مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

دست نزن عزیزم!

1393/8/19 7:06
نویسنده : یه مامان
4,560 بازدید
اشتراک گذاری

«دست نزن عزیزم» بسه دیگه! مگه نمی گم نکن! یکی از آن روزهای وحشتناکی را در نظر بگیرید که ترفندهایتان بی اثر مانده و کودکِ شما هر آتشی دلش می خواسته سوزانده است...

دست زدن به وسایل

یکی از آن روزهای وحشتناکی را در نظر بگیرید که ترفندهایتان که به طور معمول موثر واقع می شد، بی اثر مانده و کودکِ نوپای شما هر آتشی دلش می خواسته سوزانده است. و هر چه می گویید «بسه دیگه! مگه نمی گم نکن!» گوشش بدهکار نیست. در نهایت از کوره در می روید و صدایتان را بلند می کنید و البته کو گوش شنوا؟! اما از دید کودک ،او با شیطنت های خود موفق شده ، توجه والدینش را جلب کند و برای وی راه جلب توجه ( مثبت یا منفی) مهم نیست .ممکن است گاهی اوقات به خودتان افتخار کنید که خونسردی خود را حفظ کرده و حتی داد و فریاد هم به ذهنتان خطور نمی کند و فقط می گویید " دست نزن عزیزم" اما باز هم گوش شنوایی در کار نیست.

پس چه باید کرد؟

وقتی کودک مرتکب خطایی شد چگونه باید با او حرف زد؟ برای این که بتوان کودک را به سمت رفتار مناسب سوق داد، باید برخورد صحیح با کودکان را یاد گرفت. هنگامی که قصد دارید با کودکتان صحبت کنید ، باید به نوع و چگونگی حرف زدنتان بیندیشید زیرا بچه ها به وضعیت، حرکات بدن، اضطراب، نگرانی، لحن و بلندی صدایتان هم توجه می کنند.

هنگام گفتگو با کودکان باید نقش بازی کنید، همه چیز را بزرگ جلوه داده و در مورد آن ها اغراق کنید. با اعتماد به نفس با او صحبت کنید . گاهی اوقات که خواسته شما و کودکتان با هم متفاوت است، خود را سوم شخص خطاب کنید تا بتوانید مانع جنگی تمام عیار شوید مثلا بگویید «مامان می خواد دستات رو بشوره».

لحن قاطع

وقتی کودک مرتکب خطایی شد باید با لحنی قاطعانه با او صحبت کنید:

-          داد و فریاد نکنید ولی در قبال رفتار بد با لحنی محکم صحبت کنید.

-      خم شوید و یا مقابل او بنشینید به اندازه ای که هم قد او شده و بلندی قامت شما ، بچه را نترساند و مستقیم به چشم هایش نگاه کنید ، چرا که اگر از بالا به او دستور بدهید، حرفتان را نادیده می گیرد.

-        اگر کودک خواست رویش را برگرداند و برود، دست های او را بگیرید تا مستقیم به شما نگاه کند. به او بگویید «لطفا به من نگاه کن»

-           نباید در لحن صدا و حرکات شما اثری از خشونت و تهدید باشد.

-        با لحنی آرام ، قاطع و محکم صحبت کنید. بهتر است این لحن را با عصبانیت ، تهدید و معامله اشتباه نگیرید. وقتی با این لحن با فرزندتان صحبت کنید، کوچک ترین تردیدی برایش باقی نمی ماند که راهی جز اطاعت ندارد زیرا آنان به سرعت متوجه نارضایتی شما می شود.

-      به آرامی، روشنی و با لحنی آمرانه به او بگویید چه کار خطایی انجام داده است: « شما اجازه نداری کسی رو بزنی و ازت می خوام که دیگه این کار رو تکرار نکنی»

-     مودب باشید. اگر بچه در پاسخ به شما بر سرتان فریاد کشید، شما با صدای بلند جواب ندهید، وگرنه در این مسابقه هر دوی شما بازنده می شوید.

