مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

10 نکته برای پول تو جیبی بچه ها

1393/2/21 6:00
نویسنده : یه مامان
5,442 بازدید
اشتراک گذاری

تقریبا در تمام جوامع، همه بچه ها از والدین خود پول تو جیبی می گیرند و معمولا والدین و بچه ها در قبال آن کمتر احساس مسئولیت می کنند و خیلی راحت از آن می گذرند. در حالی که نوع استفاده و نحوه خرج کردن پول توجیبی به طور حتم آینده مالی بچه ها را رقم می زند...

گاهی پیش می آید کودک خردسال تان از شما درخواست یک اسباب بازی می کند و شما در پاسخ می گویید که نمی توانید فعلا آن را برایش بخرید، ممکن است به شما بگوید «برو از بانک پول بگیر» یا «از بابا، دایی یا فلانی بگیر» این زمان بهترین فرصت برای شروع آموزش، درحد فهم و توانایی ذهنی اوست. روش هایی که در اینجا به آن اشاره شده به شما کمک می کند به کودک خود بیاموزید چگونه پول خود را پس انداز و مدیریت کند.
درس اول:
پول روی درخت سبز نمی شود
وقتی بچه ها می بینند چگونه پدر یا مادرشان از عابر بانک پول می گیرند، نمی دانند که پول آنها یک ذخیره محدود و مشخص است. برای او توضیح دهید که هرکسی برای به دست آوردن پول کار می کند و فقط می تواند به اندازه دستمزدش از بانک پول بگیرد. میزان پولی را که هرکس در قبال کارش می گیرد، متفاوت است و بستگی به نوع کار، میزان تحصیلات و مقدار ساعاتی که کار انجام می دهد، دارد. به او بگویید همه افراد درآمد یکسانی ندارندو در آینده، چنانچه شغلش توام با تحصیلات و معلوماتش باشد، موفق تر و پردرآمدتر خواهد بود. همچنین، بانک فقط جایی است که برای امنیت و کاربری بیشتر، پول ها در آن نگهداری می شود. (لطفا هنگام توضیح این موارد هرگز بدبینی های خود درباره بحران مالی و اقتصادی را وارد بحث نکنید)
درس دوم:
خرید های دلخواهتان را با پول خودتان انجام دهید
گاهی اوقات مسئولان مدارس از دیدن مقدار پولی که نزد دانش آموز است، حیرت زده می شوند. در هر شرایط مالی که باشید لزومی ندارد که کودکان زیر ۱۲ سال شما اسکناس های درشت با خود به مدرسه ببرند و بی حساب پول خرج کنند. برای شروع، بهترین راه آموزش مدیریت پول به بچه ها، کم پول دادن است. اگر زیاده از حد و وقت و بی وقت به آنها پول بدهید تا بتوانند هرچه را که اراده می کنند، بخرند هرگز نمیتوانید آنها را در این باره راهنمایی وآموزش دهید. در صورتی که مقرری بچه شما محدود باشد به عنوان مثال، تمام پولش را برای بازی های رایانه ای هدر داده باشد و نتواند DVD مورد علاقه اش را بخرد، موقعیت مناسبی پیش خواهد آمد که متوجه پیامد ولخرجی اش بشود و به طور ناخودآگاه به تقسیم مقرری اش برای موارد دلخواه خود فکر کند.
درس سوم:
تاخیر در به دست آوردن چیزی لذت آن را بیشتر می کند
بعضی از والدین به دلیل آن که در کودکی از امکانات کافی برخوردار نبوده اند، بدون در نظر گرفتن عواقب کار، همه نیازهای ضروری و غیرضروری فرزند خود را تامین می کنند. بچه ای که همه خواسته هایش بدون درد سر و زحمت برآورده شود، به جایی خواهد رسید که هیچ چیز دیگر او را راضی نخواهد کرد.
شما والدین محترم، حتی اگر از تمکن مالی خوبی هم برخوردار باشید باید برای بعضی از درخواست ها او را منتظر نگه دارید و گاهی هم از او بخواهید با پول توجیبی اش در خرید مشارکت داشته باشد. به فرزند خود توضیح دهید که درآمد ماهانه شما بر تعداد روزهای ماه تقسیم می شود و مشخص است که هر روز چه مقدار می توانید خرج کنید، گاهی چه مواردی را باید حذف کنید تا بتوانید اجناس با اولویت بالاتر را خریداری کنید. او نیز باید مثل شما، براساس میزان پول توجیبی اش خرج کند و برای به دست آوردن چیزهای مورد علاقه اش، از خرید بعضی چیزهای دیگر  صرف نظرکند.
