مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

احساسات‌ كودكان ‌را ‌دریابیم‌

1390/5/17 12:44
نویسنده : یه مامان
3,515 بازدید
اشتراک گذاری

 برقراری ارتباط با فرزندان بویژه در سن كودكی از اهمیت خاصی ‌برخوردار است؛ زیرا در این زمان نه‌تنها به نیازهای عاطفی آنها در ‌زمان حال پاسخ داده می‌شود، بلكه زیر بنای ارتباط اجتماعی آنها در ‌سال‌های بعد را نیز تشكیل می‌دهد. ‌ روحیات كودكان برخلاف تصور بسیاری افراد، پیچیدگی‌های خاص خود ‌را دارد. گاهی اوقات كودك درباره چیزی صحبت می‌كند، ولی هدفش ‌چیز دیگری است. ..

 بسیاری از گفتگوهای كودكان معانی پنهانی دارد كه آگاهی از آنها كمك ‌شایانی به والدین و بزرگ‌ترها می‌كند. ‌ برای مثال وقتی با فرزندتان به جایی می‌روید و بدون توجه به او مرتب ‌از فرزندان و كودكان دیگر تعریف می‌كنید، كودك احساس می‌كند به ‌طور غیرمستقیم در حال زیر سوال بردن وی و خط و نشان كشیدن برای ‌او هستید.‌

وقتی می‌گویید دوستانت چه اتاق‌های مرتبی دارند؛ او این پیام را می‌گیرد كه ‌اگر تو اتاقت را مرتب نكنی اتفاق خاصی برایت می‌افتد.

بسیاری اوقات وقتی كودكان سوالی مطرح می‌كنند توقع ندارند پاسخ‌های ‌طولانی و منطقی ما را بشنوند، زیرا وقتی پاسخ طولانی و با جزییات می‌‌شود بتدریج توجه كودك نسبت به صحبت‌ها كم می‌شود. ‌

در چنین مواردی والدین عموما قصد دارند با پاسخ دادن به كودك، ‌راهنمایی‌های ضمنی خود را نیز مطرح كنند؛ در صورتی كه كودك این ‌موارد را دستوراتی بیشتر نمی‌بیند. ‌ در چنین مواردی، بهترین كار این است كه نشان دهید احساسات او را درك ‌كرده‌اید، بدون این كه او را مورد سرزنش قرار دهید و در لاك دفاعی فرو ‌ببرید.

 احساسات كودك از اتفاقات‌‏

 وقتی درباره یك اتفاق یا مساله‌ای با كودك صحبت می‌كنید فقط ‌نسبت به خود مساله واكنش نشان ندهید، بلكه نسبت به احساسات كودك ‌در مورد آن مساله و خودش و پیرامونش هم توجه نشان دهید.

برای مثال وقتی كودكی به مادرش می‌گوید كه شما به برادرم بیشتر از ‌من هدیه می‌دهید، ممكن است مادر تصور كند باید ابتدا شكایت او را رد و این موضوع را تكذیب كند و توضیح دهد كه سن و نیازهای ‌برادرش با او متفاوت است و قول بدهد جبران كند. ‌

اما درست‌تر این است كه مادر بدون توضیح و تشریح مفصل درك كند ‌كه كودك خواستار عمق روابط بیشتر با مادر است نه تعداد بیشتر هدیه‌ها. پس او را در آغوش بگیرد و بگوید به تو هم هدیه‌های بیشتری می‌‌دهم تا مساله به خوبی و خوشی تمام شود، زیرا در اینجا كودك متوجه ‌دقت و توجه مادر نسبت به تامین نیازهای عاطفی‌اش می‌شود. ‌

وقتی پسر نیاز ‌به محبت و نوازش پدر دارد شروع به اذیت ظاهری و حتی مشت زدن ‌و جلب توجه كردن پدر می‌كند. در چنین مواردی او واقعا نمی‌‌خواهد پدر را عصبانی كند، بلكه می‌خواهد بگوید من به شما و محبت ‌شما نیاز دارم. به من توجه بیشتری كنید.

در مواردی شبیه این، كودك قصد ندارد حادثه یا واقعه را مورد ‌بررسی قرار دهد بلكه می‌خواهد احساسش را بیان كند. ‌

در موردی دیگر، كودكی دبستانی به مادر می‌گوید: «امروز یكی از بچه‌‌های بزرگ‌تر دوستم را به درون جوی آب هل داد.» او از بیان این ‌موضوع نمی‌خواهد در مورد جوی آب و خیس شدن دوستش صحبت ‌كند، بلكه قصد دارد ترسش را از این كه او را هم هل دهند، نشان دهد. ‌ در این مورد مادر می‌تواند با آرامش بگوید: «این مساله تو را ناراحت ‌كرده؟ می‌ترسی این اتفاق برای تو هم رخ بدهد؟‌«.

