مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

اهمیت مطالعه رشد و تکامل درک دینی؛ پله ی هشتم

1392/6/2 6:46
نویسنده : یه مامان
3,530 بازدید
اشتراک گذاری

به طور اتفاقی خاطرات یک خانمی که از یکی از فرقه های ضاله برگشته و به اسلام مشرف شده بودند رو می خوندم. ایشون توی خاطرات خودشون بیان می داشتند :

«به ما مي گفتند، مي توانيد تا 15 سالگي تحري حقيقت داشته باشيد. بعد از آن مي توانيد راه خود را پيدا و برويد هر ديني كه مي خواهيد انتخاب كنيد. اما اين شعار يك دروغ بزرگ بود چون ما از 2-3 سالگي تحت تعليمات شديد قرار مي گرفتيم و الآن هم همين طور است. در مهدكودك مخصوصی، تعليمات حساب شده اي روي بچه ها دارند، خصوصاً در زمينه اسلام ستيزي. آنها سعي مي كنند تا جايي كه ممكن است، بچه ها را از تعاليم اسلام و مسلمانان دور كنند، فاصله ايجاد كنند. به همين دليل است كه بچه هاي ما وقتي بزرگ مي شوند نفرت عجيبي نسبت به اسلام و مسلمانان دارند. آنها بذر نفرت را در قلب پاك بچه ها مي كارند و قطعاً بچه ها برداشتي غير از آنچه آنها هدفشان است، نمي توانند از اسلام و مسلمانان داشته باشند. آنها تا وقتي به 15 سالگي برسند، دنباله رو پدر و مادر خود هستند و آنها را الگوي خود قرار مي دهند و چون چنين آموزه هايي دارند، مسلّماً نمي توانند به تحرّي حقيقت برسند. »

از این متن برداشت من این بود که سنین نوجوانی سنین برداشت کودکان از آموزه هایی است که تا قبل از اون توی دلشون کاشته شده، چرا ما از فرصت ها استفاده نکنیم و بذر محبت به دین رو توی دل بچه هامون نکاریم. متاسفانه نه تنها بعضی از ما به این نکته توجه نداریم و سعی در جهت علاقمند کردن کودک به دین رو نداریم، بلکه با آموزه های غلط خودمون اونها رو دین گریز هم می کنیم...

با این مجموعه همراه ما باشید و مراحل درک دینی کودکان رو بفهمیم و آموزش زودهنگام و دیرهنگام رو کنار بگذاریم. در این قسمت ، درک دینی کودکان از 13 سالگی به بعد رو می بینیم...

ه) دوره ی دوم تفکر مذهبی شخصی (13 سالگی به بعد)

این مرحله آخرین دوره ای است که تفکر به صورت فرصیه ای و قیاسی و بدون ممانعت عناصر عینی انجام می گیرد. در این حال تفکر به شکل سمبولیک یا انتزاعی میسر می گردد و تلاش هایی صورت می گیرد تا فرضیه ها خارج از حوزه ی تجارب وضع گردیده و با استفاده از دلیل ، قبول یا رد شوند. نوجوان می تواند با یک تئوری آغاز کند و به واقعیت ها که حوزه ی تفکر او را بطور قابل ملاحظه ای گسترش می دهد، بازگشت نماید.

در این دوره تفاوت بارزی در کیفیت تفکر نوجوانان کم سن و سالتر با افراد بالغتر که به این نحوه تفکر سالها خو کرده اند، وجود دارد. با وجود این آنان نیز از همان ویژگی رهایی از محدودیت های عینی برخوردار می باشند. در نتیجه در مورد ترس موسی دلیل عمومی مطروحه آن است که موسی در احساس گناه با سایر مردم شریک است و لذا از نگاه کردن به خدا شرمگین می باشد: «خدا مقدس است و دنیا گناهکار».

در زمینه واقعه ی شکافته شدن دریا بوضوح تقسیمی بین توضیحات طبیعی و فوق طبیعی و گاهی ترکیبی از این دو را می توان در نزد کودکان دریافت. نمونه ای که این واقعه را طبیعی می انگارد: «این ثابت شده است که در زمانی مخصوص دریا تقسیم می شود و در این حال دریا خیلی کم عمق است. آنها هم درست همان موقع آنجا رفتند. خدا کاری با آب انجام نداد ، ولی این مساله را می دانست و آنها را درست همان موقع به آنجا راهنمایی کرد.» نمونه ای که فوق طبیعی آن را مطرح می کنند: «یک راه عبور بالا آمد و آنجا قرار گرفت. خدا این کار را انجام داد.»

