مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

تربیت دینی 18؛ انتقال مفاهیم دینی با استفاده از اخلاق (قسمت اول)

1391/3/2 14:32
نویسنده : یه مامان
2,852 بازدید
اشتراک گذاری

 

لازم به یادآوری است که در مجموعه ی تربیت دینی سعی بر این بوده است که آموزش مفاهیم دینی به فرزندان با کمک ابعاد وجودی انسان مرور کنیم. در این قسمت به این آموزش با کمک بُعد اخلاق خواهیم پرداخت. با ما همراه باشید...

بُعد اخلاق به چه میزان در انتقال مفاهیم دینی موثر است ؟

برای اینکه ما بتوانیم مفاهیم دینی را به فردی منتقل کنیم، باید او بهره ای از فضائل اخلاقی برده باشد. او باید در ابتدا با برخی از صفات برجسته ی اخلاقی آشنا بوده و در وجود خود نسبت به آنها علاقه مندی احساس کند و از برخی از بداخلاقی ها نیز بیزار باشد تا ما بتوانیم اساساً دین را برای او معرفی کنیم .

در روایت داریم که یک نفر نزد پیامبر گرامی اسلام آمد و گفت که من می خواهم به دین شما مشرف شوم ، دستور بدهید برای من یک مقدار از آیه های قرآن را بخوانند . پیامبر (ص) فردی را مأمور کردند که به او قرآن را آموزش دهد . سوره ی اِذا زُلزِلت الارضُ زِلزالَها را تا آنجایی برای او خواندند که به فَمَن یَعمل مِثقالَ ذَرةٍ خَیراً یَره رسیدند  . زمانی که به این آیه رسیدند آن فرد اعلام کرد که من مسلمان می شوم . لازم نیست بیشتر از این برای من قرآن بخوانید . از او پرسیدند که چطور تو در این زمان کوتاه مسلمان شدی ؟ او پاسخ داد: خدایی که اینقدر دستگاه او با حساب و کتاب است که اگر کسی کوچکترین کار بد و یا خوبی انجام دهد ، عقوبت و پاداش دریافت می دهد  ، پس او خدای عادلی استچون این فرد به عدالت علاقمند بوده  و عدالت یکی از صفات برجسته ی اخلاقی است ، بنابراین او به این خدایی که از عدالت خود سخن گفته گرایش پیدا می کند .

باید اخلاق در درون یک فرد جاری بوده و عدالت را دوست داشته باشد تا به این سمت حرکت کند . ما اگر می خواهیم یک مفهوم دینی را به فرزند خود منتقل کنیم باید قبل از آن یک پیش نیازی در او ایجاد کنیم . او باید از برخی صفات اخلاقی بخوبی برخوردار باشد . خوش اخلاقی ها مبنای درک دین هستند. و ما باید بچه های خود را  خوش اخلاق بار بیاوریم تا دین را بخوبی درک کنند .

اخلاق را به دو معنای عمده می توان ترجمه کرد . یکی از آنها برخورد خوش و گشاده رویی است که اکثراً نیز اخلاق اینگونه معنا می شود .  معنای دیگر چیزی است که اکثراً علمای اخلاق آن را در نظر می گیرند . آنها از مفهوم خُلق استفاده کرده و گفته اند که خلق یعنی ملکاتی که خوی آدمی شده است . بنابراین یک معنای باطنی تر برای آن در نظر گرفته و گفته اند که اخلاق کلیه ی صفات خوبی است که در درون قلب انسان است .

مثلاً اینکه انسان حسود و بخیل نباشد و... البته اینها صفاتی هستند که ممکن است گاهی در رفتار انسان بروز پیدا کند . برخی از افراد از نظر ظاهری خوش خلق هستند ولی از نظر باطن افرادی حسود ، عنود یا کینه توز هستند . بنابراین اخلاق هم شامل رفتار ظاهری فرد با دیگران است و هم  صفاتی که در قلب او است .

