مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

امام علی (ع) و درمان اساسی طبیعت گرایی از دوران کودکی

1394/1/16 15:26
نویسنده : یه مامان
3,636 بازدید
اشتراک گذاری

درمان اساسی طبیعت گرایی بایستی از دوران کودکی که زمانِ مناسبِ آن است پی ریزی شود. امام علی(ع) درحدیثی  روش کار را برای ما بیان می فرمایند. می فرماید:«اَلوَلَدُ اَمِیرٌ سَبعَ سِنِینَ وَ عَبدٌ سَبعَ سِنِینَ وَ وَزِیرٌ سَبعَ سِنِینَ ثُمَّ خَلَّ سَبِیلُهُ»:”فرزند باید در ۷ سال اول زندگی فرمانده و ۷ سال دوم فرمانبر و ۷ سال سوم وزیر و مشاور دانست تا مستقل بار آید»...

* در ۷ سال اول، طبیعت و فطرت هر دو حالت جوانه دارند و کودک درحال تجربه ی جهانِ تازه ی پیرامون خود است. او باید همگام با طبیعت خود رشد کند و برای این کار می بایست به صورت امیر با او رفتار شود تا طبیعتش جان گرفته و جلوه نماید. امیر بودن طفل درخردسالی به این دلیل است که او در این سن و سال ضعیف است و اگر امیر به شمار نیاید، آینده جرئت ابراز وجود پیدا نمی کند و ترسِ از دیگران وی را چنان می هراساند که عقیده و درک خود را از دست می دهد و بی آن که به چیزی معتقد باشد آن را عمل می کند و با این کار عمل او از علم جدا شده، مقلّدی بی محتوا و پوچ و پوک خواهد شد؛ به نحوی که آن چه انجام می دهد به هیچ وجه آن را باور ندارد و آن چه را هم که باور دارد، چون می ترسد هرگز به عمل در نمی آورد. او درنهایت به خاطر همین ترس از خود بیگانه می شود!

بازگیری کودک از اعتیاد به طبیعت و الوهیتِ دیگران، اساساً به دوران کودکی برمی گردد. اگر اطرافیان از طفولیت کودک را هم چون امیر بزرگ بدارند، طبیعت در او قِوام یافته و نوشتار فطرت بر صحفه ی طبیعت او به خوبی آشکار می شود و با این کار او از خودش صاحب رأی، نظر، جهت، ارزش، صلابت، شجاعت و جسارت می شود. وقتی که در طفولیت بت قدرت مجازی برای کودک شکسته گردید، در بزرگی هنگام بروز فطرت، طبیعت او مرعوب هیچ کس و هیچ چیز دیگر نخواهد شد و زمینه ترس از خدا در دل او به وجود می اید.

روزی امام حسن (ع) بعد از فوت رسول خدا (ص) به مسجد آمد. ایشان ابوبکر را بر منبر جدّش صلی الله علیه و آله درحال خطبه دید. در حضور جمع بانک زد از منبر جدم پایین بیا! به علی(ع) گفتند این کار تو است و به فرزندت آموزش داده ای که چنین بگوید! علی(ع) قسم خوردکه این چنین نیست و گفت اهل مدینه می دانند که حسن گاهی به مسجد وارد می شد و جدّش در سجده بود. او از جماعت می گذشت وخود را به ایشان رسانده و برپشت حضرت سوار می شد؛ به نحوی که پیامبر در حال قیام دستی بر زانو و دستی بر پشت برای نگهداری او داشت.! یا گاهی که حسن به مسجد می آمد و پیامبر در حال خطبه بود، شما و اهل مدینه می دانند که حسن خود را به جدّش می رساند و از او بالا می رفت و برگردن او می نشست؛ در حالی که پاهای او برسینه ی پیامبر آویزان بود و برق خلخالش از انتهای مسجد دیده می شد!

حضرت با بیان چنین رویدادی می خواهد بگوید که دوره نفیِ ترس، طمع، وابستگی و وحشت از خلق به خوبی در باره حسن در دوران کودکی توسط جدش صورت گرفته که حالا می تواند در مقابل جمع این چنین از خودش رأی، نظر، جهت، ارزش، صلابت، شجاعت و جسارت داشته باشد!