مثلا به او بگویید اگر روزی نتوانید برای خود و فرزندتان از بیرون پیتزا و یا کیک تهیه کنید، می توانید آن را با مواد اولیه موجود در خانه به صورت سالم تر و ارزان تر آماده کنید وتفاوت قیمت آن با بیرون را پس انداز کنید. به طورحتم، وقتی بچه ها برای به دست آوردن وسیله مورد علاقه اش صبر کنند، بعد از خرید آن، هم لذت می برند و هم قدرش را بیشتر می دانند.
درس چهارم:
پولتان راسریع خرج نکنید
بعضی  بچه ها که پول توجیبی را به صورت مقرری هفتگی یا ماهانه می گیرند خیلی سریع تمام آن را خرج می کنند و بعد از کافی نبودن آن شکایت می کنند؛ چون نمی دانند  به دست آوردن پول، برای تامین رفاه و معاش کارساده ای نیست و بدون آن زندگی توام با مشقت می شود. به اوتوضیح دهید پول ارزشمند است و باید برای رفع نیازهای واقعی صرف شود و سپس آنها را توجیه کنید که این پول برای مدت مشخصی برای او درنظر گرفته شده و باید برای جلوگیری از هدر رفتن آن برنامه ریزی کند. به کودکتان یاد بدهید قبل از رفتن به خرید بودجه خود را بسنجد و بداند چرا به خرید می رود؟ ازکدام محل باید خرید کند، از اصل قیمت ها مطلع باشد و سرانجام محلی راکه با تخفیف بیشتر و ارزان تر اجناسش را به فروش می رساند، انتخاب کند. با این روش می تواند هم خرید مناسبی بکند هم پس اندازی داشته باشد.
درس پنجم:
پس انداز برای خرید دلخواه شیرین است
داشتن پس انداز برای هرکس مایه دلگرمی است وافراد درهر شرایط مالی باید بخشی از درآمد خود را کنار بگذارند. درزندگی هرکس ممکن است روزهایی پیش بیاید که پس انداز حتما مشکل گشا خواهد شد. اگر دختر شما می خواهد عروسکی بخرد و برای آن پول کافی ندارد، به او بگویید، پس انداز کند! برای این کار او را تشویق کنید و بعد از آن که مبلغ مورد نظر فراهم شد، او را به فروشگاه ببرید و اجازه دهید خودش خرید کند و به صندوق دار پول بدهد. با این شیوه او یاد می گیرد، چطور برای رسیدن به اهدافش تلاش کند و هیچ گاه لذتی اینچنین را فراموش نخواهد کرد.
درس ششم:
حساب دخل و خرجتان را داشته باشید
قدرت مالی هرکس هرچقدرهم که زیاد باشد چنانچه حساب دخل و خرج آن مشخص نباشد بسرعت تمام خواهد شد. یکی از مهم ترین گام ها برای مدیریت پول بچه ها این است که آنها برای مقرری خود حساب و کتاب داشته باشند. می توانید دفترچه ای را در اختیار آنان قرار دهید که مقدار پول دریافتی، مخارج و پس اندازها را در آن بنویسند یا از رایانه استفاده کنید و برایشان صفحه ای باز کنید که بتوانند برنامه های مالی شان را در آن ثبت کنند. همچنین می توانید یک کیف قدیمی در اختیارآنها قرار دهید تا حساب، کتاب ها و پس اندازشان را در آن قرار دهند.
درس هفتم:
آرزوهایتان را بنویسید
در صورتی که هرکسی نیازهای خود را مکتوب بنویسد، دسترسی به آنها سریع تر انجام می شود، چون طبق فهرست، خرج کردن دارای برنامه و اصول شده و مانع از خرید های غیرضروری می شود. برای همه ما پیش آمده که خرید های بی برنامه زیادی داشته و بعد از آن دچار پشیمانی شده ایم . این باعث تاخیر در به دست آوردن نیازهای ضروری تر خواهد شد. این کار را به کودکانمان یاد بدهیم.
