مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

خاطره نوشت مادرانه 1؛ نمازهای مادرانه

1393/2/2 16:04
نویسنده : یه مامان
4,476 بازدید
اشتراک گذاری

 

بعضی وقت ها ما مادرها یه حرف هایی برا گفتن داریم که فقط و فقط باید مادر باشی تا از عمق وجودت درکش کنی و باهاش ارتباط برقرار کنی.

از این به بعد مجموعه ی جدیدی به نام «خاطره نوشت های مادرانه» به مدرسه اضافه میشه که در اون سعی می کنیم به شرح یک خصلت، روحیه، رفتار و یا هر چیزی که ویژگیِ مادرانه در اون بُلد باشه بپردازیم.

این خاطره ها، کلی هستند و به یه بچه اشاره نداره، و می تونه با «فکرش را بکنید» شروع بشه. حالا اگه زنِ رهید بسم الله و از این دسته از خاطره هاتون رو برامون بفرستید...

 بعضی از نمازها هستند که حکم قبولشان را فقط خدا می داند و بس؛ مهمترین این نمازها ، نمازهای مادرانه است.

 فکرش را بکنید، الله اکبر را گفته اید و یکی چادرتان را می کشد، و بعد از چند بار صدا زدن، وقتی متوجه می شود که دیگر کار از کار گذشته و فعلا فعلاها، جوابی نخواهد شنید، مُهر را برمیدارد و می دود و انگاری که یکهو عذاب وجدان بگیرد برمی گردد و سعی می کند دست شما رو از زیر چادر پیدا کند و اصرار دارد که مُهر را بسپارد به دستتان. و شما در حال خواندن حمد و سوره اتان شاهد تمام اینها هستید.

 این مراحل سپری می شود و به سجده می رسید و می بینید که انگاری کسی در کمین همین لحظه نشسته بوده و شیرجه ای به سمت سرتان می زند و روی گردنتان می نشیند و سعی می کند همانجا حرکات اسب را شبیه سازی کند و هی بگوید: «پیتکا پیتکا» و هی بخندد بلند بلند و کیفور باشد از این موقعیت و شما هر چه ذکر بلد بوده اید گفته اید و فقط باید هی صلوات بفرستید و التماس به خدا کنید که او بلند شود و خونی که توی مغزتان در حال لخته شدن است روانه ی قلبتان شود و بعد انگار که خودش خسته می شود بلند می شود و وقتی سرتان را از روی مُهر بر میدارید می بینید که مُهر به پیشانی اتان چسبیده و جایش به معنای واقعیِ کلمه درد می کند.

 و فکرش را بکنید که تصمیم بگیرید بروید مسجد تا نی نی ها مشغولش کنند و لحظاتی از عمرش را در آن جو معنوی بگذراند؛ قبل از نماز هی چادر نمازهای مسجد را بردارد و انگار که مسئول پخش چادرها بین خانم های مسجد است آنها را توزیع کند و بعد که خیالش راحت شد که همه چادرشان را عوض کرده اند بنشیند کنارت و چادر خودش را سرش کند و نماز را با جماعت شروع کند، ولی این وضعیتِ آرامش بخش لحظه ای بیشتر طول نکشد و چادر را پرت کند به گوشه ای و در حالیکه بلند بلند فریاد می زند بگوید: «نی نی! بیا» و بعد بگوید: «نی نی! بدو بدو» و هی صدای دالامب دالامب دویدن بیاید و شما هی دلتان بلرزد و بعد صدایی بلند وسط نماز بگوید: «مامان! مامانم! کوشی، کجایی؟» و انگار صف هایی که با عجله پشت سر تو تشکیل شده اند بین تو و او فاصله انداخته و صدای گریه اش را بشنوی و هی مامان مامانم گفتنش را و هیچ کاری از دستتان برنیاید و یکهو ببینی شما را پیدا کرده و جلویت سبز می شود و خیالت راحت بشود.

