مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

تربیت دینی 14؛ انتقال مفاهیم دینی با استفاده از بُعد عقلانی (قسمت اول)

1390/11/23 7:07
نویسنده : یه مامان
3,367 بازدید
اشتراک گذاری

 

در قسمت های قبل ابعاد محتلف وجودی انسان را که باید به عنوان مربی در انتقال مفاهیم دینی بشناسیم با هم آموختیم، در این قسمت به شیوه های انتقال مفاهیم دینی به کودکان با استفاده از بُعد عقلانی و تفکر می پردازیم و اهمیت آن را مورد بررسی قرار می دهیم.

با ما در ادامه مطلب همراه باشید...

 

گاهی یک آگاهی و یا یک سلسله آگاهی های مرتب و حساب شده ، در انسان تحولات عجیبی را ایجاد کرده و او را به سمت دین داری سوق می دهد . ما برای اینکه بتوانیم فرزندان خود را دیندار بزرگ کنیم ، باید تفکر منطقی را به آنها آموزش دهیم . بچه ی ما باید تفاوت استدلال منطقی و سخن عاقلانه را با سخن سطحی، عوامانه و غیر منطقی درک کند . البته درک بچه در یک حد است . و ما نیز در خانه و مدرسه باید به اندازه ی فهم او این کار را انجام دهیم .

در چهارده سالگی وظیفه ی پدر و مادر و مدرسه نسبت به تربیت کودک تمام شده است . بعد از آن دوران تمرین است و باید آن چیزهایی را که یاد گرفته ، درست اجرا کند . گاهی فرد دیپلم گرفته اما تفاوت بین سوال غلط و درست را نمی داند . این یکی از علامت های عدم برخورداری از تفکر منطقی است . هرکسی می خواهد سوال کند ابتدا باید آن را بررسی کند .

تا چند وقت پیش برخی از افراد غربزده ، نَفسِ سوال را تبلیغ می کردند . البته سوال حُسن بوده و نصف علم است . یک پرسشگرِ خوب نیمی از راه علم را طی کرده است . چون فهمیده که چگونه باید سوال کند و سوال خوب چیست . اگر شما استاد باشید ، می توانید از سوال های دانشجویان تشخیص دهید که کدامیک از آنها در آینده رشد علمی خواهند داشت . برخی از سوال ها از روی شتابزدگی است . گروهی نیز از روی مخالفت است . برخی سوال ها از روی سطحی نگری وعدم تفکر است .

علامه طباطبایی می فرماید که من سعی می کردم تا آنجا که امکان دارد سوالات خود را از کسی نپرسم . برای اینکه فکر کنم و ببینم که خودم به جواب آنها می رسم یا خیر. آن فعالیتی که انسان انجام می دهد تا به پاسخ سوالات خود برسد ، بسیار ارزشمند تر از پاسخی است که از یک عالم دریافت می کند . با این کار خودِ انسان تولید کننده ی علم خواهد شد. اگر مدام سوال بپرسید ، در واقع جمع آوری کننده ی علم خواهید بود.

سوال به عنوان یک شاخص برای تفکر منطقی است . تفکر منطقی به معنای توضیح برای پرورش عقلانی فرزندان در جهت درک دین است . اگر شیوه های پرسش گری خوب را یاد ندهیم ، نمی توانیم توقع داشته باشیم که بچه های ما دیندار شده و مفاهیم دینی را بپذیرند . مفاهیم دینی خیلی اوقات وابسته به اطلاعات نیست . بلکه وابسته به تفکر  است . قرآن مجید ما را به تفکر توصیه می کند نه به دانایی. قرآن می فرماید که در خلقت آسمان ها و زمین تفکر می کنند . بعد از تفکر به این نتیجه می رسند که نمی شود تو این ها را بیهوده آفریده باشی .

این یک سوال عمیق است .  کسی که می خواهد دیندار شده و آن را بفهمد ، باید از نظر تفکر منطقی و قدرت عقلی قوی باشد . دین ما عوامانه و سطحی نیست . بنابراین برای درک دین عمیق ، انسان باید عقل خود را پرورش دهد .

