تربیت عبادی کودکان؛ قسمت چهارم
در قسمت های قبل گفتیم که نباید انجام تکالیف دینی را تا زمان بلوغ به تأخیر انداخت؛ بلکه باید اُنس و عادت لازم را پیشاپیش در کودکان به وجود آورد تا در زمان بلوغ مشکلی از این نظر به وجود نیاید. همچنین گفتیم که از مجموع روایات بر میآید که باید از همان کودکی، آمادگی و زمینههای لازم در زمینه آموزش و تربیت عبادی را در کودکان به وجود آورد، تا آمادگی لازم برای مراحل بالاتر آموزش عبادی در آنان ایجاد شود و سپس اقداماتی را برای آماده کردن و زمینهسازی اعمال عبادی در کودکان، پیشنهاد دادیم. در ادامه به ضرورت بیان فلسفه ی اعمال عبادی در حد درک و فهم کودکان خواهیم پرداخت...
ضرورت بیان فلسفه اعمال عبادی در حدّ درک کودکان
عدهای معتقدند گاهی والدین با اینکه با اهتمام کامل به تکالیف و وظایف عبادی میپردازند، در عین حال مواردی یافت میشود که فرزندان اینگونه خانوادهها نیز در انجام تکالیف دینی و عبادی، دچار تسامح و تساهل میشوند. در اینجا این پرسش به ذهن میرسد که علّت آن چیست؟
شاید بتوان در جواب گفت کودک در مرحله اول زندگی، فقط شکل ظاهری عبادت را بر اثر تقلید از والدین میآموزد؛ وقتی این دوره را پشت سر میگذارد، پرسشهایی در این زمینه به ذهن او میرسد؛ پرسشهایی مانند اینکه فلسفه و هدف این اعمال و عبادت چیست؟ چرا باید نماز بخوانیم؟ چرا باید به این شیوه نماز بخوانیم؟ فلسفه روزه چیست؟ و پرسشهای دیگری که به دنبال پاسخ آنهاست. حال اگر نتوانیم پاسخ صحیح و درستی به سئوالهای او بدهیم، ممکن است در کودک نسبت به آن اعمال حالت بیرغبتی حاصل شود و چه بسا به تدریج اصل عمل را کنار بگذارد.
به جرات میتوان گفت یکی از علل ترک یا استخفاف نماز، بیاطلاعی کودکان، نوجوانان و جوانان از فلسفه عبادات است؛ اما اگر انجام اعمال عبادی در دوره اول و دوم کودکی بر اساس شناخت صورت گیرد، و با ایجاد بصیرت دینی، رفتار از حالت تقلیدی به حالت نگرش همراه با آگاهی عمیق تبدیل شود، کودک هرگز آن عمل را در مراحل بعدی ترک نخواهد کرد.
برای ایجاد انگیزه، افزون بر فراگیری اعمال عبادی، کودک باید بداند که فلسفه این اعمال چیست و چه عاملی موجب میشود که مسلمانان هر روز در پنج وعده بر درگاه احدیت سجده، و با معبود خود راز و نیاز میکنند و در سال، یک ماه روزه میگیرند.
بنابراین، آگاهی از فلسفه، آثار و فواید، آداب و شرایط اعمال، یکی از عوامل مهم در ترغیب و تشویق کودکان به اعمال عبادی است. البته عامل دیگری که نقش بسزایی در سهلانگاری کودکان نسبت به اعمال و تکالیف دینی دارد، عدم تقید و اهتمام خود والدین نسبت به انجام به موقع تکالیف عبادی است.
پس ضروری است ضمن اینکه تکالیف عبادی را به طور ساده و با زبان کودکانه به کودک انتقال دهیم، متناسب با رشد فکری و ظرفیت درک متربّی، فلسفه اعمال و تعلیمات عبادی را نیز برای او بیان کنیم تا بر اساس شناخت و اُنس، به اعمال عبادی روی آورد. برای رسیدن به این مقصود، باید با آموزشهای ساده، زمینه رشد معارف دینی را در کودکان متبلور سازیم. به همین علت، میتوان اصل «آگاهیبخشی» و «بصیرتدهی» نسبت به فلسفه و آثار عبادات را به مثابه یک اصل از اصول اساسی در تعلیم و تربیت دینی در نظر گرفت.
