مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

عهد آسمانی ؛ قسمت سوم

1392/6/20 6:29
نویسنده : یه مامان
3,128 بازدید
اشتراک گذاری

خدا خواسته است تا تو در اين دنيا  نيز قيامت را به تصوير بكشى و خود را براى آن روز آماده كنى . اين لباس سفيد كه بر تن نموده اى، همانند كفن است و مى روى تا خانه دوست را زيارت كنى ، تو اكنون مُحْرِم شده اى ...

امشب شب بيست و پنجم ماه ذى القعده است، تا عيد قربان پانزده روز مانده است، بايد هر چه سريع تر به سوى مكّه حركت كنيم .

پيامبر در مسجد اعلام مى كند كه ما فردا سفر خود را آغاز مى كنيم .

همسفر خوبم! مى بينم كه تو هم مانند من بسيار خوشحال هستى !

سرانجام موقع حركت فرا مى رسد و ما براى ديدار خانه دوست حركت خواهيم كرد، چه سعادتى بالاتر از اين كه ما همراه پيامبر خدا، به اين سفر معنوى برويم .

خورشيد طلوع كرده است و كاروان بزرگى ، آماده حركت است، تا چشم كار مى كند زنان و مردانى را مى بينى كه از همه جا براى سفر حج به اينجا آمده اند .

همه منتظر هستند تا پيامبر از خانه خود بيرون بيايد و سفر آغاز شود .

آنجا را نگاه كن!...

پيامبر در حالى كه حسن و حسين(ع) را همراه خود دارد از خانه خارج مى شود ، فاطمه(س) هم در ميان زنان به چشم مى خورد ، پيامبر سوار بر شتر خود مى شود و حركت آغاز مى شود .

صداى الله اكبر همه جا را فرا گرفته است ، عدّه اى بر شتر سوار هستند و عدّه زيادى هم پياده به اين سفر آمده اند.

باید حدود هشت كيلومتر راه برويم تا به ميقات شجره برسيم .

اينجا ميقات كسانى است كه از راه مدينه به سوى مكّه مى روند .

حتماً مى پرسى: ميقات يعنى چه؟

ميقات به جايى مى گويند كه تو بايد لباس هاى دنيايى را از تن خود بيرون بياورى و لباس سفيد احرام به تن كنى .

ما در اينجا نداى لبّيك بر زبان جارى مى سازيم و دعوت خدا را اجابت  مى كنيم .

زمانى كه ابراهيم(ع) خانه خدا را بازسازى كرد خدا به او دستور داد تا بر بالاى كوهى برود و همه مردم را به زيارت خانه خدا دعوت كند .

صداى ابراهيم(ع)در گوش تاريخ طنين انداخته و همه خداپرستان را به زيارت كعبه فرا مى خواند .

و اكنون تو كه در اينجا ذكر لبّيك را بر زبان جارى مى كنى در واقع دعوت ابراهيم(ع)را اجابت مى كنى .

همسفر خوبم!...

آيا مى دانى معناى كلمه لبّيك چيست؟

من مثالى برایت مى زنم و فكر مى كنم اين گونه بتوانم به تو كمك كنم: اگر يك نفر شما را با اسم صدا بزند ، در جواب او مى گوييد : بله .

اين بله ، همان لبّيك است ، يعنى اگر شما عرب زبان بوديد وقتى كسى شما را صدا مى زد به جاى بله از كلمه لبّيك استفاده مى كرديد .

اكنون ، حواست جمع باشد، قرار است در اين مكان مقدّس دعوت خدا را اجابت كنى و به اين دعوت، «بله» بگويى .

دوست عزيزم!...

زود باش! الآن اذان ظهر را مى گويند، بايد برويم غسل نماييم و لباس احرام بر تن كنيم .

آنجا را نگاه كن !

آن طرف را مى گويم ، آن 66 شتر ، شترهايى است كه پيامبر براى قربانى كردن، همراه خود آورده است .

بلال، اذان گوى پيامبر را نگاه كن !

او منتظر است كه خورشيد به وسط آسمان برسد تا اذان ظهر را بگويد .

همه مردم پشت سر پيامبر در صف هاى منظّمى نشسته اند، پيامبر تصميم دارد بعد از نماز ظهر ، ذكر لبّيك را بگويد و مُحرِم شود .

الله اكبر !

اين صداى بلال است كه در ميقات مى پيچد .

پيامبر لباس احرام بر تن كرده و در مقابل خداى خود به نماز ايستاده است ، تمام فرشتگان براى ديدن اين منظره به صف ايستاده اند .

نماز تمام مى شود و پيامبر مى خواهد ذكر لبّيك را بر زبان جارى كند .

اشك در چشمان پيامبر حلقه مى زند و مى گويد:

«لبّيك اللهُمّ لبّيك ، لبّيك لا شَريكَ لَكَ لبّيك . . . 

به سوى تو مى آيم اى خداى بى همتا! دعوت تو را اجابت مى كنم ، اى كسى كه همه نعمت ها از آنِ توست !».

اشك ها و لبّيك ها در هم مى آميزد و شورى به پا مى شود .اين كاروان بزرگ از ميقات حركت مى كند...

 

 نگاه كن!...

تمام اين بيابان پر از مردمى است كه لباس سفيد بر تن كرده اند .

آنها همراه پيامبر مى روند و به دقّت به او نگاه مى كنند تا هر كارى كه آن حضرت مى كند را انجام دهند .

پيامبر آرام آرام به سوى خانه دوست حركت مى كند ، زير لب ذكر لبّيك را تكرار مى كند .

