مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

تجربه ی ناموفق 10؛ چشم های پنهان

1393/6/11 6:00
نویسنده : یه مامان
5,937 بازدید
اشتراک گذاری

تجربه ای که در ادامه با هم میخوانیم، نه یک تجربه ی مادرانه که تجربه ای تلخ برای هر قشر از جامعه خواهد بود. تجربه ای که اگر زود جلویش را نگیریم، در آینده ای نه چندان دور شاهد جسمهایی خواهیم بود به نزدیکیِ هم ولی با دلهایی بسیار دور از هم. و یا اگر در بهترین حالتش تصور کنیم، و تمام زوایای استفاده را بدانیم، نمی دانیم که با دست خودمان داریم آتشی به خرمنی میزنیم که قرار است بچه هایمان در آن رشد کنند. جامعه ای که داریم با دست خودمان به ویرانی تبدیلش می کنیم و برای نابودی اش دست به دست بیگانگانی می دهیم که هدفی جز دست یافتن به خاک و ناموس و جان ما را ندارند.

با این مقدمه بریم ادامه ی مطلب...

وارد خانه شد. چند ساعتی منتظرش بودم میخواستم با او حرف بزنم، اما تصمیم داشتم اول بگذارم کمی استراحت کند و بعد حرفم را بگویم. با آمدنش حال و هوای خانه تغییر کرد. یک سلام بلند و یک روی مهربان.

همیشه همین‌طور به خانه می‌آید. من هم به استقبالش رفتم. از بوی غذا گفت که هوش از سرش برده و من هم با خنده گفتم باید دو ساعتی صبر کند. چند کلامی بیشتر حرف نزده بودیم که صدای زنگ وایبرش آمد و او با عجله موبایلش را از جیب بیرون آورد و همان‌طور که با من حرف می‌زد، به خواندن پیام مشغول شد، اما نمی‌دانم چه چیزی در پیام نوشته شده بود که به وسط جمله نرسیده، آخرش را نقطه‌چین گذاشت و روی نزدیک‌ترین مبل نشست و شروع به خواندن کرد. چند وقتی است کل معاشرت ما همین چند لحظه ورود او به خانه است تا قبل از این‌که به وایبر وصل شود، قبل از این‌که برود سراغ پیام‌هایش در شبکه‌های اجتماعی دیگر.

حس می‌کنم شوهرم با همه مردم شهر به خانه می‌آید. دیگر خلوتی برایمان نمانده. اگر بخواهد حرفی هم بزند با آب و تاب، لطیفه جدیدی ​ از پیام‌های وایبر برایم می‌خواند و من هم لبخند تلخی می‌زنم به یاد روزهایی که از اتفاق‌های اداره‌اش می‌گفت و تمام قندهای دنیا در دلم آب می‌شد.

اما امشب باید بر این رقیب پیروز شوم. کلی حرف نگفته دارم. باید با هم حرف بزنیم. از او می‌خواهم تلفن همراهش را کنار بگذارد و اجاز دهد همراه لحظات او بشوم. از او می‌خواهم وقتی با هم هستیم، به چشمانم نگاه کند.

سال‌ها قبل وقتی هنوز اتاقک‌های زردرنگ تلفن همگانی در خیابان‌ها دیده می‌شد، خانه‌های زیادی تلفن نداشتند. گاهی در یک کوچه یک خانه تلفن داشت و همه از آن استفاده می‌کردند. بعد کم‌کم سر و کله تلفن در خانه همه‌مان پیدا شد.

اگر آن روزها به ما می‌گفتند روزی هر کدام از ما یک تلفن برای خود خواهیم داشت که با آن به هر کجا بخواهیم، می‌توانیم برویم و همیشه در دسترس هستیم، بیشتر شبیه یک شوخی بود؛ شوخی‌ای که این روزها از نان شب جدی‌تر شده است.

قصه همراه دوم زندگی‌مان هم بی‌شباهت به اولی نبود. همراه دوم، رایانه یا همان کامپیوتر معروف بود. در مهم‌ترین جای خانه قرار گرفت. بعد کم‌کم وارد اتاق‌های شخصی‌مان شد و بعد آن​قدر مهم بود که همه اعضای خانواده نمی‌توانستیم از یک سیستم استفاده کنیم.

