مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

پاسخ به سئوالات فلسفی کودکان درباره ی خدا

1393/2/6 6:00
نویسنده : یه مامان
3,443 بازدید
اشتراک گذاری

توصیف خدا را نباید منحصر در ساعات معینی کرد، بلکه باید از هر فرصتی بهره برد. مثلا با آمدن باران و برف، با شکفتن گلهای مدرسه، با دیدن نوزاد حیوانات و با هر جلوه و زیبائی که در طبیعت به چشم می خورد، باید یاد خدا را در خاطر کودکان زنده کرد...

در رابطه با مفهوم خدا، کودک وی را موجودی مادی و حتی به صورت یک انسان تصور می کند. بنابراین برای خدا دست و پا و سر و صورت قائل است. همچنین برایش خانه ای تصور می کند که همان بهشت است و از آنجا به کارهای ما نگاه می کند و مواظب ماست، یا از بهشت به زمین می آید تا کارهای ما را درست کند. یا بهشت را باغ یا پارک بزرگی می داند که انواع وسایل بازی و خوراکی دارد و می توان در آنجا بازی کرد و خوشحال شد و یا در مورد جهنم، آن را جایی می داند که آتش زیادی در آن وجود دارد و یا در مورد شیطان او را یک آدم زشت تصور می کند که روی سرش شاخ دارد. البته باید متذکر شد کودک این موضوعات را براساس گفته ها و شنیده ها تصور می کند.

تصویر کودکان از خدا بسیار متأثر ازتصویری است که از والدین خود دارند. اگر کودکی والدین خود را قابل اعتماد، مهربان و قابل دسترسی بداند، احتمالا خدا را نیز دارای چنین صفاتی خواهد دانست. از سوی دیگر، اگر والدین خود را خشن، بی تفاوت و بی انصاف بداند، درباره خدا نیز چنین تصوراتی خواهد داشت. والدین، در نحوه درک فرزندشان از خدا، بیشترین تأثیر را دارند. به همین خاطر والدین باید صداقت و صراحت داشته باشند، مساوات را رعایت کنند، دروغ نگویند، همدم فرزندانشان باشند، اگر دچار مشکلی شدند به آنها کمک کنند و… تا تصویر مناسبی از والدین خود داشته باشد تا در هنگام تطبیق خدا به پدر و مادر، تصویر نیکی از خدا در ذهن او مجسم شود .به لحاظ عاطفی بهتر است در این سنین خداوند را با صفات رحمت و رحمانیت معرفی کنیم و نه با صفات قهریت.

سؤالات کودک را جدی بگیرید و قبل از پاسخ دادن به آنها مدتی درباره شان فکر کنید، چون علاوه بر پختگی جواب، تفکر کردن را هم به کودک آموخته اید. در ضمن زمان مناسب را هم برای پاسخ دادن به آنها انتخاب کنید. برای پاسخ به سؤالات آنها از مثال استفاده کنید، ولی همواره تأکید بورزید که پاسخ کامل سؤالاتش را نمی دانید، چون هر تفسیری که از خدا ارائه کنید یا هر پاسخی که به سؤالات او بدهید خداوند را در پاسخهای خودتان محدود کرده اید. مثلا به فرزندتان بگوئید: «من نمی دانم خداوند چقدر بزرگ است، ولی می دانم که هیچ چیزی در این عالم، بزرگتر، قویتر و بهتر از او نیست، خداوند عظیم تر از آفتاب است، بزرگ تر از خانه و وسیعتر از آسمانهاست. او بندگان خود را دوست دارد.»

