مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

نگاهی زیبا به مساله تغذیه! قسمت دوم

1394/1/31 6:43
نویسنده : یه مامان
3,545 بازدید
اشتراک گذاری

هدف از خوردن متاسفانه برای خیلی از ماها ، سیر شدن هست و این اولین اشتباه در برابر این قضیه هست. اینکه سعی نمی کنیم به تمام راز و رمزهایی که پشت هر غذا خوردن ما هست توجه کنیم و از اونها هم لذتی برای روحمون درست کنیم...

 

در ادامه به این سوال که چرا بچه های ما بدغذا هستند و غذا نمی خورند می پردازیم...

نگاهی زیبا به مساله تغذیه! قسمت اول 

چرا بچه هاي ما بد غذا هستند و غذا نمي خورند؟

بد غذايي يك رفتار است ؛ بهتر است بپرسيم چرا درك بچه هاي ما از غذا خوردن زيبا نيست كه در پي آن رفتارشان اين گونه است. ما اگر بخواهيم رفتار را عوض كنيم هيچ وقت موفق نخواهيم شد به همين دليل موضوع غذا خوردن بچه ها يك معضل در خانواده ها شده است و باعث ايجاد رابطه ي سرد عاطفي بين اعضاي خانواده شده است.

وقتي مادر با بشقاب غذا وارد مي شود، غم دنيا در سينه ي كودك مي نشيند. كودكان ما درك و تصوير خوبي از غذا و غذا خوردن ندارند در نتيجه، احساس خوشايندي ندارند و حاصل آن رفتار نامناسب است. بنابراين اگر روي مسئله ي رفتار تأكيد كنيد به نتيجه اي نمي رسيد. پس جستجو كنيد چرا فرزندتان احساس بدي نسبت به غذا دارد. چرا پر خورند؟ و يا چرا كم خورند؟

وسيع تر و جامع تر نگاه كنيم غير از بچه ها حتي خود ما هم بي ميل و ناشاد غذا مي خوريم، بدون سپاسگزاري و احترام. بچه هاي ما بد غذا هستند چون روح غذا را نمي شناسند. روح غذا را نمي شناسند چون منشأ غذا را نمي شناسند، طبيعت را نمي شناسند. منشأ غذا از كجاست؟

بچه هاي امروزي فكر مي كنند منشأ غذاها كارخانجات هستند و براي آن احترام قائل نيستند. چون منشأ غذا را نمي شناسند . مقايسه كنيد وقتي از جلوي يك كارخانه رد مي شويد با زماني كه از جلوي يك زمين كشاورزي و طبيعت عبور مي كنيد، چه احساسي داريد؟ و چه احساسي پيدا مي كنيد؟ بچه ها را با منشأ غذا ها آشنا كنيد.

ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند        تا تو ناني به دست آري و به غفلت نخوري

با قصه و تصويرسازي اين آگاهي را براي بچه ها ايجاد كنيد. توضيح انتزاعي ندهيد. توضيح هاي انتزاعي ذهن كودك را بهم مي ريزد. آن ها بايد خودشان به پردازش برسند. بچه ها بايد منشأ غذاها را ببينند تا از عظمت و بزرگي هستي آگاه شوند. خودشان حس كنند و پي ببرند كه چه عظمتي در كار است كه من الآن اين غذا را مي خورم. بچه هاي ما منشأ غذاها را نديده اند، عظمت هستي را درك نكرده اند، در نتيجه حيرت نمي كنند و به همين دليل نسبت به غذا بي ميل هستند. بچه را به مزارع و باغ ها ببريد تا منشأ غذاها را ببينند. تعطيلات به كجاها مي رويم؟ چه مي خوريم؟ پس اين كودكان چگونه عظمت هستي را درك كنند؟ وقتي پيك نيك هاي ما با غذاهاي صنعتي، كالباس و چيبس و نوشابه برگزار مي شود، چگونه مي توان انتظار داشت كه كودكان ما با طبيعت آشنا شوند و عظمت هستي را درك كنند. فست فود به عنوان بلا هميشه همراه ماست. بچه را وقتي به مزارع مي بريد اجازه بگيريد كه بچه ها بتوانند از بوته ها بچينند. توي شاليزار نشاء كنند. زحمت و تلاش برنجكارها و دهقانان را ببينند. اين كارها و ديدن اين مسائل حس سپاسگزاري را در بچه ها و حتي در خود ما نيز تقويت مي كند.