 و یا سر نماز داخل مسجد هی صدایش را بشنوی و این صدا را با الله اکبرهایت مخلوط کنی و بریزی توی روحت و آرامش داشته باشی که یکهو دیگر صدایش را نشنوی و صدای درِ مسجد که باز شده و الان تازه رکعت دوم هستی؛ بعد از آن در حال قنوت از خدا بخواهی که او را در پناه خودش حفظ کند و دوباره بازگرداندش و یکهو ببینی که انگار او جایی نرفته، بلکه سرش گرمِ مفاتیح و قرآنهایی شده که روی طاقچه مانندی در مسجد است. و این را از صداهای بلندی که هی می گوید : «سبز! آبی! و...» و نشان میدهد الان قرآن چه رنگی را برداشته و مشغولش شده می فهمی. و بعد وقتی نمازت تمام شد به سرعت سرت را بچرخانی ببینی قرآنها در چه حالی هستند و ببینی که قرآنی باز است جلویش و او دارد خودش را جلویش تکان می دهد و مثلا دارد می خواند و وقتی تو را می بیند بگوید : «مامان!» و بعد اشاره به قرآن بگوید: «قُران ،قَبی» و این یعنی «قرآنِ قوی» و معنایش این است که این قرآن خیلی بزرگ است و این را از مقایسه ی قرآن کوچکی که بغل دستش است و بسیار کوچک است دریافته و ذکرِ نمازت بشود خنده ای که روی لبانت نقش می بندد.

 و این تنها نمونه های کوچکی باشد از لحظات نماز خواندنت. و مدیریت بحرانها و تمهیداتی که باید انجام دهی تا اگر مُهرت مفقود شد ، نگران ادامه ی نماز نباشی بماند و ذکرهای بعدش بماند و خیلی چیزهای دیگر هم بماند.

 ولی من مطمئنم از قبولیِ نمازهایی که وقتی چادر کوچک و گلدارش را سرش می کند و دستانش را بالا می برد و می گوید : «احبر» و بعد می گوید: «بیسم نَپیم» و بعد رکوعی که با : «سوب» گفتن تمام می شود و سجده هایی که همین ذکر را درش می شنوی و هی زیر چادر می بینی اش که زیرجشمی نگاهت می کند و بعضا می گوید : «بوس» و این یعنی تشویق فراموشت شده است و بعد بوسش می کنی و او ادامه می دهد به نمازش و بعد تسبیح چوبی اش را برمیدارد و اول می گوید : «چوبی» و بعد هی توی دستش می چرخاند و دهانش را می جنباند و هی توی دلت قربان صدقه اش می روی و این می شود سهمیه ی امروزت از شادیِ روحت و خستگی ات به در میرود.