توصیف خدا را نباید منحصر در ساعات معینی کرد، بلکه باید از هر فرصتی بهره برد. مثلا با آمدن باران و برف، با شکفتن گلهای مدرسه، با دیدن نوزاد حیوانات و با هر جلوه و زیبائی که در طبیعت به چشم می خورد، باید یاد خدا را در خاطر کودکان زنده کرد و آنان را دوستدار و خواستار خدا ساخت، زیرا قرآن بهترین راه خداشناسی را مشاهده آیات و پدیده های جهان می داند. با ذکر نعمت های الهی باید ذهن کودک را به خدای مهربان متوجه کرد و عاطفه و محبت آنان را نسبت به خدائی که همه را آفریده است و به همه کمک می کند جلب نمود. برای کودک می توان زندگی دقیق زنبور عسل و مورچه ها را مثال زد. مثلا شما از زندگی دقیق زنبور عسل اطلاعاتی را کسب کنید و بعد به او بگویید: راستی چه کسی این موجودات ریز را آفریده و به آن ها تعلیم داده تا چنین منظم باشند؟

یکی دیگر از روش های پاسخگویی به سوالات کودکان درباره خدا مثالهای آسان با توجه به سن کودک است. مثلا کودکی از ما درباره خدا سوال می کند که:

اگه خدا همه چیز را خلق کرده پس چه کسی خدا را خلق کرده؟ جوابی که ما می توانیم به آن کودک دهیم :
تا به حال شده که مادرت غذایی درست کند و غذا شور شده باشد کودک می گوید آری، می گوییم علت شور شدن غذا چیست؟ کودک می گوید بخاطر نمک است. می پرسیم شوری نمک به خاطر چیست؟ کودک اندکی فکر می کند و می گوید: شوری نمک به خاطر خود نمک است چیزی نمک را شور نکرده در این موقع به او می گوییم، خدا هم همه چیز را خلق کرده اما وجود خودش به خاطر چیز دیگر نیست بلکه به خودش است.

یکی، پسر پنج ساله اش را پیش امام صادق علیه السلام برد و گفت: این بچه، من رو کلافه کرده همش می پرسه که خدا رو به من نشون بده . من نتونستم جوابش رو بدم

امام فرمودند: من به اون یاد میدم و امام بدون اینکه اون بچه متوجه بشه به یکی گفت که لیوانی رو برداره و با آب و شکر یک آب شیرین درست کنه و بیاره وقتی که آوردند به اون بچه دادند تا بخوره وقتی که خورد از اون کوچولو پرسید: چه مزه ای داره؟

گفت: شیرینه حضرت پرسید:چرا شیرینه؟ اون گفت:حتما قند یا شکر توی اون ریختند امام از اون خواست تا شکر رو نشون بده ولی اون بچه جواب داد: چیزی پیدا نیست امام پرسید: پس از کجا متوجه شدی؟ اون بچه ی باهوش گفت: از مزه اش

امام به اون آفرین گفت و فرمودند: خدا هم در این عالم حضور دارد و همان لذت هایی که از مشاهده ی کوه‌، دشت، طبیعت، از خوردنی ها و دیگر زیبایی ها می بری بیان گر حضور خالق آنها یعنی خداست که با چشم نمی توان او را دید بنابراین همه ی این نعمت ها و لذت ها از جانب خداست همانطور که شیرینی آب لیوان به سبب وجود شکری است که دیده نمی شود.

 