درکودکی، احساس گرسنگی وتشنگی و نیاز به خواب و مانند آن ها و نیاز به آزادی و محبوبیت، جنبه طبیعت کودک را تشکیل می دهد. همان طورکه تغافل انسان در بر طرف کردن نیاز زیستی مثل خواب و خوراک، به بدن آسیب می رساند، طبیعت کودک هم اگر مراقبت نشود و نیازهای او برطرف نگردد، ‌درمعرض آسیب جدّی قرار خواهد گرفت.
اگر والدین طفل را در راستای خواسته هایش با درایت یاری کنند و شرایطی بوجود آورند که طبیعت او عزت و کمال و راحتی داشته باشد، فطرت او فعّال گردیده، از بستر طبیعت رشید و بالنده بیرون می آید و در آینده خود را در عالَمی بزرگتر از این عالم احساس می کند و خود را به هر چیز پست وکوچک نمی فروشد و بخش پروانه سازی او به کمال می رسد. اما هر چه کمتر به طبیعتِ او بها داده شود، رشد و نمو لازم را از دست داده و پژمرده می شود و علامت دادن آن کم رنگ تر خواهد گردید.

دراین دوره، هرچه ترس و وحشت از اطرافیان بیشتر باشد، بروز پدیده”استقلالیا “خود” در کودک به مانع برخورد می نماید. درست است که طبیعت برتری طلبی و الوهیت دارد، اما این مطلب در ۷ سال اول که ضعف و ناتوانی کودک در برابر بزرگترها محسوس و ملموس است، کمتر مجال بروز می یابد. در این دوره خطر شرک و الوهیت دیگران در او بیش از خطر الوهیت ادعایی خودش است! پس به اطرافیان کودک توصیه می شود که بگذارند کودک طلوع کند، فرمان دهد، خواسته داشته باشد و احساس کند که اطرافیان در فرمان اویند؛ با این کار، طبیعتِ او به سوی الوهیتِ دیگران حرکت نمی کند و فطرتش به سوی منصب حقیقی خود که رهبری طبیعت است به پیش می رود. واگذاری حق فرماندهی به کودک در ۷ سال اول، منجر به بروز و ظهور استعداد پاکی، زیبایی، صفا، دوری از بخل و حرص و غیره می شود و بروز این صفات در کودکی بیشتر از صفات مذموم است؛ صفاتی مانند رقابت،
دیگران، حسد، کبر، نیرنگ و مانند آن ها که مربوط به ۷ سال دوم است.

درهفت سال اول، زمینه حاکمیت فطرت بر طبیعت از طریق برآورده شدن معقول خواسته های کودک فراهم می شود. در این دوران، فطرت تمرین فرماندهی می کند و زمینه بروز و ظهور و استقامتش در برابر دیگران فراهم می گردد. آن چه از امام حسن (ع) در کودکی دیده شد، ابراز احساسات و مهر و علاقه به جدّ بزرگوارش بود. هنگامی که جدّ بزرگوار در سجود است، بدون هیچ بازدارنده ای خودش را روی او می اندازد! اگر حسن (ع) به خاطر مردم و اهمیت دادن به ابهت جمعیت و کثرت آن ها، از نزدیک شدن به جدِّ خود می ترسید و خجالت می کشید و خودداری می نمود، مقدمه ای بر شرک و مقدمه هایی بر عبودیت غیر خدا در آینده برای او می شد. اما حالا که حسن (ع) به کثرت جمعیت اهمیتی نداده، نشانه ی تربیت صحیح بر ردّ عبودیت غیرخدا را آشکار کرده است. اگر الان حسن (ع) به کسی که به او محبت کرده عشق می ورزد، شکر منعم است و شکر منعم توحید است و توحید از فطرت بر می خیزد. او امروز در کودکی محبت این منعم را درک می کند و شکر نعمت را این گونه عملی می کند تا در آینده به صورت بازگشت به خدا و عبودیت پروردگار متجلّی شود.

علت فزونی فساد و تباهی در جهان امروز این است که فساد و تباهی از نوع تخریب است و تخریب آسان می باشد. اما پاکی و طهارت، سازندگی است و سازندگی نیازمند همگنی سازه های بسیاری است که یکی ازآن ها مراقبت از طبیعتِ کودکی در هفت سال اول است. اگر در کودکی بازگیری از اعتیاد به الوهیت دیگران انجام نگیرد، طلوع فطرت پس از بلوغ جنسی بی اثر خواهد بود. اگر والدین بخواهند که کودک مسأله «لااله» را در کودکی تجربه کند، باید از همان ابتدا اعتیاد او به الوهیت دیگران را در او درمان کنند و راه آن امیر دانستن او در ۷ سال اول زندگی است.

