تنبیه و اثر آن در تربیت
ما همگی تا به امروز یا تنبیه شدهایم و یا اینکهشاهد تنبیه شدن دیگران بودهایم غافل از اینکه ممکن است چه لطماتجبران ناپذیری به روح افراد وارد شود. تنبیه به دو نحو اعمال میشود: تنبیه بدنی و تنبیه اخلاقی...
جایگاه تنبیه در تربیت:
تنبیه به معنای بیدار کردن و آگاه کردن کسی بر امری است. از این رو تنبیه همیشه به صورت کتک زدن، ملامت کردن و اعمال فشار نیست، بلکه این هدف (آگاه کردن شخص) ممکن است با نصیحت، ارشاد و موعظه حاصل شود و او متوجه خطای خود بشود. پس تنبیه به خاطر هدایت است نه فرو نشاندن خشم مربی.
در نظام تربیتی اسلام اصل تنبیه به عنوان عاملی بازدارنده، پذیرفته شده است زیرا جامعه و مردمی که در برابر اعمال و رفتار خود کنترلی نبینند و با نصیحت و گاه اعمال فشار و کیفر محدود نگردد، طغیان خواهند کرد.
از قدیمالایام تنبیه بدنی بچهها در بین همکلاسیها بیشتر از تنبیههای دیگر رایج بوده است. امروزه با مخالفت های شدیدی که مسئولین امور تربیتی ما دارند تنبیههای بدنی به هر شکلی منسوخ و مذموم دانسته شده و بیشتر به تنبیههای اخلاقی توجه میشود.
عواقب تنبیه بدنی
تنبیه بدنی:
- بچهها را دروغگو بار می آورد.
- به حیلهگری و ریاکاری وادار میکند.
- علاوه بر صدمات جسمی ، رنج و تحقیر به دنبال میآورد.
- سبب ترس و جبن میشود.
- افسردگی و بیماریهای عصبی ایجاد میکند.
- بچهها به سمت خود آزاری سوق میدهد.
- بچه را به دیگر آزاری میکشاند.
- بچهها را لجباز میکند.
- کودک را گوشهگیر میکند.
- باعث کند ذهنی میشود.
- بچهها را بیاراده و نسبت به اطرافیان بیتفاوت میسازد.
آیا تنبیه بدنی کارساز است؟
کودک ممکن است که از ترس کتک خوردن دست به اعمال خلافی نزند، ولی وقتی که چندین بار کتک خورد و ترسش ریخت، همان کار خلاف را که میل به انجام آن دارد بالاخص در خفا با شدت و حدت بیشتری دنبال خواهد کرد. اغلب اعمال خلاف و نادرستی که از کودکان سر میزند، مغرضانه و از روی نقشه موذیگرانه قبلی نیست و حتی اگر چنین هم باشد باز باید در روان آنان به دنبال علت و انگیزه بگردیم.
چون هیچ کودکی مجرم و خلافکار از مادر متولد نمیشود و رفتارهای غلط و تربیت ناصحیح والدین و اطرافیان و خصایص اکتسابی محیط و اجتماعی هستند که روح کودک را متاثر و متالم ساخته و او در مقابل کنشهایی که به نظرش غیر عادلانه مینماید، وادار به واکنشهای عصیانگر میسازد و ما اگر در مقابل عصیان و ارتکاب به جرم و گناه کودک متوسل به خشونت و تنبیه بدنی گردیم، علاوه بر اینکه در روح او برای گشایش و هدایت عقدههای سرکش قدم مثبتی برنخواهیم داشت، بلکه عقدههای موجود را سرکش نموده و عقده دیگری نیز بر تعداد آن خواهیم افزود و چنین کودکانی در اثر تنبیهات و مجازاتهای شدید و ممتدی عاقبت از محیط خانه و خانواده گریزان شده و با سقوط در دامهایی که هر آن در سر راهشان گسترده میباشد به احتمال زیاد تبدیل به بزهکار در جامعه خواهند شد.
اگر به فرض هم چنین شد، بالاخره خشن و بیعاطفه شده و دست به کارهای ناشایست و پرخطر خواهند زد. در بعضی مواقع نیز خلافکاریهایی از کودکان سر میزند که والدین از تفهیم نتایج مضر و زیان بخش آن عاجز میمانند و چون در حل مشکل با ناتوانی مواجه میشوند متوسل به تنبیه میگردند. غافل از اینکه این تنبیه جز چند لحظه تاثیری نخواهد داشت و روز از نو روزی از نو خواهد بود. والدین در این مواقع باید به دنبال علت و انگیزه بگردند.
