نمکستان (1)
از اونجاییکه دیدیم استعدادهای زیادی توی همین مدرسه ی خودمون هست، از مامان گرفته تا.... بچه، دلمون نیومد توی این جمع دوستانه امون، از شیرین کاری های و شیرین زبونی های بچه هامون صحبت به میان نیاریم، و این شد که تصمیم گرفتیم، هر کار بانمکی که بچه های نازتون انجام میدن رو اگه دوست داشتید، اطلاع بدید (با نام و یا گمنام) تا توی این قسمت قرار بدیم و همگی از شنیدنش مشعوووووووووووووووف بشیم...
حالا بریم اولین نمکستان رو با هم ببینیم...
نمکستان علی آقای خوشتیپ به نوشته ی مامان عزیزش:
دیروز وقتی علی باهام تماس گرفت بهش گفتم:علییییییییییییییی سپهر(1) به دنیا اومددددددددد
علی:واقعاااااااااااااااااا؟چند سالشه؟ من:
تازه یاد گرفته بالای دفترچه یادداشتش تاریخ بزنه...مصیبتی داشتم برای تکلیف های روزانش آخه...
کلی هم نصیحتش کردم صرفه جویی کنه و همین تاریخ زدن میتونه بهش کمک کنه و...
دیشب دیدم بعد از 21 ام سه برگ خالی گذاشته و فهرست تکالیف 25 ام رو نوشته...میگم چرا این سه برگ رو جا گذاشتی؟ ...میگه آخه سه روز تعطیل بوده دیگه.... من:
کلی در مورد فواید آب برای بدنمون(کلیه و مو و پوست و ....)توضیح دادم براش
بعد از نیم ساعت بهش میگم خوب توضیح بده آب چه سودی برای بدنمون داره؟
علی:باعث میشه ج ی ش م ون سفیدتر بشه
من:
نمیدونم !شایدم باید مغزشو یه رفرش میزدم تا اطلاعاتش به روز بشهکسی دقیقا جای دکمه رفرش مغز بچه ها رو میدونه؟
(1): سپهر پسرخاله ی علی آقاس