مثلا یک نفر می گوید : «من یک سگی دارم که مرتب آن را شستشو داده و واکسن های آن را زده ام . او هیچ میکروبی ندارد . چرا اسلام می گوید که نگهداری سگ مشکل داشته و نجس است.» آیا این سوال از روی بی فکری است؟

این سوال از روی بی فکری نیست. بلکه این پرسشگر، منطق سوال را بلد نیست . آیا اگر گفته شده نگهداری سگ به شدت مکروه است به دلیل انگل هایی است که در بدن سگ است ؟ در واقع ارتباطی بین تزریق واکسن و نجس بودن سگ وجود ندارد .

در یکی از کشورهای خارجی، فردی پرسید انگل هایی که در گوشت گاو است بیشتر از انگل هایی است که در گوشت خوک است . چرا اسلام گوشت گاو را حلال کرده و گوشت خوک را حرام کرده است ؟ به ایشان گفتند : آیا این حرمت و حلیت باید براساس انگل تعیین شود ؟ گفت پس علت آن چیست ؟ باید اینجا سوال را منطقی تر کنیم . می توان اینگونه پرسید که چرا گوشت خوک حرام شده در حالی که برخی از گوشت های دیگر حلال هستند ؟ یا می توان به صورت منطقی تر پرسید که اصلاً چرا گوشت خوک حرام است ؟ این سوال کلی و درست است . خوردن گوشت ها در روح انسان آثار ژنتیک دارند . چیزهایی که ما می خوریم یک سری صفات ژنتیک به ما منتقل می کند . پیامبر اکرم (ص) در جایی فرمودند که خوردن گوشت گوسفند صفت مهربانی را به انسان منتقل می کند . خوردن گوشت خوک نیز صفاتی را به انسان منتقل می کند که با انگل نمی توان مقایسه کرد. شخصی که مطالعاتی در این زمینه داشتند گفتند که حتی خوردن گیاهان نیز صفات ژنتیکی خاصی را به افراد منتقل می کند . اسلام چقدر دین دقیقی است که این صفات را بررسی می کند . یعنی با بود و نبود انگل در گوشت خوک و یا واکسینه کردن سگ نمی توانیم قطعیت پیدا کنیم که حکم اسلام غلط است .

اگر شما نمی خواهید منطق اسلام را بپذیرید و تنها می خواهید از علم تجربی استفاده کنید ، می توانید صبر کنید تا علم تجربی این مسائل را برای شما ثابت کند . اما اگر ابعاد دیگر عقل شما هم کار می کند و می توانید به کسی که دانش بیشتری در یک شاخه ی علم دارد اعتماد کنید ؛ این متخصص به شما می گوید که نگهداری سگ در خانه از نظر ژنتیک صفاتی را در بچه ی شما ایجاد می کند . به حرف او احترام می گذارید یا خیر؟ اگر یک دکتر جامعه شناس به شما گفت که در روان شناسی اجتماعی ، ما بررسی کرده و دیده ایم که وجود سگ در خانه در روابط خانواده و مناسبات اجتماعی اثر منفی می گذارد به حرف او احترام می گذارید یا خیر؟ حتی از حرف تمام این دکترها بالاتر ، سخن خدا است که آگاهی های عمیق تری را به پیامبران خود داده است . پس ما باید منطقی برخورد کنیم .

یک زمانی است که ما نمی خواهیم حرف دین را بپذیریم؛گاهی علاقه ها ی ما موجب می شوند ، حرف منطقی را نپذیریم ؛علاقه ها ، میزان حافظه ی ما را مشخص می کنند . اگر ما چیزی را دوست نداشته باشیم حتی  در حافظه ی خود نگاه نمی داریم . علاقه بر فهمیدن یک مطلب تأثیر دارد . بعضی از مطالب را همه می فهمند . اما فهمیدن برخی از مطالب به علاقه ی ما بستگی دارد . علاقه ، موضوع تفکر را برای ما تعیین می کند .

