مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

مسابقه ی شماره یک؛ بازی

1390/10/2 20:01
نویسنده : یه مامان
5,286 بازدید
اشتراک گذاری

مسابقه ... مسابقه ...مژه

برای شرکت توی مسابقه بریم ادامه مطلب...

 

بچگی هاتون رو به خاطر دارید؟...

یادتون میاد چه بازی هایی می کردین؟

یعنی اون زمانی که نه رایانه بود و نه گیم های مختلف...

به خاطر دارید چه لذتی از بازی هاتون می بردید؟

بازی های محلی که داشتید یا بازی هایی که اختراع مامانتون و یا حتی خودتون بود...

 اون بازی های به دور از تکلّفِ بازی های امروز رو یادتون هست..

اصلا تا حالا شده خودتون بازی ابداع کنید و به فرزندانتون پیشنهاد بدین؟

مدرسه ی مامان ها تصمیم داره به خاطر اهمیت بازی در رشد شخصیت کودکان و به منظور گسترش فرهنگ بازی و انتقال آن به نسل آینده، یک «مسابقه ی بازی» ترتیب بده و اسم و تصویر سه نفر اولِ این مسابقه رو به مدت یک هفته توی پست ثابت مدرسه به نمایش بذاره.

فقط کافیه شما مامان های گل بهترین و جذاب ترین بازی که با فرزندتون انجام دادید و نتیجه ی اون رو برای ما بنویسید تا توی مسابقه شرکت داده بشید.

آخرین مهلت شرکت در مسابقه تا جمعه هفته ی بعد ( دوم دی ماه ) است.

با تشکر از همکاری شما

 __________________________________________________________

 بعدا نوشت:

ممنون از همه ی شما مامان ها که بازی هاتون رو برامون نوشتید، چیزهای زیادی از شما آموختیم. انتخاب این سه بازی به این معنی نیست که بقیه ی بازی ها زیبا نبودند. اتفاقا در بین بازی هایی که نوشته بودید، بازی های مناسبی بودند که مشابه به هم بودند و یا بازی های خوبی که متاسفانه نام و آدرسی از خودشون نگذاشته بودند. آرزو می کنیم که همیشه لحظات شاد و خوبی رو با بازی کردن با بچه هاتون سپری کنید که این لحظات برای شما تبدیل به خاطراتی فراموش نشدنی خواهد شد.

با آرزوی موفقیت برای همه ی شما

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان متین
25 آذر 90 11:12
سلام به شما خسته نباشید واقعا سوژه خوبی واسه مسابقست. خیلی ممنون از توجهتون.
من همیشه یه بازی باپسرم می کنم و البته اگه بچه های دیگه هم خونه باشن خیلی جواب می ده.موقع انجام دادن کارهای واجب که معمولا بچه ها ازش فرار می کنن مثل: دستشویی رفتن .جایی که هستن ایستگاه قطار می ذارمو بهشون می گم که من لکوموتیو رانمو شما ها هم واگن های قطار. بعد باهم شروع می کنیم به هوهوچی چی گفتن و آروم شروع به حرکت می کنیم و ایستگاههای مختلف داریم. ایستگاه، دستشویی،عصرانه،شستن دستو صورت، جمع کردن وسایل، جاهایی که نباید برن، وسایلی که نباید دست بزنن ..... این ایستگاه ها وامیستیم و ازشون میخوام کار مربوطه رو سریع تا قبل رفتن قطار انجام بدن. اونها هم با دلو جون و البته سریع کارها رو انجام می دن. یه ایستگاه خیلی خوب که داریم ایستگاه یخچال ولی بهش می رسیم من سبدی رو که از قبل آماده کردم که شامل میوه ها سبزیها و یا هر چیزی که می تونست توی اون باشه رو بیرون میارم و باهم در مورد اونها صحبت می کنیم ،پسرم این بازی رو خیلی دوست داره و هیچ وقت ازش خسته نمیشه .گاهی وقتا جای ما با هم عوض می شه و پسرم ما رو هدایت می کنه و اونوقت ایستگاهامون تغییر می کنه و یکی از جاهایی که دوست داره بره زیر پتو هستش اونجا اگه بشه چراغ قوه می بریم و با هم کتاب کوچولویی رو می خونیم.این بازی که ما با هم انجام می دیم هیچ اصول خاصی نداره فقط همین.


