عهد آسمانی ؛ قسمت اول
مى خواهم شما را به سفر مهمّى ببرم ، ما به مدينه سفر مى كنيم و همراه با پيامبر، لباسِ احرام مى پوشيم و به سوى مكّه مى رويم. آيا با من همسفر مى شوی؟...
مى خواهم شما را به سفر مهمّى ببرم، ما به مدينه سفر مى كنيم و همراه با پيامبر، لباسِ احرام مى پوشيم و به سوى مكّه مى رويم. طواف خانه خدا به جا مى آوريم، و بعد از مدّتى به سرزمين عرفات مى رويم .
بعد از پايان اعمال حج به مدينه باز مى گرديم و در ميانه راه به بركه آبى خواهیم رسید كه بسيار زلال و باصفاست! در آنجا جبرئيل نازل مى شود و پيام مهمّى را براى پيامبر مى آورد...
آيا با من همسفر مى شوی؟...
مى دانم كه تو هم مثل من آرزو دارى به زيارت خانه خدا بروى !
حتماً شنيده اى كه طواف خانه خدا چقدر صفا دارد !
همين چند روز قبل ، پيامبر اعلام كرد كه به زودى براى انجام حج به مكّه خواهد رفت .
همه مسلمانان دارند خود را آماده اين سفر مى كنند ، آنها مى خواهند همراه پيامبر ، حج به جا آورند .
ده سال از هجرت پيامبر به مدينه مى گذرد و پيامبر در اين مدّتِ ده سال كه در مدينه بوده، به حج نرفته است .در واقع ، اين اوّلين بار خواهد بود كه پيامبر ، مراسم حج را به صورت عملى به مردم نشان خواهد داد.
از زمان حضرت ابراهيم(ع) سال ها مى گذرد و در اين مدّت ، بدعت هاى زيادى در حج پيدا شده است ، پيامبر مى خواهد حجِّ ابراهيمى را دوباره زنده كند .ایشان گروهى را به مناطق مسلمان نشين فرستاده است تا اين خبر را به همه مردم بدهند .
مدينه هر روز از روز قبل شلوغ تر مى شود، گروه هاى زيادى از مسلمانان مناطق مختلف، به مدينه آمده اند .
آيا تو با خود لباس احرام آورده اى؟ نكند فراموش كرده باشى !
نگاه کن...
آنجا بازار مدينه است ، زود برو و براى خود لباس احرام خريدارى كن ، به زودى اين قافله بزرگ حركت خواهد كرد !
صداى اذان به گوش مى رسد...
مسجد مدينه چقدر باصفاست! مردم در صف هاى منظّم نشسته اند و منتظر آمدن پيامبر هستند .
پيامبر وارد مسجد مى شود ، همه از جاى خود بلند مى شوند، پيامبر به آنها سلام مى كند و به سوى محراب مى رود .
آيا چهره نورانى پيامبر را مى بينى؟ به راستى كه نگاه به چهره او غم را از دل مى زدايد .
نماز بر پا مى شود ، گويى كه تمام اهل آسمان به تماشاى اين نماز نشسته اند، عزيزترين بنده خدا به نماز ايستاده است .
بعد از نماز ، مردم دور پيامبر حلقه مى زنند، آنها سؤال مى كنند كه چه موقع به سوى مكّه حركت خواهيم كرد .
پيامبر در جواب مى گويد كه بايد منتظر بمانيم تا بقيّه مسلمانانى كه در راه مدينه هستند از راه برسند ، آن وقت همه با هم به سوى مكّه حركت خواهيم نمود .
همسفرم ! ...
من على(ع) را اينجا نمى بينم، آيا تو مى دانى او كجاست؟
من خيلى دلم مى خواهد او را ببينم، مگر نمى دانى پيامبر بارها فرموده است كه نگاه به چهره على(ع) ، عبادت است؟
امّا هر طرف را كه نگاه مى كنم او را نمى بينم، از ديگران پرس و جو مى كنیم معلوم مى شود كه على(ع) به سفر رفته است .
حتماً مى خواهى بدانى او به كدام سفر رفته است .
مدّتى پيش، وقتى كه سرتاسر سرزمين حجاز مسلمان شدند پيامبر تصميم گرفت تا پيام اسلام را به كشور همسايه، يمن برساند .
پيامبر در ابتدا خالد بن وليد را براى اين مأموريّت انتخاب نمود و او را به يمن فرستاد .
خالد بن وليد، مدّت شش ماه در يمن ماند، امّا نتوانست حتى يك نفر را هم مسلمان كند .
براى همين پيامبر تصميم گرفت تا على(ع)را به سوى يمن بفرستد، زيرا او تنها كسى بود كه مى توانست اين مأموريّت بزرگ را انجام دهد .
پيامبر على(ع) را به حضور طلبيد و به او چنين گفت: «من مى خواهم تو را به سوى يمن بفرستم تا آنان را به اسلام دعوت كنى.»
على(ع) خود را آماده اين سفر كرد، با فاطمه و فرزندانش خداحافظى نمود و همراه با عدّه اى از سربازان نزد پيامبر آمد .
پيامبر نگاهى به او كرد و او را در آغوش گرفت، اشك در چشمان پيامبر نشست . همه از علاقه پيامبر به على(ع)خبر داشتند، قطره هاى اشك بر صورت پيامبر نشسته بود .پيامبر دست خود را روى سينه على(ع) گذاشت و در زير لب سخنانى را زمزمه كرد ، او در حقِّ على(ع)دعا نمود .
موقع حركت فرا رسيد، پيامبر آخرين سخن خود را به على(ع)گفت : «على جان! اگر خدا يك نفر را به دست تو هدايت كند براى تو بهتر از همه دنيا مى باشد.»
على(ع) روى پيامبر را بوسيد و در ميان پرده اى از اشك ، با پيامبر خداحافظى كرد و به سوى يمن تاخت ...
آری همسفر عزیزم حضرت علی (ع) به یمن سفر کرده...
مردم منتظر هستند تا پيامبر دستور حركت به سوى مكّه را بدهد ، آنها نمى دانند كه پيامبر دلش مى خواهد در اين سفر على(ع)نيز همراه او باشد .
به راستى آيا على(ع)خواهد توانست در اين سفر حضور داشته باشد؟
یعتی فاطمه(س) بايد بدون على(ع) به سفر حج برود؟!...
مدّتى قبل جبرئيل بر پيامبر نازل شده است و پيام مهمّى را براى او آورده است .
متن پيام چنين است : «تو همه واجبات دين را براى مردم بيان كرده اى، امّا هنوز دو واجب مهم باقى مانده است ، اكنون موقع آن است كه آنها را براى مردم بيان كنى، آن دو واجب مهم «حج» و «ولايت على(ع)» مى باشد.»
معلوم مى شود كه پيامبر در اين سفر ، دو برنامه مهم در دستور كار خود دارد .
براى همين است كه خدا از پيامبر خواسته است تا به همه مسلمانان خبر بدهد كه براى اين سفر آماده شوند ...
ادامه دارد...