خیلی اوقات ما حاضر نیستیم درخصوص زندگی بعد از مرگ تفکر کنیم . چون آن را دوست نداریم . البته اگر تفکر کنیم عمر ما طولانی تر هم می شود. با این کار آرامش گرفته و حزن از دل ما می رود . در روایت داریم که تفکر در خصوص مرگ ، غم را از دل انسان زایل می کند . علاقه های ما نه تنها موضوع تفکر را تعیین می کنند ، بلکه مقدار آن را نیز مشخص می کنند . مثلاً یک نفر بر روی یک معامله فکر می کند . در مسیر این تفکر به یک نتیجه ای می رسد . به این نتیجه علاقمند می شود . چون فردی است خود شیفته و در مورد تشویق خود ، دچار تعجیل شده است و... در نتیجه تفکر خود را ادامه نداده و در همان نتیجه باقی می ماند . اگر تفکر خود را ادامه می داد در همان نتیجه ی عجولانه متوقف نمی شد . بنابراین مقدار تفکر ما را، علاقه ی ما تعیین می کند .

حتی علاقه ایجاد استدلال می کند که ما اصطلاحاً به آن توجیه می گوییم . علاقه موجب می شود که تمام عیوب را در کسی که دوست ندارید ببینید و تمام حُسن ها را در کسی که به او علاقه دارید ببینید . در نتیجه توازن ذهنی شما به هم می ریزد . انسان باید در مورد مشکلات وزن کشی کند . اینکه نبود خانواده ی منسجم چه وزنی دارد و برخی مشکلات ترافیکی در خیابان چه اهمیتی دارد . عاقل کسی است که  فرق خوب و بد را بفهمد . عاقل کسی است که ببیند بین دو کار بد ، کدام بدتر است . و همینطور بین دو کار خوب ، کدام خوب تر است .

علاقه قدرت توزین عقلانی را از بین می برد . برخی از افراد یک خبری را از ماهواره ها می شنوند و به سرعت قبول می کنند ، در حالی که می دانند آنها دشمن بوده و حتی به مردم خودشان هم دروغ می گویند، ولی بخاطر علاقه از همه ی اینها صرف نظر می کنند و بدون دلیل حرف این افراد را قبول می کنند .

افراد با امیرالمومنین (ع) مواجه می شدند و می گفتند که خدا او را بکشد چقدر می فهمد . یک نفر بر سر امیرالمومنین (ع) داد زد و گفت : چرا من هر سوالی می کنم شما زود جواب می دهید ؟ حضرت فرمودند که پیامبر همه چیز را به من یاد داده و من آموخته ام . همانطور که اگر شما بخواهید اسم خود را بگویید نیاز به فکر ندارد . سوال های شما هم برای من نیاز به فکر ندارد .

در روایتی داریم که هر گناهی انجام دهید ، بخشی از عقل شما برداشته می شود که دیگر باز نمی گردد . بنابراین گرایش ها و حب و بُغض های ما بر تفکر عقلانی ما تأثیر می گذارد . البته ما هیچگاه نمی توانیم قلب خود را از حب و بغض خالی کنیم . نباید فکر کنیم که محبت ما باید از بین برود تا عقل ما کار کند. اما اگر محبت بی جا داشته باشیم ، عقل مخدوش  می شود . محبت بجا باعث باروری عقل می شود . پیامبر اکرم (ص) می فرمایند : اگر اهل بیت من را دوست داشته باشید ، عقل شما بارور می شود .  خدا به شما حکمت داده و خود شما تولید علم می کنید .

لحظه ی بی انصافی انسان ، لحظه ی پنهانی است . اگر انسان دقت کند می تواند درک کند که کجا نامردی کرده است . خدا در روز قیامت این لحظه ها را به انسان نشان می دهد .

در قسمت آینده به بیان راه کارهایی برای ایجاد حس تفکر و تعقل در فرزندان اشاره خواهیم کرد. پس در قسمت آینده هم با ما همراه باشید...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان پریسا
23 بهمن 90 15:18
خسته نباشید چیز هایی رو خوندم که تا حالا بیشترشونو نشنیده ونه خونده بودم . بسیار خوب بود. اگر میتونستیم همیشه کارهامون رو با تفکر انجام بدیم. خیلی از مشکلات و خیلی از داوری های بیجا برطرف میشد.