منبع: مادربانو

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان پریسا
6 اردیبهشت 93 7:17
سلام صبح زیباتون به خیر و شادی. ممنون به خاطر پست زیباتون. واقعا از خوندن همچین پست هایی لذت میبرم. همین که بدونم یکی از پرسش های پریسا ممکنه از این مدل پرسش ها باشه و من هم از قبل امادگی لازم برای جواب دادنشو پیدا کنم خیلی خوشحال میشم.
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز وقت شما هم بخیر باشه البته باید با توجه به شخصیت بچه ها، نه تنها جواب اون سوال، بلکه جواب هزاران سوال دیگه که ممکنه بعد از اون جواب به ذهن بچه ها برسه رو هم مرور کنیم. یه خاطره از بچگی های خودم به ذهنم رسید؛ یه روز به مامانم گفتم :«اگه من بلند بلند به خدا بگم که خداجون دوستت دارم»، و بعد از اون حرکاتی که باعث خنده ی خودم میشد رو درآوردم و گفتم : «اینطوری هم بکنم ، خدا از دست من خنده اش میگیره؟»(در واقع میخواستم خدا رو خوشحال کنم) جواب مامانم هنوز یادمه، در حال غذا درست کردن بود ، برگشت سمت من و پیشونیم رو بوسید و گفت : «همینکه اینقدر دوست داری خدا رو خوشحال کنی، خدا از دستت خوشحال میشه، خدا از هر کسی به اندازه ی توان خودش انتظار داره، از بچه ها یه جور انتظار داره، از بزرگترها هم یه جور دیگه». البته سوال من به همین جا ختم نشد و کلی در مورد توان مامان ها و باباها و بچه ها صحبت کردیم و تا پایان پروژه ی آماده شدن غذا مامانم رو با سوالاتم همراهی کردم و فکر می کنم قضیه به جای خوبی هم رسید. ولی اون روز من خیلی خوشحال بودم که تونستم خدا رو خوشحال کنم، چون احساس می کردم در حد توان خودم کاری انجام دادم، ولی در واقع اثر اون جواب این بود که توی هر مرحله به خودم دقیق نگاه کنم و ببینم توانم در چه حده! نمی دونم تونستم منظورم رو بفهمونم یا نه؟ ولی یادمون باشه که سوالات بچه ها شاید از نظر ما بزرگترها خیلی سطحی و پیش پا افتاده باشه، ولی از نظر خودشون خیلی مهمه، اونقدر مهمه که حتی صحنه اش از ذهنم پاک نشده، هم طریقه ی برخورد طرف مقابل توی ذهنها می مونه و هم اون جواب باید طوری باشه که نه فقط برا اون موقع که توی هر موردی بتونه بچه رو راهنمایی کنه. ببخشید سرتون رو درد آوردم
مامان گلها
6 اردیبهشت 93 9:13
اول سلام صبح همگی به خیر ان شاالله خیلی مباحث دینی که بیان میشه جذاب و زیباست. برای من که خیلی لذت بخش هست. به نظرم هرچه بیشتر از خدا و مهربونی ها و الطافش بگیم بیشتر این سوالا تو ذهن بچه میاد. ان شاالله که بتونیم در عمل و در لحظه دقیق عمل کنیم. راستی از چه سنی بیشتر در مورد اینجور مسایل بچه ها می پرسن؟
یه مامان
پاسخ
سلام به شما مامان خوب و عزیز وقت شما هم بخیر و شادی باشه ان شاءالله که توی همه ی مسایل به خصوص مسایل دینی بتونیم درست عمل کنیم . در مورد سوالتون، چیزی که هست اینه که بستگی به سن عقلی بچه ها و شرایط محیطی داره. توی مباحثی که قبلا از درک دینی کودکان صحبت یه میان آمد، این نکته رو هم ذکر کردیم که شرایط خانواده و رشد فکری کودک می تونه در رشد دینی و جلو افتادن روند فکریشون تاثیر داشته باشه. ولی مطالعه ی اون مباحث از نظر رشد فکری بچه ها به صورت کلی خالی از لطف نخواهد بود.(در قسمت آموزش مفاهیم دینی این مقالات را می تونید پیدا کنید) بعد از گذاشتن یکی از همون پستها، برا امتحان، در مورد یه مساله دینی -که با توجه به سنی که توی یکی از پست ها ذکر شده بود- از بچه ی یکی از دوستانم که توی همون سن بود، سوالی پرسیدم و در کمال ناباوری چنان جواب پخته ای به من داد که دهانم از تعجب باز مونده بود. وقتی به دور و بریهاش و مامانش نگاه کردم و دیدم همیشه با این مسایل برخورد داره، دیدم دور از ذهن نبوده این جوابش. مسلما بچه ای که توی خونواده ای باشه که هیچ صحبتی از خدا نمیشه، با بچه ای که توی خونواده ی مذهبی رشد می کنه خیلی متفاوت خواهد بود و کلی از نظر رشد عقلی در زمینه مسایل دینی عقب تر خواهد بود. ببخشید سرتون رو درد آوردیم