داشتن چنین فهرستی برای بچه ها، انتظارشیرینی را در پی دارد و انگیزه آنان را برای گوش دادن به توصیه های شما و پس انداز کردن بیشتر می کند؛ اما تهیه آن ممکن است برای آنها سخت باشد. کنار او بنشیند و در نوشتن خواسته ها و آرزوها به او کمک کنید. او را راهنمایی کنید تا آنها را اولویت بندی کند. فهرست را در اتاقش و در معرض دید او روی دیوار نصب کنید. به این شکل، فکر کردن به مسائل مالی هر روز به او یادآوری خواهد شد.
درس هشتم:
پس انداز خود را افزایش دهید
راه های مختلف پس انداز کردن را به کودک خود آموزش دهید به عنوان مثال باز کردن حساب هایی که به آنها سود تعلق می گیرد یا یک حساب سپرده ثابت. می توانید حساب او را به صورت روز شمار، از طریق اینترنت و سیستم های اطلاع رسانی سریع مثل پیامک به او نشان دهید. او از این که می بیند پس انداز اندک او درحال افزایش است، مسلما هیجان زده وعلاقه مند خواهد شد.
درس نهم:
به تبلیغات شک کنید
متاسفانه ما در زمانه ای زندگی می کنیم که تبلیغات گسترده شرکت های تولیدکننده کالاها، همه زندگی ما را تحت الشعاع خود قرار داده است و در کوچه و خیابان، سینما و تلویزیون و... با آن مواجه هستیم و از آنجا که همه آنها از علم روان شناسی برای جذب مخاطبان خود بهره می گیرند، روی افراد زیادی تاثیر می گذارند. اگر می خواهید فرزندانتان تحت تاثیر تبلیغات هوس انگیز این شرکت ها قرار نگیرد، سعی کنید او را طوری توجیه کنید که با کمی شک و تردید به این اجناس نگاه کند. این مساله بسیار برای آنها سرنوشت ساز خواهد بود. بچه ها باید بدانند که پشت این پیام های وسوسه انگیز، حقه های فریبنده ای وجود دارد. به عنوان مثال اگر در یک آگهی تجاری به بچه ها بگویند با داشتن فلان لباس یا اسباب بازی محبوب همه خواهید شد به آنها بگویید که محبوبیت افراد به داشتن چیزهای مهم دیگری است نه به خریدن چیزی که تبلیغ می شود. به فرزندتان یادآوری کنید که هر تبلیغی نشانه کیفیت و کارایی واقعی آن کالا نیست.
درس دهم:
بخشش کنید
در ضمیر همه انسان ها بعضی از صفات شایسته، به طور ذاتی قرار داده شده است. یکی از آنها، نیکی کردن و انفاق به دیگران است . آیا کودک شما از مساله مربوط به امور خیریه اطلاعی دارد؟ در این باره برای او حتما توضیح دهید و تشویق بچه ها به انجام این عمل به آنها می آموزد که پول فقط برای خرید کردن نیست، بلکه با آن می توان به مردم نیز کمک کرد. به بچه ها بگویید مقدار پولی را که اهدا می کنند، مهم نیست، بلکه نیت اهداکننده و بهره معنوی که از آن می برند، مهم است. ترغیب کودکان به این کار به نوعی به تعدیل افکار و رفتارهای مربوط به امور مالی (ولخرجی یا خساست) بسیار کمک می کند.

