درک کودکان و نوجوانان از مفاهیم دینی؛ (تربیت توحیدی)
حالا تا حدودی به درک کودکان از خدا پی بردیم، وظیفه ی ما اینه که با رفتار و عمل و نوع تربیتمون اونها رو خدایی بار بیاریم ؛ در این قسمت نمونه ای از آموزه هامون رو که ممکنه روزانه بسیار استفاده داشته باشیم با هم می بینیم و تاثیری که نوع رفتار و گفتار ما تا آینده ی کودکمون می تونه داشته رو بررسی می کنیم.
مراقب گفتارمون و عملمون باشیم، چرا که نه تنها آینده و آخرت خودمون، بلکه عاقبت کودکمون هم به کوچکترین کار ما گره خورده...
انسان در هر راهی که قدم می گذارد ابتدا باید هدف خود را پیمودن این راه مشخص کند تا با در نظرگرفتن هدف ، بتواند مسیر صحیح خود را انتخاب نماید. مهمترین راهی که انسان در پیش روی دارد ، راه زندگی دنیوی است. برای پیمودن صحیح و سعادتمندانه ی جاده ی زندگی باید ابتدا هدف از زندگی را دریابیم تا بعد بتوانیم مسیر صحیحی که ما را به آن هوف می رساند انتخاب کنیم. پرواضح است که هدف از زندگی ، رسیدن به لقای مهر خدای متعال و اتصاف به صفات اوست.
تربیت فرزند ، یعنی قرار دادن کودک در مسیری که او را به هدف از زندگی خود نزدیک تر کند. پس تربیت واقعی، تربیتی است که الهام گرفته از معارف توحیدی و راهگشای حرکت انسان به سوی خداوند متعال باشد.
متاسفانه برخی از والدین بدون توجه به این اصل مهم، فرزندان خود را در معرض الگوهای تربیتی غربی قرار می دهند و بدون توجه به این مساله که تربیت غربی تربیتی غیرتوجیدی و دنیامجور است، فرزندان و عزیزان خود را در دام دنیاپرستی و دنیادوستی می اندازند تا روزبه روز از حداوند دورتر شده و دست خود را از کمالات معنوی تهی تر می بیند.
همه ی والدین دوست دارند فرزندانی مودب داشته باشند، فرزندانی که از بدی ها دور بوده و مزین به محاسن اخلاقی باشند. حال ببینیم چگونه فرزندانمان را به سوی خوبی ها سوق داده و از بدی ها دور کنیم.
عده ای به کودک خود می گویند:
فرزندم! مراقب باش کار بدی انجام ندهی تا از چشم مردم نیفتی!
فرزندم! در زندگی مودب باش تا مردم تو را دوست داشته باشند!
اما در مقابل عده ای دیگر چنین می گویند:
فرزندم! مراقب باش کار بدی انجام ندهی تا از خدا دور نشوی!
فرزندم! در زندگی مودب باش تا خداوند تو را دوست داشته باشد!
گفتار دسته ی اول در حقیقت الهام گرفته از تربیت غیرتوحیدی است که انگیزه ی کودک شما را برای خوب بودن، امور دنیایی می داند. در حالیکه گفتار دسته ی دوم الهام گرفته از تربیت دینی و توحیدی است که انگیزه یکودک شما را برای خوب بودن و دری از بدی ها، جلب رضایت الهی می داند.
شاید برخی بپرسند، بالاخره چه تفاوتی کرد؟! در هر دو نوع تربیت ، فرزند ما به سوی خوبی ها رفته و از بدی ها فاصله می گیرد!
تفاوت این دو نوع تربیت
الف- معیاد غیرتوحیدی: وقتی به فرزند خود می گوییم: «مودب باش تا مردم تو را دوست داشته باشند» در واقع به فرزندمان می آموزیم که ملاک خوبی ها تحسین و تقبیح مردم است. اگر مردم از کاری خوششان آمد، آن کار خوب است، و اگر بدشان آمد آن کار بد است. حال اگر همین مردم به برخی از فضایل اخلاقی پشت کردند، فرزند ما هم به آن پشت خواهد کرد و اگر برخی از رذایل اخلاقی را پسندیده دانستند، فرزند ما هم آن را پسندیده خواهد دانست.
