مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

تاثیر هوش هیجانی بر موفقیت ها

1392/11/26 10:28
نویسنده : یه مامان
4,894 بازدید
اشتراک گذاری

بچه های باهوش را همه دوست دارند. برای همین هم پدر و مادرها معمولا سعی می کنند رفتار و برخورد ویژه ای را در وجود فرزندشان پیدا کنند که نشان دهنده هوش فراوان اوست و بعد هم در مورد آن خصوصیت رفتاری با دیگران صحبت می کنند تا نشان دهند فرزندشان هوش بالایی دارد...

این بچه ها بزرگ تر که می شوند، باز هم انتظار می رود درس و موقعیت تحصیلی خوبی داشته باشند و این وضع باید تا زمانی که مشغول کار می شوند و حرفه ای را برای خودشان انتخاب می کنند، ادامه یابد. البته چنین طرز فکری فقط به خانواده ها محدود نمی شود و بسیاری از مدیران نیز بر این باورند که کارمندانشان باید ضریب هوشی (IQ) بالایی داشته باشند.

در حقیقت، مدت ها تصور بر این بود که هرچه ضریب هوشی فردی بیشتر باشد، موفقیت بیشتری هم در انتظارش است و به همین دلیل پدر و مادرها به فکر تقویت هوش شناختی فرزندانشان بودند و هستند. اما امروزه محققان می گویند IQ به تنهایی نمی تواند تعیین کننده میزان موفقیت در زندگی باشد. حالا آنها درباره مفهوم دیگری به نام هوش هیجانی نیز صحبت می کنند و باور دارند هوش هیجانی هم یکی از عوامل موثر در کسب موفقیت است.

تا چند سال پیش، کارفرمایان و مدیران هم فقط به فکر جذب نیروهای باهوش بودند و اگر قرار بود آزمونی برای استخدام برگزار شود، تنها میزان IQ داوطلبان را می سنجیدند، در حالی که امروزه ثابت شده میزان رضایت شغلی و همین طور بازده کاری در صورتی افزایش می یابد که کارمندان علاوه بر ضریب هوشی بالا، هوش هیجانی بالایی هم داشته باشند.

IQ یا EQ؛ کدام عامل موفقیت است؟

خیلی ها هنوز هم هوش شناختی را تنها عامل موفقیت یا مهم ترین عامل برای رسیدن به اهداف بزرگ زندگی می دانند و باور دارند هر چه میزان IQ بیشتر باشد، فرد هم موفق تر خواهد بود. در صورتی که انسان های باهوشی هم هستند که نمی توانند در تمام موضوعات و مسائل زندگی موفق عمل کنند و همین موضوع نشان می دهد علاوه بر IQ عامل دیگری هم وجود دارد که در این زمینه تاثیرگذار است.

براساس مطالعات و پژوهش هایی که در این خصوص انجام شده، می گویند آنچه باعث می شود فردی موفق تر از دیگران باشد و به هدف های بالاتری برسد، تنها به IQ محدود نمی شود و چیزی فراتر از آن است که می تواند زمینه موفقیت در زندگی را فراهم سازد.

بنابراین انسان هایی که می توانند به طور همزمان هم از هوش شناختی شان استفاده کنند و هم توانایی کنترل هیجاناتشان را دارند، بیش از دیگران می توانند به موفقیت برسند. دکتر فاطمه امیرآبادی، روان شناس در گفت وگو با «جام جم» ضمن بیان این مطلب یادآور می شود:

بسیاری از افراد نمی توانند هیجاناتشان را بدرستی کنترل کنند و در نتیجه قادر نیستند از آنها در مسیر کسب موفقیت کمک بگیرند. به عنوان نمونه اگر شما بتوانید با فردی که ناراحت است طوری رفتار کنید که او تحت تاثیر صحبت های شما قرار بگیرد و در واقع، براساس هیجاناتش با او حرف بزنید، بی شک نتیجه بهتری خواهید گرفت.

پس اگر فقط براساس عقل و منطق با دیگران حرف بزنیم و با آنها رابطه برقرار کنیم، آن طور که می خواهیم نتیجه نخواهیم گرفت و برعکس، زمانی که با در نظر گرفتن هیجانات و احساسات با دیگران وارد رابطه می شویم، موفق تر خواهیم بود و تاثیر بیشتری نیز بر آنها خواهیم گذاشت.