اگر طفل از کودکی مورد هجومِ رفتارهای مختلف تربیتی اطرافیان قرار گیرد، در برابر این پیچیدگی های رفتاری و فرمان ضد و نقیض، به دنیایی از تضاد فرو می رود؛ به نحوی که جرأت نمی کند به احساسات خود جامه ی عمل بپوشد و در جوّ غلیظ و خشن پیرامون خود و والدین و در میان تند بادهای برخورد دیگران، جوانه های لطیف احساس او فرو می ریزند. از این رو سفارش می شود که در برابر تمایلات کودک در ۷ سال اول زندگی بردباری نشان دهند تا او فرصت ابراز علاقه و محبت و ابراز احساسات داشته باشد. اما باید توجه داشت که جوانه ی فطرت به بهای رشد و نمو طبیعت سوخته نشود و لازم است آن را از اموری که ضد فطرت است دور نگاه داشت. این سخن مولوی که می گوید:”زِ آب خُرد، ماهیْ خُرد خیزد” تشبیهی بجا و درست است. فضای لازم برای شناوری و پرورش شخصیت کودک به میزان تحمل اطرافیان بستگی دارد. کودکی که اطرافیان ناشکیبا داشته باشد، مانند ماهی در آب خُرد است و قانوناً شخصیت او کوچک می شود و اگر چنین شود، فرزند از همان کودکی روش عبور دادن خود از میان اطرافیان را به بهای از دست رفتن شخصیت خود کشف خواهد نمود.

در دوره خلافت علی علیه السلام چند کوزه عسل آورده بودند و به دست خزانه دار سپرده شده بود. حسین بن علی علیه السلام که درآن زمان تازه تشکیل خانواده داده بود، روزی میزبان مهمانی می شود و چون چیزی برای پذیرایی در دسترس ندارد و هنوز هم سهم خود را هم از عسل موجود در بیت المال دریافت نکرده، به خزانه دار مراجعه می کند تا از سهم خود علی الحساب مقداری دریافت نماید و خزانه دار هم می پذیرد. علی (ع) در بازدید ازخزانه، از خالی شدن کوزه عسل و ماجرا اطلاع پیدا می کند. حسین را احضار نموده و بازخواست می کند. حسین ماجرا را توضیح می دهد. علی (ع) برای تنبیه شلاقش را بالا می آورد. حسین او را به جعفر سوگند می دهد. علی (ع) همواره در برابر این سوگند انعطاف داشت. شلاق را پایین آورده و می گوید بابی انت و امی! چرا پیش از آن که دیگران سهم خود را دریافت کنند، تو دریافت کردی؟

حسین بن علی این نوع انضباط و سختگیریِ شدید در بندگیِ خدا را وقتی می تواند تحمّل کند که شخصیت او در کودکی از گنجایش لازم توسط جدّ و پدر برخوردار شده باشد. علی (ع) در دوران آموزش”لااله”، کودک را چنان آزاد گذاشته و میدان لازم برای رشد شخصیت در اختیار او گذاشته که در”الااللهمی تواند این چنین او را مورد بازخواست قرار دهد!

* پس از گذشت ۷ سال از امیری، دوره ی«عَبدٌ سَبعَ سِنِینَ» یا دوره ی هفت ساله ی دوم که دوره ی فرمانبری کودک است فرا می رسد. این دوره ملازم با آغاز انحصار طلبی ها و خودخواهی های کودک است. در این دوره، اطاعت کودک از بزرگتر هایی که خدا را فرادست خود می بینند، نوعی اطاعت از خداوند است. این دوره، زمینه یاری و بروز حکومت فطرت بر طبیعت است؛ هنگام آن است که طغیان کودک مهار و محدود شود تا فطرت برای حاکم شدن بر طبیعت دشواری زیادی نداشته باشد؛ فطرتی که در هفت سال اوّل از میان پوسته طبیعت سالم و قوی بیرون آمده است. دراین مرحله، فطرت در ابتدای راه است و تازه کار می باشد و مسیرش با تکیه بر دیگران و تقلید از مطیعان فطرت، موجب ایجاد فرصت بیشتر برای رشد بینش فطری و خوگرفتن طبیعتِ او به اطاعت از فطرت خواهد گردید. به عبارت دیگر، فطرت کودک در کنار فطرت دیگران و با یاری از نور آنان، راه را یافته و طبیعتش مطیع فطرت خواهد شد.