گاه با مسائلی روبرو میشویم که تنبیه بدنی حتی برای مدت زمان کمی هم کارساز نیست. چرا که مشکل چیزی ریشهدار است. مثلا نوجوانی که وارد اولین دورههای بلوغ شده و در اثر تربیتهای غلط و محیط ناسالم و محرومیتها و سایر مشکلات اجتماعی یا ابتلا به یکی از انواع اعتیادهای جنسی و غیره به بیراهه میرود.
در این حال برای ما امکان اصلاح جامعه و سالم کردن محیط و از بین بردن عوامل نامطلوب ، غیر ممکن به نظر میرسد. یعنی برای انهدام این موانع تربیتی بهتر است بدون توسل به خشونت و با رفتارهای محبتآمیز و دوستانه ضمن اینکه مضرات اینگونه اعمال خلاف و انحرافی را بازگو میکنیم، با نشان دادن افرادی که با ارتکاب به چنین اعمالی مبتلا به امراض مختلفی از قبیل سفلیس و سوزاک و سایر امراض مشابه گردیده و به صورت مطرودین جامعه ، عمر نکبت باری را در منجلاب بدبختی سپری میکنند رعب و ترسی را در اندیشه آنان برانگیزیم و حتم بدانید که این رعب و ترس مثبت ، عامل بازدارندهای موثرتر از پند و اندرزها و سایر تنبیهات و مجازاتها خواهد بود.
البته عوامل تخلف بسیار است و والدین و مربیان محترم نیز دارای تدابیری هستند که میتوانند با استفاده از این تدابیر و تجربیات و مطالعه خود در راه از بین بردن عوامل تخلف زا قدمهای مثبتی برداشته و در راه هدایت و آراستن کودکان خود به خصال واقعی انسانی بدون توسل به تنبیه بدنی و رفتارهای خشونت بار و با ارائه طریقهای صحیح و مثبت تربیتی مفید واقع گردند.
شیوه تنبیه
شیوه عاطفی بهترین و موفقترین شیوه های تربیتی است. کودک باید با مفهوم جملاتی از قبیل «دوست دارم و دوست ندارم» والدین آشنا شود و آثار مطلوب و نامطلوب آن را دریابد. تخلفات کودک باید با چهره ناراضی والدین رو به رو شود و از برخورد مربیان خود راه و روش صحیح و مورد نظر آنها را پیدا کند. او باید همیشه مورد مهرورزی و خوشرفتاری والدین قرار گیرد تا نصیحتهای آنها را مانند تابلویی در مقابل خود تجسم کند.
با توجه به مطالبی که گذشت و با عنایت به اینکه سراسر وجود کودک سرشار از عاطفه است و بسیاری از رفتار و گفتارهای خود را بر اساس برخوردهای عاطفی والدین خویش قرار می دهد؛ امامان علیهم السلام در بیان شیوه های تربیتی بویژه در مورد کودکان، مربیان را به استفاده از این شیوه تشویق کرده اند.
مربیانی که با فرزندان خود با خوشرفتاری و محبت برخورد می کنند، می توانند از «قهرکردن» با کودک به عنوان یک وسیله اصلاحی بهره برداری کنند.
فردی خدمت امام صادق(ع) شرفیاب شد و از فرزندش شکایت کرد. امام(ع) در پاسخ او فرمود:
«لا تَضْرِبْهُ وَاهْجُرْهُ و لا تُطِلْهُ»
او را نزن، با او قهر کن ولی این قهر را طولانی نکن.
نکات مهم در تنبیه کودک:
1ـ در تنبیه، پدر و مادر با هم اقدام نکنند، اگر یکی طفل را تنبیه کرد، دیگری به عنوان پشتوانه روحی او باقی بماند.
2ـ پیش از تنبیه باید ریشه تخلف را کشف کرد و سپس به رفع آن اقدام نمود.
3ـ تنبیه به عنوان آخرین ابزار تربیتی مورد استفاده قرار گیرد.
4ـ باید عمل کودک را تنبیه کرد، نه شخصیت و تمام وجود او را.
5ـ تنبیه با جرم و خطای کودک متناسب باشد.
