مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

عهد آسمانی ؛ قسمت دوم

1392/6/15 9:00
نویسنده : یه مامان
3,379 بازدید
اشتراک گذاری

از سفر على(ع) به یمن روزها مى گذرد، دل پيامبر براى او خيلى تنگ شده است ...

همسفر خوبم!...

از سفر على(ع) روزها مى گذرد، دل پيامبر براى او خيلى تنگ شده است .

وقتى كه گل نبود، بايد گلاب را بوييد ، هر وقت كه دل پيامبر ، بى قرار على(ع)مى شود حسن و حسين را در آغوش مى كشد .

به راستى آيا تا به حال فكر كرده اى كه چرا پيامبر اين قدر على(ع) را دوست  دارد؟

آيا مى خواهى تو را از راز آن باخبر كنم؟

راز اين عشق مقدّس به شب معراج برمى گردد.

آن شب كه پيامبر به معراج رفت و هفت آسمان را پشت سر گذاشت و به ساحت قدس خدا رسيد ، صدايى به گوشش رسيد ، يك نفر پيامبر را با اسم صدا زد : «اى احمد !»

پيامبر لحظه اى به فكر فرو رفت، اين صدا چقدر آشناست !

اين صدا كه صداى على(ع) است !

پيامبر در حريم قدس خدا بود و هفت آسمان را پشت سر گذاشته بود. پس چرا صداى على(ع) به گوش مى رسيد؟

اينجا بود كه پيامبر گفت : «خدايا ! آيا تو با من سخن مى گويى يا على با من سخن مى گويد؟»

و چنين جواب آمد : «من خداى تو هستم ، اكنون كه به حضور من آمده اى به قلب تو نظر كردم و ديدم كه هيچ كس را به اندازه على، دوست ندارى، براى همين با صدايى همچون صداى على با تو سخن مى گويم تا قلب تو آرام گيرد.»

و به راستى كه خدا به خوبى از تپش هاى قلب پيامبر خبر داشت .

بار ديگر خطاب رسيد : «اى محمّد! من على را جانشين تو قرار دادم ، هر كس او را اطاعت كند مرا اطاعت كرده و هر كس نافرمانى او كند ، نافرمانى مرا كرده است.»

پيامبر بايد هفتاد هزار حجاب را پشت سر مى گذاشت تا دوباره به اين دنيا باز گردد ، او از هر حجاب كه مى گذشت اين صدا را مى شنيد : «اى محمّد! على را دوست داشته باش 

همسفرم !...

اكنون ديگر مى دانى كه چرا پيامبر اين قدر به على(ع)عشق می ورزد، زيرا پيامبر فراموش نمى كند كه در شب معراج، خدا هفتاد هزار بار به او توصيه كرده است كه على(ع) را دوست بدارد .

مردم ، گروه گروه به مدينه مى آيند ، فكر مى كنم آمار مسافران اين سفر به هفتاد هزار نفر رسيده باشد .

ديگر وقت حركت ، نزديك است ، امّا على(ع)هنوز نيامده است...

مگر مى شود پيامبر بدون على(ع) به اين سفر برود؟

تمام اين سفر بهانه اى است تا مردم با ولايت على(ع) آشنا شوند .

بايد صبر كرد تا خبرى از او برسد .

نگاه كن!...

سوارى به سوى مدينه مى آيد، او وارد شهر مى شود و سراغ پيامبر را مى گيرد .

مردم در جواب مى گويند: «پيامبر در مسجد است.»

او نزد پيامبر مى آيد و سلام مى كند و مى گويد: «اى رسول خدا! من از يمن مى آيم، من از جانب على(ع) براى شما خبرهاى خوشى آورده ام.»

پيامبر تا نام على(ع) را مى شنود گلِ لبخند بر صورتش مى نشيند، مثل اينكه تمام عرش و ملكوت را به او داده اند .

نامه رسان ، نامه على(ع) را به پيامبر مى دهد و مى گويد : «وقتى كه على(ع)به يمن رسيد و با قبيله هَمْدان سخن گفت ، همه آنها اسلام آوردند ، با اسلام آوردن اين قبيله ، تمام مردم آن كشور ، مسلمان شدند.»

لازم است اشاره كنم كه قبيله هَمْدان ، يكى از بزرگ ترين قبيله هاى يمن است.

اين خبر ، موفقيّت بزرگى است، على(ع)توانسته است بدون جنگ ، همه اهل يمن را مسلمان كند .

وقتى پيامبر اين سخن را مى شنود به سجده مى رود و خدا را شكر مى كند .

سجده پيامبر طول مى كشد ، من نمى دانم اين سجده شكر او براى اسلام آوردن اهل يمن است يا براى سلامتى على(ع)...

بعد از مدّتى، پيامبر سر از سجده برمى دارد و مى گويد: «سلام خدا بر قبيله هَمْدان».

جا دارد كه پيامبر به قبيله هَمْدان سلام كند، زيرا وقتى آنها با على(ع) روبرو شدند، او را شناختند و مجذوب خوبى هاى او شدند .

من معتقدم به بركت همين سلام پيامبر، مردان و زنان اين قبيله همواره پيرو حقيقت خواهند بود .

اكنون پيامبر دستور مى دهد تا نامه اى براى على(ع) نوشته شود، پيامبر در اين نامه از على(ع) مى خواهد تا همراه با اهل يمن براى انجام حج به سوى مكّه حركت كند .

 پيامبر نامه را به نامه رسانى مى دهد و از او مى خواهد تا هر چه سريع تر به سوى يمن حركت كند . نامه رسان ، نامه را مى گيرد و به سوى يمن مى تازد ...

ادامه دارد...

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان شبنم
15 شهریور 92 12:04
لحظه هاتون سبز


ممنون
مریم (مامان روشا)
16 شهریور 92 15:08
خسته نباشید
ممنونم


سلامت باشید، از همراهی شما سپاسگزاریم
مامان آرتین
16 شهریور 92 15:48
ممنون عالیه بازم منتظر ادامش هستم


ممنون از همراهیتون با این مجموعه
مامان یاسمن و محمد پارسا
17 شهریور 92 11:20
بسیار زیباست ممنونم


مامان پریسا
23 شهریور 92 16:24


خسته نباشید. عالی بود...


سلامت باشید