آمدن تبلت و تلفن همراهی که می‌توانست کار مهم وصل شدن به دهکده جهانی را به‌عهده بگیرد، این مشکل زندگی‌مان را هم حل کرد. حال دیگر همیشه در دسترس هستیم، اما آن​قدر در دسترس دوست و آشنا و غریبه و افراد ندیده حتی در آن طرف کره زمین قرار گرفته‌ایم که کمتر در دسترس خودمان و نزدیک‌ترین افراد زندگی‌مان قرار می‌گیریم.

به برکت شبکه‌های اجتماعی که هر روز به تعداد آنها اضافه می‌شود، سرمان شلوغ‌تر شده است. نمی‌توان وایبر داشت و از اینستاگرام غافل بود یا هر دوی اینها را داشت، اما لاین و تانگو را مورد بی‌مهری قرار داد. ما می‌خواهیم همه جا باشیم و در حقیقت هیچ کجا به صورت واقعی نیستیم.

نمی‌خواهم منکر فواید برخی از این شبکه‌ها شوم، اما موضوع از جایی مشکل پیدا می‌کند که خط قرمزی برای استفاده از اینها نداریم. از صبح که چشم باز می‌کنیم، به جای آن‌که کنار پنجره برویم و به آسمان نگاه کنیم و خدایمان را شکر کنیم، برای درک نعمت یک روز دیگر، پنجره تلفن همراهمان را چک می‌کنیم تا در وایبر و فضاهای دیگر، پیغام‌های شبانه دوستان را بخوانیم.

اگر اینترنت دائم نداشته باشیم تا رسیدن به سر کار و وصل شدن به وای‌فای، مثل معتادان کلافه‌ایم. وقتی به خانه برمی‌گردیم هم به جای گذراندن وقت با عزیزترین افراد زندگی‌مان، مشغول خواندن لطیفه‌های بعضا تکراری، جملات معروف انسان‌های بزرگ و پیام‌ها و گروه‌هایی می‌شویم که شاید یک ربع وقت صرف آنها کردن، خالی از لطف و تنوع نباشد، اما بیشتر از آن فراموش کردن یک مساله مهم است؛ وقت با هم بودنمان کمتر از آن است که فکرش را می‌کنیم.

البته ما انسان‌ها خیلی زود راه‌حل‌هایی برای چنین مشکلاتی پیدا می‌کنیم؛ مثلا زن و شوهرهایی که برای هم در این فضاهای مجازی از اتاق روبه‌رو شکلک قلب می‌فرستند یا جملات عاشقانه برای یکدیگر فوروارد می‌کنند. فرزندان هم که هنوز خواندن و نوشتن یاد نگرفته‌اند، مجهز به انواع بازی‌های رایانه​ای و تبلت می‌شوند تا از والدین خود عقب نمانند.

این روزها علاوه بر دیدن خانه خودم که هر کدام‌مان وسیله‌ای در دست در دنیای خود سیر می‌کنیم، دیدن جمع دوستانه و فامیل که باز هم خیلی‌ها گوشی به دست در دنیای مجازی خودساخته‌شان قدم می‌زنند، مرا می‌ترساند؛ ترس از روزهای پیش رو که هر کدام از ما تنها بمانیم و مجبور شویم تغییرات چهره عزیزانمان را در عکس‌هایی که به اشتراک می‌گذارند، جستجو کنیم و آن​قدر گوشی و لوازم ارتباطی در دستانمان باشد که فرصتی برای گرفتن دست یکدیگر نداشته باشیم. می‌ترسم حرف‌های خوبمان ته بکشد و روابطمان سست شود. بهترین چیز برای فرار از تنهایی‌های اینچنینی، جدی نگرفتن دنیای مجازی است. این دنیا به زندگی ما آمد تا به دنیای واقعی‌مان کمک کند و کارهایمان بهتر انجام شود و فرصت بیشتری برای با هم بودن داشته باشیم. قرار نبود این​قدر پررنگ شود که جای همه چیز را پر کند.