در صورتی که ما در درون روح خود شاکر باشیم و اگر کسی به ما محبت کرد همیشه به دنبال قدردانی و تشکر از او باشیم ، انسان خوش اخلاقی هستیم .  تعریف دین با اخلاق متفاوت است .  بین دین و اخلاق یک سری تفاوت های ظریف وجود دارد . البته اگر کسی اخلاق داشته باشد دین را راحت تر فهمیده ، آن را پذیرفته و اجرا می کند .

از طرفی بسیاری از دستورات دینی، دستورات اخلاقی هستند . دین به ما توصیه می کند که خوشرو و خوش دل بوده و با حسن ظن با دیگران برخورد کنیم . اصولاً هم اخلاق ما را به دین دعوت می کند و هم دین ما را به اخلاقیات دعوت می کند . دین مهمترین عامل برای تقویت اخلاقی یک انسان است . یعنی دین ، قیامت و پاداش اخروی را به انسان نشان داده و انگیزه ای در او ایجاد می کند تا اخلاق را رعایت کند .  کسی که دین ندارد طبیعتاً انگیزه ی ضعیف تری برای رعایت اخلاقیات دارد . اینها رابطه ی های مثبتی است که بین دین و اخلاق وجود دارد .

برخی از افراد دین دار هستند، اما خوش اخلاق نیستند که البته  برای این افراد باید ابراز تأسف کرد . اینطور افراد آبروی دین را می برند . چرا که دین عمیقاً نتوانسته در این افراد انگیزه ی پالایش نفس ایجاد کند. از طرفی برخی افراد اخلاق دارند اما دیندار نیستند . افرادی که دین دارند ولی با اخلاق نیستند، مشخص است که ایمان آنها زیاد قوی نیست و نتوانسته اند از ایمان خود بهره برداری کنند . وقتی انسان می خواهد از ایمان خود بهره بردای کند ابتدا باید خودسازی کند . اگر کسی با اخلاق باشد دینداری برای او سهل می شود ولی ابلیس در اینجا یک ترفند ظریف دارد ، یعنی با اخلاق خوب یک احساس رضایتمندی به فرد داده و  او را به این وضع راضی می کند تا سراغ ایمان و پروردگار عالم نرود . حتی او نسبت به اخلاق خوب خود عُجب هم پیدا کرده و می گوید که من به ایمان و خدا نیاز ندارم .

خوش اخلاقی بدون دین چه اشکالی دارد؟

ما باید ببینیم که خدا به چه دلیل ما را آفریده است . آیا ما را آفریده که خوش اخلاق بوده و سپس از این دنیا برویم یا اینکه ما را آفریده تا با او ارتباط داشته باشیم ؟ خیلی از افراد می پرسند که چرا شما اخلاق را از دین جدا می کنید ؟ البته ما اخلاق و دین را به طور مطلق از هم جدا نمی کنیم . این افراد می گویند : مگر پیامبر اسلام (ص) نفرمودند که من برای مکارم اخلاق مبعوث شده ام . در پاسخ آنها باید گفت که پیامبر (ص) اینجا فرموده اند من برای مکارم اخلاق مبعوث شده ام نه خود اخلاق . ما  بدون پیامبر (ص) هم می توانستیم اخلاق را تا حد زیادی درک کنیم. در همه ی دنیا بسیاری از فیلم های سینمایی افراد را به اخلاق  دعوت می کنند و اغلب کاراکترهای خوب انسان های خوش اخلاقی هستند . اما ما آفریده نشده ایم که با وجدان خود زندگی کرده و سپس بمیریم . اگر قرار بود که وجدان برای ما کافی باشد ، دیگر نیازی به پیامبران نبود . مگر اینکه برخی این سخن غلط را بگویند که پیامبر(ص)  برای انسان های بد اخلاق مبعوث شده اند و افراد خوش اخلاق نیازی به پیامبر (ص) ندارند . اصلاً سقف پرواز ما اخلاق خوب نیست . سقف پرواز ما مکارم اخلاق است که جز با ایمان و نماز بدست نمی آید . مکارم اخلاق انسان را به اوجی از اخلاقیات می رساند که جز با عشق و اتکاء به پروردگار و ایمان به وعده های او میسر نیست .

