مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

مراحل رشد و تکامل ؛ کودکی دوم (چهار تا هفت سال)

1390/4/28 18:59
نویسنده : یه مامان
7,752 بازدید
اشتراک گذاری

بر اساس نظریه ژان پیاژه ، کودک در این دوارن ، در مرحله ی فکر شهودی قرار دارد که از مشخصات آن ، ماهیت غیرمنطقی ، متناقض و خودمحور بودن تفکر کودک است.

کودک پس از آنکه مرحله ی اولیه ی عدم تمایز خود و غیر خود را پشت سر نهاد و بتدریج از وجود عالم خارج و مستقل از خود اطمینان حاصل کرد ، با علاقه به مشاهده و آزمایش آن می پردازد و در حدود چهار سالگی به تصوری کلی از جهان دست می یابد که اگر چه محصول تماس با واقعیت است ، اما پیش از آنکه نتیجه ی درک عینی واقعیت باشد، مخلوق ذهن اوست...

اگر در مورد دوران کودکی اول مطالعه نکرده اید پیشنهاد می کنیم که اینجا کلیک کنید.

از آنجا که کودک هنوز قادر به تجزیه و تحلیل مجموعه هایی که درک می کند نیست، اگر درباره ی آن ها از او سوال شود، با وجود اینکه دیگر از نظر زبان مشکلی ندارد ، از توصیف و تبیین آن عاجز می ماند و در پاسخ پرسش های مربوط ، بی آنکه بتواند یا حتی لازم بداند که به روابط عینی توجه کند و در تبیین پدیده ها پایبند قانون علیت باشد، بیشتر ابداع می کند و داستان می سازد. مثلا به پدیده های طبیعی انگیزه های انسانی می دهد و در توجیه نظریات خویش ، برخلاف بزرگسالان، به هیچ وجه مقید به رعایت روابط منطقی نیست. در ارزیابی های خود قسمتی از داده ها را به حساب می آورد و از قسمت دیگر غافل می ماند و وقتی توجهش به قسمت اخیر جلب شود ، داده های سابق خود به خود از نظرش محو می شوند ، گویی قادر نیست که برای ارزیابی موقعیت ها ، به همه ی داده ها همزمان توجه کند. یکی از خصوصیات روانی او این است که وقتی دیدگاهی برگزید، به دشواری می تواند از آن دست بردارد، به همین سبب وقتی با توجه به بعضی داده ها و غفلت از بعضی دیگر در ارزیابی خود دچار اشتباه شد ، جلب توجه او به همه ی داده ها ، اگر امکان پذیر باشد بی فایده است، زیرا برای پافشاری بر نظری که انتخاب کرده، بی آنکه ناراحت شود به تناقض گویی می پردازد و به همین دلیل قادر نیست نظریات دیگران را درک و خود را در نظرگاه دیگران قرار دهد. آگاهی از نظریات دیگران مستلزم چرخش روانی است که کودک در این سن هنوز از آن بی بهره است.

خودمحوری کودک:

خودمحور بودن به این معناست که داوری های کودک صرفا از نقطه نظر خود او صورت می گیرد. او نمی تواند خود را به جای دیگران بگذارد و از چشم آنان به قضیه بنگرد. در ضمن خود را محور کائنات می پندارد و تصور می کند همه چیز در حول و حوش او اتفاق می افتد. پیاژه معتقد است خودمحوری که منشا بروز بسیاری از ویژگی های روانی کودک است؛ مثل «جاندار پنداری» که همه چیز را دارای جان و فهم و شعور می داند، ابتدا به شکل نامنظم (4-5 سالگی) و سپس به صورت منظم (تا حدود 8 سالگی)در کودک دیده شده است. به همین صورت «ساخته پنداری» نیز حاصل خودمحور بودن ذهن کودک است که همه چیز را محصول خلاقیت انسان می پندارد نه حاصل فعالیت های دیگری که در جریان می باشد. البته چگونگی تعلیمات دینی در کیفیت این حالت نقش مهمی دارد. نگرش جاندارپنداری به همراه ساخته پنداری احتمالا تا حدود 7-8 سالگی (سالهای اولیه ورود به دبستان) ادامه می یابد.

