اهمیت مطالعه رشد و تکامل درک دینی؛ پله ی نهم
یاد بگیر، نصفِ توئه؛
جمله ی فراگیریه، خیلی هم کاربرد داره، البته بیشتر برای شوخی هامون؛ حتی در بعضی از موارد شاید به شوخی بگیم ولی واقعا بیشتر ماها توقع داریم که بچه امون که همسن بچه ی دیگه ای هست ، رفتارهایی مشابه با اون داشته باشه (و یا خیلی بهتر باشه)، و همین دلیلی میشه برای حرص خوردن خودمون و تحت فشار قرار دادن بچه ی معصوممون...
توی این مجموعه دیدیم که در هر سنی چه تفکری از دین برای کودکان خواهد بود، ولی این نکته رو بعنوان ضمیمه ای مهم باید یادمون باشه، بریم به تفصیل به این موضوع بپردازیم...
-تاثیر تفاوتهای فردی
در زمینه ی تفکر دینی باید به تفاوتهای فردی کودکان نیز توجه کرد. این تفاوتها بر دو گونه اند:
نخست- تفاوت در سرعت که برخی کودکان در مقایسه با همسالانشان از حدود سنی موردنظر جلوتر و برخی عقب ترند. در این زمینه باید توجه کرد که سن عقلی هر کودک ، موقعیت وی را در سیر تفکر دینی مشخص می کند و کودک هرچه از نظر هوشی از موقعیت بالاتری برخوردار باشد ، توقع ما نیز از او در زمینه ی درک مسایل دینی بالاتر خواهد بود، اما از آنجا که رشد و تکامل دینی به یکسری عوامل پیچیده وابسته است ، کودکی با سن عقلی پایین تر ممکن است از حد کودک دیگری با سن عقلی بالاتر تجاوز کند و از این رو پیوستگی میان سن عقلی و سطح تفکر از دقت به دور است. در برخی موارد سن تقویمی به ضمیمه ی برخورداری از تجارب بیشتر یک عامل موثر و قطعی محسوب می شود. تجاربی مانند ارتباط نزدیک با مکانهای مذهبی ، بجا آوردن مراسم عبادی ، خواندن کتابهای دینی ، عادات مذهبی پدر و مادر و از این قبیل از اهمیت بیشتری برخوردار است.
دوم- سطوح مختلفی از پاسخهاست که یک کودک در قبال مسایل گوناگون مطرح می سازد. بسیاری از کودکان در پاسخ به سوالهای مختلف از سوالی به سوالی دیگر سطوح مختلفی از تفکر را از خود نشان می دهند. کودکی در پاسخ به یک سوال در سطح عملیات عینی قرار دارد و در پاسخ بخ سوال دیگر به تفکر شهودی باز می گردد. این نوع رشد ناهماهنگ ، ممکن است در نتیجه ی محتوای مختلف مسایل گوناگون باشد که برجسب مجموعه ی لغات استفاده شده و مفاهیم مطروحه در خلال داستان ها متفاوت می گردد. روشن است که کودک برخی داستان ها را برای تفکر مشکلتر از برخی دیگر می یابد و این نه تنها به سبب مشکلات ذاتی است ، بلکه تجارب و زمینه های گوناگون موجود در او نیز موجب این مساله می شود.
- تفکر منطقی و تفکر دینی
بر اساس یافته های گلدمن ، تفکر دینی، همکان گونه ها و روش هایی را به کار می گیرد که در سایر زمینه های تفکر به کار می رود. این مساله عقیده ارتباط نزدیک تفکر منطقی و دینی را تایید می کند . از آنجا که در رشد دینی کودک نوعی بهم پیوستگی میان عقل و احساس یا علم و ایمان وجود دارد ، او تنها متناسب با سیر تفکر عملیاتی خود قادر است تا نگرش الهی خویش را به عالم شکل دهد که در ادامه ی مباحث با طرح مفاهیم دینی در نزد کودکان این نکته روشن تر خواهد شد.
واقعیتی که از تحلییل تفکر دینی استنتاج می شود و باید مورد توجه قرار گیرد این است که به سبب گونه های محدود تفکر دینی کودکان، برداشت ها و نظرات دینی آنها نیز محدود و کودکانه خواهد بود بنابراین ما هم نباید چیزی غیر از این از آ«ان توقع داشته باشیم. این تفکر خام کودکانه تا دوران نوجوانی (13 سالگی به بعد) به طول می انجامد . از آنجا که بخش زیادی از تفکر دینی ، انتزاعی است ، باید طرح بسیاری از مسایل را تا دوره تفکر عملیات صوری به عقب انداخت و از اتلاف مقدار زیادی زمان و نیرو در نتیجه ی آموزش افکاری فراتر از درک کودکان جلوگیری نمود. با وجود این ، مشکل خیلی زیاد نیست. زمانی که می بینیم سن عقای 13- 14 بعنوان مرز بین تفکر عینی و انتزاعی ، با تدریس بهتر پایین آورده می شود. چنین تدریسی از طرح عقاید بسیار مشکل برای کودکان ممانعت می کند و تلاش می کند که نه تنها تفکر خام تقویت نشود ، بلکه آنان را نیز از اینگونه مسایل دور نگه می دارد ، همچنین در عین حال که اجازه داده می شود تا دین کودکان ، کودکانه باشد ، آنان را برای نگرش نقادانه تر و عقلانی تر نسبت به دین که در دوران بلوغ با آن مواجه خواهند شد ، آماده می کند.
نکته:
یکی از پژوهشگران ایرانی در تحقیق خود تحت عنوان «درک کودکان دبستانی از مفاهیم دینی» که با همان برداشتهای ابداعی گلدمن انجام گرفته است، ضمن بیان نظریه ی گلدمن در رشد و تکامل درک دینی ، این نکته را بعنوان دستاورد این پژوهش مطرح می کند که «کودکان ایرانی همان مراحلی را در سیر تفکر مذهبی می پیمایند که گلدمن در تفکر دینی به دست آورده است» این نکته تاییدی است بر آنکه می توان در آموزش دینی کودکان ایرانی بر یافته های گلدمن تکیه نمود و در تنظیم چنین برنامه هایی آنان را مدنظر قرار داد.