اگر هزاران دوست همیشه آنلاین هم پیدا کنیم، نمی‌توانند جای یک گفت‌وگوی صمیمانه با همسرمان را بگیرد. اگر خودمان گرفتار این دنیا شویم و ندانیم چگونه وقت و روابط را مدیریت کنیم، دومین قربانی بعد از ما، فرزندانمان هستند که از دستشان می‌دهیم. چند روز پیش در یکی از همین شبکه‌ها، مطلبی به طنز نوشته شده بود که فرد نوجوانی می‌گفت: امروز اینترنتم قطع شده و مجبور شدم با خانواده وقت بگذرانم، به نظرم آدم‌های خوبی هستند؛ هرچند این مطلب طنز بود، اما تلخی یک واقعیت را به رخ ما می‌کشید.

اگر برای با هم بودن وقت نگذاریم، غریبه‌هایی می‌شویم که هر روز صبح کنار هم چشم باز می‌کنیم و هر شب کنار هم چشم می‌بندیم؛ همین.غمگین

منبع: مادرانه

__________________________________________________

در ادامه باید از مضراتِ دیگر شبکه ی اجتماعیِ وایبر بگوییم که:

این روزها روی گوشی هر کسی که نگاه میکنی این چشم و گوش صهیونیستی رو می بینی، جالب اینه که باید برای نبودنش روی گوشی خودت دلیل بیاری و جواب پس بدی نه برای بودنش! وقتی هم به دوستت میگی که این یه نرم افزار صهیونیستی و جاسوسی هست و من روی گوشی خودم نصب نمی کنم با لحن خاصی میگه «ما که کاره ای نیستیم و اطلاعاتی نداریم که بخوان جاسوسی ما رو بکنن»، واقعا ما چقدر خودمون رو کم ارزش تصور می کنیم و اونا کوچکترین اطلاعات ما رو چه با ارزش حساب می کنن...

شاید بدونید اما باز هم می گیم که برنامه وایبر توسط یک کارآفرین آمریکایی - اسرائیلی به نام تالمون مارکو  که مدیریت شرکت وایبر رو بر عهده داره، طراحی و ساخته شده که این شخص به مدت چهار سال در ارتش اسرائیل سابقه خدمت داره و مدتی هم به عنوان مدیر اجرایی بخش اطلاعات در هسته مرکزی ارتش این کشور فعالیت داشته. بررسی گذشته آقای تالمون مارکو نشون می‌ده که ایشون در زمینه تولید جاسوس‌افزارها، ویروس‌های دانلودکننده اطلاعات و برنامه‌های هک هم از سابقه طولانی برخورداره!

راستی تا حالا به این فکر کردید که این برنامه با چه هدفی اینهمه خدمات رو به صورت رایگان در اختیار کاربرانش میذاره؟ به گفته ی آقای نریمانی راد با نصب نرم افزارهایی مثل وایبر شما این اجازه رو می‌دید که اطلاعات تماس، تاریخچۀ تماس‌هاتون، پیام‌های کوتاه، موقعیت تقریبی و دقیق شما و … رو، نرم افزار وایبر دسترسی داشته باشه. تمام این اطلاعات از طریق اینترنت اپلود می‌شه. بنابر این یه گراف خیلی بزرگ از افرادی که همیدگه رو می‌شناسن در اختیار شرکت‌های خارجی قرار می‌گیره. با پردازش اطلاعات متنی و غیره هم خیلی اطلاعات دیگه به اون‌ها داده می‌شه. با اطلاعات مکانی شما در طول روز به تدریج محل کار، زندگی و سایر فعالیت‌ها مشخص می‌شه. از کنار هم قرار دادن همه این اطلاعات می‌شه فهمید از نظر مکانی افراد با چه تفکرهایی در کجاها زندگی می‌کنن و حدودا چطوری فکر می‌کنن. بنابر این اگه قرار بشه برای یه منطقه یا کشور برنامه ریزی بلند مدت بشه که اون‌جا رو بهم بزنن، می‌دونن روی چه گروه‌هایی میشه حساب کرد و چه جاهایی پتانسیل سرمایه گذاری داره و از چه محتوایی می‌شه برای بهم زدن اون‌جا استفاده کرد و