انتخاب شغل با در نظر گرفتن هوش هیجانی

بعضی ها انگار به طور ذاتی مدیرانی موفق هستند و در مقابل این گروه، کسانی قرار دارند که هر چقدر سعی می کنند باز هم نمی توانند با موفقیت وظیفه مدیریت را اجرا کنند. دکتر امیرآبادی می گوید:

برای این که بتوانیم تفاوت میان مدیران موفق و ناموفق را بررسی کنیم، باید به این موضوع دقت داشته باشیم و ببینیم هر یک از آنها تا چه حد از هوش هیجانی شان استفاده می کنند. در حقیقت، تفاوت میان مدیرانی که کارمندانشان از آنها راضی هستند با مدیرانی که هیچ کس نمی تواند با آنها رابطه خوبی داشته باشد، در همین میزان هوش هیجانی و شیوه استفاده از آن است که مشخص می شود. به طوری که مدیرانی با هوش هیجانی بالا به راحتی می توانند با کارمندان شان ارتباط برقرار کنند و در نتیجه دیگران هم از آنها راضی هستند.

وی با اشاره به عناصر متفاوتی که در هوش هیجانی مطرح می شود، می گوید:

موارد مختلفی مانند مهارت حل مساله، قدرت نه گفتن، خویشتنداری، همدلی و خودآگاهی جزئی از هوش هیجانی است که همگی باید کنار یکدیگر قرار بگیرد تا بتوانیم تعیین کنیم هوش هیجانی فرد در چه حدی است.

بنابراین خوب است کسانی که می خواهند شغل و حرفه ای برای خودشان انتخاب کنند، غیر از میزان  IQ، به سطح هوش هیجانی شان نیز توجه داشته باشند و براساس آن کار مناسب را انتخاب کنند. این روان شناس در این باره توضیح می دهد: برای انتخاب مدیران نیز می توان از آزمون هایی کمک گرفت تا براساس آن مشخص شود چه فردی برای این کار مناسب است و چه کسانی نباید وارد این حرفه شوند.

هوش هیجانی لازم است، برای همه و در هر کاری

نباید تصور کرد فقط مدیران یا کسانی که مسئولیت خاصی به عهده دارند به هوش هیجانی نیاز خواهند داشت. زیرا به گفته دکتر امیرآبادی هوش هیجانی در تمام شغل ها و حرفه ها مورد نیاز افراد خواهد بود و به کارشان می آید، اما نکته مثبتی که در این خصوص وجود دارد، این است که هوش هیجانی را می توان پرورش داد و آن را تقویت کرد. این روان شناس توضیح می دهد:

ویژگی مثبت هوش هیجانی در این است که با IQ تفاوت دارد و این طور نیست که بگوییم وراثتی است و دیگر نمی توان تغییری در آن ایجاد کرد. بلکه می توان هوش هیجانی را آموخت و آن را افزایش داد. بنابراین کسانی که می خواهند شغل مناسبی برای خودشان انتخاب کنند باید با در نظر گرفتن این موضوع اقدام کنند.

وی با اشاره به این مطلب یادآور می شود: آموختن و افزایش هوش هیجانی نیز کار ساده ای است؛ فقط باید فرصت و زمان کافی برای این کار اختصاص دهید و با صبر و حوصله هوش هیجانی تان را افزایش دهید. البته فقط بچه ها نیستند که می توانند هوش هیجانی را بیاموزند و آن را تقویت کنند. هوش هیجانی در هر سنی قابل تغییر و بهبود است و به گفته این روان شناس، پس از ۴۵ سال این کار کمی سخت می شود، اما همچنان ممکن است و می توان آن را تغییر داد.

در بسیاری از نقاط دنیا، در سنین پیش دبستانی و مهدکودک با بچه ها کار می کنند تا هوش هیجانی شان تقویت شود و افزایش یابد. به عنوان نمونه به آنها همدلی کردن را می آموزند، شیوه های کنترل خشم را یادشان می دهند و در مورد خودآگاهی با آنها حرف می زنند. در صورتی که متاسفانه این موضوع در ایران چندان مورد توجه قرار نمی گیرد و در این سنین خیلی به فکر تقویت و آموزش هوش هیجانی نیستند.