6ـ تنبیه چند جانبه نباشد؛ یعنی به این صورت نباشد که طفل هم کتک بخورد، هم سرزنش شود و هم مورد تمسخر قرار گیرد.
ملامت کودک
بیشتر والدین در برخورد با خطاهای کودکان، آنها را تنبیه نمی کنند، اما بیش از آن کودکانشان را مورد سرزنش خود قرار می دهند، که این شیوه موجب گستاخی کودک در برابر والدین خود می شود و زمینه اصلاح او را از بین می برد. در تربیت، از ملامت به عنوان یک وسیله اصلاحی حساب شده می توان استفاده کرد.
ملامت لازم نیست که به صورت غلیظ و همراه با خشونت باشد بلکه ممکن است به صورت سؤالاتی از کودک باشد که او را وادار به اندیشیدن در رفتار خود می کند و او را متوجه خطایش کند.
افراط در ملامت
مربیانی که برای تربیت کودکان خویش با ابزار سرزنش جلو می روند و او را به خاطر کوچکترین لغزش و بدون در نظر گرفتن نوع جرم و سن کودک، مورد سرزنش قرار می دهند، بزرگترین اشتباه را مرتکب می شوند.
افراط در سرزنش، کودک را لجباز و ناامید بار می آورد، به طوری که او خود را قابل اصلاح نمی داند و به تدریج تعادل روانی خود را از دست می دهد و برای خود آینده ای تاریک تصور می کند، از این رو برای آرام کردن خویش، به خرابکاری، فریبکاری، سیگار، فرار از خانه و مدرسه روی می آورد و گرفتار ناآرامی عصبی می شود. حضرت علی(ع) می فرماید:
«الاِفراطُ فی المَلامَةِ یَشُبُّ میزانَ اللِّجاجِ»
زیاده روی در سرزنش، آتش لجاجت را شعله ور می سازد.
راه حل جلوگیری از تخلفات کودکان و تنبیه اخلاقی
بالاخره برای جلوگیری از تخلفات کودکان و هدایت آنان به راه صحیح زندگی و نتیجهگیری از مطالب یاد شده در مورد مضرات تنبیه بدنی رعایت نکات زیر لازم و ضروری به نظر میرسد.
- وقتی عمل خلافی از کودک سر میزند، هرگز نباید به خشونت توسل جست و اگر مواخذه در این مورد ضروری به نظر میرسد، باید سعی شود که باز خواست و احیانا توبیخ حتی مودبانه لفظی در جمع دوست و آشنا و سایر کودکان انجام نگیرد. زیرا ممکن است کودک تحقیر شده و با ایجاد عقده حقارت در وی ، نتیجه مطلوبی که مورد دلخواه است بدست نیاید.
- توبیخ و مواخذه باید همراه با لطف و محبتی آمیخته شده که کودک ضمن توبیخ احساس نکند که محبت والدین را از دست داده، زیرا محبت و نوازشهای به جای والدین و مربی در سازندگی شخصیت کودکان و جلوگیری از انحرافات و ارتکاب آنان به اعمال خلاف نقش معجزه را دارد.
- اگر در مورد جلوگیری از بعضی تخلفات والدین و مربیان مجبور هستند که ترس و رعبی در دل کودک برانگیزند، باید این ترس به طور مثبت انجام شود.
- والدین باید در رفتار کودکان خود حس مسئولیت و حمایت را در کودکان بزرگتر برانگیخته ، حتی در کارهای شخصی نیز از آنان کمک بگیرند.
- والدین باید در امتناع صحیح غرایز و ساختن شخصیت مثبت و ایجاد تعادل و آرامش در روان کودکان ، از هر وسیله ممکن استفاده نموده و در انهدام عوامل منفی و مخربی که در سر راه آنان قرار دارد، بکوشند زیرا اگر کودک دارای شخصیت مثبت بوده و آرامش روحی داشته باشد، دیگر تخلفی وجود نخواهد داشت که مساله تنبیه بدنی و مواخذه و توبیخی را بوجود آورد.
- والدین و مربیان باید با اعمال و رفتار صحیح ، در دل کودکان محبت و علاقه دوستانهای نسبت به خود ایجاد نمایند. زیرا اگر کودکان ، والدین و مربی را نسبت به خود دوست و دلسوز احساس کردند اولا مشکلات خود را به راحتی با آنان در میان خواهند گذاشت، ثانیا از مواخذاتشان دلگیر و ناراحت شده و پند و اندرزهایشان را با میل و رغبت به کار خواهند بست.
