مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

مراحل سه گانه ی تربیت فرزند

1390/5/14 18:31
نویسنده : یه مامان
7,635 بازدید
اشتراک گذاری

توجه به مراحل سه گانه تربیت فرزند، از تولد تا 21 سالگی:

تا حالا درباره ی مراحل سه گانه ی تربیت فرزند شنیدید؟ فرزند از ابتدای تولد تا 21سالگی، یعنی هنگامی که به لحاظ تربیتی از محیط خانواده دور می شه و از نظر رشد جسمی و اخلاقی–تربیتی به بلوغ نسبی می رسه، مراحل به هم پیوسته رشد و تربیت را پشت سر می گذارد. بر اساس تغییرات روحی، جسمی و عقلی که در انسان رخ می ده، سه دوره تربیتی براش نیازه که پرورش اون در هر دوره هم باید با شناخت ویژگی های همون دوره صورت بگیره.

کودک در هفت سال اول زندگی سید و سرور و فرمانرواست و برعکس در هفت سال دوم فرمانبردار و مطیع است و این سن، سن تعلیم پذیری اوست و  هفت سال سوم سن نظرخواهی و مشورت است و در واقع در این هفت سال وزیر است؛ به مرور زمان درباره ی این سه دوره صحبت خواهیم کرد؛ نکاتی درباره ی دوره سیادت رو می تونید در ادامه مطلب بخونید...

 

دوره اول تربیت:

 از تولد تا هفت سالگی؛ دوران سیادت

کودک تا هفت سال اول زندگی سید و سرور فرمانرواست و تعبیر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هم از این مرحله تربیتی «سیادت کودک» است. این دوره که سن خوشی و بازی کودک است، از زمان تولد شروع می شود. فرزند در اوان کودکی هنوز دنیای خود را نمی شناسد و به طور کامل با آن در ارتباط نیست. او نمی تواند کارهای شخصی خود را انجام دهد و از این جهت به سن رفع نیازها هم تعبیر می شود.

روان شناسان به دوره (تولد تا 2 سالگی)، سن حسی ـ حرکتی می گویند. از دو سالگی جست وخیز کودک اوج می گیرد و تمایل او به بازی ها بیشتر می شود. او در این سن، از تمرکز طولانی در مسائل گریزان است و فوق العاده به دنبال تنوع طلبی و آزادی خواهی است. از دو تا سه سالگی، ارتباط کامل تری با محیط پیرامون خود پیدا می کند و کم کم قدرت تشخیص در او نمایان می شود، ولی همچنان از تصمیم گیری عاجز و به والدین متکی است.

اهمیت تربیت در سن سیادت، به این علت است که شخصیت فرد در 5 سال اول زندگی شکل می گیرد. گزل روان شناس مشهور می گوید:

«کودک در 5 و 6 سالگی، نسخه کوچکی از جوانی است که بعدها خواهد شد».

به عقیده آلپورت روان شناسان معروف:

در حدود چهار ماهگی رشد و تقویت یادگیری کودک به حدی رسیده است که می تواند عادت سازشی و صفات اکتسابی داشته باشد. ارتباطش با محیط بیشتر می شود، تفاوت های کم و بیش تدریجی در الگوی شخصیت او پدید می آید و صفات تازه ای کسب می کند. هر چه سن کمتر باشد، اثر عوامل محیطی در ذهن پا برجاتر و استوارتر است.

شاید پدر و مادرانی را مشاهده کرده باشید که فرزندشان را در بچگی آزاد گذاشته اند و در بزرگسالی بچه ی آنها بی ادب و سرکش شده است و شما نگران هستید که اگر فرزندتان را آزاد بگذارید او هم بی ادب و غیر قابل کنترل شود.

نکته ای که بسیار دارای اهمیت است این است که برخی از پدر و مادرها آزاد گذاشتن کودک در این سن را به معنی رها کردن او می دانند و اینکه اجازه ی انجام هر کاری را باید به او بدهند، اما آزادی کودک در هفت سال اول زندگی به معنی رها کردن او و دادن اجازه ی انجام هر کار مخاطره آمیز یا خلاف ادب و بی تفاوتی نسبت به رفتارهای نادرست نیست، بلکه به این معناست که نباید او را تحت فشار قرار داد یا کاری را که از توانش خارج است، به او سپرد و یا با امر و نهی های بی مورد مثل بشین، شیطونی نکن، مودب باش، اذیت نکن و... او را محدود کرد. بلکه باید با ساماندهی اموری که می تواند انجام دهد، آزادی او را با کنترل منطقی همراه ساخت.

تصور شما از کودک در این سن باید تصور یک فرمانروا باشد که شما وزیر اعظم و مشاور او هستید و او را هدایت می کنید اما نه با امر و نهی کردن مستقیم بلکه به صورت غیر مستقیم و با هوش و درایت و زیرکی و راهکارها و ابتکار عمل هایی که به خرج می دهید.

اگر می خواهید فرزند شما در هفت سال دوم فرمانبردار باشد باید فرمانروایی او در هفت سال اول را قبول کنید، چون اگر فرمانروایی فرزند خود را در این سن قبول و باور داشته باشید می فهمید که نباید به فرمانروا امر و نهی کرد و با ادبیات امری با او صحبت کرد؛ چه بسا امر و نهی مستقیم شما در این سن نتیجه ی برعکس هم بدهد! با این باور خیلی راحت تر با فرزند خود برخورد خواهید کرد.

