مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

اهمیت مطالعه رشد و تکامل درک دینی؛ پله ی هفتم

1392/5/21 9:00
نویسنده : یه مامان
2,596 بازدید
اشتراک گذاری

 

 زهرا، دخترخاله ام رو میگم، یازده سالشه و به نماز و روزه اش اهمیت میده؛

این مجموعه بدجوری ذهنم رو درگیر کرده بود که بفهمم بچه ها تو هر سنی چه دید و تفکری از مذهب دارند، ازش پرسیدم به نظر چرا دریا توسط عصای موسی شکافت؟ گفت: «خب، چون خدا بهش گفته بود که آب باز بشه تا موسی و یارانش از اون رد بشن.»

گفتم :«خب مگه آب می شنوه که وقتی خدا بهش گفت باز شو، باز بشه؟» 

گفت:«نه، ببین، مثلا من وقتی نقاشی میکشم می تونم هر جاش رو خواستم پاک کنم و یه چیز عجیب غریب اونجا بکشم، چون ما هم نقاشی های خدا هستیم ، خدا هر وقت بخواد هر جای نقاشی هاش رو پاک می کنه و یه چیز عجیب غریب می کشه جاش دیگه».

دلم نیومد بیشتر از این سوال پیچش کنم، ولی فهمیدم که دیگه داره بزرگ میشه و دیدش از خدا برام خیلی جالب بود، و این یعنی بندگی؛

توی این قسمت تفکرات کودکان 11 تا 13 رو بررسی می کنیم، دیگه داره ماهی به دمش میرسه و تفکرات کودکانه جاش رو به تفکرات بزرگسالی میده. با هم بخونیم...

د) دوره ی اول تفکر مذهبی شخصی (11 تا 13 سالگی) 

این مسلم است که هیچ تغییر ناگهانی در تفکر نه با نزدیکی به بلوغ اتفاق می افتد و نه در انتقال از یک مقطع تحصیلی به مقطع دیگر. تغییری که در این مرحله رخ می دهد ، حرکت از تفکر عینی به سوی تفکر انتزاعی بیشتر می باشد، اما تغییر تدریجی این مرحله را می توان دوره ی بین خیال پردازی و منطق بزرگسالی دانست. کودکان از روش خیال پردازی به عنوان یک روش تخقیق دوری می جویند؛ ولی قدرت منطق واقعی را نیز به دست نیاورده اند. در این زمان است که تا حد زیادی فعالیت های عقلی جایگزین می گردد و استقرا و قیاس منطقی پیشرفته تری به کار برده می شود که نشان از حرکات به سوی تفکر انتزاعی بیشتر را دارد، اما این حرکت همچنان توسط عناصر عینی مختل می شود و به نظر می رسد که کودک هنوز توانایی کنار گذاشتن این عناصر را ندارد.

علاقه ی کودک به پیشرفت در قیاس های منطقی با بیانات تحت اللفظی و بررسی فرض های گوناگون ، گواه تلاش او در مسیر تفکر انتزاعی افزونتر است. او همچنین ممکن است از قالب یک داستان خارج شده. از تجارب دیگر برای دریافت یک فرضیه ی مناسب یا توضیح ممکن استفاده نماید. این نشانه ای از عدم رضایت او نسبت به عناصر عینی است.

تلاش جهت رهایی یافتن از عناصر عینی را می توان در دلایل مطروحه برای ترس موسی در نگریستن به خدا دریافت. در اینجا اشتباهات عینی دوره ی قبل جای خود را به بیان تعمیمی می دهد: «شاید او کارهای بدی انجام داده است». وقتی پرسیده شد «چگونه این در او ترس ایجاد می کند» پاسخ این بود «او از نگاه کردن به خدا شرمنده است».

در این دوره دلایل گوناگون برای آنچه که زمینی را مقدس نموده بود ، ارائه می گردد و تفکر قیاسی آغاز می شود. «در آوردن کفش ها یک نوع احترام است. این در آن روزها یک رسم بود». برخی کودکان به مانند دوره ی عینی گذشته ، مقدس بودن آن را به سبب سخن گفتن خدا در آنجا می دانند، ولی پاسخ ها به وضوح نشانگر آن هستند که القای کلام روحانی در اینجا آن بُعد فیزیکی را ندارد . با وجود این چنین برداشت،  آنچنان هم انتزاعی نیست.