محمدرضا باهنر در این زمینه مینویسد:
جدای از فراگیری اعمال ظاهری نماز، کودک باید بداند که در ورای این اعمال، چه اعتقاد و احساسی نهفته است و چه چیزی موجب میشود که مسلمانان هر روز پنجبار به سوی کعبه حرکاتی را انجام دهند که ممکن است در نظر او بیمعنی جلوه کند. این مقصود را باید با آموزشهای ساده تأمین کرد. در این زمینه، مناسب است درباره مفهوم تشکر و سپاسگزاری و کاربرد این کلمه از دانشآموزان سؤال شود که مثلاً از چه کسی باید تشکر کرد و آیا شما تا به حال از کسی تشکر کردهاید؟ تا فراگیران تجربههای خود را بازگو کنند و علل این سپاسگزاریها را بیان فرمایند.۴۷
منابع اسلامی مملو از آیات و روایاتی است که از انسانها میخواهد تا بر اساس بصیرت و آگاهی عملی را بپذیرند و انجام دهند.۴۸ متخصصان علوم تربیتی در این زمینه معتقدند:
انباشتن ذهن کودکان از مفاهیم و تأکید صرف بر مهارتهایی که تنها به درد امتحان میخورد و آنها را به هنگام ارزشیابی به ظاهر موفق جلوه میدهد، مدّ نظر نبوده، در عوض ادراک مفاهیم دینی به عنوان مقدمهای برای رشد عاطفی و تغییر نگرشهای دانشآموزان نسبت به آنها و اُنس با این مفاهیم مورد توجه قرار گرفته است. همچنین به «عمل صحیح» به عنوان حاصل تبعی «نگرشهای صحیح» تأکید شده است.۴۹
امروزه تقریباً تمام آموزشها در آموزش نظری خلاصه میشود. در تعلیم و تربیت نیز معمولاً عمومیترین هدفهای آموزشی، کسب دانش و اطلاعات است و حتی ارزشیابی نیز بر همین اساس صورت میگیرد؛ در حالی که «دانستن» و «انجام دادن» دو مقولهای است که اولی بدون دومی بیفایده است. حتی متأسفانه در معارف دینی نیز شرط دینداری در داشتن اطلاعات و دانش دینی منحصر شده است. عبدالعظیم کریمی میگوید:
امروزه بلای بزرگی که دامنگیر تربیت دینی شده، مربوط به آموزشهای نظری دینداری میشود. در نظام آموزش و پرورش ایران معرفت دینی و اطلاعات دینی کاملاً بر هم منطبق شدهاند. در حقیقت چنین تصور میشود که شرط قطعی دیندار بودن و درک دینی، داشتن تراکم اطلاعات و اندوختههای حفظی و صوری دانش دینی است.۵۰
اما واقعیت این است که آنچه موجب حصول معرفت واقعی دینی میشود، تنها آموزشهای نظری معارف دینی نیست؛ بلکه باید آموزش دینی به همراه پرورش حس دینی و به تعبیر دیگر، ایجاد بصیرت معنوی و درونیسازی معارف دینی باشد، تا در نتیجه اعتقاد و علاقه قلبی به دین و تکالیف آن در وجود متربی نهادینه شود. حال اگر بر اساس اصل بصیرتدهی، احساسات مذهبی در کودک پرورش یابد و مورد تشویق قرار گیرد، او در مراحل بعدی یک فرد معتقد، متعبّد و مؤمن خواهد بود. بنابراین، شرط دینداری تنها تراکم اطلاعات دینی نیست؛ بلکه این اولین مرحله برای اُنس دینی است. به تعبیر دیگر، میتوان گفت:
هدف از فرآیند آموزش، تنها انتقال دانش دینی نیست؛ بلکه باید مهارتهای سهگانة گرایش به معنویت (معنویتخواهی)، کسب معنویت (معنویتیابی) و تقویت معنویت (معنویتافزایی) با بهرهگیری از منابع علمی، روانشناختی و دینی آموزش داده شود ۵۱
تربیت دینی به مفهوم عام و تربیت عبادی به طور خاص، حاصل اقدامات برنامهریزیشدهای است که با هدف ارتقای سطح دانش دینی و بینش معنوی دانشآموزان اجرا میشود. هدف در برنامه تربیت عبادی، صرفاً حفظ اذکار و اعمال عبادی نیست؛ بلکه مراد تربیت انسانی دارای بینش الهی و معنوی است. برای تحقق این هدف، ضرورت دارد از دوران خردسالی تکالیف و وظایف عبادی را به کودک تعلیم داد و از این طریق، قلب کودک را با خدا ارتباط داد.
برای ایجاد بینش و بصیرت معنوی و عبادی، برنامه درسی و آموزشی نیز باید به سمتی پیش رود که افزون بر پایبندی دانشآموزان به ارزشهای عبادی، این امر به نحوه مطلوبی تحقق یابد. پر بار کردن کتب درسی در زمینه مسائل عبادی مانند زمینهسازی و تحریک عواطف کودکان با بیان فلسفه و فواید اعمال و تکالیف عبادی، هنر برقراری ارتباط با خدا، شیوه راز و نیاز از جمله این اقدامات است.
در بخش پایانی این مطلب به بیان مسئولیت و محدوده زمانی والدین در تعلیم و تربیت مسائل دینی و عبادی کودکان خواهیم پرداخت پس مثل همیشه ما را همراهی کنید...
منبع:هدیه آسمانی