- نکته بسیار مهمی که وجود دارد این است که والدین و مربیان نباید به هیچ وجه هنگام توبیخ و مواخذه کودک ، محسنات و خوبیهای سایر کودکان را به عنوان سرکوفت به رخ کودک بکشند. زیرا این عمل نیز علاوه بر اینکه موجب تحقیر کودک میشود، جلو تقویت اعتماد به نفس او را گرفته و به عصیان و اعمال انتقامجویانه وا میدارد.
- یکی از مواخذات و تنبیهات غیربدنی با بیاعتنایی میباشد که نباید در مورد کودکان استمرار داشته باشد. زیرا اثرات سو بیاعتناییهای ممتد کمتر از تنبیه بدنی نیست.
- دیگران را دوست بدارید و کودکان خود را به دوست داشتن دیگران عادت دهید.
اسلام و تنبیه کودک
کودکان امانتهایی هستند از جانب آفریدگار متعال که اولبار بدست والدین سپرده شدهاند. دین اسلام سفارش میکند تا بزرگترها در برابرکوچکترها بیشتر احساس مسئولیت کنند و حقوق حقه آنها رعایت کنند. تنبیه بدنی را اسلام حتی برای حیوانات نمیپسندد و ترحم بر آنها را از وظایف و شرایط هر کسمیداند.
- حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهو آلهو سلم میفرماید:در تعلیم و تربیت مدارا کنید و سختگیری ننمایید زیرا معلمدانشمند بهتر از معلمی است که سختگیر باشد.
- در مورد اذیت و صدمه زدن به دیگران حضرت امام صادق علیهالسلام میفرماید:هر کس تازیانهای به دیگری بزند خدا تازیانهای از آتش بر او خواهد زد.
در چه سنی تذکر و توبیخ بچه ها اثر مثبت دارد؟
پیامبر اکرم (صلی الله علیه):
کودک در هفت سال دوم غلام است.
در هفت سال دوم که سن تادیب و آموزش است کودک به مسئولیت پذیرفتن علاقه دارد ، پدر و مادر باید از این فرصت استفاده کنند و آموزش های لازم برای آموختن ادب، مسایل دینی و نظم و ترتیب و ... را در این سن به کودک بدهند.
اگر پدر و مادر این هفت سال دوم را برای آموزش و تادیب کودک خود از دست بدهند، جبران این مساله برای آنها بسیار دشوار خواهد بود زیرا در سنین بالاتر کودک فرمانبردار نخواهد بود.
هفت سال دوم کودک از دستور گرفتن لذت می برد و دوست دارد کارهای بزرگ را بپذیرد. در این سن هر چه بیشتر به کودک فشارهای آموزشی (در حد توان کودک و بگونه ای زیر بار مسئولیت خُرد شود) وارد شود بیشتر استعدادهای کودک شکوفا می شود و شخصیت او به خوبی شکل می گیرد در غیر اینصورت کودک نازپرورده و فاسد خواهد شد.
تذکر دادن به کودک در این سن به خاطر اعمال ناشایست و یا انجام ندادن مسئولیت ها اثر مثبت دارد و اثر تخریبی نخواهد داشت.
خداوند رحمن با توجه به همین ویژگی رفتاری انسان، انجام تکالیف شرعی مانند نماز خواندن و روزه گرفتن را در این قرار داده و آن را واجب کرده است و والدین عزیز باید در این سن آموزش مسایل دینی و کنترل دقیق بر اعمال فرزند خود داشته باشند و اطاعت و عبد بودن را به آنها بیاموزند و از این سن به بعد است که اگر تکالیف را انجام ندهد مورد تنبیه باریتعالی قرار خواهد گرفت.
لازم به ذکر است که این آموزش و کنترل والدین نه باید به گونه ای انجام شود که کودک دین گریز شود و نه باید به گونه ای از سوی والدین مورد بی توجهی قرار گیرد که کودک به اهمیت عمل به تکالیف شرعی خود پی نبرد. اصل و پایه ی دین بر محبت است و والدین باید از این سلاح قدرتمند محبت به خوبی استفاده کنند.
_______________________________________
مطالب مرتبط: