درک کودکان و نوجوانان از مفاهیم دینی؛(مفهوم قداست خداوند)
ما اومدیم!
اول از همه به خاطر تاخیر چند روزه و اینکه باعث نگرانیِ شما مامان های عزیز شدیم، عذرخواهی می کنیم...
ولی راستش رو بخواهید، از اینکه اینقدر دوستان به ما لطف دارند بسی خوشحال شدیم و فهمیدیم که قدیمی ها یه چیزی می دونستند که گفتند دل به دل راه داره؛ از صمیم قلب میگیم، هر دفعه، هر کدوم از شما مامان های مهربون که برامون نظر میذارید کلی بهمون انرژی میدید و هر وقت یه مدت ازتون خبری نمیشه، شدید دلتنگ و دلواپستون میشیم.
برای همه آرزوی موفقیت داریم. بریم با هم در مورد درک بچه ها از خدا بیشتر بدونیم...
مفهوم قداست خداوند
از آنجا که مفهوم قداست ، در نظر کودکان با مفهوم وجودی با اعمال غیرقابل پیش بینی و تهدیدآمیز تبیین می شود و ترس کودکانه ی آنان را از چنین وجودی می توان دریافت، سوال اول گلدمن این بود که «چرا موسی ترسید به سوی خدا نگاه کند؟» تا بدین وسیله تصور آنها از علت ترس موسی از خدا بعنوان موجودی مقدس روشن گردد که این در حقیقت بازتاب احساس خود آنان است.
در مجموع آنچه که در پاسخها مطرح شده است، با برداشت کودکان از مفهوم خدا و ارتباط او با دنیای فیزیکی مطابقت دارد.
برای کودکان پیش دبستانی ، ترس از خدا بعنوان فردی قدرتمند که اعمالش غیرقابل پیش بینی است، مطرح می باشد. او دارای ویژگیهای فیزیکی با قدرتی سحرآمیز است که در مقابل اعمال بد و ناپسند خشمگین شده ، اقدام به تنبیه می نماید. اما بیشتر کودکان خدا را دوست خود می دانند. یقینا در مساله عبادت اطمینان به وجود دوستانه و محبوب خداوند باید برای کودکان بیشتر و گسترده تر نمودار شود. شخصیت پیامبران می تواند ما را در ایجاد این اطمینان کمک نماید،بدان صورت که آنها بعنوان انسان هایی که خداوند برای کمک و هدایت ما فرستاده است، معرفی شوند .
البته اینکه بخواهیم مستقیما با طرح صمیمت سهل الوصول با خدا از ترس طبیعی کودکان جلوگیری کنیم، روش موفقی نخواهد بود، چرا که در اینصورت مساله محدود به الفاظ خواهد شد و تاثیر واقعی را در این برداشت کودکان از خدا نخواهند گذارد، از این رو بهتر است از روشهای غیرمستقیمی که چهره ی دوست داشتنی و محبوبی از خداوند را به نمایش می گذارد و از آن ترس می کاهد بهره برد.
دانش آموزان در سالهای نخستین دبستان ، اگرچه بر اساس علایق انسان انگاری خدا را بعنوان بشر فوق العاده تصور می کنند، ولی بر خلاف دوره ی پیشین اعمال الهی از نظر ائ غیرقابل پیش بینی و بی دلیل نیستند. آن ترس گذشته کاهش می یابد و به گونه ای دیگر از ترس مبدل می شود که مربوط به قدرت فوق العاده و سحرآمیز خداوند بوده، می تواند در دنیای ما به صورت معجزات یا وقایع دیگر ظهور یابد.
او در گذشته برای بازدید مخلوقات خود به زمین می آمده ، اما اکنون در بهشت زندگی می کند و آن مسایل اتفاق نمی افتد. احساس گناه نسبت به بعضی معاصی خاص به ترس از خدا مربوط شده و از این رهگذر خدا بعنوان یک تنبیه کننده در نظر گرفته می شود که سرانجام روزی از انسان در قبال خطاهایش بازخواست می کند. البته این مفاهیم با آنچه که از نظر خردسالان مطرح شد، متفاوت است.
تا حدود دوازده سالگی همان برداشت های دینی درباره ی تقدس ادامه می یابد و در این زمان است که تصورات فیزیکی به تدریج جای خود را به عقاید غیرفیزیکی و روحانی می دهند ، ترس از خدا به جهت قدرت فراگیر او نسبت به همه چیز و همه کس جایگزین گونه های پیشین ترس می گردد که این سرآغاز ورود به سطوح بالاتر تفکر است.
سوال دیگری که برای روشنتر شدن مفهوم قداست مدنظر قرار گرفت، این بود که «چرا زمینی که موسی روی آن ایستاد ، مقدس بود؟» کودکان تا سن 8 سالگی در پاسخ های خود دچار سردرگمی و آشفتگی می شدند که ناشی از توجه آنان به طبیعت زمین و و تقید به معانی تحت اللفظی می باشد. «آن زمین مقدس است ، چون در آن گل و سبزه و از این قبیل روییده است.» برخی نیز بیان داشتند که مقدس بودن آن به خاطر تماس با خداست که در این حالت تقدس نیز از طریق تماس فیزیکی ، قابل انتقال است.
گروه دیگر که در محدوده ی سنی هضت تا دوازده سالگی قرار دارند، تقدس یک مکان را وابسته به آن می دانند که خدا در آن حضور پیدا کرده باشد که در این مساله اغلب با یک توجیه فیزیکی همراه است، گاهی نیز مکانی به واسطه ی رخداد یک معجزه در آن مقدس می شود.
از حدود سن دوازده سالگی به بعد که این توضیحات، غالبی غیرفیزیکی و روحانی پیدا می کند. این حضور خداست که مایه ی تقدس اشیا یا مکان ها می گردد، بدون آنکه این حضور و ارتباط صورتی فیزیکی داشته باشد، بنابراین در مجموع می توان به این نتیجه رسید که درک نسبتا صحیح و واقع بینانه از داستانهای دینی پس از سن عقلی دوازده صورت می پذیرد و پیش از آن درک چنین مفاهیمی همراه با مشکلات و نارساییهای فراوان است.