مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 13 سال و 3 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

چی بپوشم؟!

برای همه ی ما پیش اومده که به مهمانی های زنانه دعوت شده ایم ؛ سوال اولی که در ذهن همه خانم ها شکل می گیره اینه که چی بپوشم؟ جواب این سوال از جنبه های مختلف قابل بررسی هست که ما در اینجا به یک جنبه می پردازیم که می تونه زندگی ها رو خیلی تحت الشعاع قرار بده... قطعا تمام ما خانم ها در میهمانی های زنانه ای حضور داشته ایم که برخی از هم نوعانمان لباس های عریان یا به اصطلاح باز پوشیده اند، لباس هایی که شاید در نگاه اول اسم لباس به عنوان پوشش بر آنها صدق کند اما قطعا مصداق کاملی از پوشش محسوب نمی شوند!   مجالس عروسی و میهمانی های خودمانی و یا حتی مراسم های مذهبی از جمله محافلی است که زنان به دلیل عدم حضور نامحرم، تصور می ...
24 آبان 1393

تجربه موفق 27؛ پروژه ی از شیرگرفتن

اعتراف می کنم که تا آن لحظه از عمرم، لحظه ای به باشکوهیِ اون رو تجربه نکرده بودم. اولین لحظه ِ شیر دادن به فرزندم رو می گم. با اینکه اصلا نگاهم نمی کرد و فقط شیر می خورد باز هم حس خوبی داشتم؛ این ماجرا تا چند ماه آینده به یه پروسه ی دوست داشتنی تر تبدیل شد، اون زمانی که موقع شیرخوردن با چشماش توی چشام خیره می شد و وقتی نگاهش رو رمزگشایی می کردم، کلی احساس خوب دیگه می ریخت توی قلبم و منو کلی خوشحال می کرد . .. و چنان این پروسه منو غرق خودش می کرد که اصلا ساعت ها و زمان برام تعریف دیگه ای داشت، ساعت 2 نیمه و 8 صبح نداشت؛ فقط مهم این بود که دخترم رو با شیره ی وجودم به آرامش می رسوندم، و البته کلی هم انرژزی خوب و قشنگ به خودم می رسید....
21 آبان 1393

کوتاه وخواندنی1؛ بزرگ مردی آشنا

کوتاه اما خواندنی از زندگی بزرگ مردی آشنا -به ظاهر- اما با فرسنگ ها فاصله -در باطن-، آیت الله بهجت را می گویم... با هم بخوانیم از آن بزرگ مرد؛ جای این حرف ها، خالی است، همیشه و هرجا... آ قا از حرم که می خواست برگردد آقا از حرم که می خواست برگردد مشت هایش را می بست و دیگر باز نمی کرد تا برسد خانه و روی سر بچه ها دست بکشد .   آیت الله بهجت را می گویم... چند ساعت مانده بود به اذان صبح چند ساعت مانده بود به اذان صبح طبق معمول  بلند شده بود برای تجدید وضو هوا خیلی سرد بود از اتاق بیرون رفته بود آنجا خورده بود زمین و دیگر نتوانسته بود بلند شود چند ساعت بعد که آقا را پیدا ...
20 آبان 1393

دست نزن عزیزم!

« دست نزن عزیزم» بسه دیگه! مگه نمی گم نکن! یکی از آن روزهای وحشتناکی را در نظر بگیرید که ترفندهایتان بی اثر مانده و کودکِ شما هر آتشی دلش می خواسته سوزانده است ... دست زدن به وسایل یکی از آن روزهای وحشتناکی را در نظر بگیرید که ترفندهایتان که به طور معمول موثر واقع می شد، بی اثر مانده و کودکِ نوپای شما هر آتشی دلش می خواسته سوزانده است. و هر چه می گویید «بسه دیگه! مگه نمی گم نکن!» گوشش بدهکار نیست. در نهایت از کوره در می روید و صدایتان را بلند می کنید و البته کو گوش شنوا؟! اما از دید کودک ،او با شیطنت های خود موفق شده ، توجه والدینش را جلب کند و برای وی راه جلب توجه ( مثبت یا منفی) مهم نیست .ممکن ا...
19 آبان 1393

