نگاهی زیبا به مساله تغذیه! قسمت دوم
هدف از خوردن متاسفانه برای خیلی از ماها ، سیر شدن هست و این اولین اشتباه در برابر این قضیه هست. اینکه سعی نمی کنیم به تمام راز و رمزهایی که پشت هر غذا خوردن ما هست توجه کنیم و از اونها هم لذتی برای روحمون درست کنیم...
در ادامه به این سوال که چرا بچه های ما بدغذا هستند و غذا نمی خورند می پردازیم...
نگاهی زیبا به مساله تغذیه! قسمت اول
چرا بچه هاي ما بد غذا هستند و غذا نمي خورند؟
بد غذايي يك رفتار است ؛ بهتر است بپرسيم چرا درك بچه هاي ما از غذا خوردن زيبا نيست كه در پي آن رفتارشان اين گونه است. ما اگر بخواهيم رفتار را عوض كنيم هيچ وقت موفق نخواهيم شد به همين دليل موضوع غذا خوردن بچه ها يك معضل در خانواده ها شده است و باعث ايجاد رابطه ي سرد عاطفي بين اعضاي خانواده شده است.
وقتي مادر با بشقاب غذا وارد مي شود، غم دنيا در سينه ي كودك مي نشيند. كودكان ما درك و تصوير خوبي از غذا و غذا خوردن ندارند در نتيجه، احساس خوشايندي ندارند و حاصل آن رفتار نامناسب است. بنابراين اگر روي مسئله ي رفتار تأكيد كنيد به نتيجه اي نمي رسيد. پس جستجو كنيد چرا فرزندتان احساس بدي نسبت به غذا دارد. چرا پر خورند؟ و يا چرا كم خورند؟
وسيع تر و جامع تر نگاه كنيم غير از بچه ها حتي خود ما هم بي ميل و ناشاد غذا مي خوريم، بدون سپاسگزاري و احترام. بچه هاي ما بد غذا هستند چون روح غذا را نمي شناسند. روح غذا را نمي شناسند چون منشأ غذا را نمي شناسند، طبيعت را نمي شناسند. منشأ غذا از كجاست؟
بچه هاي امروزي فكر مي كنند منشأ غذاها كارخانجات هستند و براي آن احترام قائل نيستند. چون منشأ غذا را نمي شناسند . مقايسه كنيد وقتي از جلوي يك كارخانه رد مي شويد با زماني كه از جلوي يك زمين كشاورزي و طبيعت عبور مي كنيد، چه احساسي داريد؟ و چه احساسي پيدا مي كنيد؟ بچه ها را با منشأ غذا ها آشنا كنيد.
ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند تا تو ناني به دست آري و به غفلت نخوري
با قصه و تصويرسازي اين آگاهي را براي بچه ها ايجاد كنيد. توضيح انتزاعي ندهيد. توضيح هاي انتزاعي ذهن كودك را بهم مي ريزد. آن ها بايد خودشان به پردازش برسند. بچه ها بايد منشأ غذاها را ببينند تا از عظمت و بزرگي هستي آگاه شوند. خودشان حس كنند و پي ببرند كه چه عظمتي در كار است كه من الآن اين غذا را مي خورم. بچه هاي ما منشأ غذاها را نديده اند، عظمت هستي را درك نكرده اند، در نتيجه حيرت نمي كنند و به همين دليل نسبت به غذا بي ميل هستند. بچه را به مزارع و باغ ها ببريد تا منشأ غذاها را ببينند. تعطيلات به كجاها مي رويم؟ چه مي خوريم؟ پس اين كودكان چگونه عظمت هستي را درك كنند؟ وقتي پيك نيك هاي ما با غذاهاي صنعتي، كالباس و چيبس و نوشابه برگزار مي شود، چگونه مي توان انتظار داشت كه كودكان ما با طبيعت آشنا شوند و عظمت هستي را درك كنند. فست فود به عنوان بلا هميشه همراه ماست. بچه را وقتي به مزارع مي بريد اجازه بگيريد كه بچه ها بتوانند از بوته ها بچينند. توي شاليزار نشاء كنند. زحمت و تلاش برنجكارها و دهقانان را ببينند. اين كارها و ديدن اين مسائل حس سپاسگزاري را در بچه ها و حتي در خود ما نيز تقويت مي كند.