اساساً وقتی که طبیعتِ کودک، انواع لذایذ را در ۷ سال اول و در حدّ بالا تجربه کرد، فطرت در برابر آن لذایذ متوقف می شود و آن ها را کوچک می یابد و نوعی از فنا و زوال در آن ها می بیند. فطرت به چیزی کمتر از بقا و ابدیت قانع نمی شود و هر مقصد مادی را به دلیل فناپذیر بودن آن فاقد ارزش می بیند.؛ در این حال اگر به فطرت حکومت بر دل های جهانیان را هم بدهند قانع نمی شود.

توقف فطرت در برابر لذایذ، پایان مرحله ی طبیعت و آغاز ورود به یپله ی اندیشه است. همان گونه که در میزان الحراره، حرکت درجه ی حرارت از زیر صفر، بدون عبور ازصفر امکان پذیر نیست، مدت زمان توقف در پیله ی اندیشه هم ممکن است زیاد یا کم باشد و از آن گزیری نیست.

* ۱۴سالگی دوران جوانی و بلوغ فطرت است؛ دوره ای است که نوجوان شرایط اظهار نظرِ در مسایل را پیدا کرده است و زمان اجتهاد فطرت فرا رسیده و باید او را در مشورت ها به کار گرفت تا اراده و تصمیم گیری و رهبری محیطِ پیرامون خود را برای مدیریت های آینده تمرین کند. در این سنّ، مبانی اجتهاد و اظهار نظر در او رشد کرده و به دنبال شناخت راه است. دراین حالت اگر تقلید به نوجوان تحمیل شود، خطرناک است و مثل این می ماند که پس از پایان نه ماهگی بخواهند طفل را به توقف در رحم مادر ناگزیر کنند که این کار خطراتی برای مادر و جنین دارد! همان گونه که بیرون آوردن جنین در ۵ ماهگی درست نیست و ماندن وی پس از ۹ ماهگی در رحم خطرناک است، مراحل رشد نیز همین حالت را دارند؛ یعنی درست نیست فرزند پیش از ۱۴ سالگی به حال خود گذاشته شود و انتظار اطاعت بی چون چرا پس از ۱۴ سالگی نادرست است.

در این سنّ باید برای وی نوعی آزادی و احترام و تکریم شخصیت قایل شد تا بتواند در آن شرایط وزیر و طرف مشورت قرار گیرد و احساس مسئولیت در او بالنده شود. این دوره همانند امیر بودن پیش از ۷ سالگی است. با این تفاوت که وزیر برای پیشنهاد دادن و امیر برای فرمان دادن است. وزارت نوجوان در این دوران باید وزارت واقعیه باشد، درحالی که امارت طفل در پیش از ۷ سالگی، امارت ظاهریه بود. در این دوره هنگامی که جوان ۷ سال در وزارت ماند و تجربه ی کافی به دست آورد، اگر حرکات استقلال طلبانه از وی مشاهده کردید، زمان تشکیل خانواده برای او فرا رسیده است و باید مستقل گردد، زیرا در ۷ سال سوم فوران شباب و غریزه جنسی به منتهای رشد خود می رسد.

* بعد از ۷ سال سوم و از سن ۲۱ سالگی، گویی مَرکب کامل شده و اگر راکب لایق باشد آماده ی مسافرت های دور دست است. اگر در این حالت حیات دنیا را برای خود کافی نداند و برای کشف مطلبی بالاتر از حیات دنیا به تلاش و تکاپو پردازد و احساس کند که جز بندگی چیزی لایق و درخور او نیست و سلطنت ها در جنب بندگی خدا خرمهره و خزف در برابر گوهر گرانبها است، با این احساس او توانسته در میان کشش ها و کوشش های دیگران، راه خود را پیش برده، از طبیعت به فطرت رسیده باشد. در این حالت‌ جهاد فی سبیل الله در دیدگاه وی از زن و فرزند و پدر و مادر و شغل و مقام و مسکن، عزیزتر خواهد بود و همه ی امورِ دل از قبیل چشم، گوش، فهم، زبان، همت، آرزو و عشق، فعال شده و می توان از این به بعد بازدهی نابی از او انتظار داشت.