در کودک تصور فضا و شکل و اندازه ، از راه تماس مستقیم وی با اشیا و اوضاع حاصل می شود. به عقیده ی پیاژه ، نیروی حسی حرکتی اساس هوش است و در سطح عالی تفکر ، بیشتر از ادراک تنها ، به ایجاد مفاهیم ذهنی کمک می کند. مفاهیم مکانی مانند بالا، پایین، رو ، زیر ، جلو و عقب ؛ نخستین مواردی هستند که معمولا پس لز 5 سالگی آموخته می شوند. مفاهیم زمانی از الگویی همانند مفاهیم مکانی پیروی میکنند اما دیرتر ادراک می شوند و به کندی به دست می آیند. کودک میان سالهای 5 و 6 می توان اختلاف و شباهت موجود میان اشیا را درک کند. «وی اشیا را تنها بر اساس یک ویژگی محسوس، طبقه بندی می کند و استنتاجش جز از جز است، نه کل از جز ، و یا جز از کل و ناتوان از نتیجه گیری منطقی است. اندیشه ی کودک در دوره ی فکر شهودی ایستا و تحرک ناپذیر است. اشیا را همیشه به یک وضع ثابت می پندارد و رابطه ی مقدار ماده را به تغییر شکل آن درک نمی کند.»

آن گاه که خصوصیات شی یا رویدادی جدا از آن تصور شوند ، می گویند تصورات ما انتزاعی هستند. بسیاری از پدران و مادران و مربیان بدون توجه به زمان از کودکان خود انتظار دارند که مفاهیم و افکار انتزاعی را درک کنند که این امر نه تنها کار بیهوده ای است ، بلکه ممکن است سبب ایجاد تصوراتی غلط در ذهن کودک شود، چنان که کلمه ی خداوند اغلب موجب گمراهی و سرگردانی آنان می شود، از جمله درک این مطلب که خدا همه جا حاضر است و بر همه ی امور نظارت می کند ، برای کودکان کمتر از شش سال مشکل است و باید اینگونه عقاید را متناسب با درک آنها مطرح کرد. بسیاری از دست اندرکاران تعلیم و تربیت ، گاهی فراموش می کنند که جهان کودک ، جهان محسوسات و مشهودات است، یعنی از اشخاص و اشیایی تشکیل می شود که کودک می بیند و لمس می کند یا فعالیت هایی است که در آنها شرکت می جوید. لذا مفهوم خداوند که خارج از عالم ماده و محسوسات است، برای کودک قابل تصور نیست. مرگ نیز از مفاهیمی است که درک آن برای کودکان دشوار است. آنان مرگ افراد را یک عمل تمام شده تلقی نمی کنند و زندگی متوفی را برگشت پذیر می دانند.

تربیت در دوره ی کودکی دوم

تربیت در این دوره دارای سه بعد اساسی است: تربیت حواس، تربیت تخیل و تربیت شخصیت.

1-      تربیت حواس: مربیان از دیرباز به اهمیت و تاثیر حواس در حیات عقلانی پی برده بر لزوم تربیت حواس متفق القول بوده اند.

آنان در این سیر سعی می کنند تا کودک را در موقعیت های واقعی قرار دهند و در چنین شرایطی است که تمرین حسی صورت تجربه ی حقیقی زندگی را پیدا می کند و ضمن آن ، حواس در عین حال یکدیگر را تایید و تصحیح می نمایند.

2-      تربیت تخیل: از جمله ی ویژگی های کودک در این دوره، این است که واقعیت را با آفریده های خیال خود در می آمیزد که این امر ممکن است مربیان را بی جهت نگران سازد، اما باید توجه نمود که تخیل عالی ترین صفت انسان است. لذا تربیت تخیل که با تربیت حسی حرکتی همراه و در متعادل ساختن آن نیز موثر است ، بُعد دیگری از تربییت عقلانی این دوره محسوب می شود.

