مــدرســـه ی مــامــان هـا

سلام دوستان عزیز یه روز جاری محترم زنگ زد خونمون و باهم صحبت کردیم توجه کنید صحبت نه غیبت ودر اخر به این نتیجه رسیدیم که 2 ساعت کمه برا حرف زدن و من ازشون خواستم بیان خونمون برا اینکه ازشون هم بافتنی یاد بگیرم هم  اینکه بقیه حرفها را   تو خونه بزنیم تا سر ماه شرمنده تلفن و و هزینش نشیم و به همون40  یا 50 تومن اکتفا کنیم خلاصه صبح زود جاری جان اومدن خونمون   با وسایل ماکارانی که می خواست خونه ما بپزه و ببره خونشون اصرار منم برا اینکه بمونه نهار و خونمون ف...

سلام به شما دوستان عزیز همینطور خانم مدیرای محترم امروز صبح داشتم با خودم فکر می کردم یه پیشنهاد بدم به دوستان گلم همینطور خانم مدیرای محترم و اگه دوست داشتند اینجا یه قسمت داشته باشیم به عنوان تجربیات کوچک مادرانه  به این صورت که  هر کسی تجربه های تو مصرف   عرقیجات , و داروهای گیاهی داره را در اختیار دوستان دیگه قرا بده حالا من  2 تا تجربه  ای که داشتم را اینجا برا دوستان می زارم  البته ادامه این  طور پست باشه اگه شما پسندید حالا من دو تا تجربه که دارم و می نویسم اگه این پست مورد پسند شما هم  ن...

سلام دوستان  عزیز چند وقت پیش تو مدرسه قشنگمون پست نغمه های دینی را دیدم که شعرهای زیبای بود  به خانم مدیرای گلمون قول دادم شعر ای یاسمن و که تو مهدشون یاد می گیره را چند تاشون و بزارم پس با اجازتون می رم برا گذاشتن شعری که راجب  شناخت خداست با ما در ادامه ی مطلب همراه باشید ... (شعر توحید) رفتم کنار دریا گفتم بگو خدا کیست            دریا به گوش من گفت مثل خدا کسی نیست او آفریدگارِ؛ کوه و درخت و دریاست                 &...