به اين شكل كودك مي تواند درك كند كه حالا كه من اين شيريني يا غذا را مي خورم چگونه و توسط چه كساني به دست من رسيده است. بازي فقط به معناي بازي با لگو و اسباب بازي نيست بلكه مهمترين شكل بازي در طبيعت صورت مي گيرد. در طبيعت مي توان بازي را زندگي كرد كه اين خود يك بازي سازنده است. اين كار روي رشد جنسي بچه ها نيز تأثير دارد. اگر نگاه جزيي داشته باشيم خواهيم پرسيد كه رفتن به طبيعت و ديدن منشأ غذا چه ربطي به رشد جنسي دارد؟ اما اگر با نگاه كلي نگاه كنيم، تأثير آن را مي بينيم. مهمترين مسئله در اين رابطه آشنا شدن بچه ها با جنسيت و پيدا كردن درك صحيح از جنسيت خودشان است. پدر و مادر در اين مورد بزرگترين الگو هستند. چه الگويي به فرزندانمان مي دهيم؟ چه قدر آن ها را در كارهاي خانه و آشپزي مشاركت مي دهيم؟ مادر كلفت خانه و پدر خدمتكار خانه؟ همه كار كنند و بچه ها فقط بخورند؟ بارها و بارها شاهد بوديم كه والدين بخصوص مادران مانع كاركردن بچه ها در خانه مي شوند، چون ذهنيت اشتباه دارند. چرا پدر فكر مي كند كه فقط بايد بيرون از خانه كار كند و پول در بياورد؟ چون هوش جنسي ما ضعيف است .
مهم است كه كودك ياد بگيرد چه كساني تلاش مي كنند و چه مراحلي بايد طي شود تا اين غذا به خانه و سر سفره بيايد. پدر و مادر چگونه پول به دست مي آورند؟ غذا چگونه پخته مي شود؟ و .....تا اين غذا به اين شكل آماده سر سفره آمده. متأسفانه ما خيلي بچه ها را از زندگي واقعي ايزوله مي كنيم.
خيلي خوبه كه فرزندان ما موقعيتي براي شان فراهم شود تا علاوه بر ديدن مزارع مراحل بعدي مثل بار زدن محصول ،حمل و نقل و انتقال و خريد و فروش مواد غذايي را هم ببينند. حتي آن ها را به خريد ببريد پاكت دستش بگيرد و پا به پاي شما خريد كند و كار كند و خسته شود. چرا بچه ها را از آشپزخانه بيرون مي كنيد؟ چرا مادر فكر مي كند كه بايد به تنهايي در خانه كار كند؟ آماده كند تا ديگران بخورند؟ چرا پدر به آشپزخانه نمي آيد؟ چون از كودكي به او گفته شده كه برو بيرون مگه تو دختري؟ در حالي كه بهترين آشپزهاي دنيا مردها هستند. يا اين كه به دخترها گفته ميشه كه حالا تا وقت داري توي خونه ي پدرت استراحت كن ميري خونه ي شوهر تا عمر داري كار مي كني!
مشاركت در تهيه ي غذا يك بازي بسيار سازنده است. يكي از كارکردهاي بازي هيجان مشترك بين كودك و خانواده است. اگر مي خواهيد با كودكان و فرزندان تان رابطه ي عاطفي برقرار كنيد به جاي حرف زدن، با آن ها بازي كنيد. بازي زبان كودك است. يكي از مكان هاي مناسب براي بازي، آشپزخانه است. كودك با ديدن مادر در حال آشپزي و شريك شدن با او در مراحل پخت، ارزش زحمت مادر را درك مي كند. حتي شايد در اين مشاركت ها مثلاً روغن روي دستش بپاشد و كمي بسوزد ، خب چه اشكالي داره؟ مگه مادر بارها و بارها نسوخته ؟ اجازه دهيد بچه ها مشاركت كنند و بازي زندگي را انجام دهند. مهارت هاي زندگي در بطن خانه بايد در جريان باشد.
به جاي تفكر مصرف، تفكر توليد بايد جايگزين شود. كودكان بايد بدانند كه عظمت هستي در توليد است نه مصرف. بچه ها در طبيعت عظمت توليد را حس مي كنند. و اين موقع است كه كارآفريني معنا پيدا مي كند.
زماني كه با بچه ها اين گونه رفتار كنيم، بر همه ي ابعاد رشد كودك تأثير خواهيم گذاشت. با بازي و ايجاد هيجان مشترك و حاصل آن احساس خوشايند، رشد عاطفي بالا مي رود. و رشد اجتماعي كودك بالا مي رود چون هماهنگي، تعامل، همدلي و تعاون در مراحل تهيه غذا را مي بيند. تغذيه فقط بر جسم اثر نمي گذارد چون امر غذا فقط خوردن نيست، بلكه تلاش براي تهيه هم هست . تلاش و تقلاست كه سلامت جسمي مي آورد. اين مشاركت ها و بازي ها و رفتن به طبيعت، روي رشد ذهني كودك تأثير دارد. مگر دوست نداريد كه بچه ها با هوش شوند؟ همان طور كه گفتيم شكل گيري مغز و بالا رفتن هوش از طريق دست انجام مي شود. اول بايد دست ها كار كنند تا روي ذهن و بعد روي مغز تأثير بگذارد. هر چقدر شبكه ي مغزي گسترده تر باشد، قدرت پردازش كودك بالا مي رود.