 خدایا! این نمازهای مادرانه و دست و پا شکسته را به این نمازهای بی تکلیفیِ آنها قبول بگردان...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان مهدیه
2 اردیبهشت 93 16:01
سلام عزیزم دوقلوهای من سارا و ثنا زنگیان تو جشنواره نوروزی شرکت کردن ممنون میشم به وب ما بیاین و بهشون رای و امتیاز5 رو بدین
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز ان شاالله که دوقلوهای عزیزتون توی زندگیشون هم موفق و پیروز باشن
مامان پریسا
2 اردیبهشت 93 17:05
سلام خدا رو شکر که اومدید و خیلی خوشحال شدم که پست جدید رو دیدم
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز ممنون از اینهمه لطف و محبتی که به ما دارید
مامان پریسا
2 اردیبهشت 93 17:16
واقعا دست گذاشتید رو. دل خیییییییییییلی از مادرها همیشه میگم خدایا یعنی این نمازها قبول هستن؟ بعد هم میگم ایشالله که قبول هستن من از روزی که پریسا تونست حرکت کنه هیچوقت و به هیچ وجه مهر رو نگرفتم دستم و پریسا هم به دیدن مهر جلوم کم کم عادت کرد و به هیچ وجه از جلوم برش نداشت... از این بابت خیلی خوشحالم چون همیشه میبینم که اطرافیانم چطور مهر به دست نماز میخونن و حتی خودم هم زمانی از دست خواهر و برادرهام یا بچه های فامیل این بلا سرم میومد و وقتی که تونست سرپا باایسته چادر نمازم (وقتی روی سرم بود) میشد پناهگاهش مثل این که در تمام دنیا امن تر از زیر چادرم جایی وجود نداره . تمام مدتی که من در حال خوندن نماز هستم پریسا فقط در حال تلاشه برای این که دست و پاهاشو زیر چادر مخفی کنه.الان مدتیه این کارش کمکتر شده ولی وقتی هم حوس کنه میاد سراغم البته اینم بار چند تا از وسایل بازیهاش رو هم با خودش میاره
یه مامان
پاسخ
بـــــــله! ان شاءالله که قبوله! آخی! عزیزم! تازه این قسمت عادت به مهرخواری که بعضی از بچه ها درگیرش میشن رو اضافه نکردم. خدا نکنه مزه ی مهر بره زیر دندون بچه . اون که دیگه آخرِ استرسه وقتی سرنمازی...
مامان یاسمن و محمد پارسا
2 اردیبهشت 93 22:32
سلام همینطوره که برامون نوشتید تمام این مراحل انگار همین حالا که پست و می خوندم لحظه به لحظه تکرار میشد
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز بــــــــــــــله! خوبیش اینه که مشترکات مامان ها خیلی زیاده و اگه یه جا بشینن به خاطر تفاهمات بالا، حرف برا گفتن زیاد دارن.
عطش
3 اردیبهشت 93 1:26
سلام منم مادریه پسریه سالونیمه هستم تا انجاکه بتونم کمک میکنم
یه مامان
پاسخ
به به! سلام مامان عزیز به مدرسه ی خودتون خوش اومدید و امیدواریم که این دوستی ادامه پیدا کنه ممنونیم از همکاریتون و حضورتون
✿مامان علی خوشتیپ✿
3 اردیبهشت 93 7:58
چقدر قشنگ بود این پستتون به خصوص اون قسمتش که نماز خوندن بچه هستانگار تمامش برای هممون اتفاق میفته علی الانم که بزرگ شده تا شروع میکنم به نماز خوندن اونم شروع میکنه به بوسیدن من...سر تا پام...تمام طول نماز...
یه مامان
پاسخ
چشاتون قشنگه خااااااانوم فکر کنیم علی آقا میخواد شما رو تشویق به نماز خوندن کنه به خاطر همین هی میاد بوستون میکنه حالا تشویق شدید که دوباره نماز بخونید؟
✿مامان علی خوشتیپ✿
3 اردیبهشت 93 8:16
این عکس خودتونه؟
یه مامان
پاسخ
نه خواهر! این عکس به مدد سرچ به دست اومده ولی شمای کلی از مامانها می تونه باشه
مامان فرنيا
3 اردیبهشت 93 8:18