دکتر امیرآبادی با بیان این مطلب ادامه می دهد: هم اکنون در برخی شرکت ها و سازمان ها روی این موضوع کار می شود و مدیران به این فکر افتاده اند که هوش هیجانی کارمندان شان را افزایش دهند و براساس نوع کاری که آنها به عهده دارند، میزان آن را به حد مطلوب برسانند. برهمین اساس، می توان پس از استخدام نیروهای کاری، هوش هیجانی کارمندان را افزایش داد و این طور نیست که بگوییم فقط کارمندانی موفق می شوند که هوش هیجانی بالایی داشته باشند، بلکه می توان با در نظر گرفتن دوره های آموزشی خاصی، هوش هیجانی کارکنان را به حد مورد نیاز رساند.

اگر شغل مان مناسب نباشد...

خیلی وقت ها شغل و حرفه ای که انتخاب می کنیم، خیلی مناسب حال مان نیست و اینجاست که ممکن است مشکلاتی هم سر راهمان قرار بگیرد. دکتر امیرآبادی بر این باور است کسانی که هوش هیجانی بالایی دارند، می توانند مشاغل و موقعیت های خوبی پیدا کنند، اما در هر حال، اگر فرد شغلی را انتخاب کند که با ویژگی های شخصیتی اش سازگار نباشد، حداکثر تا یک سال می تواند به آن کار ادامه دهد. پس از یک سال، این افراد یا شغلشان را تغییر می دهند یا وارد مرحله افسردگی خواهند شد.

بسیاری از کسانی که با چنین موقعیتی رو به رو می شوند، گزینه دوم را انتخاب می کنند و حوصله تغییر شغل را ندارند. به همین دلیل هم طبیعی است بعد از گذشت مدتی کوتاه احساس کنند از محیط و شرایط کاری شان راضی نیستند و نمی توانند به آن ادامه دهند یا حتی ممکن است تنش های بی موردی در محیط کارشان ایجاد کنند و چون حوصله کارشان را ندارند، از همکاران و مدیران ایراد بگیرند. در حالی که چنین روشی به هیچ عنوان صحیح نیست و نمی تواند فرد را به هدفی که دارد، برساند.

البته نه تنها در محیط کار که حتی در جامعه و میان مردم هم هوش هیجانی می تواند به ما کمک کند درست رفتار کنیم و بهترین واکنش را در برابر رفتارهای مختلف داشته باشیم. به عنوان نمونه زمانی که دو نفر در خیابان با هم دعوا می کنند و بی توجه به دیگران، هر طور که می خواهند با هم حرف می زنند، شاید اصلا به این موضوع توجهی هم نداشته باشند، اما دکتر امیرآبادی معتقد است هوش هیجانی بالا در این مواقع هم می تواند به فرد کمک کند. در واقع باید یاد بگیریم خشم خود را به درستی مدیریت کنیم تا هنگام عصبانیت و ناراحتی نیز برخوردهای نادرست و پرخاشگرانه ای نداشته باشیم.

منبع: سایت آی هوش

در قسمت بعدی شیوه های آموزش هوش هیجانی به کودکان را بررسی خواهیم کرد...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

