مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

تجربه موفق 13: تعویض پوشک بچه

1392/8/13 6:00
نویسنده : یه مامان
3,154 بازدید
اشتراک گذاری

همیشه مادرانی رو میدیدم که وقتی می خواستن پوشک بچه هاشون رو عوض کنن با هزار مصیبت این کار رو میکردن چون بچه موقع تعویض پوشک آروم نمی گرفت و می خواست فرار کنه و بره دنبال بازی و کار خودش!

همیشه مادرانی رو میدیدم که وقتی می خواستن پوشک بچه هاشون رو عوض کنن با هزار مصیبت این کار رو میکردن چون بچه موقع تعویض پوشک آروم نمی گرفت و می خواست فرار کنه و بره دنبال بازی و کار خودش! بعضی از مامان ها به زور این کار رو انجام میدادن و کلی اعصاب خودشون رو خورد می کردن و بعضی دیگه هم به تکنولوژی روز پناه میبردن و موبایل رو میدادن دست بچه شون تا یه لحظه آروم بگیره و مشغول باشه...

برای اینکه با این مشکل روبرو نشم سعی کردم از اول دنبال راه حلی باشم و کاری کنم که این تعویض پوشک برای بچه مثل بازی باشه!...

کاری که من انجام دادم این بود که موقع تعویض پوشک صدای حیوانات مختلف رو براش می گفتم مثلا ببعی میگه بَ بَ یا گاوه میگه مــا مــــــــا و سعی می کردم با تغییر تن صدا این کار رو جذاب تر کنم.

وقتی کوچیک تر بود فقط نگاه میکرد و گوش میداد و الان که کمی بزرگ تر شده جواب هم میده مثلا بهش میگم بگو ببینم کی میدونه گاوه چی میگه؟ اونم با یه حالت کش داری جواب میده «مــــــــــــــــــــــــــــا...» و من تشویقش می کنم و بهش آفرین میگم. نتیجه اینکه الان صدای بیشتر حیوانات رو بلد شده یعنی صدای هر چی رو بلد بودم یادش دادم حتی گاهی ا زحیوانات هم میگذری و به صدای سشوار و هواپیما و ... متوسل میشیم و البته اون این کار رو خیلی دوست داره و همه رو تند تند جواب میده!...

تازه بعضی وقت ها که میخواستم پوشکش رو عوض کنم دستش رو می آورد جلو و شیطنت میکرد راه حلی که برای این مساله به کار بردم این بود که به جای اینکه هی بهش بگم دست نزن و نکن و مدام حرص و جوش بخورم ازش کارهایی که باید با دست انجام میداد رو میپرسیدم.

مثلا میگفتم دستت کو؟ و اون دستاش رو به من نشون میداد یا میپرسیدم کی بلده دست بزنه؟ یا کی بلده سینه بزنه؟ یا مثلا کی بلده بگه الهی شکر (یادش داده بودم که دستاش رو ببره بالای سرش) یا مثلا کی بلده قرآن بخونه که دستش رو میذاشت پشت گوشش و صدایی از خودش تولید میکرد که یعنی داره قرآن میخونه!

به این ترتیب من با آرامش کارم رو انجام میدادم و اون به همه ی سئوالات من با علاقه جواب میداد و البته این کار براش جنبه ی تکرار و آموزش هم داشت.

این کار به من خیلی کمک کرد و امیدوارم این تجربه برای مامان های دیگه هم مفید واقع بشه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان شبنم
13 آبان 92 13:24
سلام

واقعا جالب بود من در مواردی که میخوام شبنم تکون نخوره براش شعر میخونم هر چی بلدم ولی از همه بهتر یه روز اقا خرگوشه و اسب سفیدم توجهش رو جلب میکنم فکر کنم چون توش هی لحن صدا تغییر می کنه این جوریه ....


سلام مامان عزیز، بله تغییر لحن صدا هم خیلی تاثیر داره و البته بچه ها چیزهایی رو که وقتی بچه تر بودن شنیدن خیلی دوست دارن. راستی خوشحال میشیم شعر اسب سفیدم رو برامون بنویسید
مامان شبنم
13 آبان 92 16:41
دوباره سلام

خیلی طولانی نیست :

اسب سفیدم خیلی قشنگه
وقتی که راه میره اینجوری صدا میده
پیتیکو پیتیکو پیتیکو

یه دونه هم یه بار از سر ناچاری خودم بر همین وزن ساختم ( به زمان بیشتری برای ثابت موندنش نیاز داشتم !!! ):
گربه نازم خیلی قشنگه
وقتی باهام کار داره این جوری صدام میکنه
میو میو میو



ســـــــــــلام مامان مهربون و فعال
اول از شما به خاطر حضور آنلایتون تشکر می کنیم، واقعا باعث دلگرمیِ ما هستید. ثانیا، خیلی ایده ی جالبی بود، من هم «یه روز آقا خرگوشه» رو زیاد می خونم، ولی این شعر شما زودتر به سرانجام میرسه و قابل فهم تره برای بچه ها... ممنوونیم
مامان آینده
13 آبان 92 20:02
سلام
میشه منم یه نظر بدهم؟
با این که هنوز نی نی ندارم ولی یه راه دیگه هم هست
الان این پوشک هایی که هست یه نوار خوشگل پر از شکل روی اون هاست که بچه ها خیلی علاقه بهش دارن
میشه با نشون دادن شکل های اون و با ترکیب کردن صدای اون اشکالی که هست سرگرمشون کرد یا گاهی برای این که دستاشونو مشغول کنیم یه پوشک دستشون بدیم تا بازی کنن یا اسباب بازی که دوست دارن
نظر بقیه هم خیلی خوب بود حتما به وقتش استفاده می کنم
یا علی