از طرف ديگر ريتم و نظم طبيعت را مي بيند كه مجموعه ي اين ها اعتماد به نفس و عزت نفس را در او مي سازد، عظمت هستي را درك مي كند، رابطه ي كل و جزء را درك مي كند و كل را در وجود مي بيند و لمس مي كند و درك مي كند.
يكي ديگر از مسائل مهم در تغذيه، مسئله ي اقتصاد در تغذيه است. منشأ پول غذا از كجاست؟ كودك خود غذا را درك كرد كه از طبيعت مي آيد، حالا بايد ياد بگيرد كه پول از كجا مي آيد؟ منشأ پول در تفكر سنتي خيلي مهم است همچنين پاك بودن آن از اهميت بالايي برخوردار است چون روي خصوصيات كودك اثر مي گذارد. در اين مبحث وارد حلال و حرام منشاء نمي شويم و فقط از جنبه ي بُعد اقتصادي بررسي مي كنيم.
بچه ها منشأ پول را نمي شناسند و نمي دانند اين غذايي كه سر سفره آمده چه جوري آمده و پولش از كجا آمده. درآمد حاصل كار و خلاقيت است. ما به عنوان انسان خلاق و مولد، توليد مي كنيم؛ اين توليد ممكن است فكر، خدمات، كالا و..... باشد. با استفاده از خلاقيتمان و در حد قدرت و توانايي و ابتكار خودمان درآمد خوب و پاك كسب مي كنيم. ما اجازه داريم كه از راه حلال با استفاده از خلاقيت كسب درآمد كنيم ولي اجازه نداريم هزينه كنيم. اين كاركرد است كه به ما اجازه مي دهد كه چقدر مي توانيم هزينه كنيم؟ ما اجازه نداريم كه هرچقدر درآمد داريم هزينه كنيم. ما تا چه اندازه اجازه ي هزينه كردن داريم؟ در حد نياز.
ما در حد نيازمان مي توانيم هزينه كنيم نه در حد توان مان. در حد توان مي توانيم درامد كسب كنيم اما بايد در حد نياز هزينه كنيم. تفاوت درآمد و هزينه ي لازم را بايد براي رشد انسان هاي ديگر سرمايه گذاري كرد.
نياز حداقل چيزهايي است كه براي رشد نياز داريم. يعني خانواده ي ما بايد در آسايش و آرامش باشند نه در رفاه. وقتي ما براي رشد انسان ها سرمايه گذاري مي كنيم ديگر به زمان توجهي نداريم چون ممكن است اين سرمايه گذاري امروز من 200 سال ديگر جواب دهد؛ مهم اين است كه من امروز براي آينده سرمايه گذاري كنم. اين سرمايه گذاري ممكن است كه علمي باشد و يا مالي باشد. اگر زياده روي كنيم و اگر كوتاهي كنيم هر دو خارج شدن از خط تعادل است. چه هزينه از نياز بالاتر باشد و يا از پايين تر باشد. اسراف و فقر هر دو مانع رشد هستند. هر جايي كه بيش از نيازمان مصرف و هزينه كنيم بايد يادمان باشد كه مانع رشد روحي و ذهني مان شده ايم. چرا بچه هاي ما در عين رفاه نمي توانند خوب درس بخوانند.؟ كاملاً دليلش روشن است چون بيش از نيازشان مصرف مي كنند.
در مسائل مادي و هزينه يك كلمه داريم كه خيلي زيباست، بسيار هم از آن و هم از مشتقاتش استفاده مي كنيم اما خوب به معناي آن آگاه نيستيم. « بركت » ؛ زندگي كه خط تعادل اقتصادي دارد يك زندگي با بركت است. يعني با آرامش است.
هميشه به عروس و داماد تبريك و مبارك مي گوييم؛ مبارك، تبرك، متبرك، تبريك همه از مشتقات بركت هستند. وقتي به كسي مي گوييم " مبارك باشد " يعني زندگي ات در آسايش و آرامش باشد، بركت داشته باشد.
آسايش جسمي، اقتصادي و مالي و آرامش روحي با هم بركت مي سازند. وقتي پولي را مي گيريم و مي گوييم خدا بركت بدهد، يعني پول كه آمد، بركت و آرامش هم همراهش بيايد.
زندگي اقتصادي و تغذيه ي بچه ها را به سمت سادگي و بركت هدايت كنيم.