حرف زدن با لحنی قاطع به طرز معجزه آسایی موثر واقع می شود. بهتر است بدانید گاهی صدای آرام، قاطع و حرکات مطمئن شما برای انتقال پیام به کوک کافی است. زیرا به آنان این پیام را می دهد که خط قرمزهایی وجود دارند که او نمی تواند پا را از آن ها فراتر بگذارد.

علاوه بر این، بین رفتار بد کودک و شخصیتِ وی تفاوت قائل شوید و برچسبی به وی نزنید زیرا آن چه ناپسند است، رفتار اوست نه خود او. مثلا به او نگویید بچه بد یا تنبل. وقتی شخصیت بچه را هدف قرار می دهید، او احساس بی ارزشی و پوچی می کند، خشمگین می شود و می ترسد اما هدف اصلی ما این نیست.

لحن تأیید

وقتی کودک خوش رفتار است از او تعریف کنید. آخرین باری که از فرزند خود تعریف و تمجید کرده اید چه زمانی بوده است؟ برای کودکان نوپا نیم ساعت آرام نشستن و شلوغ نکردن مدتی بسیار طولانی است و اگر این مدت از نظر شما کوتاه و بی اهمیت باشد و به همین دلیل هم از او تعریف نکنید، احساس می کند به او بی توجهی کرده اید. پس باید چه کار کند تا توجه شما را جلب نماید؟ مثل این که بهتر است گریه برادر کوچک ترش را درآورد تا مادر به او توجه کند. توجه منفی از نظر کودک نوپا بهتر از بی توجهی است.

با تعریف و تمجید می توانید کودک را به سمت رفتار مناسب سوق دهید. در تعریف و تمجید از کودک ، حد و مرزی قائل نباشید. تعریف از او به خاطر رفتار خوب، او را پررو یا لوس نمی کند و کارِ خوب هم فقط شاخ غول شکستن نیست. بسیاری از والدین با خود می گویند، تا کودک سرگرم بازی است و خرابکاری نمی کند بهتر است به کارهایم برسم و به خاطر این رفتار از او تعریف نمی کنند.

وقتی از کودکتان تعریف می کنید، صدایتان باید بلند، پرهیجان و حاکی از لذت و خرسندی باشد. حتی می توانید دست بزنید یا هورا بکشید. احساس خود را نیز بیان کنید: «آفرین پسر خوب! خیلی کارت رو خوب انجام دادی، کمک بزرگی به من کردی»

منبع: بخش خانواده ایرانی تبیان

پسندها (1)

نظرات (9)