به اين شكل كودك مي تواند درك كند كه حالا كه من اين شيريني يا غذا را مي خورم چگونه و توسط چه كساني به دست من رسيده است. بازي فقط به معناي بازي با لگو و اسباب بازي نيست بلكه مهمترين شكل بازي در طبيعت صورت مي گيرد. در طبيعت مي توان بازي را زندگي كرد كه اين خود يك بازي سازنده است. اين كار روي رشد جنسي بچه ها نيز تأثير دارد. اگر نگاه جزيي داشته باشيم خواهيم پرسيد كه رفتن به طبيعت و ديدن منشأ غذا چه ربطي به رشد جنسي دارد؟ اما اگر با نگاه كلي نگاه كنيم، تأثير آن را مي بينيم. مهمترين مسئله در اين رابطه آشنا شدن بچه ها با جنسيت و پيدا كردن درك صحيح از جنسيت خودشان است. پدر و مادر در اين مورد بزرگترين الگو هستند. چه الگويي به فرزندانمان مي دهيم؟ چه قدر آن ها را در كارهاي خانه و آشپزي مشاركت مي دهيم؟ مادر كلفت خانه و پدر خدمتكار خانه؟ همه كار كنند و بچه ها فقط بخورند؟ بارها و بارها شاهد بوديم كه والدين بخصوص مادران مانع كاركردن بچه ها در خانه مي شوند، چون ذهنيت اشتباه دارند. چرا پدر فكر مي كند كه فقط بايد بيرون از خانه كار كند و پول در بياورد؟ چون هوش جنسي ما ضعيف است .

 مهم است كه كودك ياد بگيرد چه كساني تلاش مي كنند و چه مراحلي بايد طي شود تا اين غذا به خانه و سر سفره بيايد. پدر و مادر چگونه پول به دست مي آورند؟ غذا چگونه پخته مي شود؟ و .....تا اين غذا به اين شكل آماده سر سفره آمده. متأسفانه ما خيلي بچه ها را از زندگي واقعي ايزوله مي كنيم.

خيلي خوبه كه فرزندان ما موقعيتي براي شان فراهم شود تا علاوه بر ديدن مزارع مراحل بعدي مثل بار زدن محصول ،حمل و نقل و انتقال و خريد و فروش مواد غذايي را هم ببينند. حتي آن ها را به خريد ببريد پاكت دستش بگيرد و پا به پاي شما خريد كند و كار كند و خسته شود. چرا بچه ها را از آشپزخانه بيرون مي كنيد؟ چرا مادر فكر مي كند كه بايد به تنهايي در خانه كار كند؟ آماده كند تا ديگران بخورند؟ چرا پدر به آشپزخانه نمي آيد؟ چون از كودكي به او گفته شده كه برو بيرون مگه تو دختري؟ در حالي كه بهترين آشپزهاي دنيا مردها هستند. يا اين كه به دخترها گفته ميشه كه حالا تا وقت داري توي خونه ي پدرت استراحت كن ميري خونه ي شوهر تا عمر داري كار مي كني!

مشاركت در تهيه ي غذا يك بازي بسيار سازنده است. يكي از كارکردهاي بازي هيجان مشترك بين كودك و خانواده است. اگر مي خواهيد با كودكان و فرزندان تان رابطه ي عاطفي برقرار كنيد به جاي حرف زدن، با آن ها بازي كنيد. بازي زبان كودك است. يكي از مكان هاي مناسب براي بازي، آشپزخانه است. كودك با ديدن مادر در حال آشپزي و شريك شدن با او در مراحل پخت، ارزش زحمت مادر را درك مي كند. حتي شايد در اين مشاركت ها مثلاً روغن روي دستش بپاشد و كمي بسوزد ، خب چه اشكالي داره؟ مگه مادر بارها و بارها نسوخته ؟ اجازه دهيد بچه ها مشاركت كنند و بازي زندگي را انجام دهند. مهارت هاي زندگي در بطن خانه بايد در جريان باشد.

