اهمیت مطالعه رشد و تکامل درک دینی؛ پله ی هشتم
به طور اتفاقی خاطرات یک خانمی که از یکی از فرقه های ضاله برگشته و به اسلام مشرف شده بودند رو می خوندم. ایشون توی خاطرات خودشون بیان می داشتند :
«به ما مي گفتند، مي توانيد تا 15 سالگي تحري حقيقت داشته باشيد. بعد از آن مي توانيد راه خود را پيدا و برويد هر ديني كه مي خواهيد انتخاب كنيد. اما اين شعار يك دروغ بزرگ بود چون ما از 2-3 سالگي تحت تعليمات شديد قرار مي گرفتيم و الآن هم همين طور است. در مهدكودك مخصوصی، تعليمات حساب شده اي روي بچه ها دارند، خصوصاً در زمينه اسلام ستيزي. آنها سعي مي كنند تا جايي كه ممكن است، بچه ها را از تعاليم اسلام و مسلمانان دور كنند، فاصله ايجاد كنند. به همين دليل است كه بچه هاي ما وقتي بزرگ مي شوند نفرت عجيبي نسبت به اسلام و مسلمانان دارند. آنها بذر نفرت را در قلب پاك بچه ها مي كارند و قطعاً بچه ها برداشتي غير از آنچه آنها هدفشان است، نمي توانند از اسلام و مسلمانان داشته باشند. آنها تا وقتي به 15 سالگي برسند، دنباله رو پدر و مادر خود هستند و آنها را الگوي خود قرار مي دهند و چون چنين آموزه هايي دارند، مسلّماً نمي توانند به تحرّي حقيقت برسند. »
از این متن برداشت من این بود که سنین نوجوانی سنین برداشت کودکان از آموزه هایی است که تا قبل از اون توی دلشون کاشته شده، چرا ما از فرصت ها استفاده نکنیم و بذر محبت به دین رو توی دل بچه هامون نکاریم. متاسفانه نه تنها بعضی از ما به این نکته توجه نداریم و سعی در جهت علاقمند کردن کودک به دین رو نداریم، بلکه با آموزه های غلط خودمون اونها رو دین گریز هم می کنیم...
با این مجموعه همراه ما باشید و مراحل درک دینی کودکان رو بفهمیم و آموزش زودهنگام و دیرهنگام رو کنار بگذاریم. در این قسمت ، درک دینی کودکان از 13 سالگی به بعد رو می بینیم...
ه) دوره ی دوم تفکر مذهبی شخصی (13 سالگی به بعد)
این مرحله آخرین دوره ای است که تفکر به صورت فرصیه ای و قیاسی و بدون ممانعت عناصر عینی انجام می گیرد. در این حال تفکر به شکل سمبولیک یا انتزاعی میسر می گردد و تلاش هایی صورت می گیرد تا فرضیه ها خارج از حوزه ی تجارب وضع گردیده و با استفاده از دلیل ، قبول یا رد شوند. نوجوان می تواند با یک تئوری آغاز کند و به واقعیت ها که حوزه ی تفکر او را بطور قابل ملاحظه ای گسترش می دهد، بازگشت نماید.
در این دوره تفاوت بارزی در کیفیت تفکر نوجوانان کم سن و سالتر با افراد بالغتر که به این نحوه تفکر سالها خو کرده اند، وجود دارد. با وجود این آنان نیز از همان ویژگی رهایی از محدودیت های عینی برخوردار می باشند. در نتیجه در مورد ترس موسی دلیل عمومی مطروحه آن است که موسی در احساس گناه با سایر مردم شریک است و لذا از نگاه کردن به خدا شرمگین می باشد: «خدا مقدس است و دنیا گناهکار».
در زمینه واقعه ی شکافته شدن دریا بوضوح تقسیمی بین توضیحات طبیعی و فوق طبیعی و گاهی ترکیبی از این دو را می توان در نزد کودکان دریافت. نمونه ای که این واقعه را طبیعی می انگارد: «این ثابت شده است که در زمانی مخصوص دریا تقسیم می شود و در این حال دریا خیلی کم عمق است. آنها هم درست همان موقع آنجا رفتند. خدا کاری با آب انجام نداد ، ولی این مساله را می دانست و آنها را درست همان موقع به آنجا راهنمایی کرد.» نمونه ای که فوق طبیعی آن را مطرح می کنند: «یک راه عبور بالا آمد و آنجا قرار گرفت. خدا این کار را انجام داد.»
پرسیده شد : «چگونه؟»
پاسخ داد: «اگر خدا چیزها را خلق می کند پس می توان آنطور که می خواهد آنها را خلق کند.»
و یک اختلاط طبیعی و فوق طبیعی بودن واقعه را در ارائه تئوری باد ، توسط پری می توان دریافت که آن را نیروی خدا می دانست و بیان داشت: «خدا فقط آن را فرستاد و نیروهایی را برای نگاه داشتن آب منتقل کرد ؛ مثل جاذبه ی زمینی، نیروی دیگری هم قرار داد تا آب را به جای اول خود برگرداند.» در نظر آنان این نوع وقایع با توجه به قدرت فوق العاده ی خداوند و خالقیت او ساده به نظر می رسد.
نکته ای که در این دوره حائز اهمیت است ، تاخیر رشد تفکر دینی در ورد به دوره ی تفکر انتزاعی نسبت به سایر زمینه هاست . بر اساس این تحقیقات ، ورود به این دوره در سیر تفکر دینی بین سنین عقلی 13 تا 14 صورت می گیرد، حال آنکه پژوهش های پیاژه در یافته های کودکان از دنیای فیزیکی نشان می دهد که این مساله بسیار زودتر پیش می آید.
این تاخیر در رشد ، می تواند نشانگر دو عامل مرتبط با هم در رشد دینی باشد:
1) اینکه تفکر دینی تابع و وابسته ی به آن است که پیش از فهم زبان دینی ، تجربه های کودکان غنی شود و لذا چنین تاخیر زمانی ضروری به نظر می رسد تا در طی آن دانسته های کافی زندگی جهت ایحاد حس قیاس و استعاره نسبت به داستان های مذهبی حاصل شود.
2) در تاخیر ورود به سطح عملیات انتزاعی ، ممکن است به سبب اختلال فکری کودک در زمینه ی مسایل دینی باشد که در نتیجه ی آموزش ضعیف یا بی موقع پدید آمده است. اطلاعات پیش از موقع و فراتر از درک کودک ، او را برای مدتی طولانی در گونه های عینی تفکر متوقف می سازد، زیرا که او نمی تواند کار دیگری انجام دهد، همانگونه که در دروس دیگر کودکانی که مفاهیم را بسیار مشکل می یابند، مایل هستند تا تفکر خود را بسیار سریع متبلور سازند. آنها برای مدت طولانی با شکل های خام و نامناسب تفکر، قانع خواهند بود.