هنرهای دست ساز چیکچی
19 آبان 93 8:32
خیلی مطلب مفیدی بود. تشکر
یه مامان
پاسخ
سلام خواهش میکنیم، خوشحالیم که اینطور بوده. ممنون از حضورتون
مامان فرنيا
19 آبان 93 8:45
ممنون از مطلب مفيدتون ولي واقعا تربيت بدون فرياد خييييييييييييييييييييييلي سخته
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز خواهش میکنیم، بله قبول داریم اما تا جایی که می تونیم باید سعی خودمون رو بکنیم
مامان یاسمن و محمد پارسا
19 آبان 93 9:54
سلام ممنون خیلی عالی بود اما بقول مامان فرنیا جون بدون فریاد خیلی سخته البته قبول دارم با ارمش حرف زدن هم تاثیر گذاره اما نتیجه ای که یه وقت های داره متفاوته بعضی وقتها رفتار توام با ارامش باعث میشه به حرفم گوش بدن اما وقتی که دیگه از حد می گذره تا داد نزنم فایده نداره اصلا توجه نمی کنند که بخوای با ارامش وقاطعیت باهاشون حرف بزنی در نهایت اونی که تسلیم میشه منم چون دلم میسوزه و استدلالم اینه که دیگه کار از کار گذشته گناه دارند و نباید خیلی دعواشون کنم یه وقتهای جیغه را تو دلم می زنم و یکم دعواشون می کنم و وقتی مظلومانه می گن مامان ما نمی خواستیم خرابکاری کنیم داشتیم بازی می کردیم دیگه چیزی بهشون نمی گم و وقتی راهکارم جلوشون می زارم و می گم این بازی کنید و اصلا با هم بازی کنیم همین که می رم سراغ کارم مشغول اشپزی و خرابکاریهای دیگشون میشن خلاصه از این به بعد رفتاری را باید داشته باشم که برامون لطف کردید گذاشتید ببینم نتیجه چیه بازم ممنونم
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز با خوندن نظرتون و یادآوری عکس های بچه ها در وبلاگتون دلمون براتون سوخت اما خدائیش اگه بتونیم همیشه این جمله ی شما رو توی ذهنمون بیاریم که «در نهایت اونی که تسلیم میشه منم چون دلم میسوزه و استدلالم اینه که دیگه کار از کار گذشته گناه دارند و نباید خیلی دعواشون کنم» راحت تر میتونیم با قضیه کنار بیایم و به قولی خون خودمون رو کثیف نکنیم! و نکته ی دیگه ای که توی نظرتون بود اینه که واقعا خیلی از کارهای بچه ها که از نگاه ما خرابکاری هست برای خودشون در حکم بازی و ماجراجویی و کسب تجربه است پس خوبه تا جایی که برامون امکان داره بهشون اجازه ی کسب تجربه رو بدیم و از امر و نهی زیاد و بی موردشون بپرهیزیم امیدواریم این روش ها به کار شما بیاد، راستی اگه تونستید کتاب تربیت بدون فریاد رو مطالعه کنید شاید براتون مفید واقع بشه
مریم مامان دونه برفی
19 آبان 93 11:41
سلام خانم معلم . خدا قوت چه خوب که شما از درد دل من صحبت کردین . چون دقیقا چند روزی از سرما خوردن امیرعلی میگذره و داره دوران نقاهت رو طی میکنه وهر روز که میگذره پر سرو صداترو شکرخدا پر انرژی تر میشه ولی متاسفانه من چند وقتیه که درگیر یه موضوع مهم هستم و به شدت ناراحت و عصبی شدم و دیگه خیلی کم ، حوصله بازی و گفتگو با بچه رو دارم . با اینکه میدونم رفتارم درست نیست ولی برخلاف میلم سرش داد میزنم . مثلا دیشب بخاطر یه نم جیش رو یه گوشه فرشم خیلی دعواش کردم . چون قبلش با فرنی که براش درست کرده بودم حسابی بازی کرد و بیشترازاینکه بخوره به سرو صورت و اطرافش مالید و من اجازه دادم تا هرکاری میخواد بکنه .