چند نکته:
1- اگر فرزند ما با این الگوی تربیتی رشد کرده باشد، تا وقتی نماز می خواند تا دیگران تحسینش کنند. اما اگر در فضایی قرار گرفت که نماز را به تمسخر گرفتند ، اولین کاری که انجام می دهد ، ترک نماز است. در این الگوی تربیتی فرزند ما تا وقتی حجاب خود را مراعات می کند که دیگران آن را کار خوبی بدانند، اما اگر نگاه آنها به حجاب ، نگاهی غیرمنطقی باشد، در اینصورت فرزند ما هم حجاب خود را کنار خواهد گذاشت.
2- در این الگوی تربیتی اخلاق به صورت ملی نسبی خواهد بود. یعنی تا وقتی پایبند اخلاق هستیم که به نحوی نفع ما در آن باشد و تا وقتی از زشتی ها دوری می کنیم که در آن راه متضرر شویم؛ اما زمانی که نفع خود را در بداخلاقی و زیان خود را در خوش اخلاقی دیدیم ،دیگر پایبند اصول اخلاقی نخواهیم بود. بی جهت نیست که می بینیم سیاستمداران غربی از یک طرف دم از اخلاق و حقوق انسان ها می زنند و از طرفی دیگر با قیافه ی حق به جانب هر جنایتی را مرتکب می شوند.
3- منظور ما از این الگوی تربیتی آن نیست که صرف این دو کلمه موجب بروز چنین صدماتی شود؛ بلکه منظور این است که تربیتی که مبانی آن غیرالهی باشد انسان را در این راه قرار می دهد. والدینی که الگوی تربیتی آنها غیردینی باشد، در حقیقت روح رفتارهای آنها نماد دنیاطلبی است هرچند که خود در ظاهر اهل نماز و عبادت باشند.
ب- معیار توحیدی: وقتی به فرزند خود می گوییم : «مودب باش تا خدا دوستت داشته باشد» در این صورت ملاک خوبیها و بدیها را رضایت و غضب خداوند متعال معرفی کرده ایم. بنابراین اگر خداوند کاری را دوست داشته باشد، آن کار شایسته ی انجام دادن است و اگر کاری را پسندیده نداند، آن کار شایسته ی ترک کردن است. اگر بتوانیم چنین ملاک ارزشمندی را به فرزندمان هدیه کنیم، در واقع ارزشمندترین گنج های دنیا را در احتیارش قرار داده ایم.
چند نکته:
1- اگر فرزند ما با این الگوی تربیتی ، رشد کرده باشد، به هر قیمتی که شده دین خود را حفظ می کند و حاضر نمی شود به خاطر مردم و خوش آمد آنها ذره ای از اصول اخلاقی کناره گیری کند. چنین فرزندی حاضر است از مال و آبروی خود هم مایه بگذارد، اما خود را آلوده به بدیها و زشتیها نبیند. او در واقع تنها هدفش جلب رضای الهی است و اگر همه ی مردم جامعه در سراشیبی سقوط و تباهی قرار گیرند و به آن اقتخار کنند، خود را به کناری می کشد و حاضر نمی شود سرسوزنی از راه نورانی الهی منحرف شود.
2- در این الگوی تربیتی ، اصول کلی اخلاق نه تنها نسبی نیست بلکه مطلق و بدون تغییر خواهد بود. بدین معنا که فرزند شما عدالت را خوب می داند حتی در حق دشمن خود، و ظلم را به دیگران ناپسند می داند، هرچند که در رویارویی با دشمنش باشد. صداقت در نیت و گفتار ، از دیگر اصول این الگوی تربیتی است تا جاییکه حاضر است حرف راست را بر زبان جاری کند هرچند که خود در این راه متضرر شود.
3- منظور ما از این الگوی تربیتی آن نیست که صِرف به کار بردن نام خدا در کلماتمان ، موجب قرار گرفتن فرزند در این جاده ی نورانی شود؛ بلکه منظور ما این است که تربیتی که بر مبنای الهی باشد انسان را در این راه قرار می دهد. والدینی که الگوی تربیتی آنها بر مبنای هدف از خلقت باشد ، در حقیقت روح تمامی رفتارهای آنها نماد الهی دارد و این کلمات را از عمق وجود خود بر زبان جاری می سازند.
منبع: کتاب آیین شکوفایی-ص 10