مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

روابط طبیعی کودک و والدین؛ (کودک شش ساله)

1390/8/1 15:15
نویسنده : یه مامان
4,394 بازدید
اشتراک گذاری

 

سال ششم زندگی کودک سالی است هیجانی و گفته های کودک معمولا ضد و نقیض می باشد.

 

بر عکس سال پنجم، سال ششم زندگی کودک زمانی است که او می خواهد همه او را دوست داشته باشند و همه چیز و بهترین چیز را برای خود می خواهد. معمولا کودک خود را با مادرش مقایسه می کند او فکر می کند چرا مادرش بیشتر از او پول دارد یا چرا مادر دیرتر از او می خوابد. گاهی کودک در این سن به توصیه های مادر بی اعتنائی و از دستورات او سرپیچی می کند.

سال ششم زندگی کودک سالی است هیجانی و گفته های کودک معمولا ضد و نقیض می باشد. کودک ممکن است به مادر خود بگوید: « مامان، من تو را بیشتر از همه چیز در دنیا دوست دارم». مادر از شنیدن این سخن کودک خوشحال خواهد شد و پیش خود خواهد گفت که او حقیقتا من را دوست دارد. در موقع دیگر کودک به مادرش می گوید:« من تو را دوست ندارم و از تو بیزارم». مادر در حالت یاس و ناامیدی پیش خود خواهد گفت که مگر من چه کرده ام که کودکم چنین می گوید؟

در حقیقت هیچ یک از گفته های کودک بر مبنای قضاوت حقیقی نیست، زیرا گفته های او از هیجان منشا گرفته است و واکنش هیجانی او متوجه فردی  خواهد بود که به او نزدیک تر است؛ یعنی مادر خود! اگر همه چیز بر طبق میل کودک باشد او مادرش را دوست دارد و اگر بر خلاف میل کودک باشد مادر بد خواهد بود.

کودک در این سن وقتی که خسته می شود یا چیزی را بر خلاف میل خود می بیند از تمکین نسبت به مادرش خودداری خواهد کرد. در شش ماه یا یک سال قبل ( در سن پنج سالگی) گفته های مادر برای کودک مانند قانون بوده و به آن عمل می کرده است ولی اکنون از مادرش تمکین نمی کند؛ اگر مادرش به او بگوید که کاری را انجام بدهد، کودک می رود که انجام بدهد ولی برمی گردد و به مادر خود می گوید که آن کار را انجام ندادم، در حالی که می داند انجام داده است، یعنی رفتار کودک در این سن در جهت تمکین نکردن است و کودک در این سن به خود جرات می دهد که به مادر خود بگوید که آن کار را انجام ندهده ام در حالی که انجام داده است.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان ماهان عشق ماشین
1 آبان 90 16:32
با این اوضاع از نظری که تو پست 5 سالگی دادم پشیمون شدم


مامان پریسا
1 آبان 90 17:22
سلام خسته نباشید . ممنونم که بهمون سر زدید. انشاا... که از نظر خداوند نیز مادرانی شایسته باشیم.
این پست هم جالب بود. یعنی بچه به این سرعت تغییر موضع داد!!!!

سلام مامان مهربون
سلامت باشید...
ان شاءالله...

مریم(مامان روشا)
1 آبان 90 17:24
ممنونم راست میگن که با بچه با زبون خودشون و با سیاست رفتار کنید! ولی قبول کنید که برای سرو کله زدن با بچه ها یه صبر زیاد و یه آرامش خاطر و وقت تموم نشدنی لازمه اونم بچه های این دوره



هر چی سختی بیشتر اجر و ثوابش هم بیشتر، (مجبوریم از این زاویه نیگا کنیم دیگه...)
مامان علی خوشتیپ
2 آبان 90 12:04
آخ جووووووووون 6 سالگی
الهی قربون علی بشم که همیشه به حرفام گوش میکنه.هیچ وقت سرپیچی نمیکنه.مگر اینکه فراموش بکنه.
ولی مقایسه میکنه.هر روز صبح تا مهدشون با هم مسابقه میدیدم و همیشه دوست داره اون برنده بشه.
تو بقیه چیزاهم درسته خودشو با من مقایسه میکنه حتی قدشو
ولی خوشبختانه تا حالا نگفته دوسم نداره.همیشه میگه مامان عاشقتم ،دیونتم
قبلا هم گفتم اگه با بچه هامون مثل یه دوتا دوست باشیم میتونیم خیلی نظریه ها رو تغییر بدیم
ممنون از مطلبتون
راستی خیلیییییی ممنوووووووون که منو جزو مامانای فعال گذاشتید
خیلی ذوق کردم.انگیزمو بالا رفت
اصلا مطالب وبتون جوریه که به آدم انگیزه میده فعال باشه

خیلی خوبه که علی کوچولو با مامانش یار و غمخواره و امیدواریم که همه ی بچه ها قدر ماماشون (و بالعکس) رو بدونن و از کنار هم بودن لذت ببرن.

راستی خواهش می کنیم. امیدواریم که توی آسمون ها هم اسمتون بعنوان مامان نمونه حک بشه.

یک عدد مامان
2 آبان 90 12:39
اول بذارین ازتون تشکر کنم
یه تشکر ویژه به خاطر اینکه منت گذاشتین و به وبلاگ قند و عسل اومدین ... میسی
یه تشکر ویژه تر به خاطر اینکه منو جزء مامانای فعال انتخاب کردین(آیکون یه عالمه خجالت کشیدن)(آیکون ذوق کردن)(آیکون انرژی گرفتن برای فعالیت بیشتر) میسی ...
یه تشکر خیلی ویژه تر به خاطر اینکه مطلبتون واسه بچه های شش ساله اس .... میسی

حالا بریم سراغ ِ خوندن ِ این پست ...

خب ! این عکسی که گذاشتین میدونین داستانش چیه؟این دختر کوچولو میدونین کیه ؟
بابای ِ این دختر ِ کوچولو کارگر ساختمونی هستن و چون کشی نیست از این دختر نگهداری کنه مجبوره اونو با خودش ببره سر ِ کار ... کسی نیست این دختر رو نگه داره واسه همین این دختر هر جا باباش بره دنبالش میره و همپای ِ باباش کار میکنه اینو گفتم که مامانا و کسانی که این مطلب رو میخونن واسه این جور بچه ها دعا کنن و قدر زندگیای ِ خودشون رو بیشتر بدونن.

درباره بچه های شش ساله هم مطلبتون رو خوندم . در مورد قند و عسل ما که تا حدودی این موارد صحت داشت . روی رفتار وحرفای ِ من بیشتر دقت و توجه میکنن تا باباشون ...


با این همه تشکر ما رو واقعا خجالت زده کردین .

راستی داستان این دختر بچه رو نمی دونستیم، ممنون که برامون تعریف کردین، واقعا متاسف شدیم. واقعا باید قدر در کنارِ بچه هامون بودن رو بدونیم، لحظه لحظه ی زندگی با نوگلانِ زندگیمون نعمتیه برا خودش...

برای شما و همه ی مامانای خوب آرزوی موفقیت می کنیم.
مریم(مامان روشا)
2 آبان 90 15:52
باتون موافقم ولی منظورم این بود که بچه های این دوره خیلی خوب همه چیزو میفهمن و اصلا" نمیشه گولشون زد حداقل در مورد روشا که اینطوریه و ما باید مثل آدم بزرگا باهاش رفتار کنیم البته که ما همیشه راضی هستیم و شاکر خدای مهربون


کــــــــــــــامـلا درسته!!