 به جاي تفكر مصرف، تفكر توليد بايد جايگزين شود. كودكان بايد بدانند كه عظمت هستي در توليد است نه مصرف. بچه ها در طبيعت عظمت توليد را حس مي كنند. و اين موقع است كه كارآفريني معنا پيدا مي كند.

زماني كه با بچه ها اين گونه رفتار كنيم، بر همه ي ابعاد رشد كودك تأثير خواهيم گذاشت. با بازي و ايجاد هيجان مشترك و حاصل آن احساس خوشايند، رشد عاطفي بالا مي رود. و رشد اجتماعي كودك بالا مي رود چون هماهنگي، تعامل، همدلي و تعاون در مراحل تهيه غذا را مي بيند. تغذيه فقط بر جسم اثر نمي گذارد چون امر غذا فقط خوردن نيست، بلكه تلاش براي تهيه هم هست . تلاش و تقلاست كه سلامت جسمي مي آورد. اين مشاركت ها و بازي ها و رفتن به طبيعت، روي رشد ذهني كودك تأثير دارد. مگر دوست نداريد كه بچه ها با هوش شوند؟ همان طور كه گفتيم شكل گيري مغز و بالا رفتن هوش از طريق دست انجام مي شود. اول بايد دست ها كار كنند تا روي ذهن و بعد روي مغز تأثير بگذارد. هر چقدر شبكه ي مغزي گسترده تر باشد، قدرت پردازش كودك بالا مي رود.

از طرف ديگر ريتم و نظم طبيعت را مي بيند كه مجموعه ي اين ها اعتماد به نفس و عزت نفس را در او مي سازد، عظمت هستي را درك مي كند، رابطه ي كل و جزء را درك مي كند و كل را در وجود مي بيند و لمس مي كند و درك مي كند.

يكي ديگر از مسائل مهم در تغذيه، مسئله ي اقتصاد در تغذيه است. منشأ پول غذا از كجاست؟ كودك خود غذا را درك كرد كه از طبيعت مي آيد، حالا بايد ياد بگيرد كه پول از كجا مي آيد؟ منشأ پول در تفكر سنتي خيلي مهم است همچنين پاك بودن آن از اهميت بالايي برخوردار است چون روي خصوصيات كودك اثر مي گذارد. در اين مبحث وارد حلال و حرام منشاء نمي شويم و فقط از جنبه ي بُعد اقتصادي بررسي مي كنيم.

بچه ها منشأ پول را نمي شناسند و نمي دانند اين غذايي كه سر سفره آمده چه جوري آمده و پولش از كجا آمده. درآمد حاصل كار و خلاقيت است. ما به عنوان انسان خلاق و مولد، توليد مي كنيم؛ اين توليد ممكن است فكر، خدمات، كالا و..... باشد. با استفاده از خلاقيتمان و در حد قدرت و توانايي و ابتكار خودمان درآمد خوب و پاك كسب مي كنيم. ما اجازه داريم كه از راه حلال با استفاده از خلاقيت كسب درآمد كنيم ولي اجازه نداريم هزينه كنيم. اين كاركرد است كه به ما اجازه مي دهد كه چقدر مي توانيم هزينه كنيم؟ ما اجازه نداريم كه هرچقدر درآمد داريم هزينه كنيم. ما تا چه اندازه اجازه ي هزينه كردن داريم؟ در حد نياز.

ما در حد نيازمان مي توانيم هزينه كنيم نه در حد توان مان. در حد توان مي توانيم درامد كسب كنيم اما بايد در حد نياز هزينه كنيم. تفاوت درآمد و هزينه ي لازم را بايد براي رشد انسان هاي ديگر سرمايه گذاري كرد.