منبع: روزنامه جام جم/ مترجم: زهرا نظری

پسندها (4)

نظرات (12)

بابا و مامان
21 اردیبهشت 93 8:27
سلام صبح بخیر ممنونم مثل همیشه پست عالی بود در مورد عابر بانک یاد یه خاطره افتادم جند وقت پیش با یاسمن و پارسا رفته بودیم قدم بزنیم باباشون تهران نمایشگاه کتاب بود رفتیم داخل یه مغازه یاسمن یه اسباب بازی که می خواست خریدم براش چون اون رز دختر خیلی خوبی بود واقعا خوب صبح که بیدار شد گفت مامان من خونه را جمع می کنم اتاقمم جمع می کنم شما فقط جارو کن منم از خدا خواسته دویدم سراغ کارای دیگه لباسها را از لباسشوئی در اوردم پی کاری رفتم تا بیام پهن کنم اومدم دیدم دختر خوشگلم همش و پهن کرده وای چقد خوشحال بودم که دخترم داره استقلا ل داشتن و یاد می گیره من اون روز فقط غذا گذاشتم و خونه را جارو برقی کردم حالا اونا راهم باشه بعد یادش می دم خلاصه فکر کردم براش یه جایزه بخرم تا تشویق بشه پارسا هم رفت سراغ یه اسباب بازی که داره نمی خواستم براش بگیرم و می گفتم مامان یه چیز که نداری بخر اما قبول نکرد و همون و اورد بشدتم لجبازه از ترس دادو بیداد خریدم وقتی اومدیم بیرون یاسمن می گفت مامان چرا نمی خریدی برا داداشم گفتم مامان من خیلی پول ندارم گفت اخه این بابا بجای اینکه بره تهران بره بانک سپه و بخره چند روز کار کنه بعد پولای بانک و جمع کنه بیاره برامون اسباب بازی بخره و اینجاش دلچسب بود برا شما طلا بخره واز این پست استفاده می کنم و اگه بازم هوس خرید بانک توسط باباش به سرش زد حتما براش توضیح می دم بازم ممنونم ببخشید طولانی شد
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز وقت شما بخیر و شادی باشه ان شاءالله خیلی بامزه بود، راستی این یاسمن خانم خیلی با سیاسته ها! بعد از اینکه قضیه ی اسباب بازی رو مطرح می کنه، طلا رو هم میاره که شما رو هم با خودش همراه کنه راستی بهتون تبریک می گیم، دخملتون دیگه داره بزرگ میشه ها! ماشاءالله...
مامان پریسا
21 اردیبهشت 93 8:32
سلام صبح به خیر مبحث بسیار خوبیه دست شما درد نکنه.اولین باره که به این موضوع اشاره میشه.
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز سلامت باشید، خواهش میشه
مامان پریسا
21 اردیبهشت 93 8:49
به نکات خیلی خوب و خاصی اشاره شد. ممنون من هم خیلی دوست داشتم طریقه ی پس انداز کردن رو به پریسا یاد بدم. چند وقت پیش در مغازه ایی چشمم به قلک افتاد .سریع پریسا رو صدا زدم که بیا و یکی رو انتخاب کن. اول نمیدونست اینها چیه (به شکل بره کوچولو ولی تپل بودن).خلاصه یکی براش گرفتم و از اون روز به بعد هر وقت پول خورد دستم بیاد بهش میدم تا بندازه داخلش . اخه با پول خورد سنگین تر میشه و وقتی تکونش میده احساس پر بودن و این که یه چیزی داخلش هست رو پیدا میکنه.
یه مامان
پاسخ
آفرین به شما مامان زرنگ براتون آرزوی موفقیت در تمام مراحل زندگیتون رو داریم
مامان پریسا
21 اردیبهشت 93 8:52
نکته ایی هم که در مورد تبلیغات گفتید کاملا درسته... به قدری تبلیغات زیاد شده و رنگارنگ و بچه ها هم که به این تبلیغات و تنوعشون علاقه مند.... هر تبلیغی که از تلویزیون پخش میشه پریسا میگه مامان اینو برام بخر...البته فقط در همین حد
یه مامان
پاسخ
و جای تاسف بیشتری داشت که پای این تبلیغات به برنامه های کودک هم کشیده شده بود و قسمتی از برنامه به همین امر اختصاص داده میشد که خدا رو شکر با پیگیری عده ای -خدا خیرشون بده- این قضیه منتفی شد.