این یعنی قوی تر کردن دشمن از نظر اطلاعاتی اون هم در زمانی که ما تو کشور ساده‌ترین آمارها رو نداریم(=اطلاعات درآمدی)

واقعا به چه قیمتی داریم اینهمه اطلاعات رو به دشمن می فروشیم؟

درسته شاید خیلی خوبی ها هم بتونیم برای این نرم افزارها ذکر کنیم اما امیدواریم حداقل کمی هم درباره ی ضررهاش بدونیم و با آگاهی بیشتری از این تکنولوژی ها استفاده کنیم و حداقل بفهمیم داریم چیکار می کنیم...

شاید کمی از کارتون بچگی هامون عبرت بگیریم و بلایی که سر پینوکیو اومد سر ما نیاد!...

پسندها (5)

نظرات (14)

مامان فرنيا
11 شهریور 93 7:28
سلام و صبح بخير من ديروز نبودم مرخصي بودم و اين يعني در منزل هم نبودم بنابراين يك روز از مطالبتون عقب موندم ببخشيد جبران ميكنم
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز خواهش میشه! ان شاءالله که همه ی بودن ها و نبودن ها خیر باشه و همیشه خوش باشید.
مامان فرنيا
11 شهریور 93 7:34
اما اين مطلب من از اين چيزها كه نوشتيد فقط د رحد شنيدن ميدانم چون به بخاطر اينكه اولين گوشي موبايلم توسط دخترم وقتي كوچيك بود در ليوان چاي مرحوم شد ديگه گوشي گران و مدل جديد نخريدم تا اگه دوباره بلايي سرش امد دلم نسوزه كه ديگه هم بلايي سرش نيامد اما خيلي هم وقت وارد شدن در اين وادي را ندارم به نظرم درست ميگيد برام جالبه هم اتاقي من در شركت همين طوره از صبح تا شب تلفني با همسرش صحبت ميكنند و وقتي از رابطه شان ميپرسم ميگه اينقدر اينجا با هم حرف ميزنيم ديگه توي خانه حرفي نداريم من ميرم سراغ گوشيم همسرم هم همينطور پسرم هم با وسايل بازي خودش و چون به فيلم سينمايي هم علاقمند است اگر وقتي هم بماند فيلم ميبيند هميشه ميگه من ساعت 1خوابيدم همسرم خواب بود با پسرم فيلمها را ديديم
یه مامان
پاسخ
واقعا این قضیه هم اتاقیتون که تعریف کردید از هر طرفش همین شکلک رو کم داره. ممنون از حضورتون و نظرات خوبتون
مامان فرنيا
11 شهریور 93 7:37
ولي جدا از اين تكنولوژيهاي جديد من حتي به تلويزيون و اينترنت هم ايراد ميگيرم و هر چيزي كه جاي دور هم بودنهاي قديمي را گرفته همسر خودم تا ميرسه خانه بعد از كمي بازي با دخترمان و يك چاي عصرانه و گاهي هم استراحت تا شب يا اخبار ميبيند يا توي نت دنبال يك موضوع سرچ ميكنه و شب حدود ساعت 10 هم ميره بخوابه و اينها همش وقتي است كه ما فقط از ساعت5تا 10شب با هم هستيم يعني از اين 5ساعت 3ساعت مختص تلويزيون و اينترنت است
یه مامان
پاسخ
البته نحوه ی استفاده از چیزی هم مهمه؛ ولی قبول داریم که هر چیزی بخواد جایگزین روابط خانوادگی و گرمای خونه بشه اصلا و اصلا و ابدا خوب نیست!!! ولی بعضی از چیزها هستند که از هر زاویه ای نگاهشون کنی خوب نیستند، مثل این قضیه که عنوان شد. چون استفاده ی خوبش هم مضره
فاطمه مامان گلها
11 شهریور 93 7:48