نياز حداقل چيزهايي است كه براي رشد نياز داريم. يعني خانواده ي ما بايد در آسايش و آرامش باشند نه در رفاه. وقتي ما براي رشد انسان ها سرمايه گذاري مي كنيم ديگر به زمان توجهي نداريم چون ممكن است اين سرمايه گذاري امروز من 200 سال ديگر جواب دهد؛ مهم اين است كه من امروز براي آينده سرمايه گذاري كنم. اين سرمايه گذاري ممكن است كه علمي باشد و يا مالي باشد. اگر زياده روي كنيم و اگر كوتاهي كنيم هر دو خارج شدن از خط تعادل است. چه هزينه از نياز بالاتر باشد و يا از پايين تر باشد. اسراف و فقر هر دو مانع رشد هستند. هر جايي كه بيش از نيازمان مصرف و هزينه كنيم بايد يادمان باشد كه مانع رشد روحي و ذهني مان شده ايم. چرا بچه هاي ما در عين رفاه نمي توانند خوب درس بخوانند.؟ كاملاً دليلش روشن است چون بيش از نيازشان مصرف مي كنند.
در مسائل مادي و هزينه يك كلمه داريم كه خيلي زيباست، بسيار هم از آن و هم از مشتقاتش استفاده مي كنيم اما خوب به معناي آن آگاه نيستيم. « بركت » ؛ زندگي كه خط تعادل اقتصادي دارد يك زندگي با بركت است. يعني با آرامش است.

هميشه به عروس و داماد تبريك و مبارك مي گوييم؛ مبارك، تبرك، متبرك، تبريك همه از مشتقات بركت هستند. وقتي به كسي مي گوييم " مبارك باشد " يعني زندگي ات در آسايش و آرامش باشد، بركت داشته باشد.
آسايش جسمي، اقتصادي و مالي و آرامش روحي با هم بركت مي سازند. وقتي پولي را مي گيريم و مي گوييم خدا بركت بدهد، يعني پول كه آمد، بركت و آرامش هم همراهش بيايد.

زندگي اقتصادي و تغذيه ي بچه ها را به سمت سادگي و بركت هدايت كنيم.

ادامه دارد...

پسندها (1)

نظرات (8)

