مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

با کاروان عشق؛ قسمت بیست و سوم

1390/9/22 15:15
نویسنده : یه مامان
2,920 بازدید
اشتراک گذاری

خلاصه امام حسین علیه السلام حاضر به بیعت با یزید نشد از مدینه به سوی مکه حرکت کرد و به دعوت مردم کوفه تصمیم گرفت از مکه به کوفه برود. نزدیکی کوفه حر با سپاه خود جلوی امام را گرفت، ابن زیاد عمربن سعد را به فرماندهی سپاه منصوب کرد و روز هفتم محرم به عمرسعد دستور داد تا آب را بر حسین ببندد. نیمه های شب هشتم حضرت عباس علیه السلام به همراه چند نفر به سوی فرات رفتند و با دلاوری آب را به خیمه ها رساندند. هنوز هم افرادی همچون وهب هستند که به کاروان عشق می پیوندند و به یاری امامشان می شتابند...

آن پيرمرد را مى ‏شناسى؟

 او اَنس بن حارث، يكى از ياران پيامبر است. او نبرد قهرمانانه حمزه سيد الشّهدا را از نزديك ديده است و اينك با كوله بارى از خاطره ‏هاى بزرگ به سوى امام حسين ‏عليه السلام مى ‏آيد.

 
سن او بيش از هفتاد سال است. امّا او مى ‏آيد تا اين بار در ركاب فرزند پيامبر صلى الله عليه و آله شمشير بزند.

 نگاهش به امام مى ‏افتد. اشك در چشمانش حلقه مى ‏زند. اندوهى غريب وجودش را فرا مى گيرد.

او خودش از پيامبر شنيده است: «حسين من در سرزمين عراق مى ‏جنگد و به شهادت مى ‏رسد. هر كس كه او را درك كند بايد ياريش كند». او ديده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله چقدر به حسين عشق مى‏ ورزيد و چقدر در مورد او به مردم توصيه مى‏ كرد.

 اكنون پس از سال ‏ها، آن هم در دل شب هشتم، اَنس بار ديگر مولايش حسين‏ عليه السلام را مى‏ بيند. تمام خاطره‏ ها زنده مى ‏شود. بوى مدينه در فضا مى‏ پيچد. انس نزد امام مى‏ رود و با او بيعت مى ‏كند كه تا آخرين قطره خون خود در راه امام جهاد كند.

آنجا را نگاه كن!

 دو اسب سوار با شتاب به سوى ما مى ‏آيند. خدايا! آنها كيستند؟ نكند دشمن باشند و قصد حمله داشته باشند؟

 - ما آمده ‏ايم امام حسين ‏عليه السلام را يارى كنيم.

 - شما كيستيد؟

 - منم نُعمان اَزْدى، آن هم برادرم است.

 - خوش آمديد.

 آنها به سوى خيمه امام مى ‏روند تا با او بيعت كنند. آيا آنها را مى‏ شناسى؟ آنها كسانى هستند كه در جنگ صفيّن در ركاب حضرت على ‏عليه السلام شمشير زده ‏اند.

 فرداى آن شب نزد نعمان و برادرش مى ‏روم و مى ‏گويم:

 - ديشب از كدام راه به اردوگاه امام آمديد؟ مگر همه راه‏ ها بسته نيست؟

 - راست مى ‏گويى، همه راه‏ ها بسته شده است. امّا ما با يك نقشه توانستيم خود را به اين‏جا برسانيم.

 - چه نقشه‏ اى؟

 - ما ابتدا خود را به اردوگاه ابن ‏زياد رسانديم و همراه سپاهيان او به كربلا آمديم و سپس در دل شب خود را به اردوگاه حق رسانديم.

لحظه به لحظه بر نيروهاى عمرسعد افزوده مى‏ شود. صداى شادى و قهقهه سپاه كوفه به آسمان مى‏ رسد.

 همه راه‏ ها بسته شده است. ديگر كسى نمى‏ تواند براى يارى امام حسين ‏عليه السلام به سوى كربلا بيايد. مگر افراد انگشت ‏شمارى كه بتوانند از حلقه محاصره عبور كنند.
 
امام حسين‏ عليه السلام بايد حجّت را بر همه تمام كند. به همين جهت، پيكى را براى عمرسعد مى ‏فرستد و از او مى‏ خواهد كه با هم گفت‏ و گويى داشته باشند.

عمرسعد به اميد آنكه شايد امام حسين‏ عليه السلام با يزيد بيعت كند با اين پيشنهاد موافقت مى ‏كند. قرار مى ‏شود هنگامى كه هوا تاريك شد، اين ملاقات صورت گيرد.

 حتماً مى‏ دانى كه عمرسعد از روز اوّل هم كه به كربلا آمد، جنگ را به بهانه‏ هاى مختلفى عقب مى ‏انداخت. او مى‏ خواست نيروهاى زيادى جمع شود و با افزايش نيروها و سخت شدن شرايط، امام حسين‏ عليه السلام را تحت فشار قرار دهد تا شايد او بيعت با يزيد را قبول كند.

