مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

زنگ تفریح!

1391/8/10 16:01
نویسنده : یه مامان
5,903 بازدید
اشتراک گذاری

کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. او پسر خیلی شیطونی بود و همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت آیا حقت هست که این دوچرخه رو واسه تولدت بگیریم؟ بابی گفت...

کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. او پسر خیلی شیطونی بود و همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت آیا حقت هست که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟

بابی گفت، آره.

مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده.
 

نامه شماره یک
سلام خدای عزیز 
اسم من بابی هست. من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی.
دوستار تو
بابی

 بابی کمی فکر کرد و دید که این نامه چون دروغه کارساز نیست و دوچرخه ای گیرش نمی یاد. برا همین نامه رو پاره کرد.

 نامه شماره دو

سلام خدا
اسم من بابیه و من همیشه سعی کردم که پسر خوبی باشم. لطفاً واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده...
بابی

 اما بابی یه کمی فکر کرد و دید که این نامه هم جواب نمی ده واسه همین پارش کرد.

 نامه شماره سه

سلام خدا
اسم من بابی هست... درسته که من بچه خوبی نبودم ولی اگه واسه تولدم یه دوچرخه بهم بدی قول می دم که بچه خوبی باشم.
بابی

بابی کمی فکر کرد و با خودش گفت که شاید این نامه هم جواب نده. واسه همین پارش کرد. تو فکر فرو رفت. رفت به مامانش گفت که می خوام برم کلیسا. مامانش دید که کلکش کار ساز بوده، بهش گفت خوب برو ولی قبل از شام خونه باش.

بابی رفت کلیسا. یکمی نشست وقتی دید هیچ کسی اونجا نیست، پرید و مجسمه مادر مقدس رو کش رفت و از کلیسا فرار کرد. بعدش مستقیم رفت تو اتاقش و نامه جدیدش رو نوشت.

نامه شماره چهار

سلام خدا
مامانت پیش منه. اگه می خواییش واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده..
بابی

__________________________________

پ.ن : شاید همه به این داستان بخندیم ، اما خیلی وقتا این حکایت ما آدم بزرگا هم هست. هدف مادر بابی این بود که اون یه کم خودشو اصلاح کنه و پسر خوبی بشه ، اما اون چیکار کرد؟...

درسته! ما هم گاهی بدون اینکه خودمون رو اصلاح کنیم و شایستگی و ظرفیت خودمون رو برای رسیدن به چیزی که می خوایم بالا ببریم به زور تهدید هم که شده می خوایم به خواسته هامون برسیم و خدا رو هم تهدید می کنیم که مثلاً خدا اگه فلان چیزو که می خوام بهم ندی معلومه که دوستم نداری ، یا مثلا چون فلان آرزومو برآورده نکردی منم دیگه نماز نمی خونم و... خیلی از چیزایی که ما به زور از خدا می خوایم شاید به خیر و صلاح ما نباشه

 

امام صادق (ع) از پدرش از پدرانش از رسول خدا (ص) نقل كرده  كه خداوند سبحان فرمود:

 اي فرزند آدم! از دستورات من اطاعت كن و صلاح خود را به من ياد مده . ( يعني من صلاح تو را بهتر از خودت مي دانم ) .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (20)

مامان آرشين
10 آبان 91 17:12
ما آدما خيلي وقتا بيراهه ميريم. راه درست رو تشخيص ميديم ولي...!!!

ان شاالله که همیشه در مسیر درست گام برداریم و ثابت قدم باشیم
مریم(مامان روشا)
12 آبان 91 10:58
ممنون ازتون خیلی آموزنده و تاثیر گذار بود...من از 9 سالگی نماز نخوندم ولی تقریبا"13 یا 14 ساله بودم که نمازمو شروع کردم..وقتی توی فامیل یا دوستام میشنیدم که میگفتن دیگه نماز نمیخونم الان با خدا قهرم ... یه چیزی از خدا میخواستم که بهم نداده تا خواستمو نده نماز نمیخونم (دقیقا خدارو تهدید میکردن)خیلی برام مسخره میومد و سعی میکردم متقادشون کنم که کارشون اشتباهه...برام ناراحت کننده بود و همش فکر میکردم الان خدا چقدر ناراحت میشه این حرفارو میشنوه....هرچند خدای ما مهربونتر از این حرفهاست ولی متاسفانه یه سری از ما آدما همه یکارامون بر اساس دادو ستدِ!!!