قاصدک
31 فروردین 94 8:59
سلام دوست عزیز. با تصاویر زیبایی از تزئینات غذا به روزم. لطفا تشریف بیارید.
یه مامان
پاسخ
سلام ممنون که به مدرسه ی مامان ها تشریف آوردید، چشم ان شاالله خدمت میرسیم
مامان پارسا
31 فروردین 94 9:37
سلام روزتون به خیر و خوشی .واقعا درباره منشا غذا و پول خوب اشاره کردید بچه ها اگه زحمات تهیه هر چیزی رو بدونن و درک کنند به ارزش واقعی اون بیشتر پی می برند و شکر گزار خواهند بود .
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز پارسا روز شما هم به خیر و خوشی دقیقا همینطوره که گفتید ان شاالله که بتونیم به این نکته توجه بیشتری داشته باشیم
بابا و مامان
31 فروردین 94 9:41
سلام صبح بخیر ممنون از مطلب عالیتون خیلی خوبه با تصویر سازی و زنده کردن و شخصیت دادن به غذای که می خواهیم به بچه بدیم تشویقش کنیم برای خوردن یا با بازی کردن وقت خوردن مثلا یاسمن که خیلی بد غذاست و من و بیچاره می کنه موقع خوردن یه بار که ماکارانی پخته بودم می گفت من نمی خورم اصراری نکردم برا خوردنش پارسا را صدا کردم اومد با هم شروع کردیم بازی کردن اول گفتم هر کس باید دوبار چنگالش و تو ظرف بچرخونه تا ظرفیتش پر شه بعد مسافرا را ببره ایستگاه شکم پارسا که عاشق این جور شیطون بازیاست شروع کرد مسافرا که زیاد می شدند چنگال می گفت اقای راننده من دارم منفجر می شم ای بسه پارسا می خندید و بجای اینکه چنگال و دو بار تو ظرف بچرخونه سه بار می چرخوند و داداقای چنگال می رفت بالا و شروع می کرد به بوق زدن و...یاسمن که از بازی ما خوشش اومده بودم زود اومد و گفت مامان منم می خوام مسافر ببرم اینطوری بود که یاسمنم اومد و به جمع ما پیوست حالا دیگه هر چند وقت یه بار یاسمن تقاضای ماکارانی می کنه و با داداشش هم خودشون بازیهای جدید اختراع می کنند و با خنده و خوشحالی غذاشون و می خورند یه وقتهای چنگال یاسمن اشتباهی می ره تو بشقاب پارسا و داد می زنه بابا من و بیچاره کردی اخه من چه گناهی کردم من و همش اشتباهی می زاری به هرحال اینم یه روشی بود که تو غذا خوردن بچه های من تاثیر خوبی داشت در مورد بردن بچه ها به طبیعت و دیدن و چیدن میوه ها به دست خودشون هم این هم یه نظریه خیلی خوبیه پارسال که ما رفته بودیم به یکی از روستاهای زنجان اونجا درخت سیب زیاد بود تو باغ یکی از اشنایان یاسمن و پارسا اینقد با لذت سیبها را می چیدن و می خوردن پارسا هنوزم می گه این سیبها که می خوریم مال باغ اون عموست یه جا هم بلال دیدیم که اونجا هم چند تا بچه ها چیدند البته بازم با اجازه صاحب باغ چون ان موقع قصه بلال و به بچه ها گفته بودم و خیلی خنده دار بود براشون وقتی لباس اقای بلال و می کندند کلی لذت می بردند و می خندیدند وقتی اقای بلال و تو اب نمک حموم کردندو بعد خوردند خلاصه این همه گفتم که بگم خیلی روش خوب و عالی پیشنهاد شده ممنون
یه مامان
پاسخ
ســـــــــــــــــلام مامان عزیز خیلی ممنون که وقت گذاشتید و این نظر رو برامون نوشتید، خیلی جالب بود حتما از این روش شما استفاده خواهیم کرد مخصوصا اینکه پسرمون عاشق اتوبوس و انواع وسایل نقلیه است قصه ی بلالتون رو هم یادمونه که برامون فرستاده بودید خیلی جالب بود، یادش بخیر قدیما چقدر ما همراه مامان و بابامون به طبیعت میرفتیم و لذت میبردیم مزه اش هنوز زیر دندونمونه کاش بتونیم بچه هامون رو هم از این لذت ها بهره مند کنیم
niniphotos
31 فروردین 94 17:22
سلام بسیار مفید مثل همیشه. مامان عزیز برنامه اندروید تصاویر نی نی کوچولوهای خوشکل و بامزه رو از لینک زیر دانلود کنید http://p30up.ir/images/njfvdh9kv65le6kuhz.apk http://p30up.ir/images/nghnkthksd58icnhvcvn.jpg http://p30up.ir/images/myk8lw6ttrhtmkk7v7p.jpg http://p30up.ir/images/g3on1dzcwrsfuirr30nv.jpg