مریم (مامان روشا)
26 بهمن 92 11:40
سلام صبح به خیر
یه مامان
پاسخ
سلام مامان مهربون وقتتون به خیر و شادی
مریم (مامان روشا)
26 بهمن 92 11:41
ممنون...مطلب جدید و خوبی بود ...امیدورام به زودی شیوه های آموزشش رو بگذارید
یه مامان
پاسخ
خواهش میشه. قابلی نداشت.
✿مامان علی خوشتیپ✿
26 بهمن 92 12:47
عالیییییییییی بود این پستتون.ممنوووون با اینکه سرم شلوغ بود همشو خوندم دوباره میام خدمتتون بابت این پست
یه مامان
پاسخ
اصلن قابل شما رو نداشت منتظرتون هستیم
مامان پریسا
26 بهمن 92 14:53
سلام وقت به خیر و خسته نباشید. همین که اسم این پست رو دیدم یاد یکی از شاگردهای مهد افتادم یه دختر خیلی کوچولو ولی هوش بسیار بالا طوری که شعر رو فقط یک بار میخوندم. دخترک همشو از حفظ میشد اما متاسفانه بسیار لوس شده بود یعنی همین که میومد داخل کلاس باید یک نفر اونو بغل میکرد و نوازش میکرد و کلا یه خصوصیت رفتاری خیلی بدی پیدا کرده بود.... خلاصه این که زیاد نتونست مهد وجودش رو تحمل کنه کمتر از یک هفته اومد و دیگه نیومد. این هم از اثار هوش زیاد و برخورد نا مناسب اطرافیان!!!! حالا برم و پست رو بخونم.
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز وقت شما هم بخیر و شادی باشه ان شاءالله. استاد بزرگوارمون می گفت که از خدا بچه ی باهوش میخواید ، حتما ظرفیتش رو هم بخواید، چون تربیت این بچه ها واقعا خیلی سخته... مورد جالبی بود، ممنون که ذکر کردید بسی آموزنده بود
مامان پریسا
26 بهمن 92 15:20
این طور که متوجه شدم منظور از هوش هیجانی ، همون شخصیت هایی هستن که به اصطلاح از روابط عمومیه بالایی برخوردار هستن. با توجه به سالهایی که شاغل بودم کاملا این مساله رولمس کردم و متوجه مقاله میشم.... دقیقا هر شغلی به اندازه ی خودش نیاز به هوش هیجانی داره.و نبودش مایه ی دردسره هم برای فرد و هم برای اطرافیان.
یه مامان
پاسخ
بله درست متوجه شدید، دقیقا همینطوره که گفتید. ممنون از تاییدی که با توجه به تجربیاتتون بر این مطلب گذاشتید
مامان پریسا
26 بهمن 92 15:20
خیلی پست خوبیه از اون هایی که حتما باید ادامه دار باشه بیصبرانه منتظر ادامه ی مطلب و اموزش به کودکان هستم.
یه مامان
پاسخ
ان شاالله هفته دیگه ( جلسه ی بعدی کلاس ) با ادامه اش در خدمت مامان های عزیز خواهیم بود. ممنون از همراهیتون
مامان پریسا
26 بهمن 92 15:36
الان تازه رفتم وبلاگم و کامنت رو دیدم.... وای یعنی تا اون موقع بیدار بودید؟مطمئنم یکی از این وروجک ها نذاشته مامان بخوابه... اخیییی.... خسته نباشید پس دلیل این که صبح من دست خالی از مدرسه رفتم رو فهمیدم. واسه ی اون مورد هم فکر بسیار خوبیه . با توجه به این نکته که ای پی ها هم ثبت میشه و مشکل ایشالله کمتر میشه. واقعا خسته نباشید. میدونم این جور کارا خیلی نفس گیر و خسته کننده هستن خدا بهتون قوت بده. به هر حال در این زمینه هر کمکی از دستم برمیاد در خدمت هستم.بی تعارف.
یه مامان
پاسخ
بله درسته فکر کنم اون شب رو نیم ساعت یکبار بیدار بودم آخرشم نفهمیدم چه مشکلی داشت! توفیق اجباری بود برا شب زنده داری خواهش می کنیم، وقتی شاهد حضور و شرکت مامان های خوبی مثل شما در مسابقه ها و ارزشیابی های مدرسه هستیم خیلی انرژی میگیریم. واقعا ازتون ممنونیم
مامان شبنم
26 بهمن 92 16:30