بعدش هم که دست و صورتشو شستم و تو فاصله ای که برم براش لباس بیارم از رو بازیگوشی نشست رو زمین و فرشو نجس کرد اونهم فقط یه قطره . اولش مثل همیشه انتظار داشت با یه ببخشید مساله حل بشه ولی وقتی قیافه عصبانی منو دید شروع کرد به اشک ریختن با اینکه دلم براش میسوخت ولی نمیتونستم آروم باشم.درتمام مدتیکه مشغول آب کشی فرش بودم می گفت مامان جون بخشید بخدا(تورو خدا ) بخند. با اینکه می گفتم باشه چشم من می خندم ولی دیگه تکرار نشه ولی باز سرش غر می زدم. اون هم بخاطر این بود که هم باید شام درست می کردم و هم تصمیم داشتم دستی به سروروی خونه بکشم ولی کمی که فکرکردم دیدم این بچه هنوزکاملا خوب نشده بهونه گیرهاو درخواست بغل کردناش هم بخاطر همینه پس بهتره تو کاری که میخوام انجام بدم مشارکت داشته باشه این بود که اجازه دادم تو درست کردن شام کمکم کنه تا زمانی که باباش اومد . بعدش هم از خیر تمیز کردن خونه گذشتم و رفتم پیشش نشستم و بهش شام دادم و بعد یه خورده بازی و مشت و لگد به من و باباش رفتیم تو تختش و براش قصه و داستان و قرآن خوندم تا خوابش برد . باور کنید مشکلات روزمره اونقدر زیاده که بعضی مواقع آدم از کوره در میره و منتظر یه تلنگره تا داد و بیداد راه بندازه. با اینحال من از این صفحه یه پرینت می گیرم تا در چنین شرایطی به دادم برسه . ممنون که وقت گذاشتین و این کامنت طولانی منو خوندین. این هم یه عکس از فرنی خورون : www.niniweblog.com/upl/amirali-90/14156068477.gif
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز سلامت باشید درکتون می کنیم، ولی آقای پدر قبل از اینکه پروژه ی از پوشک گیری رو شروع کنم، به من این اطمینان رو داد که هر جا نجس شد، به فکر زحمت آب کشی نباش، بعد از دو ماه همه ی فرشها رو میدیم بشورن. فقط کارمون خیلی سخت تر شده و همیشه باید با دمپایی باشیم و با پای خیس راه نریم و مکان نمازمون رو هم باید جدا کنیم و مواظب باشیم. اینطوری از میزان ناراحتی ها کاسته میشد. چون واقعا این کارشون آدم رو اذیت می کنه، اگه دیگه بخواد پروژه ی آب کشی هم اضاافه بشه دیگه فبها! اتفاقا چند وقت پیش برای من هم پیش اومد که دخترم بعد از اطلاع دیر به دستشویی رسید و دم در دستشویی نتونست دیگه جلوی خودش رو بگیره! با اینکه خیلی ناراحت بودم، ولی کاملا خودم رو خونسرد نشون دادم و با آرامش لباس هاشو عوض کردم، تمام مدت به من می گفت: مامان! خوشحالی؟ و من در جواب می گفتم: خوشحالم که دلت راحت شده ولی ناراحتم از اینکه دستشویی هات به خونه اشون نرسیدن، آخه خونشون توی دستشویی بود! . بعد از این جواب بهتری گرفتم! شما هم امتحان کنید...
مامان شبنم
19 آبان 93 12:38
سلام سر این قضیه بکن و نکن کردن به بچه ها من کلا دیدم رو به قضیه عوض کردم و البته تا حدودی دید همسرم رو هم تغییر دادم و شکر خدا تا اینجا بسیار نتیجه مثبتی برامون داشته راستش من از اولی که شبنم تقریبا محرک شده بود و می تونست دنیا رو کن فیکون کنه تا جایی که بهش ضرر نمی رسوند واقعا کاریش نداشتم مثلا روزی هزار بار کمد اشپز خونه رو میریزه بیرون و کف اشپزخونه می چیندشون یا مثلا یه کار خاصی رو هزار بار انجام میده اوایل همسرم خیلی باهاش برخورد می کرد یه روز بهش گفتم ببین من و تو بیست و چند سالی از عمرمون گذشته و این کارا برامون