مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

قصه گوی خوب كیست؟

1390/5/16 10:28
نویسنده : یه مامان
6,700 بازدید
اشتراک گذاری

 بی شك یكی از چیزهایی كه در مطلوب بودن قصه ما را یاری می دهد یك قصه گوی خوب و ماهر است. قصه گوی خوب، به كلمه ها تسلط كامل دارد و از ارزش آنها با خبر است. او می تواند روی شنونده اثر بگذارد. قصه گوی خوب به استفاده ی درست از صفت ها و قیدها توجه دارد و از نیروی ایهام ، به هنگام گزینش كلمه های خود آگاه است. او می داند كه به هنگام گفتن داستان می تواند با كلمه ها حس لمس كردن، چشیدن و بوییدن را منتقل كند. همچنین می داند كه می تواند با كلمه ها رنگ، جنس و حتی دما را چنان توصیف كند كه شنوندگانش را به دنبال قصه ی خود بكشاند. قصه گو تصویرگری است كه به جای رنگ از كلمه ها استفاده می كند....

صدای قصه گو

 كار قصه گو تنها آگاه بودن ا ز نیروی اعجازانگیز كلمه ها و آن چه با خیال كودك انجام می دهند، نیست، بلكه قصه گو نگران چگونگی رسیدن این كلمه ها به گوش شنونده نیز هست . او می داند كه صدایش در رساندن مؤثر كلمه های انتخاب شده به گوش شنونده عامل مهمی است. قصه گوی خوب همواره از دام یكنواختی می گریزد و از تمامی زیر و بم ها و طنینی كه صدایش می تواند به وجود آورد استفاده می كند. اگر نتوان با استفاده ی مؤثر از صدا به طور دقیق مفاهیم و حالت ها را آفرید ، دست كم می توان اثر آنها را مشخص تر كرد.

ابزار اصلی قصه گو برای انتقال داستان به شنونده، صدا و كلمه هایی است كه ادا می شود. اگر قصه گو در استفاده ی مؤثر از كلمه ها و صدای خود دقت كافی نداشته باشد، حتی بیان بهترین و هیجان انگیزترین داستآنها هم ضعیف از كار درخواهد آمد.

چهره و حركات قصه گو

به طور كلی رفتار، به ویژه چهره ی قصه گوی خوب كمك بسیار مؤثری به شنونده می كند. شنونده ضمن این كه به كلمه هایی كه به تصاویر داستان جان می بخشد توجه دارد، در تمام مدت به قصه گو نیز چشم می دوزد . چهره ی قصه گو اغلب آیینه ی تمام نمای آن قصه است و به آن چه شنوده می شنود، جان می بخشد.

قصه گوی خوب باید چهره ای قابل انعطاف داشته باشد تا اخم و لبخند، ترس و بیم و سایر عواطف را  نشان دهد و بر تأثیر قصه گویی بیفزاید. حالات چهره باید منطبق بر حالت های داستان باشد و هرگز نباید به كاریكاتور تبدیل شود مگر آن كه داستان چنین ایجاب كند.

حركات باید طبیعی باشد، نه برنامه ریزی شده. به جای اداها و حالت های اضافه و تمرین شده ای كه معمولاً درگذشته به عنوان فن بیان آموخته می شد، باید حركت ها خودانگیخته باشد تا به تأثیر قصه بیفزاید. در هر حال، در یك قصه گویی موفق، چهره چیزی است كه می تواند در بیان بهتر قصه، به قصه گو كمك كند، ولی نباید بیش از سایر جنبه های این هنر به آن توجه كرد.

چشم های قصه گو

چشم های قصه گو نقطه ی تمركز به شمار می آید؛ زیرا شنوندگان برای كشف نشانه ها، احساس حالت عاطفی و اطمینان از صداقت قصه گو در تمام مدت قصه گویی بر آن چشم می دوزند. قصه گو نیز با شنوندگانش رابطه ای چشم در چشم دارد. این نگاه اوست كه به گونه ای شنوندگانش را به قصه متصل می كند و به آنها می گوید كه این داستان فقط برای آنهاست.