سلام بسیار جالب بود .... واقعا هر قسمتشو خوندم یه مثال یادم اومد از همه بچه های به ظاهر باهوشمون که هم سنای ما بودن و همیشه کلاسشون رو برامون میذاشتن که اینا درسشون خوبه و از این حرفا ولی یه ذره مهارت اجتماعی هم نداشتن تا قسمت اخرش که درباره شغل بود و یاد همسرم افتادم چون ایشون مهندسی خوندن و شش ماه مهندسی رو به عنوان شغل انجام دادن بعد دیدن با روحیه شون نمی سازه کلا شغلشون رو عوض کردن و الان شغلشون هیچ ربطی به رشته شون نداره ولی ازش راضین خلاصه که به نظر منم این قضیه ای کیو و اینا نباید انقدر دغدغه والدین باشه و زیادی شورش کنن مهم اینه که یه بچه ای تربیت بشه که در بزرگسالی از خودش راضی باشه و در موقعیت درست قرار داشته باشه
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز خوشحالیم که این مطلب مورد توجهتون قرار گرفته. از نظر و تجربیاتی که برامون نوشتید هم ممنونیم. نکته ی آخرتون هم قشنگ و قابل تامل بود
مامان یاسمن و محمد پارسا
26 بهمن 92 17:08
ممنون از مطلب مفیدتون
یه مامان
پاسخ
خواهش میشه مامان عزیز و مهربون
مامان علی خوشتیپ
27 بهمن 92 23:57
سلام.اومدماول یه کم درد دل: کاش اون مامانایی که توی پرسش و پاسخ همش دغدغه ی آموزش های حروف و...پیش از دبستان رو دارند یه بار سر میزدن اینجا و این پستو میخوندنهی من میزنم تو سرم بیاین مدرسه مامانا ولی هیچکی انگار گوش نمیده...نمی دونما ولی خیلی ناراحت میشم میبینم یه وب پربار مثل مدرسه مامانا بازدیدش اینقدره(نمیگم کمه ولی درمقایسه با وب معمولی آشپزیه ما و وبهای دوستان که درمورد کاردستی و...هست میگم)،بعد خیلی سئوال هایی که توی پرسش و پاسخ میشه جوابش اینجاست! اگر کسی قبول نداره میتونه یه آمار میدانی بگیره...تقریبا تمام مامانایی که پیگیر مطالب اینجا هستند هیچوقت سئوالی در زمینه تربیت فرزندانشون توی پرسش و پاسخ نذاشتن.چون جوابشون رو خیلی راحت میتونن اینجا پیدا کنن.نمیگم سئوال نکنن ولی خیلیاش واقعا ...چی بگم؟ بگذریم.بریم سراغ پستمون
یه مامان
پاسخ
ســــــــــــــلام مامان عزیز خوش اومدید، ممنون از لطفتون. نمیدونم شاید مساله ریشه ای تر از این حرفهاست مثل آمار کتاب خوندن و مطالعه که خیلی کمه ولی آمار استفاده از لوازم آرایشی سر به فلک کشیده! کلا از نظر خیلی ها از تربیت میشه گذشت یا به تعویق انداختش بچه بالاخره خودش یه جوری بزرگ میشه ولی از شکم و تفریح و این جور چیزا که نمیشه گذشت، میشه؟! همه ی مامان ها مثل شما نیستن که به همه ی جنبه ها توجه کنن و از هر نظر نمونه باشن ( اینو واقعا گفتیما آشپزی هاتون حرف نداره اصلا آدم میخواد درجا عکس غذاهاتون رو ببلعه) البته به جز بقیه ی مامان های خوب مدرسه مون چون اونا هم همشون هنرمند و نمونه هستن ما در همین حد هم خیلی خوشحالیم که مامان های خوب و فهمیده ای مثل شما بهمون سر میزنن و مطالبی که براشون میذاریم به دردشون میخوره و اگه این آمار میدانی شما هم درست باشه که دیگه خیلی باعث افتخارمون میشه
مامان علی خوشتیپ
28 بهمن 92 0:25
