زنگ تفریح!
کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. او پسر خیلی شیطونی بود و همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت آیا حقت هست که این دوچرخه رو واسه تولدت بگیریم؟ بابی گفت...
کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. او پسر خیلی شیطونی بود و همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت آیا حقت هست که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟
بابی گفت، آره.
مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده.
نامه شماره یک
سلام خدای عزیز
اسم من بابی هست. من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی.
دوستار تو
بابی
بابی کمی فکر کرد و دید که این نامه چون دروغه کارساز نیست و دوچرخه ای گیرش نمی یاد. برا همین نامه رو پاره کرد.
نامه شماره دو
سلام خدا
اسم من بابیه و من همیشه سعی کردم که پسر خوبی باشم. لطفاً واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده...
بابی
اما بابی یه کمی فکر کرد و دید که این نامه هم جواب نمی ده واسه همین پارش کرد.
نامه شماره سه
سلام خدا
اسم من بابی هست... درسته که من بچه خوبی نبودم ولی اگه واسه تولدم یه دوچرخه بهم بدی قول می دم که بچه خوبی باشم.
بابی
بابی کمی فکر کرد و با خودش گفت که شاید این نامه هم جواب نده. واسه همین پارش کرد. تو فکر فرو رفت. رفت به مامانش گفت که می خوام برم کلیسا. مامانش دید که کلکش کار ساز بوده، بهش گفت خوب برو ولی قبل از شام خونه باش.
بابی رفت کلیسا. یکمی نشست وقتی دید هیچ کسی اونجا نیست، پرید و مجسمه مادر مقدس رو کش رفت و از کلیسا فرار کرد. بعدش مستقیم رفت تو اتاقش و نامه جدیدش رو نوشت.
نامه شماره چهار
سلام خدا
مامانت پیش منه. اگه می خواییش واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده..
بابی
__________________________________
پ.ن : شاید همه به این داستان بخندیم ، اما خیلی وقتا این حکایت ما آدم بزرگا هم هست. هدف مادر بابی این بود که اون یه کم خودشو اصلاح کنه و پسر خوبی بشه ، اما اون چیکار کرد؟...
درسته! ما هم گاهی بدون اینکه خودمون رو اصلاح کنیم و شایستگی و ظرفیت خودمون رو برای رسیدن به چیزی که می خوایم بالا ببریم به زور تهدید هم که شده می خوایم به خواسته هامون برسیم و خدا رو هم تهدید می کنیم که مثلاً خدا اگه فلان چیزو که می خوام بهم ندی معلومه که دوستم نداری ، یا مثلا چون فلان آرزومو برآورده نکردی منم دیگه نماز نمی خونم و... خیلی از چیزایی که ما به زور از خدا می خوایم شاید به خیر و صلاح ما نباشه
امام صادق (ع) از پدرش از پدرانش از رسول خدا (ص) نقل كرده كه خداوند سبحان فرمود:
اي فرزند آدم! از دستورات من اطاعت كن و صلاح خود را به من ياد مده . ( يعني من صلاح تو را بهتر از خودت مي دانم ) .