مثلاً اگر شما خوش اخلاق  باشید، به انسان ها علاقه داشته و ظلم نمی کنید . ولی اگر به مکارم اخلاق برسید خود را برای هدایت و آشنایی انسان ها با خدا فدا خواهید کرد . اگر شما با اخلاق باشید سعی می کنید به کسی ظلم نکنید اما خیلی کم ممکن است فداکاری کنید . ولی وقتی انسان به مکارم اخلاق برسد ، عشق به شهادت پیدا می کند . ممکن است شما سال ها گریه کرده و از خدا این مقام را درخواست کنید . این مسئله اخلاق به معنای حداقلی کلمه نبوده و همان مکارم اخلاق است . بنابراین ما می توانیم اخلاق را در دو سطح در نظر بگیریم . یکی مکارم اخلاق که جز با ایمان و عشق به پروردگار عالم پدید نمی آید ، دیگری سطح ابتدایی اخلاق است که وجدان هم آن را درک می کند .  اگر دین نباشد همه ی افراد نمی توانند با استفاده از اخلاق وجدانی و فطری خوش اخلاق باشند. دین یک عامل تقویت کننده ی اخلاق است که به افرادی هم که از نظر اخلاقی ضعیف هستند کمک می کند . در ضمن دین ما را از بد اخلاقی باز می دارد . ما برای اخلاق حداقلی و همینطور حداکثری نیاز به دین است . ما برای درک مفاهیم دینی نیاز به اخلاق خوب داریم .  دین ، اعتقادات ، ایمان به خدا و عمل صالح رابطه ی ما را با خدا تنظیم می کند . ولی اخلاق به معنای سکولار و بدون انگیزه ی الهی روابط ما را با یکدیگر تنظیم کرده و به ما آرامش می دهد . آیا ما به دنیا آمده ایم که فقط روابط خود را با دیگران تنظیم کنیم ؟ آیا انسان می تواند به این حداقل کمال راضی شود ؟   اخلاق بدون دین فقط نیازهای مادی ما را در زندگی دنیا تأمین می کند ، بدون اینکه قدرت فراگیری داشته باشد . فقط در این حالت برخی از تیپ های شخصیتی می توانند انسان های خوش اخلاقی باشند. اینکه به طور ژنتیک به فرد، صفت مهربانی رسیده باشد و او نیز خوش اخلاق و صبور باشد، در حالی که ایمان به خدا در این صبر او دخالتی نداشته است . در هر مملکتی باشد و حتی کافر هم باشد همین صفت صبوری را خواهد داشت . اما در صورتی ارزش دارد که انسان به واسطه ی ایمان به خدا ، ضعفی را در خود از بین برده باشد و او در جریان از بین بردن این ضعف با خدا ارتباط قوی پیدا کند . و یا ارزش انسان در این است که نقطه ی قوتی را در خود تقویت کند و به دلیل ایمان به خدا از آن بهره برداری کند . و او در طی این فرایند ایمان به خدا را در خود تقویت کند . پس آن چیزی که در دین غلبه دارد ایمان به خدا است  و آن چیزی که در اخلاق غلبه دارد ، تنظیم روابط اجتماعی ما است

افراد دین دار باید توجه داشته باشند که دینداری و اعتقادات به مفاهیم دینی باعث غرور آنها نشده و بد اخلاقی را برای آنها راحت نکند .  چون ایمان به خدا ممکن است باعث غرور انسان شود . در قرآن کریم آمده که به خاطر ایمان آوردن به خدا و مسلمان شدن بر خداوند منت نگذارید . این یک حس است که ممکن است در انسان ایجاد شود . برخی از افراد مذهبی چون فکر می کنند که به یک جایی  پشت گرمی دارند خیلی راحت بد اخلاقی می کنند . اگر انسان به ایمان خود نسبت به خدا مغرور شود ، بر سر خداوند منت گذاشته و شروع به بداخلاقی می کند . 