سلام صبح به خیر آآآآی گفتین گل گفتین خیلی مطلب مفید و به جایی بود آخه هرطرفو نگاه میکنی از بزرگ تا کوچیک سرشون تو این موبایله و یا تو وایبرن یا واتس آپ برنامه های دیگه ای هم هست که اثرات منفی بیشتری دارن فکر میکنم تاثیر این شبکه ها روی نو جوان ها و جوان ها خیلی بیشتر بوده من خودم یه مدت کوتاهی رو موبایلم نصب کرده بودم و توی یکی دو تا گروه عضو بودم کمتر مطلب میفرستادم ولی پشت سر هم مطالب طنز و بعضا بی خود دریافت میکردم و متوجه میشدم بعضی ها اصلا تمام وقتشون توی واتس آپن خیلی ناراحت بودم و افسوس میخوردم که چقدر تهاجم فرهنگی و جنگ نرم داره کار خودش رو میکنه بدون اینکه حتی بچه مذهبی هاش متوجه بشن همه رو حذف کردم چون خیلی از وقتم گرفته میشد مخصوصا از وقتی فهمیدم موسسش صهیونیستی هست تصمیم به حذف کاملش گرفتم
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز صبح شما هم بخیر و شادی باشه ان شاءالله واقعا اگه به این نکته توجه داشته باشیم که هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمی گیره خیلی بهتر می تونیم تصمیم بگیریم. راستی پاک کردنش از نصب نکردنش خیلی سخت تره ها! مبارکه
فاطمه مامان گلها
11 شهریور 93 7:52
یه نکته دیگه اینکه گفتن اگه کسی میخواد استفاده کنه برای نرم افزار جایگزین واتس آپ میتونه از تلگرام استفاده کنه امیدوارم بتونیم با بصیرت در مقابل جنگ نرم بایستیم و از ارزشهایمان دفاع کنیم و آینده فرزندانمان را در راه درست بسازیم
یه مامان
پاسخ
برای دعای خوبتون آمین می گیم. راستی صحت این قول ، تا چه حده؟
منیره آزادی
11 شهریور 93 10:26
خوش به ‌حال پدر و مادرهای قدیم. امروز هر چند امکانات زندگی بیشتر شده و خیلی کارها با راحتی بیشتری انجام می‌شود اما مدیریت رابطه با همسر، تسلط بر روابط خارج از خانه فرزندان و در یک کلام کنترل فرزندان کار سخت‌تری شده است. این روزها بزرگراه‌هایی که پایشان به خانه ما باز شده، در کنار خدماتی که می‌دهند، بر نگرانی‌هایمان افزوده‌اند. زمان‌های قدیم، پدر خانواده قانونی وضع می‌کرد که بعد از فلان ساعت، نباید فرزندان بیرون از خانه باشند. همه چیز معلوم بود. اگر فرزندی قرار بود سرپیچی کند، اگر قرار بود جایی بماند، رابطه‌ای برقرار کند و هر کار دیگر، والدین او اولین افرادی بودند که می‌فهمیدند، او را مواخذه می‌کردند یا برای رفتار خارج از محدوده اش تصمیمی می‌گرفتند. هر چند گاهی سبک تربیتی سختگیرانه وجود داشت، اما زندگی‌ها قانون و قرار خودش را داشت. این روزها اگر همه خانواده از صبح تا شب هم در خانه باشند و بیرون از منزل نروند، باز هم می‌توانند جایی دیگر باشند و مشغول کاری دیگر. دیگر کسی را نمی‌بینی که موبایل نداشته باشد. حتی در مهمانی‌ها خیلی از افراد، خودشان اینجا و دلشان در دنیای مجازی یا گروه‌های وایبری است. نظارت والدین بر روابط فرزندان بسیار کم شده است. آنها نمی‌دانند فرزندشان با چه افرادی دوست می‌شود، چه چیزهایی بین شان رد و بدل می‌شود و می‌تواند چقدر در آینده آنها تاثیر بگذارد. واقعیت این است که باید تغییر را قبول کرد. دنیای واقعی ما با دنیای مجازی در هم تنیده شده پس باید خودمان و فرزندان‌مان برای استفاده صحیح از این دنیا آماده باشیم. با توجه به این که هر روز