یه مامان
پاسخ
سلام ممنون
مامان شبنم
31 فروردین 94 20:42
سلام مطلب بسیار جالبی بود و منم باهاش موافقم ولی به نظرم چون بچه تقریبا از هفت هشت ماهگی درست و حسابی با غذا خوردن اشنا میشه به نظرم اولین قدم برای خوش خوراک شدن بچه ها دادن ازادی بهشون از این لحاظ هست مثلا این که لباس بچه ها برامون زیاد عزیز نباشه یا مثل من لباسای ارزون برای خونه بگیریم که زیاد دلمون نسوزه و این که در وقت خوردن هم به بچه ها ازادی بدیم گاهی مامانا انقدر به عناوین مختلف به بچه غذا میدن که اصلا نمی دونه مفهوم گرسنگی و سیری دقیقا چیه خلاصه که تو غذا خوردن یه ریزه باید ازاد اندیشی داشته باشیم به نظرم بچه وقتی احساس کنه غذا خوردن یه میدون لج و لجبازی نیست بهتر رفتار می کنه
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز دقیقا همینطوره! با ما توی ادامه ی مجموعه همراه باشید ان شاءالله به همه ی اینا پرداخته میشه
مامان فرنيا
2 اردیبهشت 94 10:21
سلام ببخشيد روز يكشنبه مهد رنگ اميزي داشت و من دخترم را باخودم اوردم سركار و خوب معلومه كه ديگه وقت هيچ كاري نبود و ديروز هم بهتر ديدم نيام سركار و مرخصي بگيرم امروز امدم ديدم وايييييييييي چقدر از درسها عقبم اما مسئله غذا خوردن موافقم كه اين كه بچه ها بدونن غذا با زحمت بدست مياد قدرش را بهتر ميدونن اما باور كنيد امان از وقتي ذائقه عوض بشه مثلا كشمش دختر من كوچيكتر كه بود عدس پلو را فقط بخاطر كشمشهاش ميخورد اما الان ريز ريز ميگرده و از توي غذا جداشون ميكنه و اين مشكله بزرگيه قطعا بچه ها وقتي گرسنه باشند خوب ميخورند و اين مورد مهميه كه همه هم شاهد هستيم وقتي بازي و فعاليت بچه خوب باشه بهتر و راحتتر غذا ميخوره و چون زندگيها اپارتمان نشيني شده و فعاليت كم و تنقلات زياد نتيچه اينكه بچه ها كمتر ميل به غذا دارند اما تغيير ذائقه مشكل اصليه منه
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز واقعا ممنونیم که با وجود مشغله هاتون به مدرسه سر میزنید و مطالب رو با دقت دنبال می کنید با نظرتون موافقیم فقط یک نکته رو در مورد تغییر ذائقه توجه داشته باشید که نوع برخورد و عکس العمل شما خیلی می تونه در ادامه یافتن این تغییر ذائقه تاثیر داشته باشه اگه به این مثال که در مطالب قبلی مدرسه نوشته شده بود توجه کنید و اون رو دوباره بخونید مطمئنا متوجه منظورمون خواهید شد، ببخشید اگه طولانی هست: « یادمه بچه که بودم خیلی مامانم رو سر غذا خوردن اذیت کردم و مامانم همیشه سعی میکرد با من راه بیاد. بنده خدا گاهی عدس پلو که میپخت قابلمه رو به چند قسمت تقسیم میکرد یه قسمتش عدس پلو ساده بود یه قسمتش کشمش داشت و یه قسمتش پیاز داغ هم داشت! بعد هم میگفت بیا این قسمت ساده اش رو برای تو پختم که پیاز روغن و کشمش دوست نداری و الان می شینی همه اش رو جدا می کنی! ماهی که اصلا دوست نداشتم و وقتی توی خونه ماهی می پختن من باید میرفتم توی یه اتاق و در رو میبستم که بو نیاد و وقتی همه ی بوها تموم میشد به من اطلاع میدادن تا از اتاق بیرون بیام حتی اگه کوکوی سبزی می پختن نباید اون رو کنار ظرف ماهی میذاشتن که خدایی نکرده یه وقت به ماهی اشاره نشه و حتما باید برای من توی یه ظرف جدا کوکو میذاشتن وگرنه نمی خوردم! یادمه اون روزا این رفتار بد غذاییم برام یه راه برای جلب توجه بقیه شده بود. اصلا گاهی برای اینکه توجه بقیه رو جلب کنم با یه حالت ریزبینانه و موشکافانه می گشتم دنبال