورد، وضعیتی ویژه و خاص و تکرارناپذیر است، احتیاج به خلاقیت بالایی دارد. در این موقعیت‌ها مادر باید سعی کند موقعیت را با دیدی متفاوت بنگرد و انواع راه حل‌ها را امتحان کند

گاهی برای بچه یک موقعیت ممکن است چندبار تکرار شود و مادر مجبور باشد هر بار، راه حلی متفاوت با دفعهء قبل پیش پای کودک و موقعیت تکراری بگذارد، پس باید بتواند مسائل را به‌خوبی ببیند و در ذهن خود دنبال راه‌های متفاوت بگردد.

مادرهایی که هر روز در مقابل هزاران موقعیت این‌چنینی قرار می‌گیرند و در مقابل این موقعیت‌ها، برای پیدا کردن راه حل فکر می‌کنند، شاید از بسیاری از دانشجویان و اساتید دانشگاه، بیشتر فکر کنند. همیشه دنبال راه حل جدید بودن، نه‌تنها تمرینی ذهنی است، بلکه کودک را از امر و نهی کردن‌های مکرر راحت می‌کند و تربیت صحیح‌تری را موجب می‌شود.

حالا باز برمی‌گردیم به سۆال اول. مگر مادرها در روز چه کار می‌کنند؟ مادرهایی که همهء موقعیت‌ها را برای بچه تبدیل به بازی می‌کنند، مادرهایی‌اند که فکر می‌کنند. آنها هر روز مجبورند به راه حل‌های جدید برسند و شاید خیلی بیشتر از همهء ما فکر می‌کنند

 همگی اذعان به این مطلب داریم که نقش مادران بیش از پدران، در تربیت فرزندان مبرهن است و اهمیت این مهم به هیچ وجه قابل اغماض و چشم پوشی نیست. روان شناسان اظهار می دارند که یک مادر شایسته و تربیت گر، بایستی خود الگوی برتری باشد و مجهز به مهارت های لازمه برای زندگی و پرورش یک نسل.

شاید به جرات بتوان اظهار نمود که ویژه ترین و مهمترین این مهارت ها، مهارت حل مسئلهاست و حل مسئله یکی از مهارت های مهم زندگی است و به عبارتی دیگر مهارت حل مسئله یکی از مهارت های شناختی است که انسان را در حل مسائل درونی و بیرونی خود یاری می دهد، اما متاسفانه بسیاری از والدین و فرزندان با آن آشنا نیستند.

آموزش این مهارت می تواند از بروز مسائل و مشکلات مرتبط با دوران کودکی و نوجوانی و بحرانی شدن تعارض های خانوادگی پیشگیری کند.

