نمکستان (5)
امروز با نمکستانی «شاه اناری» در خدمتتون هستیم، از مامان مهربون شاران ممنونیم به خاطر این نمکستان شیرین...
چندروز پیش میخواستم روی میزا رو گردگیری کنم شاران گفت یه دستمال هم به من بده این کارو با خاله مریم زیاد انجام میدند . دستمال بهش دادم گفت حالا مامان زبونت و بذار لای دندونات گفتم برای چی کی اینجوری میکنه گفت خاله مریم کلی خندیدم دیدم چه دقتی داره راست میگه خاله مریم وقتی کاری میکنه زبونشو لای دندوناش میذاره
داشتم برنامه دکترسلام میدیم در مورد پوست و مو بود و شاران پرسید پوست کیه منم گفتم در مورد پوست همه ی آدما مثل شما من بابایی و ...بعدش دیدم خودش داره میگه مثل پوست نارنگی سیب پرتقال ترکیدم از خنده دیگه وقتی من خندیدم شاران هم حسابی خندید و باهم خندیدم البته من پکیدم
وقتی پوشکش میکنم از بچگی باید مشغولش میکردم به اینکه در مورد نی نی ها صحبت کنیم صدای حیوونا رو بگه چند وقته پیش در همین حین عملیات پوشک کنون داشتم بچه حیووناتو ازش می پرسیدم گفتم بچه گاو چی میشه گفت گوساله مرغ جوجه...اسب کره اسب و گفتم پیشی گفت کره پیشی و من و باباش حسابی خندیدیم
چند وقته پیش هم برده بودمش مغازه پرنده فروشی بهش گفتم طوطی مرغ عشق مرغ مینا وقتی تو خونه ازش پرسیدم چه پرنده هایی رو دیدی چون اسم عمش مینا هست نمیدونم به اون خاطر اشتباه کرد و گفت طوطی مرغ نسرین ... و اسم اون یکی عمشو گفت و لبخند تو لبای من و باباش نشوند