نمکستان (10)
نمکستانی از جنس کیمیا...
من:اگه دست به ظرفای توکابینت بزنی عمرا بهت صبحانه نمیدم
تو: خخخخخخ...عمرا؟؟!!عمرا بازچیه؟؟!
من در حالی که داشتم جارودستی میکشیدم:کیمیا برو پایین از پشتم ..خسته شدم
تو:خب خوشحالم آخه...
بعد از زنگ خوردن تلفن سریع رفتی و گوشی رو برداشتی...من:کی بود دخترم؟
تو: آنوم من:چی گفت؟؟ تو:مشترک گرامی (تلفن گویای مخابرات)
زنگ درو زدن اما کسی پشت در نبود من:کی بود؟ تو: یه بنده خدایی!!
من وقت خواب:بغلت کردم و بوسیدمت تو:منو بغل کردی و بوسیدی و گفتی: چقد خوشمزه ای!!!
رفتی یه کلاه آوردی و گذاشتی روسرم یکم بهم نگا کردی و گفتی:
قربون چشات بشم!!
داشتم املت درس میکردم تاگوجه ها رو ریختم تو تابه زودی اومدی پیشم
تو: موموغه؟(تخم مرغه) من :نه تو:سوسیسه؟؟
من:نه تو:موسیسه؟ من:آره تو: من موسیس دوس ندارم!!!
این روزا ازکلمه مثلا زیاد استفاده میکنی، نمیدونم معنیشو میدونی یانه
داشتی آب میخوردی گفتی: مثلا این چاییه!! آب رو یه جوری میخوردی انگار قند تو دهنته!
چند شبه وقت خواب یه عروسک یا یه چیزی رو (اعم از دمپایی روفرشی من، نی نوشابه، گیره مو، عروسک...) میاری کنارت میذاری.
دیشب گیر داده بودی به آبکش هرکاری کردم ولش نکردی آخرش درحالی که پاهات تو آبکش بود خوابت برد.
از مامان کیمیای عزیز ممنونیم