 منبع: تبیان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان پریسا
12 بهمن 92 6:56
سلام صبح شنبه شما به خیر و شادی. ایشالله هفته ی خوبی رو پیش رو داشته باشید وقتی پست رو شروع به خوندن کردم اولین نکته ایی که به ذهنم رسید این بود که ایا من هم از مادرهای دسته ی اول هستم یا دسته ی دوم... یعنی اسون ترین راه رو برای فرار از مشکل پیدا میکنم و یا دنبال راه حل بهتری هستم... داشتم نا امید میشدم که کلی خاطرات مختلف در این مورد یادم اومد مهمترینشون مساله ی حمام رفتن پریسا بود... از وقتی کوچولو بود از این که شامپو وارد چشمش بشه میترسید... همیشه باید با کلی گریه و زاری سرش رو میشستم.... هر بار با یه ترفند این کار رو انجام میدادم که گاهی جواب میداد و با خوشحالی و بدون گریه تمام میشد و گاهی هم نه..... اماا خدا رو شکر بالاخره به نتیجه رسید و الان مدتیه که دیگه با خیالت راحت حمام میکنه.... بهترین گزینه برای حمام کردن این شد که پریسا بشینه داخل وان و با اسباب بازی هاش بازی کنه و من همون جا سرش رو بشورم و یا کارهای دیگه.... البته به نظر خیلی ساده میاد ولی باور کنید کلی راه رو امتحان کردم تابه اینجا رسیدم.
یه مامان
پاسخ
سلام مامن عزیز صبح شنبه ی شما هم به خیر باشه ان شاالله معلومه که شما هم جزء مامان های فکور هستید بله قبول داریم خیلی وقت ها خیلی از حرکات مادر ساده به نظر میاد اما تفکر زیادی پشت همون عمل ساده هست و مسلما همون حرکات با تفکر تاثیرات خوب و بی نظیری هم روی بچه ها خواهد داشت. ممنون از تجربه ای که برامون نوشتید
مامان پریسا
12 بهمن 92 7:03
البته به نظر من همون کارهای ساده و روز مره هم یاز به کلی ابتکار عمل نیاز داره چون فقط یه مادر متوجه میشه که نیازهای بچه اش چیا هستن و چقد زودیه حالت برای انجام کارش براش عادی میشه و دوباره باید دنبال یه راه بهتر باشه.... مثلا همین الان من دنبال یه راه مناسب هستم تا بتونم پریسا رو وادار کنم موقع غذا ، بیاد و خودش غذاشو بخوره ... اخه مدتیه خیلی بد غذا شده و از همه ی غذاها ایراد میگیره.... اگر در این زمینه هم راه حلی به نظرتون میرسه لطفا بهم بگید. ممنون
یه مامان
پاسخ
با نظرتون موافقیم، همیشه باید به روز باشیم و خودمون و راهکارهامون رو هم آپدیت کنیم در مورد مساله ای که عنوان کردید یه پست همون قبلا ها توی مدرسه داشتیم که می تونید از لینک زیر بخونید. امیدواریم براتون مفید واقع بشه، البته خوشحال میشیم که راهکارهای خودتون رو هم برامون بنویسید http://mamanschool.niniweblog.com/post18.php
مریم (مامان روشا)
12 بهمن 92 9:29
سلام صبح به خیر
یه مامان
پاسخ
سلام به روی ماهتون صبح شما همبه خیر و شادی
مریم (مامان روشا)
12 بهمن 92 9:33
ممنون عالی بود امیدوارم من و همه ی مامانها از این دسته مامانها باشیم...مامانهایی که فکر میکنند..
یه مامان
پاسخ
خواهش میشه مامان عزیز؛ ان شاالله که همینطور باشه
مامان فرنيا
12 بهمن 92 11:58
كاملا درست است و سخت ترين كار نحوه برخورد با بجه هاست همه بچه ها بزرگ ميشن اما تفاوت انها را خيلي خوب در بزرگسالي قابل مشاهده است و اين ارزش كار يك مادر را نشان ميدهد و اهميت تربيت را گوشزد ميكنه
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز، بله با نظرتون کاملا موافقیم، ممنون از حضورتون
مامان پریسا
12 بهمن 92 15:44
وای چه خوب مطمئن بودم حتما راهنمایی خوبی دارید. الان میرم میخونم. چشم اگر به نتیجه رسیدم و دوباره مثل قبل واسه غذا اذیتم نکرد....حتما راهکارها رو اطلاع میدم.
یه مامان
پاسخ
خواهش میکنیم مامان عزیز البته مطلب کوتاهی بود اما امیدواریم براتون مفید واقع بشه. منتظر راهکارهاتون هستیم. ان شاالله که یه راهکار خوب پیدا کنید
مامان پریسا
12 بهمن 92 15:55