بازی منتخب اول
مامان محمد پارسا
25 آذر 90 22:15
سلام فکر خیلی خوبیه اما من هنوز نی نیم دنیا نیومده اما در موردش فکر می کنم ممنون از پیشنهاد مسابقه
مامان علی خوشتیپ
26 آذر 90 9:44
یه سری بازیها هم هست که بستگی به شرایط بچه ابداع میشه.مثلا: علی حدودا 3 ساله بود که دیر به دیر می رفت دستشویی.اینقدر خودشو نگه میداشت که دستشویی شماره 1 از دستش در میرفت برای این کار یه بازیشبیه بازییی که مامان متین جون گفتن انجام میدادیم.یعنی قطار بازی . ایستگاه اولمون هم میشد دستشویی.اینجوری مشکلمون رفع شد. یا یه وقتایی که علی بد غذا میشد ما هواپیما بازی و کامیون بازی می کردیم .قاشق رو پر از غذا می کردم و شبیه هواپیما یا کامیون صدا در میوردمو و حرکتش میدادم.مقصدمونم دهن علی بود.بعضی وقتا هم شکم علی میشد پارک و درب ورودیش دهنش بود .هر قاشق غذا نقش یکی از اعضای خانواده رو ایفا میکرد .منم صداشونو در میاوردم.علی هم که دوست نداشت اعضای خانواده از هم دور باشن همه قاشقها رو تو دهنش میبرد و غذاشو کامل میخورد یا همون بازی با دستام که قبلا گفتم .دستای من شخصیت مهمین براش فعلا چیزی یادم نمیاد ولی این بازیا با اونایی که بالا گفتم فرق داره و تقریبا موقتیه .ولی بازیهای بالا باید نسل به نسل به فرزندانمون انتقال داده بشه
یک عدد مامان
26 آذر 90 12:04
به به مسابقه ! آقا منم بازی !

خب ما بازی خیلی دوس داریم و تنوع بازیهامونم خیلی زیاده ولی بهترین بازی ایی که اخیرا خانوادگی انجام میدیم و اصلا هم ازش خسته نمیشیم بازی ِ اسم و فامیل ذهنی هست .
به خاطر اینکه امین و متین بهتر با حروف آشنا بشن و مجبور به فکر کردن باشن این بازی رو اختراع کردیم
به این ترتیب :
مثلا من میگم : یه میوه هست اولش ن آخرش ل ! بابا و قند و عسل فکر میکنن و هر کدوم زودتر فهمیدن و درست گفتن یه ستاره میگیرن ، اگرم اشتباه حدس زدن یه ستاره ازشون کم میشه .(البته من و بابا بیشتر به امین و متین فرصت میدیم تا بتونن بهتر فکر کنن ، اکثرا به صورت کاملا طبیعی (!) وانمود میکنیم در حال تفکّریم!!)
این بازی رو همه جا و همیشه میتونیم انجام بدیم( توو ماشین ، قبل از خواب ، موقع پیاده روی و ... ) و به هیچ وسیله ای نیاز نداریم . امین و متین با شوق و هیجان بازی رو دنبال میکنن و اصلا خسته نمیشن

کلمه های انتخابی از میوه ، اسم دختر ، اسم پسر ، نام گیاهان ، اشیاء ، جانوران ، شهرها و ... هستند