پرسیده شد : «چگونه؟»

پاسخ داد: «اگر خدا چیزها را خلق می کند پس می توان آنطور که می خواهد آنها را خلق کند.»

و یک اختلاط طبیعی و فوق طبیعی بودن واقعه را در ارائه تئوری باد ، توسط پری می توان دریافت که آن را نیروی خدا می دانست و بیان داشت: «خدا فقط آن را فرستاد و نیروهایی را برای نگاه داشتن آب منتقل کرد ؛ مثل جاذبه ی زمینی، نیروی دیگری هم قرار داد تا آب را به جای اول خود برگرداند.» در نظر آنان این نوع وقایع با توجه به قدرت فوق العاده ی خداوند و خالقیت او ساده به نظر می رسد.

نکته ای که در این دوره حائز اهمیت است ، تاخیر رشد تفکر دینی در ورد به دوره ی تفکر انتزاعی نسبت به سایر زمینه هاست . بر اساس این تحقیقات ، ورود به این دوره در سیر تفکر دینی بین سنین عقلی 13 تا 14 صورت می گیرد، حال آنکه پژوهش های پیاژه در یافته های کودکان از دنیای فیزیکی نشان می دهد که این مساله بسیار زودتر پیش می آید.

این تاخیر در رشد ، می تواند نشانگر دو عامل مرتبط با هم در رشد دینی باشد:

1)      اینکه تفکر دینی تابع و وابسته ی به آن است که پیش از فهم زبان دینی ، تجربه های کودکان غنی شود و لذا چنین تاخیر زمانی ضروری به نظر می رسد تا در طی آن دانسته های کافی زندگی جهت ایحاد حس قیاس و استعاره نسبت به داستان های مذهبی حاصل شود.

2)      در تاخیر ورود به سطح عملیات انتزاعی ، ممکن است به سبب اختلال فکری کودک در زمینه ی مسایل دینی باشد که در نتیجه ی آموزش ضعیف یا بی موقع پدید آمده است. اطلاعات پیش از موقع و فراتر از درک کودک ، او را برای مدتی طولانی در گونه های عینی تفکر متوقف می سازد، زیرا که او نمی تواند کار دیگری انجام دهد، همانگونه که در دروس دیگر کودکانی که مفاهیم را بسیار مشکل می یابند، مایل هستند تا تفکر خود را بسیار سریع متبلور سازند. آنها برای مدت طولانی با شکل های خام و نامناسب تفکر، قانع خواهند بود.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان پریسا
2 شهریور 92 8:46
سلام و خسته نباشید.
بعد از خوندن قسمت اول پست خیلی ناراحت شدم . اخه حس کردم کلا دین اسلام از همون ابتدا تا به الان که سالها میگذره هنوز هم نسبت به بقیه ی دین ها مظلوم تره...
متاسفانه این روزها کلی کانال ها و شبکه های عجیب و غریب به وجود اومده که خیلی جدی بعضی ادیان و فرقه ها رو ترویج میکنن ولی در مورد اسلام....

ما هم به عنوان والدین نسل آینده وظیفه داریم حداقل به طریق شایسته ایی این کار رو برای بچه هامون انجام بدیم...
خوب چرا صبر کنیم تا بچه بزرگ بشه تا سن 14- 15 سالگی بعد تازه تصمیم بگیره که کدوم راه درسته؟

ایشالله همه ی مادر و پدر ها در این راه موفق باشن.


سلام مامان مهربون وسلامت باشید
همینطوره که فرمودید! ان شاءالله در ادامه ی این مجموعه سعی براین داریم که درک کودکان از مسایل مختلف دینی رو با هم مرور کنیم تا اندک کمکی باشه به والدین در این مسیر پرپیچ و خم.
واقعا باید تمام حواسمون به رفتارهاو عادات خودمون هم باشه، چرا که بچه ها ضبط های قوی ای هستند که تمام کارهای ما رو زیرنظر دارند.
مامان شبنم
2 شهریور 92 12:04
سلام