سلام صبح بخير هميشه فكر ميكردم دختر من مشكلي با نماز داره كه هر وقت من نمازم شروع ميشه كارهاش و صدا كردنهاش شروع ميشه و قطع نميشه تا اگر بابايي خانه باشه بهش بگه باز يادت رفته مامان داره با خدا حرف ميزنه نميتونه جوابت رابده صبر كن نمازش تمام بشه انوقت ميشينه تا نماز من تمام بشه و من هميشه نگرانم چرا دختر من اين قانون نماز را يادش ميره اما مطلب شما نشان داد خيلي از بچه ها اينجورين نمازهاي دختر من يك ركعتي است نيت داره قنوت ركوع و سجده اما فقط يك ركعت و اينجوريه كه هربار از من ميپرسه مامان تو چندتا نماز ميخوني؟ و هر شب دلش ميخواد من كنارش نماز بخونم و خانم خانما زير چادر من بخوابه
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز آخی! نماز خوندنِ فرنیای عزیز رو تصور کردیم و دلمون خواست که بغلش کنیم و حسابی فشارش بدیم، البته با اجازه ی مامانش خوبی این نوع پست اینه که مامانا بفهمن درد دلهاشون یکی هست و همه با هم تفاهم اساسی دارن. خیلی خوبی که می خواهید قانون های نماز رو به فرنیای عزیز یاد بدید، ولی یه نکته ای که به ذهنمون رسید اینه که شاید برا سن فرنیا زود باشه که از لفظ صحبت با خدا برا نماز استفاده کنید. بچه ها تصوری که از نماز دارند چیزی در حدِ یه تکلیفه و بس، اگه با این توضیح دلیل دوری چند دقیقه ای و جواب ندادن مامانش به اون رو خدا معرفی کنیم، ممکنه توی ضمیرناخودآگاهشون ذهنیت بدی از خدا به وجود بیاد خدایی ناکرده. قبل از شروع نماز خوبه که سرگرمی هایی برا بچه هامون فراهم کنیم که می دونیم چند دقیقه ای می تونه اونا رو سرگرم کنه؛ اینم یه راهش می تونه باشه البته می دونیم که این کار چند لحظه بیشتر جواب نمیده. و یا می تونید فقط در مورد قانون نماز و اینکه موقع نماز نباید حرف بزنیم رو براش توضیح بدید و چند تا مثال از قانون های مختلفی که باهاش برخورد دارید رو براش بزنید و موقع بازی ازش بخواهید که برا فلان بازیتون قانون خاصی وضع کنه و سعی کنید که اجراش کنید. نکته ی دیگه هم اینه که همیشه سعی کنید بعد از نمازتون بهترین برخوردهایی که خیلی دوست داره رو باهاش داشته باشید و انتظار تموم شدن نماز رو براش خیلی شیرین کنید.
مامان شبنم
3 اردیبهشت 93 15:46
سلام بسیار زیبا بود ما که دو سالی میشه نماز جماعت نمی ریم
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز اتفاقا ما هم تازه به فکرمون رسیده که این هم یه راهشه و با رفتن به مسجد میشه با یه تیر چند تا نشون رو زد.
مامان گلها
4 اردیبهشت 93 18:03
آآآآآآآآآآآی گفتین که برای همه مادرا من فکر میکنم اتفاق افتاده. ان شاالله خدا هم قبول مبکنه. که البته رفتار نارست در اینجور مواقع با بچه میتونه اثرات منفی بسیاری بذاره.
یه مامان
پاسخ
بله کاملا با تظرتون موافقیم، خیلی باید حواسمون رو جمع کنیم که خاطره ی بدی از مسایل مذهبی براش به جا نذاریم
مریم مامان دونه برفی
6 اردیبهشت 93 9:20
سلام باز هم مدرسه ام دیر شد. خداروشکرکه مشکلتون حل شده و دوباره برگشتید به مدرسه ... وای که حرف دل منو زدین . البته من خیلی خوشم میاد که امیرعلی موقع نماز دورو ربرم میچرخه . احساس میکنم به برکت یه فرشته کوچولو ممکنه نمازم مورد توجه خدا قراربگیره. ولی تا جایی که به قول شما مهر مفقود نشه ..خورده نشه.. سر سجده پتکی به سرتون زده نشه و ..... البته الان امیر علی کمتر اذیت میکنه و میدونه که این کار باعث ناراحتی من میشه ولی مشکل من مشابه مامان فرنیا جونه .. چون الان امیرعلی متوجه شده که موقع نماز خوندن نمیتونم باهاش صحبت کنمو جوابشو بدم . نماز خوندنش هم همون 2 رکعت اول نماز من تموم میشه بخاطر همین هم تا میبینه قصد نماز خوندن دارم میگه مامان نماز نخون ... این منو نگران میکنه
