مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

آموزش مهارت قصه گویی؛ گام بیست و یکم

1392/7/30 7:41
نویسنده : یه مامان
5,022 بازدید
اشتراک گذاری

قصه گویی فقط به منظور سرگرم کردن بچه ها نیست؛ به وسیله ی روش های مختلف قصه گویی و همچنین انواع قصه ها ، مهارت ها و آموزش های زیادی رو می تونیم به بچه ها بدیم. توی این قسمت علاوه بر آموزش هایی که از قصه می بینند ،به وسیله ی نوع قصه گویی مون هم به بچه ها آموزش ها و مهارتهایی میدیم که توی زندگیشون خیلی می تونه براشون مفید باشه... 

کودکان در سن شش تا هفت سالگی تواناییهای بسیاری دارند:

آنان می توانند به راحتی به قصه ها گوش بدهند.

از قصه های طولانی لذت می برند.

قصه های پرماجرا را دوست دارند.

خودشان می توانند قصه بسازند.

می توانند قصه ها را برای دیگران تعریف کنند.

در این راستا و با توجه به مهارتهای کودکان، می توانیم برای آنها قصه های دنباله دار بگوییم. قصه های قبل از خواب را به قصه های دنباله دار تبدیل کنید.

یعنی قصه ها را به بخش های مختلف تقسیم کنید و در پایان هر بخش به کودک بگویید که بقیه آن را فردا شب تعریف خواهید کرد. این کار به خیال پردازی و تمرکز کودک، کمک می کند. کودک در طی شب و یا در روز بعد ، فرصت می کند تا به قصه و ماجراهای پیش آمده فکر کند.

 

او در این جریان می آموزد که ترتیب ماجراهای قصه را حفظ کند و آنها را به هم ربط دهد.

همچنین می تواند در ذهن خود بقیه ی ماجرا را پیش بینی کند و قصه برایش جذاب تر خواهد شد؛ درست مثل سریالهایی که هر شب سر ساعت مشخص منتظر دیدنش هستیم.

فایده ی دیگری که این نوع قصه گویی دارد این است که صبر و تحمل را در کودکان بالا می برد و به آنها می آموزد که برای داشتن و رسیدن به بعضی از اهداف باید صبر کنند.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان شبنم
30 مهر 92 12:57
سلام

ممنون از مطالب مفیدتون ....


سلام مامان مهربون
ممنونیم از لطفتون
مامان یاسمن و محمد پارسا
30 مهر 92 13:26
عزیزم من که برا یاسمن قصه می گم تا اخرش و نگم خوابش نمی بره یه بار که خیلی خوابم میومد گفتم بقیشبذار فردا بگم مامان خیلی خوابم میاد گفت باشه مامان بذار من بقیش و بگم منم داشتم از خواب می مردم گفتم باشه دلم و صابون زده بودم زود می خوابم تا می خواست خوابم بگیره می گفت مامان گوش کن من دارم زحمت می کشم تازه وسط قصه ازم سوالم می کرد مامان گفتی مینا خونه کی رفته بود اگه جواب نمی دادم بیدارم می کرد وای بیچارم کردبه خودم مسلط شدم راضیش کردم خودم بقیش و یه جوری زود تموم کردم و خوابیدم امروز که این پستتون را دیدم یادم افتاد موفق باشید


از دست این بچه ها
مامان علی خوشتیپ
1 آبان 92 13:41
سلام خانم مدیرای مهربون
اومدم پیشاپیش عید غدیر رو بهتون تبریک بگم
براتون لحظات خوش و پراز آرامشی رو آرزومندم
التماس دعا


سلام مامان مهربون
مریم (مامان روشا)
1 آبان 92 14:51
ممنون خسته نباشید
منم عاشق قصه های دنباله دار بودم مخصوصا وقتی پدربزرگ خدابیامرزوم برامون تعریف میکرد



خدا رحمتشون کنه
مامان پریسا
1 آبان 92 17:37
وقتی خیلی کوچیک بودم مثلا 5- 6 ساله یه مجله بود به اسم کیهان بچه ها الان نمیدونم هنوز هست یا نه. داداش بزرگترم مجله رو مرتب تهیه میکرد و قسمت وسطش رو به اسم شاپرک برای من جدا میکرد . عاشق شاپرک بودم و مرتب منتظر بودم تا داستان ها و عکس ها شو ببینم و بخونم. الان که این پست رو خوندم یاد اون افتادم. حتی داستان های دنباله داره مجله هم برام خیلی جالب بود.


یادش بخیر