قصه گوی ماهر، در طول قصه با گرداندن نگاهش از فردی به فرد دیگر، با شنوندگان رابطه ی مستقیم چشم در چشم برقرار می كند. در مواردی مثل اوج گیری داستان یا نقطه ی اوج، قصه گو چشم های خود را روی یك شنونده یا روی یك گروه از شنوندگان متمركز می كند، درست مثل این كه آن بخش به خصوص فقط به آن گروه تعلق دارد. این شیوه اغلب سبب تأكید بیشتر بر آن قسمت می شود و اثر عاطفی آن را برجسته تر می كند. البته قصه گو فقط گاه گاهی از این شیوه استفاده می كند، زیرا توجه بیش از اندازه به بعضی از شنوندگان می تواند عاملی برای بی نظمی باشد.

قصه گو گاهی می تواند در حالی كه تأثیر خود را همچنان حفظ می كند چشم از چشم شنوندگان برگیرد و نگاه خود را ورای آن ها، به كوهی خیالی یا قلعه ای كه در داستان توصیف می كند، بدوزد. او می تواند با شنوندگان رابطه ی مستقیم و چشم در چشم برقرار نكند و نگاه خود را به طور مؤثر بر صحنه های خیالی و جزئیات رنگارنگ متوجه سازد. این عمل اغلب سبب می شود كه تماشاگران برای درك كردن صحنه هایی كه قصه گو توصیف می كند نگاه او را دنبال كنند. همچنین شیوه ی درست برای زمانی كه قصه گو باید مكالمه ی میان دو یا چند شخصیت داستان را انجام دهد، این است كه جای این شخصیت های خیالی مشخص شود و مكالمه ی مستقیم میان آنها به وسیله ی حركت دادن نگاه از جایی به جای دیگر صورت گیرد. اگر موقعیت سر نیز همگام با حركت های چشم تغییر كند، تأثیر آن بیشتر خواهد بود.

منتظر بیان تجربیات دیگر برای جذب کودکان هنگام قصه گویی توسط شما مامان مهربون هستیم

قصه شنیدن!

قصه و تأثیر آن در تربیت كودكان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان ماهان عشق ماشین
16 مرداد 90 1:45
من از وقتی ماهان تو دلم بود براش قصه میگفتم.از 6 ماهگی هم شبا با قصه میخوابوندمش.الان هم شبا حتما قصه میخواد.البته بعضی وقتا باید براش شرط بذارم که چندتا قصه میگم وگرنه تا صبح قصه میخواد.
ولی با وجود همه اینا اون حاضر نیست برای من قصه تعریف کنه.نمیدونم چطوراونو تشویق به این کار کنم؟


شما باید علاوه بر شب در طول روز هم برای فرزندتون قصه بگید تا قصه در ذهن او خواب رو تداعی نکنه اگه تا حالا فقط شبها قصه می گفتید و این حس در او ایجاد شده می تونید در روز از واژه ی داستان استفاده کنید مثلا بگوید میخوام یه داستان برات تعریف کنم.
باید سعی کنید از فنون یک قصه گوی خوب در تعریف کردن داستانتون استفاده کنید و قصه رو براش جذاب کنید مثلا از عروسکهای انگشتی یا عروسک های نمایش و یا حتی از اسباب بازیهاش برای تعریف کردن داستانتون استفاده کنید تا بیشتر به داستان تعریف کردن علاقه پیدا کنه
برای شروع می تونید در داستانی که تعریف می کنید از او بخواید با شما همکاری کنه مثلا یک نقش از داستان رو به او بسپرید و داستان رو طوری که پیش میره پیش ببرید.اینطوری کم کم خود ماهان جون یاد میگیره که چطوری داستان تعریف کنه
بهش اصرار نکنید که داستان تعریف کن اما یادتون باشه اگه یه داستان کوتاه و بی هدف و یا حتی تقلید از داستان شما گفت اونو تشویق کنید و شب برای پدرش تعریف کنید که نمی دونی ماهان چه داستان قشنگی برام تعریف کرد و...
براتون آرزوی موفقیت داریم
مامان ماهان
16 مرداد 90 8:18
نمیخوام از خودم تعریف کنم ولی من تقریبا همین جوری قصه میگم
چون چند سالی هم تو مهد کودک کار کردم یه کوچولو واردم
ممنونم که مطلب به این قشنگی گذاشتین