مدرسه علی اینا هر ماه یه برگه میدن اولیا و میگن نظرتونو درمورد پیشرفت بچتون و کارهای انجام شده و...بگید و اگر پیشنهادی دارید بنویسید.من همیشه تو قسمت پیشنهادات مینویسم لطفا کارهای جمعی و آموزش فعالیتهای اجتماعی رو توی برنامتون قرار بدید و ماه بعد مینویسم همون که قبلا گفتمولی متاسفانه در این زمینه فعالیت خاصی انجام نمیگیره.درست میگید کلا توی کشورمون به این مورد اهمیت نمیدن... البته اصلاح میکنم هوش هیجانی فقط به معنی اجتماعی بودن نیست.البته اجتماعی بودن به اون معنی که ما تعریف میکنیم.عموم اجتماعی بودن رو به معنی کم رو نبودن میدونن.ولی به نظرم هوش اجتماعی شروعش اجتماعی بودنه ولی در ادامش باید یه فرد آموزش ببینه چطور روی رفتارش توی جامعه مدیریت کنه...با هر فرد چطور برخورد کنه و یاد بگیره رفتارش با همه یه جور نباشه و... هوش هیجانی یعنی مدیریت علایق و استعدادها و استفاده صحیحش توی جامعه...همونایی که تقریبا توی این پست توضیح داده شده و خیلی تعاریف دیگه... حالا که هنوز آموزش و بالابردن هوش هیجانی توی کشورمون نهادینه نشده وظیفه ما مادرانه که وارد عمل بشیم... یکی از مادرانی که فکر میکنم توی این زمینه هم در کارش و هم در خانواده موفق بوده مامان خودم هستنمی خوام تعریف بدم ولی خب واقعا هست و همه اطرافیانش اینو تایید میکنن فکر میکنم برای بالا بردن هوش هیجانی بچه هاش هم موفق بوده،نمیخوام بگم هوش هیجانیمون بالاست ولی فکر کنم بالاستاعتماد به نفسو دارید یادمه وقتی میرفتیم مدرسه مامانم اصلا براش مهم نبود چند میگیرم.حتی نمیدونست برنامه کلاسیمون چیه و کی امتحان داریم ولی همیشه روی رفتارمون زوم بود.ارتباطش با فامیل با اینکه شاغل بود و رفتن سفر به صورت دسته جمعی،تشویق کردنمون به حضور در فعالیتهای اجتماعی(هرچند کوچک،مثلا یادمه همیشه اجرای اولین برنامه شروع سال تحصیلی توی مدرسه با من بود)و وقتی بزرگتر شدیم توی فعالیتهای بزرگتر(مثل کارهای سیاسی و برنامه ریزی مراسم های برگزار شده توی خونه و ...)،تشویق کردنمون به کسب درآمد از همون کوچیکیو خیلی کارای دیگه که اینجا فرصت نمیشه بگم...هرچی دارم رو مدیون مادرم هستم.موفقیتم در کار و خانواده و همسر داری و مادرشوهرداریو ارتباط با دوستان رو مدیون مادرم هستمو البته اولش لطف خدا به خاطر دادن چنین نعمتی به من...اگر هم کم و کاستی توی رفتارم هست دیگه برمیگرده به یه سری چیزای ذاتی که توی هر آدمی هست ولی مامانم هیچی کم نذاشته برای همین سعی میکنم برای علی هم همین کارا رو بکنم.البته سعی میکنم
یه مامان
پاسخ
وای چه نظر خــــــــــــــــــــوب و قشنگی، به بــــــه بیست امتیاز اون جمله ی همون که قبلا گفتم خعلی باحال بود وضعیت الان مدارس رو نمیدونم ولی یادمه قدیما خیلی کارهای متفرقه توی مدارس انجام میدادیم از نمایش و سرود و کاغذ دیواری گرفته تا کارهای دیگه. همه رو هم خودمون انجام میدادیم به کمک دوستامون و به قول شما مامانمون کاری نداشت چطوری انجام میدیم اما الان میبینم که قشنگ بچه کاردستی رو میاره خونه و ماماش رو کچل میکنه که اینو برام درست کن فردا میخوام ببرم مدرسه! مامان ها تازه انگار رفتن پیش دبستانی و باید مهارت های کاردستی درست کردن رو یاد بگیرن و برای بچه هاشون کاردستی درست کنن تازه خود بچه هم میره دنبال کار خودش و نمیاد حداقل یه کم همکاری کنه!... همونطور که گفتید واقعا رفتار های مادرتون در رشد شخصیت شما بی تاثیر نبوده ها خدا حفظشون کنه و خیر بده بهشون انشاالله، واقعا مهارت های خوبی یادتون دادن مخصوصا مورد مادرشوهر داری