مامان گلها
21 اردیبهشت 93 9:10
مامان شاران
21 اردیبهشت 93 10:14
سلام وافعا پس انداز کردن مطلبی است که کودکان ما باید آن را درک کنند با حوندن مطلب فبلی مدرسه برای شاران یه قلک خریدم و کم کم مفهومشو بهش یاد میدم همچنین صندوق صدقه هم داریم و بخشش هم دوست دارم که یاد بگیره و همچنین میدونه همیشه هرچیزی که بخواد براش خریده نمیشه
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز آفرین به درایتتون امیدواریم که در تمام مراحل زندگیتون موفق باشید
مریم مامان دونه برفی
21 اردیبهشت 93 11:16
با سلام و وقت بخیر و با تشکراز بیان موضوع جدید پس با این اوصاف ایرادی نداره اگه به بچه ها بگیم چون من الان پول ندارم نمیتونم فعلا این چیزی رو که میخوای برات بخرم . اگه اجازه بدی یه روز دیگه حتما برات تهیه میکنم.من از این موارد زیاد با امیرعلی کار میکنم. به نظر من اینطوری هم متوجه میشه که 1- همه چیز رو همون لحظه نمیشه بدست آورد و باید مقدمات کارفراهم باشه 2- مقوله ای به نام صبر وجود داره که باید ازش استفاده کنه.
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز وقت شما هم به خیر و شادی خوشحالیم که این موضوع مورد توجه مامان های خوب مدرسه قرار گرفته و آفـــــــــــــــــــــــــــــرین به شما مامان خوب و فهمیده که به این نکات ریز توی تربیت پسر گلتون توجه دارید ممنـــــــــــــــــــــون
مریم مامان دونه برفی
21 اردیبهشت 93 11:41
راستی خانم اجازه تو پست خواب کودکان صحبتهای من به جایی رسید که اگه مهمونی باشیم امیرعلی پا به توپ تا نصف شب بیدارمیمونه ... این موضوع منو به یاد علاقه شدید امیرعلی به فوتبال انداخت. آخه اون زمانی که هنوز نمیتونست روپای خودش بایسته تو بغل باباش به دست کفایت نمیکردو وقتی توپو میدید همش پاهاشو تکون میدادو سعی میکرد توپو با پا بزنه ... بزرگترکه شد جز توپ اسباب بازی دیگه ای رو تو خیابون از من نمیخواد.الان توپهای مختلفی تو خونه داره که اسامی اونها رو هم میدونه توپ والیوال -توپ بزلگه (بزرگه ) توپ سنگینه - توپ فوتبال- باد بادی (بادکنک) قبلا که علاقه شو به توپ میدیدیم وقتی تو جمع می گفتیم که خیلی فوتبال دوست داره بقیه میخندیدندو میگفتند اگه به شما باشه همین الان بچه رو فوتبالیست میکنین.... به خاطر همین کنایه ها من و باباش دیگه به دیگران چیزی نگفتیم ولی الان رفتارعجیب امیرعلی و بازیهای حرفه ایش (در سن خودش) بدون مربی همه رو حیرت زده کرده و دیگه الان همه فامیل میگن بچه رو بفرستید باشگاه .من حتی تو پارک هم برای اینکه مجبور نشم براش توپ بخرم با خودم میبرم .حتی یه بار یه خانم و آقا وقتی بازیشو دیدن باهاش شروع کردن به فوتبال کردن و آخرشم بغلش کردن و حسابی چلوندنش بعدش بهم گفتن حتما اینو بفرستین کلاس فوتبال خیلی استعداد داره و شوتهاش رو هم محکم میزنه... یک بارهم با پسر خاله اش رفته باشگاه و دیده که اونجا توپ بازی میکنن هرروز میگه :«مامان بریم باشکاه توپ بیزنم؟»... ببخشید که این موضوع اینجا بیان شد ولی سوالم اینه که این ویژگیها میتونه نشان دهنده استعداد کودک درزمینه یک رشته ورزشی باشه و درخواستم اینه که اگر میشه پستی درمورد استعدادیابی کودکان دررشته های مختلف ورزشی ودرسی بذارین تا راحتتربتونیم تشخیص بدیم که بچه هامون تو چه رشته ای برن موفقترن . چون اصلا دلم نمیخواد امیرعلی از صبح که بیدارمیشه زمستون و تابستون تو کلاس باشه تا آخر شب و کیفیت کارش هم مشخص نباشه. واااااااااااای ببخشید.....