خانم اجازه!!! سمت چپ صفحه ی اصلی قسمت (اخرین مطالب) چرا در چند پست پایین ثابت مونده و پست های جدید رو نشون نمیده؟
یه مامان
پاسخ
هووووم؟! برای ما نشون میده که!
مامان پریسا
12 بهمن 92 16:11
الان درست شد
یه مامان
پاسخ
الحمدلله
سارا
12 بهمن 92 21:38
سلام، من سارا هستم، هنوز مامان نشدم ولی اگه خدا بخواد میخوام بعد عید مامان بشم، همیشه از مامان شدن میترسیدم و نگران بزرگ کردن بچه بودم چون میدونم تربیت یه ادم چقد مهم و حساسه ،امروز اتفاقی با این وبلاگ اشنا شدم ، خیلی وبلاگ جالبی دارید تبریک میگم ، من که خیلی ذوق کردم میتونم از اینجا به عنوان یه مرجع استفاده کنم
یه مامان
پاسخ
به به ! سلام مامان آینده ی عزیز می بینیم که یه دوست خوب دیگه و یه مامان دیگه به جمعمون اضافه شده (البته از نوع آینده اش). امیدواریم همیشه شاهد حضورتون باشیم و به سلامتی خبر خوشِ مامان شدنتون رو بشنویم
مامان یاسمن و محمد پارسا
13 بهمن 92 10:08
سلام پست بسیار خوب و مفیدی بود ممنونم من از اون دسته مامانهای هستم که هر روز و هر لحظه با دنیای از خرابکاری این دو تا وروجک روبرو هستم مثلا به قول شما اب بازی از مهمترین کارایه که اگر بخوام خلاقیتی نشونشون بدم نا خوداگاه خلاقیت درونیشون بیشتر بارور میشه مثلا به قول شما من لیوان به لیوان را یادشون بدم اونا کاسه به کاسه را امتحان می کنند احساس کردم وقتی از کاری منع شون می کنم که بازم در بعضی مواقع جواب میده البته بعضی مواقع میمونم چکار کنم یا مثلا می گم یاسمن پشتی ها را اونطور نکن مگه برا سر سره بازیه خراب میشه عزیزم تو یه چشم بهم زدن سر سره متکاها درست میشه ووو... بازم ممنونم از پست مفیدتون
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز چه نکته ی خوبی اشاره کردید! اینکه کوچکترین خلاقیتی از جانب شما، منجر به گل کردن خلاقیت بچه ها میشه! بله، تاثیر مستقیم داره! سختیِ کار برا وقتاییِ که مشکلات به آدم فشار میاره و ذهنش برا مسایل مختلف قفل می کنه. می تونید توی اون لحظه که یاسمن جون از پشتی ها بعنوان سرسره استفاده می کنه، یه بازیِ دیگه با پشتی بهش پیشنهاد کنید که نه سیخ بسوزه و نه کباب! مثلا من یادمه یکی از بازی های مورد علاقه امون درست کردن خونه با پشتی و متکا بود، چنان مهندسی کار می کردیم و فکر همه جاش رو می کردیم، اتاق پذیراییمون تو نگاه اول عین ماز بود، قشنگ اولش یه در با متکا بود و بعد دیوارهای مختلف و اتاق ها و آشپزخونه و اینا، وقتی وارد خونمون می شدیم، چنان حس خوبی داشتیم که نگو. حیفه بچه ها از این بازی ها محروم بشن. فکر نکنم به پشتی ها صدمه ای وارد بشه. (البته بگذریم از اون موقع هایی که یهو داداشم می گفت مثلا الان زلزله میاد و با چند تا حرکت پشتی و متکا بود که رو هوا بود ، ولی بیشتر مواقع سعی می کردیم مواظب خونمون باشیم)
مامان شبنم
13 بهمن 92 16:56
سلام نظر من کو ؟
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز متاسفانه نظری از شما برای این پست ثبت نشده! خوب شد گفتید شوخی شوخی داشتید غیبت میخوردیدا...
مامان شبنم
14 بهمن 92 0:40
کلی نوشته بودم
یه مامان
پاسخ
راس میگید؟ از دست این اینترنت بی تربیت خیلی حیف شد که...
مامان گلها
20 فروردین 93 13:42
این از اون مطالب واقعا" مفید و آموزنده بود. من بارها با این جور موقعیتا برخورد کردم و هربار در شرایط مختلف از راهکارهایی استفاده کردم که نرگس بهانه نگیره و گریه نکنه و همچنین از موقعیت اشتباه دور بشه یا کارخطا رو ترک کنه. مثلا" یه وسیله دیگه بذارم دستش یا حواسش رو پرت چیز دیگه ای کنم و ...
یه مامان
پاسخ
آفرین بالاخره وقتی مامانِ دو تا دسته گل هستید و تونستید با این فاصله ی سنی کم، مدیریت کنید، معلومه که این توانایی توی شما بوده