نسخه مادربزرگی 1؛ این شکل قشنگت به کی رفته؟!
یه گنجی هست که همه می دونن گنجِ و ازش مراقبت می کنن؛ ولی یه گنجایی هم هستد که به نظر گنج نمیرسه و هیشکی ازشون مراقبت نمیکنه و اینطوری میشه که خدایی نکرده نسلشون منقرض میشه.
یکی از همین گنج ها اطلاعاتیه که سینه به سینه و نسل به نسل منتقل شده و به ما رسیده، دانسته های پزشکی، فرهنگی، بهداشتی و ... که توی سینه ی مادربزرگ هامون هست و اونها هم از مادربزرگ هاشون به ارث بردند و الان دیگه خریداری نداره و به ناچار توی سینه ی مادربزرگ ها باقی می مونه.
تصمیم گرفتیم که این دانسته ها رو ثبت کنیم و مثل گنجینه ازشون مراقبت کنیم.
پس با این حساب ، موضوعی با عنوان نسخه های مادربزرگی به موضوعات مدرسه اضافه میشه و از همه ی شما مامان های عزیز تقاضا داریم که با قومیت ها و ملیت های مختلفی که دارید ، مطالبی رو که از مادربزرگ ها و یا کلا از قدیمی ها شنیدید برامون بگید تا ما اون رو با اسم خودتون توی مدرسه بذاریم و همه بتونن ازش استفاده کنن.
برای ماندگار شدن این گنج نیاز به یاری همه داریم.
برای مثال به این نکته ی کوچولو که در ادامه می بینید توجه کنید...
وقتی یه بچه به دنیا میاد، همه میرن می بیننش و اولین دغدغه ی اطرافیان اینه که ببینن شبیه کی شده؟
وای به روزی که بچه شبیه مامانش نباشه و اطرافیان با نگاه اول متوجه بشن؛ رویکردهای مختلف تو این قضیه جالبه. بعضی ها خطاب به مامانی که از بخش وراثت هیچ نقشی نداشته عرضه می دارند که -البته خیلی خیلی معذرت می خوام ها! خیلی خیلی ببخشیدها! فقط نقل قول از بعضیهاست- :«اع! شما که فقط نقش فرغون رو داشتی و فقط حمل و زحمتای بچه گردنت بوده؛ خواااااااااهر، تا بوده همین بوده، دنیا همینه دیگه ، بی وفاست ، حیف این همه زحمت و... یا بعضی دیگه که محترمانه تر برخورد می کنن میگن شما هم که فقط در نقش دستگاه کپی بودی!...» از اینجور حرفها. یعنی چی بگم والاح...
من به شخصه، یه نگاه و رویکردی رو باهاش برخورد کردم از کسی که هنوز مامان نشده و خیلی سنش کمتره، و خیلی برام جالب بود. اون عزیز می گفت: «خوبه که بچه شبیه پدرش باشه، اینطوری هر وقت پدرش سر کاره و نمی بینیش و دلت براش تنگ میشه، می تونی به بچه ات نیگا کنی و دلت وا شه!». یعنی واقعا آفرین داشت این رویکرد، پس به افتخارش بزن دست قشنگه رو...
مادربزرگ من توی نسخه های مادربزرگی که برام میپیچه سفارش می کنه که با افتخار مخصوصا جلوی خونواده ی شوهرت برا بچه ات این شعر رو بخون :
قربونت برم هفته به هفته این شکل قشنگت به کی رفته
به ماه می مونی و به پری به طــــــــــــایفه ی پــــــدری
حالا که فکرشو می کنم می بینم عجب نسخه ایه ها! نه فقط این قضیه، بلکه هر قضیه ای رو بسته به نوع دید می تونیم برا خودمون لذت بخش و یا عذاب آور کنیم. اگه مامانایی که بچه هاشون هیچ شباهتی به خودشون ندارند بخوان این موضوع رو برا خودشون یه معضل تلقی کنن و یا از دید مثبت نیگا کنند چقدر متفاوت توی روحیه اشون اثر میذاره.
تازه این نسخه ی مادربزرگ ما برا عزیزتر شدن بچه نزد خانواده ی پدری هم موثره – البته به گفته ی مادربزرگمون، پیش خودمون بمونه ها!-