عادی شده ولی این مثل یک کاشف فضوله که تازه میتونه توی دنیای اطرافش بگرده پس بذار تجربه کنه خلاصه که همین دید من باعث شد ما فقط در مواقع خطر و احتمال الودگی و بیماری و اینا نه بگیم که به مراتب تاثیر گذارتر بود و نیازی نداشت برای خط قرمزها زیاد چونه بزنیم الان هم که بزرگتر شده یه ریزه با علایقش بازی می کنم که باعث میشه شیطنتش کمتر بشه مثلا عوضی که بهش بگم کمد رو نریز بیرون ظرفهای خشک شده رو از جاظرفی میذارم روی زمین تا توی کمد بذاره یا مثلا عوض این که خودش مرتب دکمه های لباسشویی رو بزنه هر وقت میخوام لباس بشورم صداش میزنم تا اون دستگاه رو روشن کنه .... خیلی حرف زدم ببخشید ... خیلی جاها شنیدم میگن بچه باید سختگیری شدید ببینه تا تربیت بشه یا باید سرش داد بزنی تابشه ولی من همیشه سعی میکنم اون استدلال پادشاهی رو در اون حدیث نبوی به یاد داشته باشم و تا اینجا هم اقلا به وضوح دیدم که خط قرمزهایی که گذاشتم به مراتب بیشتر از طرف بچه ام جدی گرفته شده تا بچه هایی که مرتب امر و نهی شدن حالا دیگه اگر بعدا جواب نده خدا بهم رحم کنه ....
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز به به! چه روش های جالبی! واقعا که اجرای این کار ، احتیاج به صبر زیادی داره! در مورد کابینت یه تجربه ی دیگه هم هست که ان شاءالله به زودی خدمتتون ارائه می کنیم... خدا به صبر و اجرتون بیافزاید! براتون در تمام مراحل زندگی آرزوی موفقیت داریم
مامان اهورا
19 آبان 93 23:43
سلام مطلبتون عالی ودر عین حال کمی غیر ملموس بود چطور میشه هم قاطع بود هم خشونت توی لحن آدم نباشه خیلی سخته یکم غیر واقعی به نظر میاد خواهش میکنم مامانهای عزیزی که توی این کار موفق بودن لطفا مثالهای واضحتری بزنن،در ضمن یه خواهش دیگه یکبار مطلبی در مورد خساست بچه ها توی همین مدرسه خونده بودم اما نمیتونم پیداش کنم چند وقتیه اهورا اصلا اصلا نمیذاره هیچکس غیر از من وباباش به وسایلش دست بزنیم حتی اگه وسایل ما هم جایی باشه فوری میاره به ما میده الحمداله من و باباش اصلا خسیس نیستیم نمیدونم این از کجا نشات گرفته ممنون میشم راهنماییم کنید
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز فکر نمی کنم غیر واقعی باشه، نکته اش همونه که توی متن هم گفته شده بود؛ «داد و فریاد نکنید ولی در قبال رفتار بد با لحنی محکم صحبت کنید.» یعنی باید کاملا جدی و محکم باهاش صحبت کنیم نه با داد و هوار کشیدن بر سرشون بخوایم حرفمون رو بزنیم و اونا رو متوجه اشتباهشون کنیم، بلکه با آوردن دلیل و منطق و لحنی جدی و متفاوت از لحن دوستانه ای که همیشه باهاشون حرف میزنیم اشتباهشون رو بهشون بگیم بچه ها خیلی زود تغییر لحن ما رو متوجه میشن مخصوصا در سن اهورا جان و مخصوصا اگه همیشه با خوشرویی باهاشون برخورد کرده باشیم خیلی سریع ناراحتی رو حتی از چهره ی ما متوجه میشن. نمونه ای از مثال هاش هم توی مطلب تنبیه و تشویق بود. البته ما هم خوشحال میشیم از تجربیات دوستان در این زمینه بهره مند بشیم در مورد مطلبی که خواسته بودید هم فکر می کنیم یکی از این دو مطلب مورد نظر شماست اگه مطلب دیگه ای بوده باز هم بگید تا بررسی کنیم: http://mamanschool.niniweblog.com/post1161.php http://mamanschool.niniweblog.com/post1174.php موفق باشید
