مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

اهمیت مطالعه رشد و تکامل درک دینی؛ پله ی دوم

1392/3/27 8:28
نویسنده : یه مامان
4,314 بازدید
اشتراک گذاری

در قسمت قبل (اهمیت مطالعه رشد و تکامل درک دینی؛ پله ی اول) به بررسی تحقیقات پیاژه در مورد رشد درک دینی در کودکان پرداختیم، در این قسمت نظریه ی هارمز را در این باره خواهیم دید.

با ما همراه باشید...

ب) نظریه ی هارمز

محققی که پیش از گلدمن به وضوح دوره های مختلف رشد دینی را روشن نموده است، هارمز می باشد. وی از آنجا که احساس می کرد، محتوای عقلانی دین در تجربه ی دینی دخالت کمی داشته باشد ، یک سری روش های غیر کلامی را جهت بررسی دین از دیدگاه کودکان بررسی نموده است. وی تعداد زیادی از کودکان 3 ساله تا نوجوان تازه بالغ را انتخاب کرد و از آنها خواست خدا یا برترین موجودی را که فکر می کنند وجود دارد تصور کنند و سپس به آنها گفت تا آنچه را در مخیله ی خود دارند ، بر روی صفحه ی کاغذ نقاشی نمایند، آنگاه از آنان خواست تا نظریه های خود را در این زمینه در پشت نقاشی بنویسند. خردسالانی که نقاشی و نوشتن نمی دانستند نیز مطالب خود را به معلمان بیان می داشتند و آنها این نظریه های را مکتوب نمودند. در گروه سنی 3 تا 6 سال و نیز 7 تا 12 سال هر کدام 800 نقاشی و از گروه سنی 12 سال به بالا 4000 نقاشی مورد ارزیابی قرار گرفت.

پس از تحلیلی که هارمز از این نتایج به عمل آورد، سه دوره را در رشد دینی کودکان مشحص نمود:

دوره ی اول) دوره ی دینی داستان های پریان (3 تا 6 سال)

دوره ی دوم) دوره ی واقعی (7 تا 12 سال)

دوره ی سوم) دوره ی فردی (12 سال به بعد)

کودکان در دوره ی نخست همگونی بیشتری نسبت به سایر دوره ها نشان می دهند. آنها خدا را به عنوان یک پادشاه و به عنوان پدر همه ی کودکان تصور می نمایند که در یک خانه بر روی ابرها و یا ساخته شده از ابر یا ابری به شکل حیوان شناور در آسمان که بالای آن نام خدا نوشته شده است ، زندگی می کند. تمامی این تصاویر در زبان داستان های پریان و تجارب خیالی قابل تفسیر می باشند. خدا در همان دسته موجودات افسانه ای غول پیکر قرار دارد، تنها با این تفاوت که او عظیم تر و بزرگ تر است و کودکان ترس بیشتری از او دارند.

در دوره ی واقعی تصاویر نشان دهنده ی ثبات احساسی بیشتر در این دوره است و کودک در توصیفات خود واقع نگری بیشتری از خود نشان می دهد. در این مرحله سمبل ها پدیدار می گردند و خدا به عنوان یک پدر ، حتی در کنار فرشته ها و موجودات مقدس در یک هیات پوشیده و سری نمایش داده نمی شود، بلکه با ترکیب یک انسان در زندگی واقعی تصویر می گردد. در این دوره کودک تصورات ابتدایی را رد می کند و بر حسب پدیدارهای طبیعی به توضیح آنان می پردازد.

کودکان در دوره ی فردی دگرگونی وسیعی در تفاسیر خود در جهت توجه به هیات خالقیت و در عین حال مخفی خدا نشان می دهند . آنان در این دوران از دین و مذهب عناصری را برمی گزینند که نیازها و انگیزه های او را ارضا کنند.

بر این اساس هارمز در آموزش دینی پیشنهاد می کند که آموزش دینی خردسالان باید با کوششی بسیار معقول در جهت درک مفهوم خدا همراه باشد. استفاده از نظریه های عقلانی و آموزشی باید به تاخیر افتد ، زیرا رشد دینی کودک سرعتی بس کندتر از رشد او در زمینه های تجربیش دارد. لذا می توان از این اظهارنظر هارمز حدس زد که وی تجارب دینی را در مرحله ی بعد وابسته به رشد درک او از بسیاری مفاهیم دیگر می داند.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مریم (مامان روشا)
29 خرداد 92 15:10
وای چه جالب...روشا تازگیا خیلی از خدا سوال میکنه...میگه خدا کجاست! چرا ما نمیبینیمش! چرا خدا مارو میبینه ولی ما نمیتونیم ...یا میگه من خدارو خیلی دوست دارم ....تکه کلامش هم خدارو شکره...یعنی اگه یه چیز خوشحالش کنه سریع میگه خداروشکر


ممنون که تجربه ی خودتون و دختر گلتون رو برامون نوشتید. امیدواریم مثل همیشه ما رو در این مبحث همراهی کنید
مامان پریسا
3 تیر 92 20:21
مطلب خوبی بود. منتظر ادامش میمونم.


از همراهی شما بی نهایت سپاسگزاریم