سلام مامان آینده عزیز
ممنون که نظرتون رو و پیشنهاداتتون رو برامون نوشتید، البته اون پوشک نوار رنگی دارها به پای بچه ی ما نساخت ولی اوایل اون کار رو هم میکردم هرچند دو به شک بودم و میترسیدم بزرگتر که شد هی بخواد چسب پوشکش رو باز کنه تا بتونه عکس هاش رو ببینه که خودش مشکل بزرگی محسوب میشد! پیشنهاد اسباب بازی هم در مواقعی که اسباب بازی دم دست داشته باشیم خیلی موثر و کارا هست ممنون که یادآوری کردید
براتون آرزوی موفقیت داریم
مامان مهربد
14 آبان 92 7:30
سلام من هم همین ترفند ها رو دارم و خیلی راضیم

سلام مامان عزیز
ممنون از تاییدتون، خوشحال میشیم تجربیات دیگه ی شما رو هم در زمینه های مختلف داشته باشیم، بعضی چیزها شاید خیلی به نظر خودمون ساده بیان اما ممکنه برای سایرین جالب و مفید باشه
مریم مامان دونه برفی
14 آبان 92 12:04
سلام من هم جدیدا موقع پوشک گرفتن مکافات دارم . قبلا اصلا اینجوری نبود .و خیلی راحت با ادا درآوردن و خونودن چند تا شعر پوشک گرفتنش تموم می شد. مخصوصا شعر یه روز یه آقا خرگوشه ... (که صبر میکرد تا شعرم برسه به جایی که خرگوشه میگه آخ، و اونم آخش رو تکرار کنه ) .
ولی الان تا از دستشویی میارمش و می خوام به قول خودش بیبی پاش کنم اصلا پیشم نمیمونه و فرار میکنه و برای گرفتنش دردسر دارم تا چه رسد به به اینکه اجازه شعرخوندن بهم بده .
فکرکنم از زمانی که مدل پوشکشو عوض کردم اینجوری شده .اون پوشک جدید بهش نساخت و پاهاش اذیت میشد. و من هم دیگه ازش استفادهنکردم بنابراین سعی میکنم بیشتر ببرمش تو دستشویی تا اونجاکارشو انجام بده .که اونجا هم خیلی آروم و قرارنداره و همش میخود آب بازی کنه.
ولی خوب هنوز ایده های زیادی برای گرفتن و پوشک کردنش پیدا میشه .


سلام مامان مهربون
خب دیگه، پسر شما دیگه یه مرد قدرتند شده برا خودش و میخواد تواناییهاش رو رخ مامانش بکشه.
اگه روشی به ذهنتون رسید و جواب داد خوشحالی میشیم بشنویم.
در مورد آموزش توالت رفتن مطالبی توی مدرسه هست، اگه خواستید سرچ کنید و مطالعه بفرمایید شاید مثمرثمر واقع بشه.
مریم (مامان روشا)
15 آبان 92 23:08
هـــــــــــــــــــــــــــــی! یادش به خیر چقدر زود میگذره انگار همین دیروز بود...خداروشکر روشا ی من وقتی بد قلقلی کرد برای تعویض پوشک که بهترین زمان برای از پوشک گرفتنش بود! اصلا نمیذاشت پوشکش کنم منم از موقعیت استفاده کردم و خداروشکر اصلا اذیت نشدم


ان شاءالله که این راحتی و اذیت نشدن در تمام مراحل زندگی تداوم داشته باشه.
مامان پریسا
16 آبان 92 15:32
یادمه من هم با این مورد مشکل داشتم و حتی برای راه حل از شما کمک خواستم که گفته بودید با یه چیزی سرش رو گرم کنم. من هم همین کار رو کردم. البته مشکل دوم این بود که همه ی این ها دست اخر براش تکراری میشد و باز هم برای پوشک شدم اذیت میکرد و فرار میکرد

خدا رو شکر که اون مراحل رو پشت سر گذاشتم. ایشالله شما هم زود ازش بگذرید.


اینکه بچه ها سریع از یه بازی و سرگرمی خسته میشن تو نگاه اول شاید بد باشه، ولی وقتی خوب دقت کنیم می بینیم که باعث افزایش خلاقیت ماماناشون میشن... یه جورایی باید ازشون تشکر کنیم
الهه مامان امیر محمد
20 آبان 92 18:59
سلام . روش جالبی بود. حتما واسه وروجکم امتحان میکنم. امیدوارم جواب بده. راستی وبلاگ مفید و آموزنده ای دارید. با اجازه لینکتون میکنم.
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز خیلی ممنون از لطفتون، ما هم خوشحالیم که به جمع مامان های مدرسه اضافه شدید. امیدواریم که این روش براتون مفید واقع بشه و البته پذیرای تجربیات شما در هر زمینه ای هستیم
میترا
21 آبان 92 12:56
مرسی مطلب جالبی بود
یه مامان
پاسخ
خواهش میشه ، قابل شما رو نداشت