سر و کله یک امکان ارتباطی جدید پیدا می‌شود، بهتر است به جای دادن ماهی، به فرزندمان ماهیگیری بیاموزیم. یعنی او را آماده بکنیم تا بتواند روابط بی‌حد و مرز دنیای جدید را مدیریت صحیح کند. به او بیاموزیم خطوط قرمزی که در زندگی واقعی وجود دارد، در اینترنت و موبایل هم باید رعایت شود. فرزند ما از همان ابتدای نوجوانی باید بداند وقتی دکمه ارسال را زد و چیزی را فرستاد در حقیقت هیچ‌گونه تملکی روی آن نخواهد داشت. باید برای او توضیح دهیم اگر نسل ما مزاحم تلفنی داشت یا در مسیر مدرسه کسی ممکن بود با حرف‌ها و نقش بازی‌کردن، هوایی مان کند، او و هم نسلانش هر لحظه با وصل‌شدن به دنیای اطراف می‌توانند در معرض یک مزاحمت و تباه کردن آینده قرار بگیرند. البته او هم مثل ما دوست ندارد مدام در حال نصیحت شنیدن باشد و این نکات را به او یادآوری کنیم. بهتر است از همان کودکی، با برقراری ارتباط صمیمانه و دوستی با فرزندمان، راهی برای روزهای نوجوانی، جوانی و حرف‌های نگفته‌اش باز کنیم. بهترین واکسینه‌کردن فرزندان، داشتن خانه‌ای گرم و والدینی مهربان است که آنها را از لغزش مصون می‌دارد و حتی اگر اشتباهی به حکم انسان بودن از آنها سر بزند، خیلی راحت‌‌تر با والدین‌شان در میان می‌گذارند، قبل از آن که دیر شود. این قانون فقط درباره فرزندان خانه صدق نمی‌کند. نمی‌توانیم مدام همسرمان را در همه فضاهای مجازی چک کنیم و نمی‌توانیم همیشه نگران این باشیم که ممکن است سرو کله یک رقیب از راه‌دور در زندگی ما پیدا شود، اما می‌توانیم جایگاه خودمان و زندگی مشترکمان را برای او تثبیت کنیم.بهتر است به نقش‌های خانوادگی‌مان بیشتر توجه کنیم. وقتی والدین خودشان هم درگیر آسیب‌های دنیای جدید شده‌اند، نمی‌توان از فرزندان آنها توقع داشت حد و مرزها را بخوبی بشناسند. کمی واقع بین بودن کمک می‌کند اگر از هر وسیله ارتباطی استفاده می‌کنیم، وقتی را برای آن در نظر بگیریم و قوانینی را هنگام استفاده رعایت کنیم تا زندگی‌مان دستخوش خطا نشود. (ضمیمه چاردیواری) این مطلب رو از جام جم خوندم و فکر میکنم دغدقه همه امروزی هاست این دنیای مجازی،خدا کند روزی برسد فرهنگ استفاده از این ابزارهای مجازی انقدر برایمان جا بیفتد که دلهره و نگرانی نداشته باشیم از اینکه نکند فرزندمان تباه شود یا همسرمان محیط گرم خانواده را با دنیای سرد مجازی عوض کند.. به امید آن روز
یه مامان
پاسخ
ممنون دوست عزیز هم از بابت مطلبتون و هم از نظر زیباتون. استفاده کردیم خانوم
بابا و مامان
11 شهریور 93 11:41
خصوصی لطفا
یه مامان
پاسخ
خوشحالیم از بابت نتیجه ی داستان و البته تفکر شخصیت اصلیِ داستان
بابا و مامان
11 شهریور 93 11:42
ممنون از پست عالی و مفیدتون
مریم مامان دونه برفی
11 شهریور 93 13:31
بسیار بسیار مفید و مناسب بود .ممنون.
یه مامان
پاسخ
خواهش میشه، قابل شما رو نداشت
مامان شاران
11 شهریور 93 14:06
سلام مطالب جالبی بود ولی نظر من این هست که از تکنولوژی روز باید استفاده کرد ولی به اندازه