جالب بود .... واقعا رفتار پدر و مادر مهمه ... چون بچه ها هر قدر هم در اجتماع و تحت تاثیر دیگران باشن باز هم الگوی اصلیشون پدر و مادرشونه ... البته در مورد تربیت اسلامی الان چند مورد شنیدم مدارس قرانی هم هستن اطلاع چندانی ندارم ولی به نظرم بیشتر به اسلام و قران اهمیت میدن ....
ولی بازم پدر و مادر خوبه که اطلاعاتشون رو بالا ببرن تا بتونن توی اون لحظه ای که لازمه بچه ها رو از مفاهیم اسلامی سیراب کنن ... مثلا بابای من همیشه داستانای اماما رو برای ما تعریف میکرد یا کتابشو برامون می اورد چون من بابام معلم پرورشیه یه کمد پر پوستر و مقوا و سرود و همه چی ... خلاصه که هروقت ما یه چیزی می خواستیم بابام یا با پوسترش توضیح میداد یا داستانشو میگفت یا شعرشو می اورد خیلی کیف میداد معلم پرورشی مدرسه مون هم که نگو


سلام مامان مهربون
کاملا با نظرتون موافقیم...
چه جالب! دست پدر بزرگوارتون درد نکنه با روشهای قشنگش برای یادگیری. در واقع برای شما هم مدرسه ، خانه ی دومتون بوده و هم خانه مدرسه ی دومتون
مامان علی خوشتیپ
3 شهریور 92 14:53
مطلب بسیار مفیدی بود.من دیروز خوندم ولی چون تمرکز نداشتم نتونستم متوجه بشم آخراشوعادت هم ندارم تا چیزی رو نفهمیدم نظر بذارم
الان مورد دو که ذکر شده خیلی بیشتر توی جامعه ما اپیدمی شده(آموزشهای زودهنگام)که من به عینه دیدم باعث اسلام گریزی خیلی از نوجونها و جونها شده...
مثلا توی آشنایان یه بچه چهارساله هست وقتی باهاش حرف میزنیم انگار یه علامه جلوتههمه تشویق و تمجیدش میکنن ...بچه تا کمی میخواد برقصه(که به نظرم این یکی از مقتضاهای سنشه...ما اسمشو میذاریم رقص ،بچه ها دوست دارند توی این سن با هر آهنگی درجه وورجه کنند)بهش میگن نکن این کارو...گناهه...کار آدمهای بده...این آهنگو گوش نده...فق کافیه مادر و پدر نباشند..باید ببینید این بچه چه رقصی میکنهپس معلومه درک درستی از این موضوع نداشته و یه جورایی میترسه...
این یه مثال کوچیک بود...
امیدوارم با روش درست و آگاهانه اسلام رو به فرزندانمون بشناسونیم...

با این توضیحتون خوشحالیم که با دقت به مطالب نگاه می کنید و نقطه نظرات خودتون رو کامل و با نکته سنجی برامون بیان می کنید.
بله، متاسفانه همینطوره! دو گروهی که باعث دین گریزی بچه ها میشن، یکی والدین و بزرگترایی هستند که بچه هاشون رو از دین و مذهب دور نگه می دارن و اونقدر که سرمایه گزاری روی پیشرفت اجتماعی و درسی فرزندانشون دارند، توی باخدا کردن بچه ها توجهی ندارند و گروهی که شما به اون اشاره کردید و فکر می کنند که هرچی که الان می دونن باید همه رو به سرعت به بچه ها آموزش بدن و هیچ تفکری پشت آموزشهاشون نیست...
اینجاست که باید از خدا کمک بخواهیم ، چون مساله تربیت ، بالاخص تربیت دینی خیلی قضیه ی حساس و مهمیه و فقط با عنایت پروردگار متعال به سرانجام میرسه.
برای همه ی مامان ها آرزوی موفقیت داریم
مامان علی خوشتیپ
3 شهریور 92 15:00
ادامه نظرم:

توی پستهای قبلیتون گفته بودم...ما میتونیم با بردن بچه ها توی مراسم مذهبی و جذاب کردن اون مراسمها براشون ،زمینه فکریشون رو برای قبول اسلام و تعلیماتش آماده کنیم...

مثلا بردن بچه ها به احیا و روضه (حالا حتما لزومی نداره توی مراسم باشند،میتونن برن بازی کنن ولی خاطره خوبی از مراسم مذهبی داشته باشند...گفته بودم ما مراسم روضه داریم توی ماه محرم و ایام فاطمیه...باورتون نمیشه خیلی از فامیل میگند بچه هامون به زور مارو به روضه میارند...

یا همین ختم قرآنهای وبلاگی...سال گذشته که برگزار کردم یادمه چندتا از دوستان 13الی 20ساله اولین بار بود قرآن رو ختم میکردند و خیلی از این رح استقبال کردند...جوری که امسال به اصرار اونا مجدد ختم برگزار شد ولی متاسفانه با تمسخر و ایرادگیری خیلیا مواجه شدم که ...هیچکس از دید همین فرهنگ سازی به این مساله نگاه نکرد...