مامان علی خوشتیپ
28 بهمن 92 0:36
حالا که دوستان مثال زدن بذارید منم چندتا بزنم دوم راهنمایی بودم خواستن دختر شایسته رو معرفی کننیادمه موقع اعلام همه روشون به من بود که اسم منو بگنبعد یهو اسم یکی دیگه رو گفتند.اونم دوستم بود و معدلش چند صدم از من کمتر بود.ولی خیلی آروم سر به زیر بود.من خیلی سرکلاس حرف میزدمولی اون دوستم توی هیچکدوم از فعالیتهای فرهنگی و هنری مدرسه شرکت نمیکرد.من تقریبا توی همشون بود.یادمه هرسال روزنامه دیواریم اول میشد تا اینکه آخرش استانی برنده شدم و من و هم گروهیامو بردن اردوی سه شهر ... الان اون دوستم ارشد و فکر کنم دکتراشو تو زبا انگلیسی گرفته...ولی فقط همین...نه شغل خاصی نه ازدواج و... میخوام بگم معیار سنجش بچه ها توی مدارس غلطه...نمی خوام بگم من بهتر از دوستم بودم ولی کاش به جای انتخاب نفر برتر کمی به تربیت اجتماعی بچه ها هم توجه میکردن که اون دوستم با اون هوشش الان حتی نتونه از عهده ی انتخاب همسر هم بربیاد ---------------------- دو سال بود که رفته بودم سر کار.یه پسره فکر کنم دوسالی از من بزرگتر بود اوردن و همکارم کردن...از اون شاگرد اولا.تو درس حسابداری سخته معلدت 19 بشه...تا دکترا هم درجریان هستم معدلش 19 شده...درسا رو حفظ بود ولی توی کااااراگر من نبودم با کتک بیرونش کرده بودناصلا مدیریت زمان و کار و ...کلا هیچی بلد نبود...ارتباطات ضعیف.پسر خیلی خوب و مهربون و مودبی بود ولی توی کار هیچی نمیدونست.من که یه دختر بودم و عموما حضورم توی جامعه کمترش بود و محدودیتهای خاص خودمو داشتم مجبور بودم خرابکاریاشو درست کنم(دلم براش میسوخت)البته الان دیگه پیشمون نیست و گهگاهی فقط میاد سر میزنه...ولی تا اونجایی که شنیدم دانشجوهاش هم ازش ناراضیندیگه حساب کنید این شده استاد مملکت...بهشم میگن دکتر...نمیشناسیدش دیگه پس غیبت هم نشد
یه مامان
پاسخ
خیلی مثالهای ملموسی بود. ممنون در عوض شما الان مامانِ شایسته، همسر شایسته، همکار شایسته، و کلی چیزِ خوبِ شایسته ی دیگه هستید. در مورد اون آقا هم، خیلی گناه داشتندها، البته ان شاءالله خدا بهشون کمک کنه که بتونن از پس مسئولیت هاشون خوب بربیان، آخه شغل برا آقایون خیلی اهمیت داره. در مورد این آقا رو نمیدونم، ولی واقعا خیلی از مشکلاتِ آقا پسرا توی شغل و خانواده شون بر می گرده به رفتار مادرانشون، و البته دخترخانما هم همینطور، ولی چون پسرها قراره سرپرست بشن، تاثیرگزاریشون توی جامعه بیشتره. من مادری رو سراغ دارم که به خاطر اینکه پوست دست پسرش خراب نشه توی نوجوانی حاضر نبوده پسرش رو بفرسته دنبال کارهای فنی ای که خیلی بهش علاقه داشته. خدا بهمون یه توان مضاعف بده که بتونیم از پس مسئولیت های مادریمون خوب بربیایم، چون مادری کردن فقط شکم بچه رو سیر کردن و نیازهای مادی اون رو برطرف کردن نیست، باید به غذای روحشون هم توجه کنیم. البته خوشحال میشیم مثالهایی از رفتار مادر بزرگوارتون بشنویم و از اون توی تجربه ی موفق مامانها استفاده کنیم تا همه بخونیم و یاد بگیریم
مامان علی خوشتیپ
28 بهمن 92 0:38
باید در مورد این مسائل بحث بشه...با چندتا نظر نمیشهولی خداییش مادرانی که اینجا رو میخونند خیلی بهتون مدیونند...جدی وبی سراغ ندارم اینجوری جامع و بی نقص باشه...شدیدا خدا قوتمنتظر ادامش هستیم.ممنون از مطلب مفیدتون
یه مامان
پاسخ
ممنون از وقتی که صرف کردید و این نظرات با ارزش و خوب و پربار رو برامون نوشتید. و از لطفتون نسبت به مدرسه ی خودتون هم سپاسگزاریم. ما همیشه سعی می کنیم توی انتخاب مطالب برای مدرسه خیلی دقت کنیم و هر مطلبی رو منتشر نکنیم و مطالب متنوع و کاربردی رو هم استفاده کنیم و الان خیلی خیلی خوشحالیم که نظر شما در مورد مطالب این هست. کلی انرژی گرفتیم
✿مامان علی خوشتیپ✿
28 بهمن 92 12:18
ممنونم.باور کنید اینارو نگفتم که بگم من اینجوریم اونجوریم(نظراتمو که الان خوندم میگم نکنه یه وقت چنین برداشتی بشه)فقط منظورم این بود چقدر میتونه پرورش این جنبه از شخصیت آدما توی موفقیتهای آیندشون تاثیر بذاره... درست میگید تربیت پسرا توی این زمینه سخت تره و مسئولیت مادرانشون سنگین تر.متاسفانه فرصت نمیشه نمونه هایی رو که من و بابای علی براش به کار بردیم رو توی وبش مثال بزنم.انشاالله توی فرصتهای بعدی همینجا براتون مینویسم.چون واقعا تاثیر مثبتشو دیدیم...و اینم بگم گاهی هم اشتباهاتی کردیما! درمورد مامانم هم چشم مینویسم.البته نمیدونم همشون به هوش اجتماعی ربط داره یا نه؟ ولی خاطرات شیرینیه که دوست دارم درموردشون بنویسم چیزهایی که درمورد مدرستون نوشتم از صمیم قلب گفتم.واقعا گردوندن مدرستون...نه ببخشید مدرسمونکار سختیه...باز هم خدا قوت (چقدر هم غلط املایی داشتم)
یه مامان
پاسخ
ما هم از شما ممنونیم به خاطر لطفتون و دلگرمی و انرژی ای که بهمون میدید. ما هم تمام اون حرف ها رو از صمیم قلب گفتیم و خوشحالیم از بابت آشنایی با مامان های مدرسه که واقعا از هر کدوم از مامانهای عزیزِ مدرسه داریم چیزهای خوبی یاد می گیریم و توی این مدرسمون، واقعا جایگاه معلم و شاگردی مطرح نیست، چون همه هم چیزی یاد می گیریم و هم یاد میدیم و به قول شعار مدرسه : «توی این مدرسه همگی هم معلم هستیم و هم شاگرد!». ما شدیدا منتظر شنیدن خاطرات خودتون و مامان گرامیتون هستیم
مامان پریسا
28 بهمن 92 14:50
اول یه خسته نباشید به مامان علی و دوم برای شما و پاسخ هاتون. من هم کاملا با نظر ایشون موافقم. خصوصا در مورد صحبت هاشون در مورد مدرسه.
یه مامان
پاسخ
ما هم به شما خسته نباشید می گیم... و ممنونیم از لطفتون یعنی واقعا شما مامانهای عزیز باعث دلگرمیِ ما هستیدها! همین که نظرات چند تا پست قبل براتون اهمیت داشته و اینقدر دقیق اونا رو مطالعه کردید، از اهمیت دادن و ارزش گذاشتنتون برا مدرسه ی خودتون حکایت می کنه ، ممنووووووووووونیم مامان مهربون و مامانهایی که بودنتون گرمای مدرسه رو دوصدچندان کرده
مامان شاران
28 بهمن 92 15:58
ممنون پست آموزنده ای بود از اینکه آموختنی هست دوست دارم بیشتر یادبگیرم چون فکرمیکردم ذاتی باشه
یه مامان
پاسخ
خواهش میشه... ان شاءالله هستیم با این موضوع در خدمتتون
یک عدد مامان
2 اسفند 92 0:20
عجب پست خوبی و عجـــــب نظرات داغ و مفیدی واقعا خوندن پست یه لطفی داره و خوندن نظرات و پاسخهای شما یه لــــــطف دیگه من هر چی میخواستم بگم قبلا مامانا گفتن پس فقط همینو بگم که شدیدا منتظر قسمت بعدی هستم
یه مامان
پاسخ
این نظرات اونقدر قابلیت دارند که حقشون برا خودشون یه پست باشند. اینقدر که دوستان نکته های قشنگی رو اشاره می کنند.