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز ممنونیم از لطفتون. البته صد در صد با نظرتون موافقیم. چرا که توصیه ی بزرگان دینمون هم به این امر دلالت می کنه. ولی نکته ای که در مورد این مساله ی خاص هست، قسمت آخر مطلب بود. همون سوءاستفاده های موسسین و سردمداران این برنامه هاس. من شنیدم شبکه ی مجازی ای توسط هموطنان راه افتاده که البته جای کار داره بنام «قاصدک». شاید بتونه جایگزینی برای این شبکه ها باشه.
❀مامان علی خوشتیپ❀
11 شهریور 93 14:33
واقعا درسته...یه لحظه تو مهمونیا میبینیم همه دستشون گوشیه و به جای صحبت رودررو از طریق گوشی باهم حرف میزنن... واقعا هم اعتیاد آوره...شنیدم چدیدا کمپ های ترک اعتیاد به نت هم تشکیل شدهیعنی اینقدر وخیم شده ها ترکشم سخته ولی اگر بخوایم میتونیم...من و شوهرم فعلا با قطع کردن نت گوشی شروع کردیمولی اینکه کاملا حذف بشه رو نمی دونم میتونیم یا نه الان که واتس آپ بیشتر از وایبر مشتری دارهولی خب فرقی هم نداره...چیزی که بخواد افرادو از هم دور کنه میکنه...چه وایبر چه واتس آپ... انشاالله که هممون طرز صحیح استفادشونو یاد بگیریم
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیـــــــز نمی دونید چقدر خوشحال میشیم وقتی حضورتون و نظراتتون رو می بینیم بله متاسفانه ما هم این صحنه رو توی مهمونی ها دیدیم، کاش قدر همدیگه رو وقتی پیش هم هستیم و قدر لحظه ها رو وقتی که باهم هستیم بدونیم و بدونیم که این لحظات دیگه تکرار نخواهند شد. در مورد اون کمپ که گفتید تشکیل شده واقعی بود؟ پس وضع خیلی باید وخیم باشه! برای شما و همسر بزرگوارتون آرزوی موفقیت در این مسیر رو داریم و امیدواریم که بتونیم از هر چیزی با فرهنگ درست و صحیح استفاده کنیم
مامان شبنم
11 شهریور 93 15:23
سلام مطلب بسیار تامل برانگیزی بود راستش من با یکی دوتا از این شبکه ها بیشتر کار نمی کنم و اعتراف می کنم که اوایل بسیار باهاش وقت می گذروندم حتی گاهی شوهرم اعتراض می کرد که چرا وقتی من خونه هستم پای موبایل و کامپیوتری خلاصه که یه روز نشستم کلاهمو قاضی کردم دیدم اگر به این روند ادامه بدم از کار و زندگی می افتم و وقتی خوب فکر کردم دیدم اگر واقع بین باشم بسیاری از کارهایی که دارم توی این شبکه ها انجام میدم وقت تلف کردنه البته یه خوبی هایی هم داره مثلا برای ارتباط داشتن با فامیل هایی که از ما دورن خلاصه که برای خودم برنامه گذاشتم روزی یکبار به این شبکه ها متصل بشماونم ساعاتی که همسرم خونه نیست اتفاقا چند روز پیش با دوستم حرف میزدم که به تازگی بچه دار شده به نظر من همه چیز باید اول فرهنگ استفاده اش جا بیفته متاسفانه بعضیا خودشون رو توی تکنولوژی مد یا هر سوغات دیگه ای که از غرب میاد خفه می کنن در صورتی که شما اگر به صفحه اجتماعی یک شخص غربی برید هیچ وقت چیزای عجیب و غریبی که توی صفحه بعضی هم وطنان می بینید رو پیدا نمی کنید یا اگر به پوشش غربی ها دقت کنید هیچ وقت این طرز لباس پوشیدن رو درش نمی بینید مگر در جاهای خاص که به اعتقاد اونا پوشش خاصی می طلبه مثل سواحل دریا