گاهی اوقات كودك، محبت و نوازش والدین را می‌خواهد، اما در ظاهر ‌خواهان چیزهای دیگر است. برای مثال وقتی كودك چند ساعتی والدین را ندیده است با ورود آنها شروع ‌به بهانه‌گیری برای چیزهای مختلف می‌كند و والدین با دادن هر چیزی ‌با بهانه جدیدی روبه‌رو می‌شوند.

این مساله در مورد پسرها و پدرها بسیار اتفاق می‌افتد. وقتی پسر نیاز ‌به محبت و نوازش پدر دارد شروع به اذیت ظاهری و حتی مشت زدن ‌و جلب توجه كردن پدر می‌كند. در چنین مواردی او واقعا نمی‌‌خواهد پدر را عصبانی كند، بلكه می‌خواهد بگوید من به شما و محبت ‌شما نیاز دارم. به من توجه بیشتری كنید.‌

 تایید و تكذیب لازم نیست‌

نكته قابل توجه این است كه وقتی كودك درباره اتفاقات صحبت می‌‌كند منظورش احساس درونی او از آنهاست، اما وقتی راجع به خودش ‌صحبت می‌كند بهتر است او را تایید یا تكذیب نكنیم، بلكه به جزییات ‌بپردازیم.

برای مثال وقتی می‌گوید ریاضی من خوب نیست بهتر است بگوییم ‌ریاضی درس ساده‌ای نیست و برخی مسائل آن مشكل است، اما مهم این ‌است كه تو سعی خود را می‌كنی تا كارت را به بهترین شكل انجام ‌دهی.

‌به این ترتیب او خیالش راحت می‌شود و واقعا تمام سعی خود را می‌‌كند. ‌ در چنین مواردی این كه ضعف او را در ریاضی تایید كنیم و بگوییم «‌بله تو در ریاضی ضعیف هستی، ولی شاید با كمك ما و معلمت بتوانی ‌بهتر شوی» نه تنها كمكی به او نمی‌كند بلكه به عزت نفس او نیز ‌صدمه می‌زند و موجب می‌شود اعتماد او نسبت به خودش و شما كم ‌شود.

 كودكان احساسات متضاد دارند

شاید پذیرش این مساله مشكل باشد، اما كودكان احساسات متضادی دارند. ‌در یك لحظه ممكن است ما را دوست داشته باشند و در عین حال از ما ‌بدشان بیاید.

می‌توان با بیان احساسات متضاد كودك، موجب رهایی او از بسیاری از ‌ناراحتی‌ها و اضطراب‌ها شد.‌ توجه داشته باشید كه این بیان باید آرام و منطقی باشد تا مفید واقع شود. ‌

به جای این كه به كودك بگوییم معلوم نیست چه احساسی داری. تصمیم ‌خودت را بگیر. بالاخره برادرت را دوست داری یا نه؟‌ بهتر است بگوییم به نظر می‌رسد در مورد برادرت دو احساس ‌مختلف داری. هم او را دوست داری و هم از او بدت می‌آید. همه ‌احساس‌های تو چه خوب و چه بد طبیعی هستند و وجود دارند و باید آنها ‌را پذیرفت.‌

والدین برای كودكان مثل آیینه هستند. آیینه ما را همان گونه كه هستیم ‌نشان می‌دهد و قضاوت نمی‌كند. پس باید مثل آیینه بود. اگر قرار بود آیینه مرتب بدی‌ها و زشتی‌های ما را گوشزد كند دیگر جلوی آیینه ‌نمی‌رفتیم.

بعضی روش‌ها برای حمایت از احساسات عبارت اند از:

همدردی:«من احساس تو رو درک می‌کنم، من هم همین احساس رو قبلا داشتم، احساس آزاردهنده‌ایه، نه؟»

اعتبار بخشیدن به احساسات:«این حق توئه که چنین احساسی داشته باشی، اگه این اتفاق برای من هم افتاده بود احتمالا همین احساس رو داشتم»

وقتی احساسات کودک را تصدیق می‌کنید، احساس آسایش خاطر را در وجود او خواهید دید و احساس خوهید کرد که رابطه‌ی خیلی نزدیکی با هم دارید. این موقعیت فرصتِ شگفت‌انگیزی برای ارتباط با فرزندتان در اختیار شما می‌گذارد و زمانی برای نزدیک شدن احساس‌های شما به یکدیگر نیز هست.