اتفاقا بهترین روش برای علاقمند کردن فرزندان به دین همین قرار دادن اونها توی محیطهای مذهبی و به جا گذاشتن خاطره ی خوب از اون محیطه...

استاد بزرگواری می فرمودند که وقتی بچه هاتون رو به روضه و یا مسجد می برید هرچی که مورد علاقه اش هست رو براش فراهم کنید و کاری کنید که بهش خوش بگذره؛ همین که صدای قرآن و اذکار به گوشش می رسه و با سرگرمیها و خوراکی های مورد علاقه اش سرگرمه روی ضمیر ناخودآگاهش کار کردید و توی وجودش علاقه رو کاشتید و این یکی از راه های ابتدایی و اولیه ی آشنا کردن بچه ها با دین هستش. با ادامه ی این مجموعه همراه ما باشید، بیشتر به این موضوع پرداخته خواهد شد.

براتون آرزوی موفقیت و توفیق روزافزون داریم، ان شاءالله نتیجه ی زحمات و دغدغه هاتون رو روی گل پسرتون می بینید . برای علی آقا هم آرزوی عاقبت بخیری داریم

مامان علی خوشتیپ
3 شهریور 92 15:02
همونطور که مامان شبنم جون گفتند ،خوندن زندگی ائمه و پیامبران میتونه زمینه سازی کنه...البته اگه یادتونه خودتون به من برای داستان عاشورا تذکر دادید که به زبان کودکانه باشه تا برداشت غلطی از تفکر و شجاعت امامان و...نشه...
مصداق حرف شما کتابهای دکتر شریعتی هست که باید در سن خاصی مطالعه بشه وگرنه ممکنه نتیجه معکوس داشته باشه(روحشون شاد...)


به قول بزرگواری دکتر شریعتی را نه دوستانش شناختند و نه دشمنانش.
در مورد داستان ها هم، متاسفانه شاهد بوده ایم مامان هایی که برای کودکان کوچیکشون داستان های حزن انگیز کودکان کربلا و ائمه رو تعریف کرده اند و احساس می کردند که توی اون موقع چقدر دارند اطلاعات مذهبی فرزندشون رو بالا می برند و از اینکه کودکشون گریه می کرده و احساس بدی بهش دست می داده، خوشحال هم بوده اند.
متاسفانه بسیاری از ما توی رفتار با کوچکترها و حتی بزرگترهامون مراعات نمی کنیم و این رو در نظر نمی گیریم که هر دوره ی سنی یه ظرفیتی داره و باید طبق همون پیش بریم تا بهترین نتیجه رو بگیریم.
ان شاءالله خدا به هممون کمک کنه
مامان علی خوشتیپ
3 شهریور 92 15:07
راستی دستور کتلت با اجازتون ثبت شد...ممنون


ما از شما ممنونیم به خاطر لطفتون
مامان یاسمن و محمد پارسا
3 شهریور 92 19:07
عزیزم ممنون از مطالب جالبتون قصه بلال راهم براتون گذاشتم امیدوارم به دستتون رسیده باشه هر طور صلاح می دونید عزیزم عمل کنید


سلام مامان عزیز
ممنون از لطفتون و وقتی که میذارید. ان شاالله باز هم از قصه های شما در مدرسه استفاده خواهیم کرد.
مامان مجتبی
4 شهریور 92 12:58
سلام مامان خوب ممنون که همچین وبی گذاشتید.


سلام مامان مهربون
خواهش می کنیم. خوشحالیم که جمعمون روز به روز با حضور مامان های مسئولیت پذیر گرم تر میشه
مریم (مامان روشا)
5 شهریور 92 13:24
الهی من بگردم آخه این چه عکسی توروخدا ....پستونک با چادر نماز
وای کلی ضعف کردم


مریم (مامان روشا)
5 شهریور 92 13:41
منم با بقیه موافقم....البته الان تو جامعه ایی زندگی میکنیم که رفتارهای متناقض بعضی آدمهای به اصطلاح مذهبی باعث سردرگمی جوونها شده ،مثلا چرا اینا میگن دروغ بده ولی خودشون دروغ میگن(نمیخوام زیاد بازش کنم این مثال رو زدم )
امیدوارم ما بزرگترها بتونیم با رفتارهای خوب خودمون الگوی خوبی هم برای فرزندانمون باشیم


امام علی (علیه السلام) هم سخنی با این مضمون دارند که: حق رو با آدمها نسنجید آدمها رو با حق بسنجید...
ان شاءالله...