یه مامان
پاسخ
از توضیحات کاملی که برامون نوشتید ممنونیم، ماشاالله پسر گلتون خیلی با نمک و با استعداد هست و خیلی خوبه که به توانایی هاش اهمیت میدید و به فکر رشد و پرورش بهترش هستید. البته یک نکته ی دیگه هم هست که بد نیست بگم که شما هم بهش توجه داشته باشید؛ همسر من همیشه به من میگه که سعی کن توی این سن به همه ی استعدادها و توانایی های پسرمون بها بدی و بهشون توجه کنی و همه ی اونا رو پرورش بدی که تک بعدی نشه مثلا پسر من هم یه مدت تو خط توپ بود بعد تو خط ماشین و الان سعی کردم که به حیوانات هم علاقمندش کنم و الان قصه گویی با حیوانات رو هم دوست داره و... ان شاالله سعی می کنیم در آینده در زمینه ای که اشاره کردید هم مطالبی در مدرسه قرار بدیم، اگه فرصت کردید مطلب زیر رو هم بخونید فکر می کنم مرورش خالی از لطف نباشه: http://mamanschool.niniweblog.com/post1011.php
مامان شبنم
21 اردیبهشت 93 18:12
سلام اگر خدا بخواد من برگشتم البته این مدت با اینترنت گوشیم مطالب رو چک می کردم نظرات هم باز می شدند ولی نظر نمی تونستم بدم نمیرفت ... خلاصه که هنوز اندربحر حیرت فرو رفتم که ویروس سرماخوردگی نزدیک به انفولانزا دقیقا چه طوری وسط بهار از بدن من سر در اوررد اونم توی شهر ما که اردیبهشتش به خوش اب و هوایی معروفه ... ولی بالاخره گذشت البته انتی بیوتیک ها همچنان ادامه دارن ولی اقلا دیگه بدن درد ندارم می تونم پای کامپیوتر بشینم .... این مطلب رو خودنم یادم اومد بچه که بودیم هر وقت یه چیزی می خواستیم بابام می گفت الان نمی شه سر برج ... این سر برج یه اصطلاحی شده بود با بار کاملا مثبت برای ما حتی اون موقع که هنوز درست و حسابی نمی دونستیم کی هست خلاصه که هنوز که هنوزه با این که دیگه نیازی به صبر کردن زیاد ندارم و زندگیمون هم روی روال کارمندی نیست و خونه پدرم هم نیستم ولی بازم روز اول هر ماه که میشه یه حس عجیبی دارم انگار که قراره کلی چیزای خوب گیرم بیاد راستی از حال شبنم توی مریضی من پرسیده بودین دختری ما مخصوصا چندروز اول حسابی نگران شده بود چون می دید مدام خوابیدم و ناله می کنم به هر کی می رسید می گفت مامانی اووخخ ... از ناز و نوازشهای دخترونه اش هم که دیگه نگفتنی مدام منو ناز می کرد انقدر که انگار صد تا ارامبخش بهم زده باشن بهم مزه می داد
یه مامان
پاسخ
به به ! سلام مامان عزیز شبنم الحمدالله که بهتر شدین! دلمون براتون تنگ شده بود. ان شاءالله همیشه سلامت باشید. عجب این سیستم کارمندی، بچه ها رو منظم می کنه ها! ما هم از همون بچه های منظم هستیم ها! عزیزم! خدا شبنم خانوم مهربون رو بهتون ببخشه. شدیدا این حالتون رو درک می کنیم ، خدا از این مسکن ها و آرام بخش ها به همه ی خانم ها تزریق کنه ان شاءالله تا طعم واقعی زن بودن رو بچشن. ولی خداییش وقتی مادر یه خونه مریض میشه، برا همه ی اهالی منزل خیلی سخت می گذره و کلا اون خونه تاریک میشه. خدا همه ی مامان ها رو به خانواده هاشون ببخشه و همچنین اهالی منزل رو به مامانها
مریم مامان دونه برفی
22 اردیبهشت 93 9:36
ممنون از توضیحات مفیدتون.مطلب فوق رو هم خوندم خیلی جالب بود متشکرم . البته منظورمن هم تو سن کنونیش نبود .الان بیشتر به تخلیه انرژی مضاعفش فکر میکنیم تا بتونه از بازی هایی که دوستشون داره لذت ببره .. چون خودم چندان علاقه ای به ورز ش حرفه ای ندارم ولی با توجه به اینکه نه من و نه باباش اهل تماشای فوتبال نیستیم ، علاقه شدیدش به فوتبال منو متعجب میکنه. .. جالب اینجاست که قبل از اینکه دنبال توپ بره حتما چند دقیقه دور تا دورخونه می چرخه و انگارداره خودشوگرم میکنه . من وقتی این صحنه رو میبینم میدونم که الان میره و توپهاشو یکی یکی میاره حالا شاید به قول شما بزرگتر که شد به چیزهای دیگه ای رجوع کنه و دست از سر این توپهای بیچاره برداره... باز هم ممنون.