 شناسایی احساسات:«مثل اینه که حس می‌کنی ....» یا «آیا احساس ناراحتی می‌کنی؟»

 مصمم گوش کردن:مستقیم در چشم هایش نگاه کنید و به آن‌چه بر او می‌گذرد گوش کنید. طوری گوش کنید که انگار صمیمی‌ترین دوست‌تان با شما صحبت می‌کند. «من سراپا گوشم، من مشتاقم بدونم چی داری می‌گی»

کنجکاوی: « جالبه، من می‌خوام درباره‌ی احساس تو در مورد اون ماجرا بیشتر بدونم»

تصدیق احساسات:«تو واقعا ناراحت به‌نظر می‌رسی.» یا « من دارم ببینم که چه‌قدر عصبانی هستی»

دعوت به بیان احساسات:«به من بیشتر بگو. من می‌خوام بدونم چه حالی داری.»

 پس در مورد كودكان نیز بهتر است احساسات آنها را همان گونه كه ‌هست بپذیریم و ارزیابی و نصیحت نكنیم. ‌ وقتی كودك عصبانی است به جای سرزنش و انتقاد از او بهتر است ‌بپذیریم كه احساس خوبی ندارد و عصبانی است و این یك احساس ‌طبیعی است. پس او را مجبور به تغییر نمی‌كنیم و با آگاهی از وضعیت، ‌رابطه خوبی برای آرامش بیشتر و اعتماد او به خودش و ما برقرار می‌‌كنیم.

وقتی احساسات کودک را تصدیق می‌کنید، احساس آسایش خاطر را در وجود او خواهید دید و احساس خوهید کرد که رابطه‌ی خیلی نزدیکی با هم دارید. این موقعیت فرصتِ شگفت‌انگیزی برای ارتباط با فرزندتان در اختیار شما می‌گذارد و زمانی برای نزدیک شدن احساس‌های شما به یکدیگر نیز هست. و درست در همین زمان است که شما احساس خواهید کرد واقعا به حرف یکدیگر گوش می‌کنید و حرف یکدیگر را می‌شنوید. اگر از این طریق رابطه‌ی نزدیکی با فرزندتان برقرار کنید درخواهید یافت که به این ترتیب تاثیر و نفوذ بیشتری بر افکار و تصمیمات فرزندتان خواهید داشت، حتی آن‌ها نظر شما را در مورد موضوعات مختلف خواهند پرسید!

منبع: بخش خانواده ایرانی تبیان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان ماهان عشق ماشین
17 مرداد 90 11:09
مطلب خیلی جالبی بود.کاش همیشه بتونیم واقعا احساسات بچه ها رو درک کنیم.
لطف میکنید در مورد" احساس ترس" در بچه ها(مخصوصا شبها)مطلب بذارین؟ممنون میشم.

برای درک احساس فرزندانمون فقط کافیه که خودمون رو جای اونا بذاریم. گاهی اوقات به یاد بچگی هامون بیفتیم و به خاطر بیاریم که توی موقعیت های مختلف چه رفتارهایی باعث خوشنودی ما میشد.
ان شاءالله به زودی در مورد ترس هم مطلب می گذاریم.
يك عدد مامان
17 مرداد 90 15:41
اين پست براي من خيلي زياد سودمند بود.مرسي واقعا

چند روز پيش امين همين حرف رو به من زد.گفت تو متين رو بيشتر دوس داري.ناراحت بود و بلند صحبت ميكرد.من آشپزي ميكردم . كارم و ول كردم اومد بغلش كردم. گفتم تو چرا همچين فكري كردي؟گفت: توي دفترش نقاشي كشيدي ولي براي من نكشيدي؟يه كم نگاهش كردم و با خنده گفتم خب تو دفترت رو آوردي و من برات نقاشي نكشيدم؟؟ يهو خنديد و و گفت مامانه شوخي كردم!!!بعد بدو بدو رفت دفترشو آورد واسش نقاشي بكشم
الان چند روزيه گاهي از اين حرفا ميزنه كه شما منو كمتر دوس داري ، هميشه هم زود حرفشو پس ميگيره .فك ميكنم يه كم حساس شده . نه؟

خوشحالیم که براتون سودمند بوده.
همین طور که خودتون گفتین وقتی پسرتون رو در آغوش گرفتین و از علاقه ی شما به خودش مطمئن شد حرفش رو پس گرفت. شاید به قول شما زیادی حساس شده، و شاید این حساسیت به خاطر موفقیت های برادرش در این اواخر باشه (ممکنه این موفقیت ها و برتری ها فقط از نظر پسرتون موفقیت بشمار آید) که از نظر پسرتون این موفقیت ها تونسته برادرش رو در نظر شما پررنگ تر کنه.
به هر حال شما با ابراز علاقه و محبت خود می تونید این رو ثابت کنید که فرزندان خود را بدون در نظر گرفتن شرایط دوست دارید-همیشه و همیشه- .
ان شاءالله موفق باشید مامان مهربون
مامان ماهان
17 مرداد 90 16:00
ای کاش همه بتونیم احساسات بچه های عزیز را درک کنیم

ان شاءالله