یه پیاز روغن کوچیک یا یه کشمش و یا مثلا زرشکی که از دست مامانم در رفته و اومده توی بشقاب من! بعد هم اون رو جدا میکردم و یه جوری میذاشتم گوشه ی بشقابم که نمایان باشه و مامانم بگه آخه تو چطوری این چیز به این کوچیکی رو پیدا کردی و بعد بقیه بخندن و این کارم رو برا هم تعریف کنن. یا وقتی مثلا مامانم این کارهای من رو پشت تلفن برای خاله هام تعریف میکرد من ته دلم خوشحال میشدم که الان حرفه منه و دارن درباره ی من صحبت می کنن و همه ی این توجهات اطرافیان باعث تقویت بیشر رفتار من می شد... حتی به خاطر دارم بعضی وقتا که یکی به من اصرار میکرد که یه کم از این غذا رو بخور خوشمزه است ها... بخور ببین دوست داری یا نه تا من میخواستم راضی بشم و امتحان کنم یهو با این حرف مامانم مواجه میشدم که داره به اون فرد میگه، این؟ این بخوره؟! این عمرا بخوره؛ دوست نداره؛ بکشیش هم بهش لب نمیزنه؛ وقتی یه پیاز فسقلی هم توی غذا میبینه همچین جدا میکنه که من نمیدونم چطوری پیداش کرده!... و همین میشد که من یه حس افتخار و غرور به خودم میگرفتم و از خوردن اون غذا پشیمون میشدم... نمیدون شاید اگه اون رفتار مادرم و توجهات بیکران و مهربانانه و دلسوزانه اش نبود و به جاش تشویق و ترغیب بود و توجه مثبت در جهت خوردن غذاهای مختلف؛ من کمتر با بد غذاییم اذیتش می کردم... وقتی ازدواج کردم خانواده ی همسرم جور دیگه ای بودن و همسرم رفتار دیگه ای با من داشت و همیشه من رو تشویق میکرد که حتی اگه شده یه کوچولو به خاطر اون بخورم که ببینم چه مزه ای میده و این شد که من کم کم با طعم های مختلف و غذاهای جور واجور آشنا شدم و ماهی که چه عرض کنم حتی میگو و کله پاچه هم خوردم و میشه گفت الان تقریبا همه غذایی میخورم و حالا که خودم آشپزی می کنم میدونم که پیاز روغن چه طعم خوبی به غذا میده و اصلا غذا بدون پیاز نمیشه!...» فقط سعی کنید برخوردهای شما با دخترتون مثل برخوردهای مادر مثال بالا نباشه بقیه اش به مرور زمان درست میشه ان شاالله موفق باشید
مامان فرنيا
2 اردیبهشت 94 10:25
مامان ياسمن و پارسا جان راه حل خوبي دارند و قطعا و صد در صد جواب ميده و من هم از اين روش استفاده ميكنم اما اخه تا كي بايد اين روش را انجام بديم؟ من واقعا انتظار دارم در اين سن دخترم كه 4.5 سالش است ديگه راحت بشينه بخوره و بعد بره دنبال بازيش نه اينكه باز هم مثل يكي دوسالگي واسش قصه بگم و سرگرمش كنم تا حاضر به نشستن باشه
یه مامان
پاسخ
درسته، شما با ما در ادامه ی این مجموعه همراه باشید ان شاالله سئوالاتتون پاسخ داده میشه
مامان فرنيا
5 اردیبهشت 94 9:22
سلام ممنون از پاسخگويي به نظرات ما بسيار مفصل و مفيد مثالي كه شما زديد وقتهايي است كه خانه مادر بزرگها هستيم و بچه ها بهانه گير ميشن و انوقت مادر بزرگ سريع يك چيز ديگه اماده ميكنه و البته در اين موارد من سعي ميكنم از خوشمزگي و مفيد بودن غذاي اصلي تعريف كنم و از ديگران هم بپرسم بعد دخترم بخواد بخوره تا ايشون هم بتونه نظر بده كه خوبه يا نه منتظر ادامه مطلب هستم
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز فرنیا خواهش می کنیم، امیدواریم بتونیم با دانش اندکمون کمک کوچکی به شما مامان های عزیز و دلسوز کرده باشیم بله معمولا مادربزرگ ها بیشتر این رفتارها رو دارن و خوشحالیم که این رفتار در خودتون نیست. البته کاری که خودتون در قبال این رفتار داشتید و برامون نوشتید هم رفتار خوبی هست. به نظر این مساله دوره ای هست و ریشه اصلی اون هم در جلب توجه دیگران هست ان شاالله به مرور زمان و با برخورد صحیح خودتون این مساله برطرف میشه ممنون از همراهی تون