یه مامان
پاسخ
عجب سیستمی داره این امیرعلیِ عزیز ماشاءالله . خدا براتون حفظش کنه
مامان فرنيا
22 اردیبهشت 93 11:51
سلام مطلب جالبي بود فعلا كه فرنيا كوچيك و خيلي نميشه براش از پس انداز گفت فقط همان قلك كه خلي وقته داريم و سالي يكبار بازش ميكنيم و به فرنيا ميگم اين پولهاي خودته كه جمع كردي حالا ميتوينم يك چيزي كه دلت ميخواد باهاش بخريم (البته فقط مقداريش بقيه اش ميره حساب پس انداز) اين هم درهمين حد كه با كلمه پس انداز و اينجور مسائل گوشش اشنا باشه اما وقتي چيزي ميخواد از همين مسئله لازم نداريم يا بدرد سن شما نميخوره يا پيشنهاد خوبي بود واقعا لازم داريم استفاده ميكنم اما يك مورد كار خواهر براي پسرهاش است كه ديدم و خوشم امد گفتم اينجا بيان كنم با بچه ها رفتيم فروشگاه خواهرم يك كارت اعتباري(10هزار توماني)بهشون داد و گفت هر چيزي ميتونيد بخريد به اندازه پولتون اما يادتون باشه اين پول براي خريد لوازم تفريحي اين ماه هست و اگه همش تمام بشه تا ماه ديگه پولي واسه خريد اسباب بازي نداريد پسر خواهرم كلاس سوم ابتدايي بود وقتي رفتيم فروشگاه مدام سينا از برادر بزرگش ميپرسيد قيمت اين چقدر است ؟چقدر از پولم باقي ميمونه؟ خيلي دلم واسه سينا سوخت اما دخالتي نكردم بلاخره با 4000تومان يك سري لوازم تحرير فانتزي خريد
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز قابل شما رو نداشت، در همین ابتدای راه با همین کار و قلکی که برای فرنیا جون خریدید خیلی چیزها رو بهش آموزش دادید براتون در ادامه ی این مسیر آرزوی موفقیت داریم. در مورد تجربه ی خوبی که برامون نوشتید هم خیلی ممنون و سپاسگزاریم، تجربه ی جالبی بود و واقعا بچه ها گاهی به این موقعیت ها نیاز دارن حتی اگه به قول شما دل آدم براشون بسوزه اما با قرار گرفتن در همین شرایط ها و موقعیت هاست که رشد می کنن و به ارزش خیلی از چیزها پی می برن
مامان فرنيا
22 اردیبهشت 93 11:55
و ميديدم كه ميگه نه از اين مدل ماشينها دارم گرونه نميخوام يا مثل اين اسباب بازي رابراي تولدها ميارن نميخواد خودم بخرم، ليوان خيلي قشنگه اما ليوان براي آب خوردنه من هم كه ليوان دارم و ... البته بگم به صندوق كه رسيديم بخاطر اين همه رعايتش من براش حساب كردم و كلي خوشحال شد كه از كارتش خرج نشده و صد البته كه اين مال دو سه سال پيش است وگرنه الان كه با 10هزار هيچ چيز خاصي نميشه خريد ان هم براي اسباب بازي يك ماه پسر بزرگ (الان كلاس هفتم است )خواهرم هم يك اي پد ميخواست كه بلاخره با پولهاي عيدي و صرفه جويي پولهاي توجيبي تونست بخره ببخشيد طولاني مينويسم گفتم يك مورد را تعريف كنم شايد بدرد بقيه هم بخوره
یه مامان
پاسخ
باز هم ممنونیم به خاطر اینکه تجربیاتتون رو در مدرسه ی مامان ها با ما و بقیه به اشتراک میذارید