در داستان آتش گرفتن بوته ، کوششی برای کاهش بینش مادی به وسیله ی یک عنصر روحانی و سمبلیک نمودن مساله به عمل می آید، ولی هنوز عوامل عینی مانع این نوع تفکر است، بعنوان نمونه شعله ی آتش دیگر شعله ی آتش واقعی نیست ، بلکه نوعی وجود مقدس است که از نوع شعله های آتش سوزاننده نیست. عناصری سمبلیک در جریان پاسخها مشاهده می شود که نشان دهنده ی باور کودک به آن است که خدا ذات خویش را به صورت بوته یه شعله ی آتش تبدیل نموده است و بدین ترتیب در برخی موارد عناصری مادی تفوق می یابد. دیگران نور متلالا از بوته را به عنوان یک انعکاس فیزیکی خدا یا یک فرشته می انگارند که این نیز تفسیر نیمه ی فیزیکی دیگری است. از جمله علایم تفکر قیاسی ، این پاسخ مکرر کودکان است که ؛«معجزه چیزی است که خدا و موسی می توانند انجام دهند و مردم عادی نه می توانند انجام دهند و نه می توانند بفهمند».

در این دوره جاندارپنداری ، به سطح بالاتری ارتقا یافته است ، مانند این پاسخ :«او به امواج گفت که تقسیم شوند و آنها اطاعت کردند». پرسیده شد : «آیا امواج زنده بودند؟» پاسخ داد : «خیر» و وقتی سوال شد : «پس چطور شنیدند و فرمان خدا را اطاعت کردند؟» پاسخ داد: «خدا هر کاری را می تواند انجام دهد». فرضیه ای در نظر گرفته شده است که همه ی مخلوقات باید خالق را اطاعت کنند ، اما این فرض توسط عناصر مادی محدود شده است. برخی از آنان فرضیه ی وزیدن باد در دو جهت را مطرح می سازند ، مانند اینکه «آب مایع است و می تواند به راحتی حرکت کند ، ولی باد به اندازه ی کافی قوی نبود که بتواند افراد را بلند کند.»

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان شبنم
21 مرداد 92 17:20
سلام

جالب و مفید بود ممنون


سلام
از همراهی صمیمانه ی شما سپاسگزاریم
نازنين
21 مرداد 92 23:05
اي جانم زهرا خانوم چقققققققدخوشگلو معصومي راستي مطلبت مثل هميشه تفكر برانگيز بود زياااااااد


ســـلام
ها؟ چی؟ عکس زهرا خانوم نبود!... اما عکس هرکی بود با نظرتون موافقیم چهره اش خیلی ناز و معصومه
ممنون که به مدرسه ی خودتون سر میزنید
مامان پریسا
23 مرداد 92 11:21
نمیدونم اینو که میگم درسته یا نه ولی با خوندن این مطلب این جمله به ذهنم رسید که :
بچه برای این که درکی از تفکر دینی داشته باشه برای هر موضوعی که نتونه جواب قانع کننده به خودش بده ،یه تصویر سازی درست میکنه که برای خودش قابل درک بشه...


آفرین بله! همینطوره، بیخود نیست مامان فعال شدید که! در واقع بچه ها توی این سنین دارن این دید عینی و یا به قول شما تصویرسازی با دید خودشون رو به تفکر انتزاعی تغییر می دهند، و یا حداقل سعی می کنن تا به این دید برسند. - تفکر انتزاعی بر خلاف تفکر عینی نیازی به محرکات محیطی ندارد، بلکه این ادراکات محیطی در سطح ذهنی استفاده می شود. تفکر انتزاعی سطح عالی تفکر در انسان است -
البته شاید خیلی از بزرگسالان رو اطرافمون می بینیم که تفکر انتزاعی پیدا نکردند، حداقل در موارد دینی؛ و این برمیگرده به این دورانشون که نتونستند و اطرافیان کمک نکردند تا به این رشد فکری برسند.
به خاطر همین مهمه که بدونیم و این مرزهای بحرانی سنی رو بشناسیم و نذاریم که توانایی های بالقوه بچه ها هدر بره و کمک کنیم که بالفعل بشه. ان شاءالله! البته بیشترین تاثیر رو وقتی میتونیم روی بچه ها داشته باشیم که از عمق جانمان براومده باشه.
موفق باشی مامان نمونه
مریم (مامان روشا)
25 مرداد 92 17:11
ممنون وخسته نباشید

سلامت باشید