سلامت باشید مامان عزیز
خوشحالیم که این مطلب مورد توجه شما قرار گرفته و امیدواریم که مثل همیشه ما رو در این مجموعه همراهی کنید
یک عدد مامان
24 بهمن 90 11:49
انقدر که قشنگ و زیبا و کامل و ساده برامون توضیح دادین که جای هیچ حرفی نمیمونه !


این جمله تون رو خییییییییییییییییلی دوس داشتم "گاهی علاقه ها ی ما موجب می شوند ، حرف منطقی را نپذیریم..."


سلام مامان عزیز
ممنون از لطفتون
مریم(مامان روشا)
24 بهمن 90 16:42
وای ممنون چه موضوع جالبی رو شروع کردین


خواهش می کنیم، خوشحالیم که این موضوع برای همه ی مامان ها جالب بوده
مامان علي خوشتيپ
28 بهمن 90 22:26
نمي دونم نظراتم براي اين پست اومده يا نه؟البته همونجور كه گفتم اگه صلاح ميدونيد تاييد كنيد ولي ميخوام بدونم اومده؟
اگه ميشه يه جورايي راهنماييم هم كنيد.ممنون


بله مامان عزیز
نظراتتون اومده و خیلی از خوندنشون متاثر و متاسف شدیم.
پیشنهاد می کنیم تا اونجایی که امکان داره تا وقتی که سن علی آقا به حدی نرسیده که تحت تاثیر این پرسشگری ها قرار بگیره، اون رو از از این محیط دور نگه دارید و بیشتر ارتباط اون رو افرادی برقرار کنید که پایه ی دینی قوی تری دارن (افرادی مثل برادر بزرگوارتون).
ان شاالله در آینده راهکارهایی جهت رشد عقلانی بچه ها در پرسشگری را بیان خواهیم کرد که امیدواریم براتون مفید باشن.
مامان علي خوشتيپ
29 بهمن 90 21:01
باهاتون موافقم.ولي ميترسم علي هم جزو اون دسته از جونهايي بشه كه قشرهايي مثل برادرم براشون جذاب نيستن.الانم تعدادشون تو جامعمون كم نيست.اون دختري رو كه براتون مثال زدم دختر ساده و مهربون و دل صافي بود ولي از وقتي به دانشگاه تهران رفته بود اين عقايد و افكار روش تاثير گذاشته بود.
نمي دونم چرا اين حس ترس بهم دست داد.شايد چون نتونستم جواب اون دختر رو بدم.يا شايد چون حس ميكنم خودم هم هنوز در اين زمينه ضعف دارم و نياز به راهنمايي دارم.تنها كاري كه الان دارم انجام ميدم دعاس.همش از خدا ميخوام بچه يا بچه هامو عاقب به خير كنه


همونطور که می دونید تنها دل صاف و ساده کافی نیست و حتی شاید همین ساده بودن اون دختر خانوم باعث شده که توی دانشگاه با کسانی دوستی کنه که اینطور شخصیتش رو تحت تاثیر قرار بدن. چیزی که خیلی مهمه زیربناهای شخصیتی فرزند شماست که باید در همین سنین کودکی بهشون توجه کنید. مثلا شما باید علی رو در محیط هایی مثل مسجد مخصوصا مساجدی که به بچه ها اهمیت و بهای بیشتری میدن قرار بدید و با زیرکی و فراستی که به خرج میدید این جذابیت ها رو در وجودش نهادینه کنید.
این باعث میشه که وقتی علی آقا بزرگ شد و به دانشگاه هم رفت بیشتر جذب کسانی که هم تیپ و هم عقیده ی خودش هستن بشه و مهم تر از همه ی اینها همون دعای شما و توکلتون به خدای متعال هست چون دعای مادر در حق فرزند خیلی باارزشه و قطعا خدا سمیع الدعا ست...
از قدیم گفتن از شما حرکت و از خدا برکت، شما تلاشتون رو بکنید ان شاالله خدای مهربون همیشه کمک و یار شما و خانواده ی عزیزتون خواهد بود