مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

با کاروان عشق؛ قسمت شصتم ( آخرین قسمت)

1390/12/28 15:15
نویسنده : یه مامان
3,513 بازدید
اشتراک گذاری


امام می خواهد برای مردم سخن بگوید، همه ی مردم ساکت می شوند. این سفر دارد به پایان می رسد، باید چکیده و خلاصه ی این سفر برای تاریخ ثبت شود...

چه قیامتی برپا شده است، نعمان وارد خیمه ی امام سجاد علیه السلام می شود، امام را می بیند در حالی که اشک می ریزد و دستمالی در دست دارد و اشک چشم خود را پاک می کند.

مردم به خدمت او می رسند و به او تسلیت می گویند، صدای گریه و ناله از هر سو بلند است.

امام می خواهد برای مردم سخن بگوید، همه ی مردم ساکت می شوند. این سفر دارد به پایان می رسد، باید چکیده و خلاصه ی این سفر برای تاریخ ثبت شود:

« من خدا را به خاطر سختی های بزرگ و مصیبت های دردناک و بلاهای سخت شکر و سپاس می گویم.»

مردم مدینه در تعجب هستند. به راستی این کیست که این چنین سخن می گوید؟

او با چشم خود شهادت پدر، برادران، عموها و... را دیده است. او به سفر اسارت رفته است، او آب دهان انداختن اهل شام به سوی خواهرانش را دیده است؛ اما چگونه است که باز خدا را شکر می کند؟...

آری، تاریخ می داند که امام خدا را شکر می کند چرا که این کاروان که اکنون از شام برگشته، در آن جا اسلام را زنده کرده و برگشته است.

آری، این کاروان به کربلا رفت و خون های زیادی در راه دین داد و به شام رفت و دین پیامبر را از مرگ حتمی نجات داد.

آیا نباید خدا را شکر کرد که اسلام نجات پیدا کرد؟...

دینی که پیامبر برای آن، خونِ دل زیادی خورده بود بار دیگر زنده شد.

خون حسین علیه السلام تا روز قیامت درخت اسلام را آبیاری می کند.

همسفرم!

کم کم سفر ما دارد به پایان می رسد، و تو خود می دانی که چه کسی پیروز شد...

یزید به خاطر کینه ای که از پیامبر و خاندان او به دل داشت می خواست اسلام را ریشه کن کند، او به عنوان خلیفه ی مسلمانان می خواست ضربات هولناکی را به اسلام بزند. این امام حسین علیه السلام بود که با قیام خود اسلام را نجات داد.

آری، تا زمانی که صدای اذان از گلدسته ها بلند است، امام حسین علیه السلام پیروز است.

عزیزم!

این بار که صدای «الله اکبر» را در اذان شنیدی، بدان که این صدا مرهون خون سرخ امام حسین علیه السلام است.

گوش کن! اکنون امام سجاد علیه السلام آخرین سخنان خود را بیان می فرماید:

«ای مردم! پدرم، امام حسین علیه السلام را شهید کردند. خاندان او را به اسارت گرفته و سر او را بر نیزه نموده و به شهرهای مختلف بردند.

کدام دل است که بتواند بعد از شهادت او شادی کند. هفت آسمان در عزای او گریستند. همه ی فرشتگان خداوند و همه ی ذرات عالم بر او گریه کردند، ما را به اسارت بردند گویی که ما فرزندان قوم کافر هستیم.

شما به یاد دارید که پیامبر چقدر سفارش ما را به امت خود می نمود و از آنان می خواست که به ما محبت کنند. به خدا قسم اگر پیامبر به جای آن سفارش ها از امت خود می خواست که با فرزندان او بجنگند، امت او بیش از این نمی توانستند در حق ما ظلم کنند.

این چه مصیبت بزرگ و جانسوزی بود که امت مسلمان بر خاندان پیامبرشان وارد کردند؟ ما این مصیبت ها را در پیشگاه خدا عرضه می کنیم که او روزی انتقام ما را خواهد گرفت.»

سخن امام به پایان می رسد و پیام مهم او برای همیشه در تاریخ می ماند. مردم مدینه به یاد دارند که پیامبر چقدر نسبت به فرزندانش سفارش می کرد. آن ها فراموش نکرده اند که پیامبر همواره از مردم می خواست تا به فرزندان او عشق بورزند.

آخرین سخن امام اشاره ای است به این که روزی انتقام گیرنده ی خون امام حسین علیه السلام خواهد آمد.

آری، او می آید... بیایید ما نیر برای آمدنش دعا کنیم و به گونه ای زندگی کنیم که شایستگی نبرد در رکاب حضرتش را داشته باشیم.

___________________________________

پی نوشت: از همه ی شما مامان های عزیز که عاشقانه ما رو در این مجموعه ی باکاروان عشق همراهی کردید صمیمانه تشکر می کنیم. مطالب این مجموعه برگرفته از کتاب هفت شهر عشق نوشته ی دکتر مهدی خدامیان آرانی بود که جا داره از ایشون به خاطر نگاه تازه و نوی که به این حماسه ی عظیم داشتند و با قلم روان و ساده و خوبشون، خالصانه این مجموعه را نگاشتند تشکر کنیم. ان شاء الله که خدا خیر دنیا و آخرت را نصیبشان کند.

شما می توانید کتاب هفت شهر عشق را از این قسمت دانلود کنید.

موفق و پیروز باشید.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مریم(مامان روشا)
5 فروردین 91 18:12
من به نوبه ی خودم هزاربار از شما و همینطور آقای خدامیان تشکر میکنم ایشالا زیارت کربلا نصیبتون بشه

خیلی ممنون مامان عزیز، سپاسگزاریم که در این شصت قسمت کاروان عشق رو همراهی کردید. ان شاالله که اسمتون جزء همراهان واقعی این کاروان نوشته بشه.
همیشه محتاج دعای بزرگوارانی چون شما هستیم.