پس اگر قلب بخواهد به فعلیّت برسد، باید پدر ومادر و مربیان از طفولیت خطّ تربیتی صحیحی برای فرزند داشته باشند تا در آینده در تمامی مزایای طبیعی نوعی کوچکی و فنا و زوال بیابد. در این صورت است که همه چیز را می نگرد اما چیزی را برای دل که جایگاه گوهر گرانبها است، بر نمی گزیند زیرا تمام پیشنهادات طبیعت را برای قانع کردن فطرت کافی نمی‌داند! این جا پایان مرحله‌ی طبیعت و انتقال به فطرت است.

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان پارسا
17 فروردین 94 7:54
سلام به همه دوستای خوبم سال نو مبارک امیدوارم تعطیلات خوش گذشته باشه و سالی توام با سلامتی و موفقیت پیش روی همه باشه و امسال سال فرج آقامون باشه ممنون از انتخاب این مطلب من همیشه به این 7 سال اول و دوم و سوم فکر می کنم اما اینکه بدونی چه طور باید بچه تو 7 سال اول فرمانروا باشه و بتونی تشخیص بدی که چطور باید فرمانروایی بکنه که از حد اعتدال و تربیت درست و اصولی هم خارج نشه کار واقعا سخت و تشخیص دشواریه و من خیلی جاها احساس می کنم الان نمی دونم باید چه واکنشی داشته باشم اگه تحت فرمان پسرم باشم و به خواسته اش توجه کنم فردا روز پیامد بعدی چیه و .....خلاصه بی تعارف تو این مسله کم میارم و بلد نیستم چطور عمل کنم ای کاش تو این موردبحث بیشتر بشه م مثالهای عینی و امروزی بیشتری زده بشه
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز ممنون از این همه آرزوی قشنگتون آمین می گیم برای دعای خوبتون در مورد این سوالتون قبل از هر صحبتی باید بگیم که درسته حرف شما رو قبول داریم و گاهی آدم واقعا کم میاره حقیقتا یک مادر باید خلاق و متفکر باشه تا بتونه سریع یک روشی یا راه حلی به ذهنش بیاره و استفاده کنه تا بتونه با کمترین تنش تهدید ها رو به فرصت تبدیل کنه این رو گفتیم که بدونید همه ی ما ممکنه گاهی کم بیاریم مهم اون تلاشی هست که دارید به قول معروف از شما حرکت و از خدا برکت... ان شاالله که خدای متعال بهترین راه حل ها رو در بدترین شرایط به ذهنتون و ذهنمون بیاره شاید قبلا هم این نکته رو گفته باشیم، استاد بزرگواری یه کدی رو بهمون یاد دادند که ذکر و یادآوری اون رو خالی از لطف نمی دونیم: به گفته ی استادمون، برای بچه های زیر 7 سال باید نقش وزیر زیرک رو بازی کنید. کافیه که بچه ها این احساس رو داشته باشند که سروریشون زیر سوال نرفته، بهترین راه برای تغییر مسیر خواسته اشون اینه که حس کنند درکشون می کنیم و نه اینکه بخوایم مانع بشیم و مقابلشون باشیم سعی کنیم باهاشون همراه بشیم و توی اون همراهی پیشنهادهایی رو بهش القا کنیم و وانمود کنیم که این پیشنهاد مال اونها بوده اینطوری همون راهی رو انتخاب می کنن و میرن که ما میخوایم. مثلا توی فیلمها دیدید پادشاه هایی که نمی فهمند و وزیرشون با ترفندهای مختلف راه حل هایی رو پیشنهاد میده و آخر سر وقتی همون فرمان از زبان پادشاه خارج میشه، کلی به به و چه چه به فکر عالیجناب می کنند و اون پادشاه هم کلی به خودش افتخار می کنه. خیلی وقت ها اشکال کار عکس العمل ما یا الفاظ و کلمات و جملاتی هست که به کار میبریم حتی لحن یک جمله یا نوع بیانش هم خیلی میتونه تاثیرگذار باشه. مثلا بارها برای خودم پیش اومده که چند دقیقه به پهن کردن سفره پسرم گفته شکلات میخوام یا پاستیل بده و اگه بهش بگم که نه وقت غذاس و باید اول غذا بخوری سریع میگه «الهی شکر سیر شدم!» اما وقتی بهش بگم باشه چشم پاستیل رو بهت میدم تا بعد از غذا بخوری باشه؟ سریع قبول میکنه و پاستیل رو میبره سر سفره کنار بشقابش میذاره تا بعد از غذا بخوره! با ذکر یه مثال دیگه سعی می کنیم مساله ی همراهی با بچه و نقش وزیری خودمون رو هم روشن تر کنیم: بچه ای در حال نقاشی کشیدن روی دیوار هست. واکنش 1) مامان از راه میرسه و با اخم مداد رو ازش می گیره و میگه، دوباره که دیوار رو خط خطی کردی، مگه نگفتم باید روی دفترت نقاشی بکشی ----> توی این واکنش حس فرمانروایی بچه زیر سوال میره، مگه میشه سر یه پادشاه کشید!!!! واکنش 2) مامان با دیدن این صحنه میگه، اجازه میدی منم بیام باهات بازی کنم؟ بچه هم با شنیدن این پیشنهاد گل از گلش می شکفد و قبول می کنه، مامان کمی همراهی می کنه با بچه و بعد پیشنهاد میده و میگه، میخوای بریم اونجا نقاشی بکشیم؟ (منظور از اونجا قسمتی از دیوار هست که با کاغذهای بزرگی پوشیده شده) . اگه این بازی و رابطه ، خوب با بچه ایجاد شده باشه، بچه هم این پیشنهاد رو میپذیره و با خوشحالی هر دوشون به طرف اون کاغذها میرن و شروع به خط خطی می کنند از این کار لذت می برند و صدای خنده هاشون به فلک میرسه. -------> توی این واکنش، نه حس آزادی بچه زیر سوال رفته و نه حس فرمانراییش، چون پیشنهاد خط خطی کردن در نهایت توسط خودش صادر شده. لازمه ی موفقیت توی این مسیر اینه که واقعا با بچه ها بچه باشیم و نقش بازی نکنیم. همه ی ما اگه یه کم به درونمون رجوع کنیم می بینیم می تونیم از خیلی از لذت های بچه ها لذت ببریم. اینطوری هم به خودمون سخت نمی گذره و هم به روند رشد بچه اختلالی وارد نمیشه. امیدواریم که تونسته باشیم منظورمون رو رسونده باشیم
مامان شبنم
17 فروردین 94 19:09
سلام بسیار مطلب مفیدی بود .. سال خوب و خوشی در پیش رو داشته باشید
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز ممنون از لطفتون... ما هم سال خوبی رو برای شما و خانواده ی گرامیتون آرزو می کنیم
بابا و مامان
17 فروردین 94 19:18
سلام ممنونم مطالب بسیار خوبی بود
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز خواهش میشه
مامان نازنین زهرا
19 فروردین 94 23:49
سلام سال نو مبارک....مطلبتون زیبا ولی خعیلی طولانی بود.....مدرسه جون وقتش نرسیده زمستونو بیرون کنی وبهارو دعوت کنی؟(اشاره به قالب وبلاگ)
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز و مهربون سال نو شما هم مبارک باشه درسته حق با شماست در مورد دوم هم شما با لطافت بهاری خودتون بهش نگاه کنید فرصت بشه چشم، حتما حقیقتش یه کم مطالعه ی کد قالب ها و تغییراتی که در کد اون میدیم و بخش هایی که بهش اضافه می کنیم مثل بخش مامان های فعال یا دیدگاه مامان ها وقت میگیره وگرنه زود به زودتر قالب رو عوض می کردیم
مامان پارسا
22 فروردین 94 8:11
خیلی ممنون دوسن خوبم که وقت گذاشتین و مطلب رو با مثال برام بیشتر توضیح دادین امیدوارم بتونم تو تربیت محمد پارسا بهترین روشها رو با کمک شما پیاده کنم . .پاینده باشید
یه مامان
پاسخ
خواهش می کنیم مامانِ عزیز ان شاءالله خدا در این راه ما رو هدایت کنه و فقط خود اوست که می تونه بهترین کمک ها رو به همه ی ما داشته باشه.
مامان فرنيا
23 فروردین 94 11:00
مثل هميشه مفيد و كاملا كاربردي و با توضيحات كافي
یه مامان
پاسخ
ممنون از لطفتون و حضور گرمتون