کودک در این دوره شیفته ی داستان ها و افسانه های عجیب و غریب است که استفاده ی از آن ها باید در دستور کار مربیان قرار داشته باشد. در تربیت تخیل باید سعی داشت تا کودک از افراط و تفریط حفظ گردد، کودکان خیالباف را با داستان های واقعی آشنا کنیم و بالعکس کودکی را که به اشیا ، سرسری نگاه می کند و پراکنده اندیش است، به خیال پردازی تشویق کنیم.

 

3-      تربیت شخصیت: یکی از صفات بارز کودکان این سنین ، تشخص طلبی است که در این دوره جلوه ی خاصی پیدا می کند و مربی باید با استفاده از تمایل خودنمایی کودک و با تکیه بر حس تقلید شدیدی که در وی به ظهور می رسد، موجبات غنی تر ساختن شخصیت او را فراهم کند. در این زمینه دادن الگوی مناسب و نیز تشویق کودکان از سوی مربیان ، یکی از وظایف تربیتی به شمار می رود.

کودک برای آموختن راه و رسم زندگی با دیگران و قبول پاره ای مسئولیت های عمومی مربوط به محیطش محتاج راهنمایی مربیان خود است.

بازی های کودکان و نقش هایی را که با عهده دار شدن آن ها ، معنی و ارزش می دهد و از خلال آن ها شخصیتش را آشکار میکند، از این نظر حائز اهمیت بسیاری است.

از نظر اخلاقی این دوره، دوره ی ایجاد عادات مطلوب است و این تنها اخلاقی است که در این سن امکان پذیر است و  ما ناگزیریم بر حسب سن کودک به نوع اخلاق مبتنی بر عادات متوسل شویم و هدف این است که اجازه دهیم کودک شخصیت خود را که مجموعه ی قابلیت های بدلی ، عاطفی ، عقلی ، اجتماعی و معنوی است و او را از همنوعانش متمایز می سازد، به دست آورد. کودکان این دوره از راهنمایی های عملی و فراگرفتن راه و روش های کاربردی بیشتر بهره مند می شوند تا راهنمایی های لفظی و غیر عملی. هدف راهنمایی ها باید کمک به کودک به طور غیرمستقیم باشد تا خودش راه هایی را که به بهتر و موثر انجام دادن کارها می انجامد ، کشف کند و یا به دست آوردن اعتماد به نفس و ایجاد اطمینان از آموخته های خود آمادگی لازم را برای ورود به دبستان پیدا نماید.

منبع: کتاب آموزش مفاهیم دینی همگام با روانشناسی رشد 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان مریمی
7 تیر 90 17:43
وبلاگ مفیدی دارین. خوشحال شدم باهاتون آشنا شدم

ممنونم. ما هم خوشحالیم که دوست خوبی مثل شما پیدا کردیم.
مامان سارال و صبا
7 تیر 90 19:09
سلام.از مطالب وبلگتون نهایت استفاده رو میکنم..ممنون ومتشکر

سلام
خواهعش میکنم و موفق باشید

مامان نازنين
8 تیر 90 0:45
سلام با تشكر از مطالب مفيد تون استفاده كرديم ممنون كه بهمون سر زديد

سلام
خواهش میکنم.
مامان ماهان عشق ماشین
8 تیر 90 12:37
سلام.ممنون از وبتون.میشه مطلبی در مورد سن مناسب مهد رفتن و همچنین نحوه انتخاب مهد مناسب بذارین.
ممنون میشم اگه اینکارو کردین بهم خبر بدین.

سلام
خواهش میکنم. ان شاءالله به زودی در این مورد مطلب میگذاریم .
ممنون از اینکه با نظرات خود ما را یاری میکنید.
مامان علي
12 تیر 90 18:47
ممنون از مطلبتون استفاده كرديم