ما از اينجا تا مكّه بايد بيش از چهارصد كيلومتر راه برويم !آفتاب گرم حجاز بر ما مى تابد...

مواظب باش!... تو نبايد زير سايه بروى !

اين سفر يادآور قيامت است، همانگونه كه در قيامت سايه اى نيست تا از سوزش آفتاب زير آن پناه بگيرى در اين سفر هم نبايد زير سايه بروى .

همسفرم!...

در اين سفر نبايد نگاه در آينه كنى؛ چرا كه آينه مظهر خودبينى است ، تو بايد از خود بگذرى و سراسر ، جان شوى !

تو بايد دنيا و آنچه بوى دنيا را مى دهد كنار بگذارى، نبايد عطر بزنى، نبايد خود را خوشبو كنى .

خلاصه آن كه خدا خواسته است تا تو در اين دنيا  نيز قيامت را به تصوير بكشى و خود را براى آن روز آماده كنى .

اين لباس سفيد كه بر تن نموده اى، همانند كفن است و مى روى تا خانه دوست را زيارت كنى ، تو اكنون مُحْرِم شده اى .

شب ها و روزها مى گذرد و من و تو همراه اين كاروان در حركت هستيم .

همسفرم!...

مى دانم خسته شده اى !

بيش از يك هفته است كه در راه هستيم و اين سفر براى تو سخت است .

ولى ما به سفر عشق مى رويم ، مى دانم كه همه اين سختى ها براى تو شيرين است .

آنجا را نگاه كن...

عدّه اى به سوى پيامبر مى روند، آنها با پيامبر از خستگى خود سخن مى گويند .

آيا پيامبر دستور استراحت خواهد داد؟

نه ، فرصت ما بسيار كم است ، ما بايد خود را زودتر به مكّه برسانيم، تا روز عيد قربان فرصت زيادى نمانده است، آن روز همه ما بايد در سرزمين منا باشيم .

پيامبر به آنها نگاهى مى كند و دستور مى دهد تا به آرامى بدوند، اين باعث خواهد شد تا روحيه بهترى داشته باشند .

مردم با اين سخن پيامبر، آهسته مى دوند. بار ديگر شورى در اين جمعيّت مى افتد، صداى «الله اكبر» ، همه بيابان را مى گيرد .

ديگر راه زيادى تا مكّه نمانده است. ما به زودى مهمان خانه دوست خواهيم بود...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان یاسمن و محمد پارسا
20 شهریور 92 8:02
سلام عزیزم با قلم بسیار زیبا و وشیوالحظات سفر معنوی پیامبر را بیان می کنید در هر پستی که می خوانی یه حس تازه تر بهت دست می ده با پست جدیدتان دلم ارزوی پرواز کرد به طرف مکه و مدینه امیدوارم قسمت همه بشه و این لحظات اسمانی را تجربه کنند ممنونم از زحماتتون


سلام مامان عزیز
این مجموعه به قلم آقای خدامیان هست که به قول شما واقعا قلم زیبا و شیوایی دارن. از خدا براشون سلامتی و توفیق روزافزون میخوایم و برای دعای خوبتون آمین میگیم. با دل قشنگتون برای ما هم دعا کنید
زینبی
20 شهریور 92 11:46
ایشالله قسمت هممون بشه.


ان شاالله
مامان شبنم
20 شهریور 92 12:21
سلام
مثل همیشه زیبا و خواندنی


سلام مامان عزیز
ممنون،
مریم مامان آریا
20 شهریور 92 13:32
سلام به مامانهای خیلی خیلی خیلی عزیز مدرسه مامانها
واقعا اسم خیلی خوبی برای این سایت انتخاب شده
می دونید بعضی از سایتها کلی کارشناس و نویسنده پشتشون هست تا مطال سایت رو جفت و جور کنن اما این مدرسه مامانها واقعاً خیلی جامع هست
همه درسی توش هست
خیلی عالی هر چیزی که بخوای توش پیدا می شه
مطالب مذهبی
علمی
بازی
کاردستی
تغذیه
روانشناسی
چی و چی و ...
واقعا دستتون درد نکنه
شما اجر زیادی می برید از این کاری که می کنید



سلام مامان عزیز
خیلی ممنون از لطفتون؛ همیشه گفتیم که مدرسه ی مامان ها به حضور مامان های خوب و مهربونش هست که پابرجاست و واقعا حضور تک تک شما به ما انرژی میده برای ادامه ی مسیر و همیشه هم سعی ما بر این بوده که محیط شاد و جذاب و متنوعی رو برای مامان ها فراهم کنیم. خوشحالیم که نظر شما درباره ی مدرسه این هست و از همه ی مامان ها به خاطر محبت هاشون تشکر میکنیم
نازنين
21 شهریور 92 16:45
جدا موندم چه جوري ازت تشكر كنم به خاطر مطالبت درعين حال كه اموزنده اند گرم دلنشين وهشدار دهنده هستن منكه با بچهام پستاتو ميخونيم وبرسي ميكنيم بعدمن ميمونمو دنياي سوالات دانيال وارينم


خیلی ممنون، شما به ما لطف دارید. این مجموعه به قلم آقای خدامیان هستش، و در مورد دلنشین بودن قلمشون با شما موافقیم.
خدا آقا پسرای گلتون رو بهتون ببخشه و شما رو به اونا و امیدواریم که همیشه پیرو واقعی امام علی(ع) باشند.
مامان پریسا
23 شهریور 92 16:51
این قسمت هم خوندم وو لذت بردم. ممنون و خسته نباشید


سلامت باشید
مریم (مامان روشا)
24 شهریور 92 14:56
مثل همیشه زیبا
ممنون


خواهش میشه