افراد خوش اخلاق هم نباید نسبت به آن غرور پیدا کرده و خود را بی نیاز از ایمان بدانند . الان فیلم های سینمایی که در کشور ما ساخته می شود و تحت تأثیر فرهنگ غرب هستند ، معمولاً دعوت به اخلاق، منهای ایمان می کنند . البته خوش اخلاقی خوب است . اما اگر قصد فیلمساز این باشد که نیازی به ایمان به خدا نیست ، در واقع اخلاق را در برابر دین قرار داده است . اخلاق بدون دین نه تنها ارزشی ندارد بلکه مانند ابلیس است . ابلیس نه تنها اخلاق را در برابر خدا قرار داد، بلکه به عبادت های خود مغرور شده و در برابر پروردگار ایستاد . ابلیس که سنبل بدی است ، به عبادت های شش هزار ساله ی خود تمسک کرد و در برابر خدا ایستاد. اگر کسی به خوش اخلاقی خود غره شده و به آن اتکا کرد ، ابلیس می شود .

از طرف دیگر وقتی کسی به خدا ایمان دارد و خوش اخلاق نیست ، مورد نکوهش پیامبر (ص) قرار می گیرد . بسیاری از افراد به واسطه ی بد اخلاقی از ایمان خارج می شوند . در روایت داریم که حسادت ایمان را می سوزاند ، مانند آتش که پنبه را می سوزاند . آیت الله مظاهری که در گذشته در قم درس اخلاق داشتند می فرمودند که کسی که عصبانی  باشد نمی تواند ایمان خود را حفظ کند .

ایمان صفای باطن می آورد و صفای باطن زمینه ی پذیرش اخلاق را افزایش می دهد . اگر کسی اخلاق داشته باشد اما باایمان نباشد ، امید است که روزی این اخلاق او را مومن کند.

روزی سه نفر آمدند که پیامبر (ص) را ترور کنند . جبرائیل به ایشان خبر داد . پیامبر (ص) نیز به حضرت علی (ع) فرمودند که برو و این سه نفر را دستگیر کن . اگر مقاومت کردند با آنها نبرد کن اما یکی از آنها را با این مشخصات نکش . حضرت علی (ع) رفتند تا آن سه نفر را دستگیر کنند . آنها مقاومت کردند و ایشان مجبور شدند که با آنها نبرد کنند و دو نفر از آنها را  به قتل برسانند . اما یک نفراز آنها را نکشته و دست بسته به نزد پیامبر (ص)آوردند. رسول خدا به ایشان فرمود آیا می دانی که چرا ما تو را به قتل نرساندیم ؟ چون تو یک اخلاق خوب داری . یعنی کمک به فقرا و محرومین را دوست داری . او گفت اگر خدای شما این اخلاق خوب را می پسندد من مسلمانمی شوم.  بنابراین ما امید داریم که کسانی که خوش اخلاق هستند روزی با ایمان شوند . ولی اگر کسی در حد خوش اخلاقی باقی مانده ، به آن مغرور شده و  احساس نیاز به ایمان پیدا نکند . مانند ابلیس است که به عبادت خود عُجب پیدا کرده و نیازی به اطاعت دیگر فرامین الهی در خود احساس نکرده است.

 

در قسمت آینده به تکنیک هایی که با کمک بُعد اخلاق ما را به آموزش مفاهیم دینی به فرزندان یاری می کند با ذکر چند مثال خواهیم پرداخت. با ما همراه باشید...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

حسنا
2 خرداد 91 14:55
مرسي


مامان پریسا
2 خرداد 91 19:08
خدا کنه ما هم بتونیم هم ایمان و هم اخلاق و هم رفتار خوبی داشته باشیم.

ممنون از مطلب خوبیتون.


ان شاالله