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز ممنون از نظر خوبتون واقعا با اون قسمت حرفتون هم که فرموده بودید نحوه ی استفاده ی خیلی از ماها از تکنولوژی اصلا درست نیست موافقیم و ای کاش فرهنگ استفاده از هر چیزی رو توی خودمون تقویت کنیم من به شخصه موافقم که این تکنولوژی کارایی های خوبی که عنوان کردید رو می تونه داشته باشه، مخصوصا ارتباط با اقوامی که از ما دور هستند و یه وسیله ی برای سنت حسنه ی صله ی رحم باشه؛ ولی سوءاستفاده های موسسین این شبکه ها -همون طور که آخر این مبحث اشاره شد- من رو به فکر واداشت. یه اعترافی هم می کنم و اون اینه که دو سه هفته ای این برنامه رو روی گوشیم نصب کرده بودم و واقعا ارتباط با دوستان قدیمی و اقوام زیاد شده بود و اینکه از حال و احوالشون باخبر می شدم حالم رو خوب میکرد. ولی بعد از خوندن این مطلب کلاه خودم رو قاضی کردم و دیدم باید بین بد و بدتر یکی رو انتخاب کنم. بد این بود که از رابطه ی صمیمی ای که این مدت برقرار کرده بودم و دوری هایی که از بین رفته بود باید می گذشتم و بدترش این بود که همین گپ و گفت های ما می تونست توسط بزرگترین دشمنمون رصد بشه و در آینده توی برنامه ریزیهاشون علیه ما ازش استفاده بشه. توی روایت هم داریم که انسان عاقل باید بین خوب و خوب تر و بد و بدتر تصمیم نهایی رو بگیره؛ وگرنه مرز بین خوب و بد برای بیشتر افراد قابل تشخیصه. و اینکه فرزند من قراره توی جامعه ای رشد کنه که من الان دارم میسازمش و اگر من بعنوان یه قطره از این دریای بزرگ توی وظایف خودم کوتاهی و سهل انگاری کنم، بعدترها خدایی ناکرده ممکنه پشیمونی هایی رو برام داشته باشه
مامان پریسا
11 شهریور 93 18:31
سلام وقت شما به خیر و شادی. بالاخره بعد از یه غیبت نسبتا طولانی برگشتم عجب پستی بود.. من هم با شما موافقم . درسته همین امکانات رو روی گوشیم دارم و استفاده هم میکنم ولی راستش وقتی گوشیو میگیرم دستم وجدانم اذیت میشه اما تصمیم گرفتم کمش کنم و بیشتر به خانوادم برسم. در مورد وایبر.....من که استفاده نمیکنم ولی خیلی وحشتناکه
یه مامان
پاسخ
به بــــــــــــــــــــــــــه، سلام مامان عزیـــــــــــــــــز پریسا حالتون خوبه؟ دلمون براتون تنـــگ شده بود خوشحالیم که برگشتید اتفاقا وقتی این پست رو میذاشتیم به یاد شما و البته مامان عزیز علی آقای خوشتیپ بودیم چون میدونستیم که از چنین امکاناتی استفاده می کنید و وقتی نظراتتون رو خوندیم خیلی خوشحال شدیم و بیش از پیش بهتون افتخار می کنیم مامان های خوب مدرســــــــــــــه براتون آرزوی موفقیت داریم
فاطمه مامان گلها
12 شهریور 93 18:48
سلام ممنون از حوصله ای که در پاسخگویی به نظرات نشون میدین منظور من از حذف ، حذف کلی و بستن حساب کاربری واتس آپ هست یعنی کلا روی گوشیم نصب نیست تا دیگه وسوسه هم نشم پیامی بفرستم در مورد تلگرام هم یه شبکه عین واتس آپ هست ولی نمیدونم چقد این قول معتبر باشه
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز خواهش می شه ممنون از توضیحتون موفق باشید