مامان گلها
6 اردیبهشت 93 9:20
یه سوال دیگه میپرسم که ربطی به موضوع این پست نداره. ولی دوست دارم بیشتر بدونم. در مورد اثرات ماهواره و حتی اینترنت روی بچه ها آیا مطلبی توی سایتتون هست ؟ اگه هست لطفا" آدرس.ممنون یه سوال هم اینکه چه طور میتونیم در شرایطی که خیلی از خانواده ها ماهواره دارن، بچه هامون رو از اثرات مخرب ماهواره دور کنیم. ما خودمون ماهواره نداریم ولی خونه اقوام که میریم نگاه میکنن بچه ها هم ممکنه ببینه و... خلاصه در این مورد هم اگه صحبت بشه خیلی خوبه
یه مامان
پاسخ
به موضوع مهم و حساسی اشاره کردید، متاسفانه مطلب ویژه ای در این زمینه و با این موضوع خاص توی مدرسه نداریم و ان شاالله سعی میکنیم در فرصت مناسبی در این زمینه هم تحقیقاتی انجام بدیم و مطالبی رو در مدرسه قرار بدیم و از نظرات و تجربیات خوب مامان های دیگه هم بهره مند بشیم.
مامان گلها
6 اردیبهشت 93 9:22
الان دیدم منم جزء مامانای فعال مدرسه قرار گرفتم . ممنون
بابا و مامان
6 اردیبهشت 93 10:01
ممنونم عالی عالی بود
یه مامان
پاسخ
خواهش میشه! قابلی نداشت
مریم مامان دونه برفی
6 اردیبهشت 93 10:08
خداا خودت کمک کن تا بچه هامون در این شرایط وا نفسا خدا شناس بار بیان و از گناه و آلودگیهای این زمانه در امان باشند. آمین.
یه مامان
پاسخ
الــــــــــــــــهی آمــــــــین
مامان فرنيا
6 اردیبهشت 93 12:09
ممنون از مطالب مفيدتون اين مطالب را من با دقت ميخوانم و سعي ميكنم كاملا به كار بگيرم اخه توي اين دنياي آلوده فقط خدا ميتونه بچه هامون را توي راه درست حفظ كنه من تمام تلاشم را براي اينكه دخترم راه درست را ياد بگيره و هميشه به ياد خدا باشه ميكنم اما واقعا تنها از خدا ميخوام حافظ دخترم باشه و كمك كنه از راه درست منحرف نشه و اين موارد نميشه مگر اينكه شناخت درستي از خدا از همين كودكي به بچه هامون بديم
یه مامان
پاسخ
ما هم از شما ممنونیم که با دقت و توجه مطالب مدرسه رو دنبال میکنید. به نکته ی قشنگ و مهمی هم اشاره کردید واقعا همیشه و هرکجا ما کنار بچه ها نیستیم و تنها خداست که همیشه همراه همه ی ماست ان شاالله که همه در پناه حق از شر شیطان در امان باشیم مخصوصا فرشته های پاک و معصوم زندگی هامون
مامان شبنم
6 اردیبهشت 93 15:18
سلام بسیار عالی بود مخصوصا مثال اخر
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز قابل شما رو نداشت. بله خودمون هم از مثال آخرش بسیار لذت بردیم
مریم مامان دونه برفی
8 اردیبهشت 93 10:24
چرا من فعال نمیشم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه مامان
پاسخ
البته که شما مامان فعال هستید، چه توی پنل مربوطه باشید و چه نباشید. ولی خوب شد یادمون انداختید.... به پنل مامان های فعال خوووووش اومدید
مامان پریسا
9 اردیبهشت 93 10:44
ممنون برای توضیحتون و خاطره ی قشنگی که نوشتید. واقعا اگر کامنت ها رو نخونیم کلا از پست عقب افتادیم.
یه مامان
پاسخ
خواهش میشه! قابل شما رو نداشت ما هم اگه کامنت ها رو نخونیم، اصلا روزمون شب نمیشه ممنون از اینکه وقت میذارید و با ارزش گذاشتنتون به مدرسه ، به گرمای صدچندان او کمک می کنید.