بازی منتخب دوم
مامان رومینا
26 آذر 90 13:33
سلام من تازه با سایت شما آشنا شده و خوشحالم که میتونم از تجربیات همه مامانهای مهربون استفاده کنم .مسابقه خیلی جالبیه .
من و رومینا یکی از بازیهای که خیلی بهش علاقه داریم اینکه موقع آشپزی دو تایمون میریم توی آشپزخانه من استاد میشم و رومینا شاگرد همین جور که بازی میکنیم و با وسایل مورد نیاز و پخت یک غذا آشنا میشیم رومینا در نقش شاگرد از دخترم سوال میکنه ومنم بهش میگم که اسمش رومینا است و الان مثلاً رفته مدرسه و از کارهای خوبی که انجام میده صحبت میکنیم و هم این که من بعنوان یک مادر این خاسته ها را دارم و اون هم توی بازی از خاسته های یک دختر صحبت میکنه و شروع میکنیم همدیگر رو با بازی راهنمایی کردن وقتی بازی میکنیم هم من متوجه نیازها رومینا میشم و هم اون با اینکه 4 سالش بیشتر نیست و هم اینکه باعث شده با دقت بیشتری جملات را اداکنه هم تو صحبتهاش از کلمه خیلی جالب و بزرگونه استفاده کنه در کل من و رومینا با این بازی احساس خیلی خوبی بهمون دست میده
مامان پریسا
26 آذر 90 17:00
راستش پریسا که فعلا خیلی کوچیکه که بخوام بازی مناسبی باهاش داشته باشم. فقط در حد لی لی حوضک یا عمو زنجیر باف یا کلاغ پر...... که کم کم از نظر گفتاری وادار به حرف زدن بشه ،انجام میدیم. ولی من یه کتابچه بر اساس آموزشهای شما ولی به صورت کامل تهیه کردم که تمام آموزشهادر اون قرار داره. مثل آموزش رنگ،شناخت میوه، وسایل نقلیه،اعداد 1 تا 9.شناخت وسایل بهداشتی و...... اول روی کاغذ کشیدم رنگ کردم و روی مقوا چسبوندم و در آخر صحافی کردم. فکر میکنم چیز جامعی شده. و در هر فرصتی یکی از شکلهل رو بهش نشون میدم و به صورت بازی بهش آموزش میدم یا شعری در اون مورد براش میخونم. چند عکس از کتابچه تهیه میکنم و در پست آینده مذارم.
مامان علي خوشتيپ
26 آذر 90 20:20
من اينجا دوبار نظر گذاشته بودم.اوليش نرسيده؟