شاید کمی سخت باشد اما باید صبور باشیم، جاهایی لازم است که غرور خود را بشکنیم و در برابر کودکمان و خواسته ی او مطیع باشیم و مثل یک بچه با او لجبازی نکنیم؛ البته خواسته هایی که آثار سوء تربیتی نداشته باشد چون در آن صورت باید با زیرکی و درایت خود مسیر خواسته ی او را تغییر دهیم.

حرف آخر:

باید بدانیم که دو فرمانروا نمی توانند در یک مملکت فرمانروایی کنند؛ اجازه بدهیم هفت سال اول را فرزندمان فرمانروایی کند تا در هفت سال دوم فرزند ما بتواند فرمانبردار خوبی باشد و در نتیجه خود ما فرمانروایی خوبی داشته باشیم...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامانی کسرا
7 خرداد 90 8:32
واسم خیلی جالب بود ممنون من خودمم بدون اینکه بدونم چه تاثیری داره همین کارو میکردم بهش اجازه می دم دنیای بی خطرو کشف کنه البته نه هم میشنوه!
فقط بزرگترین مشکلم مواقعیه که دوست نداره کاری رو بکنه اما باید اون کار انجام بشه مثل لباس پوشیدن اینقدر گریه می کنه....
عقلم به جایی نمی رسه که باید چیکارش کنم؟؟؟


سلام
ممنون از اینکه به ما سر زدید براتون آرزوی موفقیت داریم در آینده سعی می کنیم مطالبی در این زمینه براتون بذاریم
مریم
4 تیر 90 10:58
سلام مامانی گل
مرسی بابت مطلبتون خیلی برام جالب بود کلمه فرمانروایی ولی مگه میشه همه چی رو بگی باشه باز هم اختلاف پیش می اد
و آدم صبرش لبریز میشه مگه نه؟

سلام مامان مهربون
اگه 7 سال اول رو صبوری کنید ، آن وقت می توانید مراحل بعدی تربیت رو به خوبی پشت سر بگذارید ، ان شاءالله
البته به خاطر داشته باشید که صبرتان اجر فراوانی به شما خواهد داد.
مامان اسرا
10 تیر 90 17:54
سلام ممنون از مطلب عالیتون من عاشق اینجور راهنمایی ها هستم من همیشه نگران تربیت دخترم هستم با اجازه اتون مطلب را در وبلاگم هم گذاشتم البته با ذکر منبع تا همیشه داشته باشمن و به دوستان هم بدم برای مطالعه .....

سلام مامان مهربون
خواهش می کنم، خوشحالیم که براتون مفید بوده و ممنون که این مطالب رو در وبلاگتون هم منتشر کردید
تینا
21 شهریور 90 13:35
چه مطلب خوبی ! قبلا نخونده بودمش مرسی خیلیییییییییییییی مفید بود

لطف دارید، خوشحالیم که براتون مفید بوده
مامان علی
1 آذر 91 8:45
ممنون عالی بود


خوشحالیم که براتون مفید بوده
معصومه -مشهد
1 مرداد 92 10:35
سلام دوست عزی ممنون ازمطالب مفیدتون.من یه مشکل با دختر3/5ام دارم اگه میشه کمک کنیددخترم بیرون اگه کسی بهش خوره سهوایاعمدامثلانازش کنه و...دیگران رامیزنه وهل میده البته حرف میزنه باهمه ولی ازتماس فیزیکی خوشش نمیاد.نمیدونم جیکارکنم هرچی توضیح میدم که نبایددیگران راهل بدی گوش نمیدهلطفاراهنمایی ام کنیدممنون


پاسخ خانم دکتر نژاد محمد برای شما مامان عزیز:

این سوال خیلی مبهم است و جواب دادن به آن نیاز به کمی پیشگویی داره و حقیقتا جواب دادن به آن مشکل است
لطفا از مادر بخواین به این سوالات پاسخ دهد
1- از چه زمانی این رفتارها شروع شده و آیا در زمان نوزادی(پیش از دو سال) این چنین بوده یا خیر؟
2- دلایل کودک برای این رفتار چیست؟ مثلا دوست نداره به لباسش دست بزنند یا از اون آدمها خوشش نمیاد و یا خیلی بهش توجه می کنند و همه دوست دارن به نحوی به این بچه ابراز علاقه کنن
3- لطفا چندتا از نقاشی هایش را برایم ایمیل کنید با موضوع آزاد، موضوع نقاشی خانواده(یعنی کشیدن خودش و مادر و پدر در حدی که می تونه) و موشوع درخت و خانه و غیره البته با رنگ آمیزی
4- فرزند چندم خانواده است و شرایط تولد او چگونه بوده است؟ مثلا خانواده آیا منتظر متولد شدن بودن و یا خواستنی نبوده و یا وضعیت مالی و شرایط عاطفی مادر و پدر و نوع رابطه عاطفی والدین چگونه بوده.
5- میزان توجه به کودک در چه حد است و کودک در خانواده چقدر از فضای عاطفی خانه را اشغال میکنه و احساس کودک نسبت به وضعیتش در خانه چیست منظور این است که کودک برای خود چه جایگاهی در خانه و خانواده احساس میکنه. (خود را به عنوان سوگلی میشناسه و یا کودکی که برای مورد توجه بودن باید تلاش کند و...)

مادر عزیز من از شما میخوام فعلا نسبت به رفتارهای او بی توجه باشید و سعی در تغییر دادن آن رفتار نداشته باشید
با آرزوهای خوب برای شما و فرزند دلبندتون


مامان عزیز، در صورتی که می خواید این مساله براتون به نحو احسن حل بشه خواهشمندیم که به سئوالات خانم دکتر دقیق پاسخ بدید