سلام مامان عزیز
خوش به حال ماهان جون، این خیلی خوبه که شما یه قصه گوی خوب هستید، خوشحال میشیم اگه دوست داشته باشید تجربیات خودتون در این زمینه رو در اختیار ما و بقیه قرار بدید
براتون آرزوی موفقیت داریم
مامانی کسرا
16 مرداد 90 9:11
کسرا به شعر خیلی علاق داره اما متاسفانه کتابای شعر الان اصلا اصلا قافیه و وزن ندارن گاهی اوقات من خودم تو خوندنشون دچار مشکل می شم اول باید یکی دوبار واسه خودم بخونم یادبگیرم ...
کتاب همراه با سی دی یا نوار قصه هم که اصلا گیر نمیاد

سری کتاب های «می می نی» شعرهای خیلی آموزنده و با قافیه ای دارن و البته تصاویر و رنگ آمیزیش هم قشنگه و معمولا بچه ها خیلی زود شعرهاش رو حفظ می شن
می تونید اون رو برای کسرا جون تهیه کنید
موفق باشید
مامان پریسا
16 مرداد 90 9:53
سلام خسته نباشید. می خواستم بدونم خواندن شعر برای بچه هایی همسن پریسا (10 ماه) توسط خودمون بهتره یا اگر از سی دی و به صورت کار تونی باشه بهتره.خودم که برای آروم کردنش خیلی شعر می خونم و خیلی هم دوست داره.

باید توجه داشته باشید خواندن شعر توسط خود شما باعث تقویت ارتباط عاطفیتون با پریسا می شه و قوی شدن ارتباطش با شما خیلی در تربیتش موثر خواهد بود همچنین شنیدن صدای مادر، حتی از دور، می تونه برای کودکان آرامش بخش باشه شما با وقتی که براش صرف می کنید لحظاتی رو براش ایجاد می کنید که خاطراتش همیشه توی ذهنش باقی می مونه،علاوه بر اون استفاده از سی دی باعث میشه فرزند شما از این سن به سی دی و کامپیوتر علاقه پیدا کنه. بهتره ارتباط او را ابتدا با کتاب های شعر و قصه قوی کنید کتاب های ساده ای مثل سری کتاب های« می می نی» شعرهای خوب و ساده ای برای بچه ها داره. و تصاویرش هم برای پریسا جون می تونه جذاب باشه.
موفق باشید
يك عدد مامان
16 مرداد 90 14:01
قند و عسل كه عاااااااشق قصه شنيدن هستن.خودشونم هر نقاشي كه ميكشن ميتونن درباره اش يه قصه ي دو ساعته تعريف كنن.قصه اي هم كه از خودشون در ميارن خيلي جالبه! هم شروع جالبي داره هم داستان به اوج ميرسه و هم با يه نتيجه گيري مثبت تموم ميشه.من اصلا يادشون ندادم كه بايد اينجوري قصه بگين.با توجه به قصه هايي كه شنيدن ميتونن اينجوري في البداهه از خودشون داستان بسازن.داستانهاشونم جوري نيست كه غير واقعي باشه.حتي گاهي مواقع داستانايي رو كه تعريف ميكنن تند تند مينويسم! البته نميدونم به چه دردي ميخوره؟شايد بيشتر واسه اينكه بعدا بتونم بيشتر بخونمشون و بهشون فك كنم! يا شايد واسه يادگاري نگهش دارم.البته يه بار امين پيشنهاد داد كه داستانشون رو به روي كاغذ بنويسم و به صورت كتاب درش بياريم و خودمون واسش نقاشي هم بكشيم.قصد داريم همين كار رو هم انجام بديم.

من يه چي كشف كردم.ديروز امين و متين بي حوصله بودن.خوابشون مي آمد ولي دلشون نميخواست بخوابن.منم كتاب حافظ دستم بود.يهو به ذهنم رسيد واسشون از شعراي حافظ بخونم!!بهشون گفتم اومدن پيشم و سرشون رو گذاشتن روي پام.منم اول يه كم درباره ي شخصيت حافظ براشون گفتم و بعد شروع كردم به خوندن يكي از غزلها ! بعد ديدم چيزي نميگن ساكت شدم.گفتم شايد خوششون نمياد!! ولي هر دو اعتراض كردن كه چرا نميخوني مامان؟؟ منم دوباره خوندم.باورم نميشد!!!!غزل دوم رو كه تموم كردم هر دو خوابشون برده بود!!من و بابايي كلي ذوق كرديم كه چه راحت خوابيدن و كلي ازشون عكس گرفتيم.احتمالا عكسها رو واسه يادگاري ميذارم توو وبلاگشون.
يني خيلي برام جالب بود كه از شنيدن شعر حافظ خوششون آمده بود.بار اول بود كه ميشنيدن!يه بيتش رو هم حفظ كردن