یه مامان
پاسخ
سلام مامان عزیز دلمون برای همگی تنگ شده بود. خدا این مدرسه و مامان های خوبش رو از ما نگیره باهاتون موافقیم ، وقتی بچه ها دور و بر آدم هستند، احساس آرامش بیشتری داریم، البته یه جنبه اش هم اینه که می دونیم جایی در حالِ خرابکاری نیستند و اما یه نکته، سعی کنید هیچ گاه سر مسایل مذهبی از خودتون ناراحتی نشون ندید و خطاهای بچه ها را با روش حواس پرت کردن و روشهای غیرمستقیم اصلاح کنید. مامانی تعریف می کرد که کودک سه ساله ام موقع سجده یک ربع روی سرم نسشته بود، تا جاییکه دیگه احساس کردم داره حالم بد میشه، بعد از اون بلند شد و من ادامه ی نماز رو دادم و بعد از نماز از خدا خواستم که بهم توان و صبر بده؛ ایشون می گفتند بعد نماز با روی باز، عین همیشه بغلش کردم و بوسش کردم، با تعجب نیگام کرد و گفت: مامان ببخشید سرت رو درد آوردم. ایشون به بچه اشون گفته بودند، اشکالی نداره مامان، و بعد بوسش کرده و بود و قضیه رو به همین جا ختم کرده بود. به گفته ی ایشون، این کار دیگه ازش سر نزد و همیشه موقع نماز کنارش یا به نماز خوندن مشغول بوده و یا خودش رو سرگرم میکرده تا نماز مامانش تموم بشه و بره تو بغل مامانش. خیلی باید توی این مسایل حواسمون رو جمع کنیم. حتی اگه از نظر روحی خیلی خراب هستیم، موقع عبادت که میشه، باید باهاشون مهربون باشیم و این بهترین یادگاری خواهد شد براشون. ان شاءالله البته جسارت نباشه، شما که خودتون این مسایل رو بهتر از ما می دونید.
مامانی
6 اردیبهشت 93 10:02
ممنون از توضيحي كه داديد تاحالا اينجور بهش نگاه نكرده بودم حتما راهكارهاتون را بكار ميبندم و در مورد پايان نماز كاملا باهاتون موافقم و اين نكته را در نظر داشتم كه بعد از نماز با هم بازي ميكنيم يا كتاب ميخوانيم كه فرنيا خيلي دوست داره و شايد براي همين است كه وقتي باباش ميگه صبر كن نا ارامي نميكنه چون ميدونه پاداش صبرش چندتا كتاب است كه با انتخاب خودش واسش ميخوانم
یه مامان
پاسخ
آفرین به شمامامان باهوش وظیفه ی ما بیشتر اینه که خاطرات خوبی از نماز و سایر عبادات برای بچه هامون به جا بذاریم. استادی می فرمودند، حتی بوی عطری که موقع نماز در فضا پیچیده بشه، بی تاثیر نخواهد بود، اگه می تونید از گل های یاس و خوشبوی طبیعی در جانمازتون استفاده کنید وگرنه می تونید بوسیله ی عطرهای خوشبو لحظه ی نماز رو ماندگارتر کنید در ذهن بچه ها. (حتی قوه بویایی هم کمک کننده می تونه باشه) برا قوای دیگه مثل بینایی، خوبه که لباس نماز همیشه پاکیزه و زیبا باشه. البته خودتون استادید ...
مریم مامان دونه برفی
7 اردیبهشت 93 8:48
ممنون از راهنماییتون . درسته ... گرچه من همیشه بعد از نماز م با بوس و بغل ازش استقبال می کنم . ولی خدا وکیلی اون ضربه هه خیلی درد داره ... خوشبختانه دیشب امیر علی موقع نمازم با اینکه خوابش میومد اذیتم نکرد با یه چادرنمازو یه سجاده تا آخر پیشم نماز خوند . خیلی خوشم اومد. متشکرم
یه مامان
پاسخ
خواهش میشه اون ضربه که بـــــــــله! خیلی هم درد داره... اون قدر که آدم فکر می کنه بچه با دشمنش طرفه... الحمدالله! راستی امیرعلی ، چادرنماز؟؟؟؟؟؟