سلام مامان عزیز
نه متاسفانه نرسیده، اتفاقا از لحن نظر دومتون مشخص هست که یه نظر باید قبلش گذاشته باشید
مریم (مامان روشا)
27 آذر 90 0:21
منم با توجه به سن روشا بازیهای زیادی داریم ولی بیشترین بازی که روشا ازش لذت میبره اینکه دوست داره من قایم بشم واون پیدام کنه ودنبالم کنه یا برعکس ،البته چون یه مدت روشا از اتاق خالی میترسید ما این بازی رو شروع کردیم ولی الان حتی توی اتاق تاریک هم میره میمونه تا پیداش کنم
مامان یاسین و ستایش
27 آذر 90 17:21
سلام بازی من با دخترم به این ترتیب شروع می شه که یه برگه ای به دیوار اتاق چسبوندم و تعدادی ستاره درست کردم من قصه این بازی رو به ستایش اینجوری بیان کردم که دخترم یه فرشته مهربونی توی آسمونا نشسته و کارهای تو رو زیر نظر داره حالا اگر کارهای خوب انجام بدی یه ستاره می چسبونه روی این برگه و اگر کارهای بد انجام بدی یا رفتار غلط داشته باشی از آسمون می یاد پایین و از ستاره ها کم می کنه حالا اگر جمع امتیاز ستاره هات به 10 برسه فرشته می یاد و توی کمدت جایزه می زاره . با این روش ستایش سعی می کنه هر روز بهتر از دیروزش بشه حرفم بیشتر گوش می کنه به انظباتش بیشتر می رسه و به امید اینکه فرشته مهربون از ستاره هاش کم نکنه سعی می کنه کارهای بدی انجام نده و بیشتر به حرفم گوش کنه تا زودتر به جایزه فرشته مهربون برسه . به نظر من این روش خوبیه برای تنبه و تشویق بچه ها و خیلی خوب نتیجه می ده حتما امتحان کنید.
معصومه مامان سهند
27 آذر 90 19:43
من و سهند هم با هم خیلی بازی میکنیم، یکی از بازیهای ما بازی خاطره است، یعنی سهند خاطره هایی رو که توی ذهنشه برای من تعریف میکنه و من هم خاطره هایی رو که توی ذهنمه برای اون تعریف میکنه، با ذوق و شوق همشون رو گوش میده و بعد خودمون رو جای اعضای موجود در اون خاطره قرار میدیم و مثل اون عضو حرف میزنیم و همینطور کارهاش رو تقلید میکنیم، مثل بابا اینطوری کرد یا اینطوری گفت. صدای خنده سهند توی اون لحظه دیدنیه، شاد شادمیشه. خوبی این بازی اینه که هم تخیلات سهند شکوفا میشه و هرچی توی ذهنشه بیرون میریزه و من میتونم بفهمم که به چه چیزهایی فکر میکنه و چه چیزهایی براش مفیده دوم هم اینکه خوشش میاد و میخنده. یکی از بازیهای دیگه هم بازی با دستمال کاغذی و نی است که شما یاد دادید خیلی جالبه و سهند هم خیلی دوست داره. یه بازی دیگه هم بازی دویدن به صورت اردک ایه یعنی پاهامون رو به سمت بیرون میاریم و مثل اردک راه میریم هم هیجان داره و هم خنده داره
مریم(مامان روشا)
29 آذر 90 15:20
راستی ما یه بازی دیگه هم داریم ما بازیامون جوری نیست که بخواییم تو مسابقه شرکت کنیم ولی چون توی این وبلاگ نظرای مامانها هم میتونه برای بقیه یک تجربه باشه میخوام تجربهام در اختیار بقیه ی مامانها بذارم و اما بازی من وقتای که روشا بد غذا میشه یا چیزی که براش مفیده و نمیخوره خودم میشم اون ماده ی غذایی به این شکل که: مثلا" روشا صبحونه باید یه استکان شیر بخوره ولی همش میخواد یه جوری از زیرش در بره منم صدا و لحنمو بچه گونه میکنم و به جای شیر با روشا حرف میزنم و از خاصیتهام میگم روشا هم خیلی زود قبول میکنه و میخوره یا هر کار دیگه ای مثلا" از حمام که میایم بیرون با دستمال کاغذی گوشش رو پاک میکنم و روشا از این کار بدش میاد دوباره من میشم دستمال کاغذی و با روشا حرف میزنم میگم روشا جونم من باید آبی که توی گوش شما رفته رو خشک کنم تا خداییی نکرده گوش خوشگلت درد نگیره اونم خیلی سریع قبول میکنه وروشا از لحن حرف زدنم خیلی خوشش میاد و در روز من چند بار نی نی میشم و خیلی چیزا بهش یاد میدم
معصومه مامان سهند
1 دی 90 19:06
سلام استاد عزیز
دوتا بازی دیگه که با سهند انجام میدم رو خواستم براتون عرض کنم
1- با یه دستمال چشم سهند رو میبندم و ازش میخوام که منو پیدا کنه، اون هم دور اتاق میگرده و با صدا و صدای دست هام راهنماییش میکنم که کجای اتاق هستم و وقتی پیدام میکنه میگه مامان مسی من تو لو(رو) پیدا زدم(کردم) خیلی خوشحال میشه و کلی هم انرژیش تخلیه میشه.
2- با بالشتهای مبل خونه میسازیم و هر دومون میریم توی خونمون و با هم حرف میزنیم و میخوابیم. کلی ذوق میکنیم و بهمون خوش میگذره


بازی منتخب سوم
مامان نوژا
3 دی 90 9:29
ااااااااااااا چرا بازی منو نذاشتین حد اقل بازیمو که میذاشتین


سلام مامان عزیز
ما هرچی بازی برامون ارسال شده بود رو تایید کردیم، دومرتبه هم چک کردیم متاسفانه از طرف شما بازی برای مدرسه ارسال نشده بود!