رنگ آمیزی نقاشی برای محرم

یکی از کارهایی که بچه ها بهش خیلی علاقه دارن، نقاشی و رنگ آمیزی هست؛ به خاطر همین مشاهده میشه که خیلی از مامان ها که به مراسم عزاداری میرن، مدادرنگی و دفترنقاشی فرزندشون رو به همراه میبرن و بچه های دیگه هم ممکنه به این دایره ی نقاشی پیوند بخورن و همگی مشغول لذت بردن از یه سرگرمی زیبا توی یه مراسم مذهبی میشن و این همون دو امری هست که کنار هم قرار میگیرن و به واسطه ی دوست داشتن نقاشی، اون مراسم هم زیبا در ذهنشون شکل میگیره. برا هدف دار کردن این کار می تونید نقاشی هایی که در ادامه مطلب مشاهده می کنید را به تعداد پرینت کنید و به همراه خودتون ببرید و به فرزندتون و بچه های دیگری که توی مراسم حضور دارند بدید و ازشون بخواهید که اونا رو ...
14 آبان 1393

اشک معرفت؛ قسمت آخر

امام حسين‏ عليه السلام آماده رفتن به ميدان است اينك لحظه خداحافظى است .   اكنون او با عزيزان خود سخن مى‏ گويد :  « دخترانم، سكينه! فاطمه! و خواهرانم، زينب! اُمّ كُلْثوم! من به سوى ميدان مى ‏روم و شما را به خدا مى ‏سپارم » ... امام حسين‏ عليه السلام آماده رفتن به ميدان است اينك لحظه خداحافظى است .   اكنون او با عزيزان خود سخن مى‏ گويد:  «دخترانم، سكينه! فاطمه! و خواهرانم، زينب! اُمّ كُلْثوم! من به سوى ميدان مى ‏روم و شما را به خدا مى ‏سپارم» .   همه اشك مى ‏ريزند. آرى! اين آخرين بارى است كه امام را مى‏ بينند. سكينه (دخ...
13 آبان 1393

حضور بچه ها در دنیای مجازی

در این پست انشاءالله سعی میکنم در مورد بازیهای کامپیوتری و اینترنتی و کلا حضور بچه در فضای مجازی و استفاده ‎ اش از ابزارهای جدید مثل کامپیوتر و تبلت و موبایل مطالبی بنویسم. خوبه از داستان بچه ‎ های قدیم شروع کنیم و یه نگاهی به بچه ‎ های نسلهای گذشته و این نسل داشته باشیم... اگر به بچه ‎ های قدیم تا حدود 100 سال پیش برگردیم، داستان اینجوری بود که تقریبا همه بچه ‎ ها وقتی به دنیا میومدن و به سنی میرسیدن که ارتباطشون با محیط شروع میشد، خانواده رو میشناختن و فامیل و محیط رشدشون هم خونه بود و محله و طبیعت پیرامونشون.بازیها و سرگرمیهای این بچه ‎ ها هم بازی با هم سن و سالها بود، پدر مادرها هم معمولا درگ...
13 آبان 1393

اشک معرفت؛ قسمت سوم

آیا فریاد رسی نیست که به فریاد ما برسد؟ آیا دفع کننده ای نیست که دفع دشمن از حرم رسول خدا کند؟ ... اجازه گرفتن برای جهاد: یاران امام حسین (ع) دونفری ، سه نفری ، چهار نفری در حالی که اشک می ریختند نزد حضرت رفتند و رخصت جنگ و جهاد گرفتند. امام حسین (ع) به آنان فرمود: «چرا می گریید امیدوارم که پس از ساعتی دیدگان شما روشن شود.» آنان عرض کردند:« خدا ما را قربان تو گرداند ما برای خود نمی گرییم ، بلکه برای شما می گرییم زیرا که می بینیم دشمن اطراف شما را گرفته و ما نیز نمی توانیم سودی برسانیم.» امام (ع) برای آنها دعای خیر کرد و آنان در نزدیکی آن حضرت جنگ کردند تا به شهادت رسیدند. ا...
12 آبان 1393