مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

با کاروان عشق؛ قسمت پنجم

1390/9/7 16:59
نویسنده : یه مامان
3,872 بازدید
اشتراک گذاری

خلاصه: بعد از مرگ معاویه یزيد طی نامه ای به امیر مدینه دستور داد که از امام حسین (ع) برای یزید بیعت بگیرد و اگر ایشان حاضر به بیعت نشد او را به قتل برساند و سرش را برای یزید بفرستد. امیر مدینه شبانه امام را به حضور خود خواست اما امام به امير مدينه گفت: فكر نمى‏كنم بيعت مخفيانه من در دل شب، براى يزيد مفيد باشد. اگر قرار بر بيعت كردن باشد، من بايد در حضور مردم بيعت كنم تا همه مردم با خبر شوند...

 

*******************************

امير مدينه، در مسجد نشسته است و مردم مدينه با يزيد بيعت مى‏كنند. امّا هر چه منتظر مى‏ماند ، خبرى از امام حسين ‏عليه السلام نيست.
 برنامه بيعت تمام مى‏شود و امير مدينه به قصر باز مى‏ گردد. مروان، نزد او مى ‏آيد و به او گزارش مى‏ دهد كه امام حسين‏ عليه السلام حاضر به بيعت با يزيد نيست.
 اكنون پيك مخصوص يزيد، آماده بازگشت به شام است. امير مدينه  نامه ‏اى به يزيد مى‏ نويسد كه حسين با او بيعت نخواهد كرد.
 چند روز پس از آن، نامه به دست يزيد مى‏ رسد. او با خواندن آن بسيار عصبانى مى‏ شود. چشمان يزيد از شدّت غضب، خون‏ آلود است و دستور مى‏ دهد تا اين نامه را بنويسند: «از يزيد، خليفه مسلمانان به امير مدينه: هنگامى كه اين نامه به دست تو رسيد، بار ديگر از مردم مدينه بيعت بگير، و بايد همراه جواب اين نامه، سرِ حسين را برايم بفرستى و بدان كه جايزه‏ اى بسيار بزرگ در انتظار توست.»
 گستاخى يزيد را ببين! او از امير مدينه مى‏ خواهد كه جواب نامه ‏اش فقط سر امام حسين‏ عليه السلام باشد. به راستى، چه حوادثى در انتظار مدينه است؟ وقتى اين نامه به مدينه برسد، چه اتّفاقى خواهد افتاد؟

اکنون، شب يكشنبه بيست و هشتم رجب سال شصت هجرى است و ما در مدينه هستيم.

 نامه ‏رسان يزيد، با فرمان قتل امام در راه مدينه است. او بايد حدود هزار كيلومتر راه را طى كند تا به مدينه برسد. براى همين، چند روز ديگر در راه خواهد بود. امشب  همه مردم مدينه در خوابند. امير مدينه هم، در خواب خوشى است.

 خواننده عزيز! مى ‏دانم كه تو هم مثل من خيلى نگرانى. چند روز ديگر نامه به مدينه خواهد رسيد، آن وقت چه خواهد شد. آيا موافقى با هم به سوى حرم پيامبر صلى الله عليه و آله برويم و براى امام خويش دعا كنيم؟

 آنجا را نگاه كن! او كيست كه در اين تاريكى شب، به اين سو مى‏ آيد؟

 صورتش در دل شب مى ‏درخشد. چقدر با وقار راه مى‏ رود. شايد او مولايمان حسين‏ عليه السلام باشد!

 آرى! درست حدس زدى. او كنار قبر جدّش، پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ آيد تا با او سخن بگويد. پس به نماز مى ‏ايستد تا با معبود خود، راز و نياز كند، او اكنون به سجده رفته و اشك مى‏ ريزد. مى‏ خواهى صداى امام را بشنوى؟ گوش كن: «بار خدايا! تو مى‏ دانى كه من براى اصلاح امّت جدّم قيام می كنم. من براى زنده كردن امر به معروف و نهى از منكر، آماده ‏ام تا جانم را فدا كنم. يزيد مى‏ خواهد دين تو را نابود كند تا هيچ اثرى از آن باقى نماند. من مى‏ خواهم از دين تو دفاع كنم.»

 اين سخنان، بوى جدايى مى ‏دهد. گويى امام تصميم سفر دارد و اين آخرين نماز او در حرم پيامبر صلى الله عليه و آله است. آرى! او آمده است تا با جدّ خويش، خداحافظى كند.

 جانم فداى تو اى آقايى كه در شهر خودت هم در امان نيستى! شمشيرها، در انتظار رسيدن نامه يزيد هستند تا تو را كنار قبر جدّت رسول خدا صلى الله عليه و آله شهيد كنند. يزيد مى‏ خواهد تو را در همين شهر به قتل برساند تا صداى عدالت و آزادگى تو، به گوش مردم نرسد.

او مى‏ داند كه حركت و قيام تو سبب بيدارى جهان اسلام خواهد شد. امّا تو خود را براى اين سفر آماده كرده ‏اى، تا دين اسلام را از خطر نابودى نجات دهى و به تمام مردم درس آزادگى و مردانگى بدهى.
 سفر تو، سفر بيدارى تاريخ است. سفرِ زندگى شرافتمندانه است.
 لحظاتى امام در سجده به خواب مى‏ رود. رسول خدا صلى الله عليه و آله را مى‏ بيند كه آغوش خود را مى ‏گشايد و حسينش را در آغوش مى‏ گيرد. سپس، پيامبر صلى الله عليه و آله ميان دو چشم او را مى‏ بوسد و مى‏ فرمايد: «اى حسين! خدا براى تو مقامى معيّن كرده است كه جز با شهادت به آن نمى‏ رسى.»

 امام از خواب بيدار مى‏ شود، در حالى كه اشك شوق ديدار يار، بر چشمانش حلقه زده است. اكنون ديگر همه چيز معلوم شده است، سفر شهادت آغاز مى‏ شود...

***********************************

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان پریسا
25 آبان 90 9:31



مامان علي خوشتيپ
25 آبان 90 23:56
لعنت خدا بر يزيد


اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنِ وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ عَلى قَتْلِهِ اَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً.
تینا
26 آبان 90 15:35



ممنون از همراهی شما، التماس دعا
یک عدد مامان
26 آبان 90 17:37
جانم فدای تو ای آقای مظلوم

با اینکه میدونیم قراره چه اتفاقی واسه امام مظلوممون بیوفته ولی بازم انگار امید داریم پایان جز اونی باشه که ما میدونیم