مامان اهورا
21 آبان 93 11:27
ممنون از راهنماییتون در مورد خساست ،خیلی بدردم خورد ،من معمولا چون زیاد با اهورا سرو کله میزنم زیاد اهل دعوا کردنش نیستم مگر مواقعی که کسی خونمونه یا جایی میریم از توجهی که تنهایی بهش میکنم انتظار داره بازم همونطور باشم و اجازه نمیده باکسی حرف بزنم یا کاری بکنم و همش به من میچسبه و نق میزنه باعث عصبانیتم میشه که اون موقع دیگه خیلی خیلی خودمو کنترل میکنم منظورم از غیر واقعی بودن اینه که خیلی خیلی سخته که آدم خودش رو در مواقع اینچنینی کنترل کنه و آروم باشه و فقط محکم صحبت کنه البته من کاملا با داد و هوار مخالفم اما فکر میکنم وقتی هم با صدای معمولی دعوا میکنم خشونت دارم البته سعی میکنم خودمو اصلاح کنم
یه مامان
پاسخ
البته ! این خشونت مقوله ایه برای خودش، چون برای بچه ها ، شاید کوچکترین کار خشونت نسبت به اونها تلقی بشه، چون هنوز درک خیلی از مسایل رو ندارند. اصولا بچه هایی که همیشه در حال بازی کردن با مامانشون هستند دچار این مشکل هستند و از اینکه مامانشون با کس دیگه ای در حال ارتباط باشه، احساس خوبی بهشون دست نمیده، ولی این دوره به زودی تموم میشه، مخصوصا اگه بچه های بعدی بیان و کم کم این تعلق بصورت خیلی منطقی تعدیل پیدا می کنه. البته نکته ی دیگه ای هم هست و اون اینه که اصولا بچه ها همیشه طالب توجه هستند، بخاطر همینه که تحمل بی توجهی رو از طرف شما نداره. سعی کنید توی خونه که باهاش بازی می کنید لحظاتی هم تنهاش بذارید تا خودش بازی کنه و این لحظات رو اول کوتاه و بعد کمی طولانی تر کنید. مثلا من گاهی به بهانه ی سر زدن به غذای روی گاز از پسرم دور میشم و اجازه میدم تنهایی بازی کردن رو هم تجربه کنه البته اوایل گریه میکرد برای همون لحظات کوتاه اما بعد از مدتی فهمید که دوباره برمیگردم. یادتون باشه لحظاتی که کنارش نیستید بلند صحبت کنید تا اون از حضورتون مطمئن بشه مثلا میتونید بگید تا ده بشمریم مامان میره و برمیگرده و شمارش رو بلند انجام بدید تا برگردید. حتی می تونید دورادور با صدای بلند شعرهایی که بلد هست رو بخونید و یا قصه هایی که از کتاباش حفظ شدید. اون کتاب رو ورق بزنه و شما از دور بخونیدش. یادتون باشه وقتی توی جمع میپره وسط حرفتون جوری برخورد نکنید که انگار تو وجود نداری وقتی صداتون میزنه اول صحبتتون رو قطع کنید و به حرفش گوش کنید و بهش بگید که من مشغول صحبت کردن هستم و بعد دوباره به حرفتون ادامه بدید و البته بهتره با پازلی چیزی مشغولش کنید که احساس تنهایی نکنه. با توجه به اینکه نوشتید مدام به شما میچسبه و با توجه به سن اهورا جان توصیه می کنیم مطالب مربوط به اضطراب جدایی رو هم بخونید: http://mamanschool.niniweblog.com/post29.php http://mamanschool.niniweblog.com/post61.php در پایان باید بگیم با یادآوری این نکته که «این نیز بگذرد» این قضیه هم حل میشه ان شاءالله... موفق باشید
مامان اهورا
22 آبان 93 14:28
بازم ممنون از راهنماییتون
یه مامان
پاسخ
خواهش میشه مامان عزیز
مامان پریسا
10 مرداد 94 15:11
سلام مطلب بسیار مفید بود. ممنون
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز پریسا خواهش میشه، ممنون که نظراتتون رو اینجا برامون می نویسید