خیلی کار خوبی می کنین که براشون یادداشت می کنین، اینطوری هم می تونید براشون کتاب درست کنید ، هم در جریان پیشرفتشون قرار می گیرن و هم بواسطه ی اهمیت شما تشویق می شن.
در ضمن، خیلی جالبه که پسراتون از شنیدن شعرهای حافظ خسته نشدن و استقبال کردن.
کودکان دنباله رو کسانی می شوند که با اونها دوست هستند. ما فکر می کنیم که به خاطر وقت زیادی که به پسراتون اختصاص میدین، و با اون ها بازی میکنید، بعنوان یه دوست تاثیرگزار در شخصیت اونا قلمداد میشین و علاقه های شما هم مورد علاقه ی اونا میشه.
و بااهمیتی که به دیوان حافظ نشون دادین، اونها هم همین اهمیت رو برای اون شعرها قائل شدند.
خیلی استفاده کردیم دوست خوب و مهربون
الهام مامان رامیلا
16 مرداد 90 15:47
سلام ممنون از مطالبتون ولی رامیلا بیشتر شعر رو دوست داره فکر کنم سنش برای قصه شنیدن زوده ولی شعر خوندن و شنیدن رو دوست داره و خیلی واکنش نشون می ده

سلام مامان عزیز
باید بگیم که قصه شنیدن سن خاصی نمی خواد حتی در دوران بارداری هم میشه برای بچه قصه گفت و این کار بی تاثیر نیست. اما شعر چون ضرب آهنگ خاصی داره و احتمالا جذاب خونده می شه توجه اون رو به طور ویژه به خودش جلب می کنه
برای نوزاد مهم برقرار کردن ارتباط با اوست که به وسیله ی این روش ارتباط خوبی بینتون برقرار میشه
موفق باشید
مامان پریسا
16 مرداد 90 18:46
از شما خیلی ممنونم . راهنمایی های شما تا حالا خیلی بهم کمک کرده. موفق باشید.

ما از شما به خاطر حضور گرمتون ممنونیم.
خوشحالیم که مطالب براتون مفید بوده
موفق و موید باشید
مامان ماهان عشق ماشین
16 مرداد 90 23:10
ممنون که از کتابای می می نی تعریف کردین.واقعا عالی و آموزنده هستند.باز هم کتاب برای بچه ها معرفی کنید.یه پست باعنوان معرفی کتاب توی وب ماهان هست.اگه وقت داشتین یه نگاه بندازین.

ممنون از لطفتون مامان مهربون
مامان ماهان
17 مرداد 90 15:56
الان شبا برای ماهانی قصه شنگول و منگول و توی ده شلمرود رو میگم
اولا که خودشم یاد گرفته و وقتی من صدامو بالا میبرم اونم با من همون طوری میخونه به حرکات صورت من نیگا میکنه
روزا هم وقتی میگم سعی میکنم عروسکایی که ماهان داره یا اسباب بازیهایی که مورد استفاده هستن بیارم و با کمک اون براش قصه بگم و وقتی باید بدوم میدوم وقتی باید بخوابم میخوابم
ماهانم خیلی دوست داره و شروع میکنه انجام دادن
ممنونم از زحماتتون

عالی بود مامان مهربون
خیلی خوبه که تونستین با قصه گوییِ خوبتون ارتباط نزدیکی با فرزندتون برقرار کنید.
امیدوارم همیشه موفق باشید
مامان پارسا جون
17 مرداد 90 19:21
سلام من از اوایل بارداری واسه پسرم کلی کتاب خریدم و بیشتر روزها واسش میخوندم.الان عاشق اون کتابا شده

خیلی عالیه مامان مهربون.
امیدوارم روز به روز پارسا جون با کتاب بیشتر مانوس بشه.
همیشه موفق باشید