در اين صورت، علاوه بر اينكه خون امام حسين ‏عليه السلام به گردن او نيست، به حكومت رى هم رسيده است. او مى ‏داند كه كشتن امام حسين ‏عليه السلام مساوى با آتش جهنّم است، و روايت ‏هاى زيادى را در مقام و عظمت امام حسين‏ عليه السلام خوانده است. امّا عشق حكومت رى او را به اين بيابان كشانده است.

فرماندهان سپاه بارها از عمرسعد خواسته‏ اند تا دستور حمله را صادر كند، امّا او به آنها گفته است: «ما بايد صبر كنيم تا نيروهاى كمكى و تازه نفس از راه برسند.»

به راستى آيا ممكن است كه عمرسعد پس از ملاقات امام، از تصميم خود برگردد و عشق حكومت رى را از سر خود بيرون كند؟...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان علی خوشتیپ
22 آذر 90 15:44
{دنیا و آخرت دو دشمن آشتی‏ناپذیر و دو راه مختلفند، پس کسى که دنیا را دوست دارد و به آن عشق ورزد آخرت را دشمن مى‏دارد و نسبت‏به آن عداوت مى‏کند، و این دو همچون مشرق و مغربند، پوینده این دو راه هر گاه به یکى از دو طرف نزدیک شود از دیگرى دور گردد و آن دو همانند «هوو» هستند - که نوعا با هم ناسازگارند.}(نهج البلاغه، حکمت ۱۰۳)


ممنون از سخن زیبا و به جایی که برامون نوشتید
مریم(مامان روشا)
22 آذر 90 16:22




مامان پریسا
22 آذر 90 18:00



تینا
22 آذر 90 21:46
سلام ممنون


سلام مامان عزیز، خواهش می کنیم، التماس دعا
یک عدد مامان
22 آذر 90 21:59
اون زمان نبودیم برای امامـِ مظلوممون کاری کنیم( البته معلوم نیس با اون شرایط حاکم بر محیط کدوم طرفی بودیم ) ولی الان میتونیم به حرفها و توصیه های ارزشمندشون عمل کنیم


چند حدیث زیبا از امام حسین (ع)

حذر کن از مواردی که باید عذرخواهی کنی ، زیرا مؤمن نه کار زشتی انجام می دهد و نه به عذرخواهی می پردازد، اما منافق همه روزه بدی می کند، و به عذرخواهی می پردازد.

کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند

سی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه می ترسد گرفتار می شود

بخشنده ترین مردم کسی است که در هنگام قدرت می بخشد

عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند

جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسى که اصالت خانوادگى داشته باشد


************************

یه نکته ی خیلی جالب فهمیدم ، گفتم برای شما و بقیه ی مامانهای مدرسه بگم و اون اینکه فاصله بین صفا و مروه ( دو کوهی در مکه حاجی ها ۷ دور طواف میکنن ) و فاصله بین الحرمین حرم اقا امام حسین (ع) و اقا ابوالفضل العباس یکی هست . واین فاصله ۳۷۸ متر است ..این اندازه توسط گوگل ارث گرفته شده ... واقعا تعجب برانگیز نیست؟


سلام مامان نمونه
ممنون از لطف شما و سخنان زیبا و نکته ی جالبی که برامون نوشتید.
چرا عجیب و البته دلنشینه
هديه (مامان يوسف و محمد)
23 آذر 90 2:00
سلام ماماني مطلبتون خبلي آموزنده بود
راستي مي خوام در مورد نشونه هاي بچه هاي بيش فعال بدونم اگه تونستي به وبم بيا و راهنماييم بفرما.جايي سراغ داريد جهت مشاوره اينترنتي؟


سلام مامان عزیز
خواهش می کنیم، توصیه می کنیم زیاد روی بیش فعالی بچه ها حساس نباشید، چند وقتی هست قصد داریم در این زمینه مطلبی رو بنویسیم اما برای اینکه مامان های عزیز به بچه هاشون برچسب نزنن از نظر ما این موضوع نیاز به مطالعه و بررسی بیشتری داره، ان شاالله اگه در آینده در این زمینه مطلبی قرار دادیم بهتون اطلاع می دیم.
براتون آرزوی موفقیت داریم
معصومه مامان سهند
23 آذر 90 19:08
خیلی قشنگ بود از شما و همه مامانها مخصوصا مامان علی آقا و یک عدد مامان کمال تشکر رو دارم و روی همتون رو میبوسم

ما هم برای شما و همه ی مامانای مهربونِ مدرسه آرزوی موفقیت داریم، ان شاءالله که از رهروان حقیقیِ ائمه (علیهم السلام) باشیم.