سلام مامان عزیز روشا
خوشحالیم که از این مطلب خوشتون اومده. ان شاالله که روشا جان هم مثل مامان عزیزش نمازهاش رو خالصانه بخونه و همیشه در پناه خدای مهربون باشه.
سعی کنید طبق دستور العملی که در حدیث معروف امام باقر علیه السلام هست برای روشا عمل کنید تا ان شاالله وقتی که به سن تکلیف میرسه تکلیف مداری رو هم از شما یاد گرفته باشه
به قول عزیز بزرگواری نمازهایی که در زمان به تکلیف رسیدن خوندیم رو خدا قبول کنه، شاید اگه زودتر نماز خوندن رو یاد گرفته بودیم بهتر نماز می خوندیم!
و واقعا هرکدوم از ما ممکنه خاطراتی از اون نمازهایی که اوایل خوندیم داشته باشیم که الان برامون خیلی خنده دار باشه. ان شاالله خدا توفیق بده اون نمازها رو دوباره ادا کنیم.
زيبا
12 آبان 91 17:55



مامان بیتا
13 آبان 91 15:15
نازد به خودش خدا که حیدر دارد


دریای فضائلی مطهر دارد


همتای علی نخواهد آمد ولله


صد بار اگر کعبه ترک بردارد

عیدتون مباااااااااااارک

خیلی ممنون، عید شما هم مبارک
مامان پریسا
13 آبان 91 16:47
مطلب جالبی بود. اولشو که خوندم یاد تولد پریسا افتادم که چند روز دیگهس و باید بهش کادو بدم

ولی واقعا همینطوره که شما نوشتید.
چه بسا افراد عاقل و بالغ زیادی اطرافم دیدم که با همین گفته دست از نماز خودندن کشیدن. در حالی که باید به اصل مساله توجه کنن نه تهدید کردن!!!!!!


بله همینطوره، ممنون که همیشه به مدرسه سر می زنید و مطالب رو با دقت دنبال می کنید
مامان نصفه نیمه
16 آبان 91 22:21
واقعا... آدم بزرگا...


مامان اهورا
18 آبان 91 15:32
خیلی متن جالبی بود مثل همیشه نکته سنج و ظریف عمل کردین ممنون


لطف دارید شما
خانم خونه
19 آبان 91 17:10
چه وبلاگ خوب و مفیدی دارید


ممنون از لطف شما، خانم خونه
ستاره زمینی
21 آبان 91 12:10
خیلی پر معنا .
وبلاگ زیبایی دارید.
انشالله همیشه مسیر درست را انتخاب کنیم.


ممنون از لطفتون و دعای خیرتون
مامان پریسا
22 آبان 91 14:34
سلام
تولد پریساست تشریف بیارید.البته با نی نی های خوشکل


سلام مامان عزیز
شرمنده که دیر شده اما چشم حتما جبرانی خدمت میرسیم
تولد دختر گلتون هم مبارک باشه
ستاره زمینی
23 آبان 91 14:42



مامان اقا طاها
23 آبان 91 22:35
سلام
من با اجازتون ادرس وبلاگتون رو به وبلاگم وارد ميكنم

سلام مامان عزیز، این باعث افتخار و خوشحالی ماست
شما هم به لیست مامان های مدرسه اضافه شدید
مائده
27 آبان 91 3:27
بسمه الله
سلام پستت رو نخوندم.. اما این یه کامنت تبلیغاتی نیست ... میخوام با این کامنت ازتون درخواست کنم ... از عمو پورنگ حمایت کنید ...
به خاطر شادی کودکان امروز و به خاطر خاطرات کودکان دیروز ...

لطفابه لینک سر بزنید :

http://www.10006016.ir/poorang/campaign/content/fa

ممنون از نظر صادقانه ای که گذاشتید
مهلا
29 آبان 91 12:47
سلام
وبتون خیلی قشنگه
خوش حال میشم یه نیم چه نگاهی به وبلاگ نی نی ما بندازین
نظر یادتون نره


سلام مامان عزیز
ممنون از لطفتون، چشم در اولین فرصت خدمت میرسیم
مریم (مامان روشا)
30 آبان 91 1:25
سلام ...من برای این سه پست آخر نظر گذاشتم .....ارسال نشده


سلام مامان عزیز روشا
بله نظراتتون ارسال شده، اینهمه تاخیر رو به بزرگی خودتون ببخشید
ممنون که لطف دارید و همیشه به مدرسه ی خودتون سر می زنید
مامان مهیار
30 آبان 91 3:04
سلام بهتون تبریک میگم وب مفیدی دارین من کارشناس علوم تربیتی هستم حدود 1 ماهه که وب شازده کوچولو رو طراحی کردم و تلاشم اینه که در کنار ثبت خاطرات پسرم مطالب آموزشی مربوط به مراحل رشدش رو بذارم و دوست دارم عضوی از مامانهای فعال مدرستون باشم در صورت امکان شرایط عضویت رو برا بذارین ممنون


سلام مامان خوب و نمونه
تبریک صمیمانه ما رو بپذیرید، خوشحالیم که یه مامان خوب و مهربون دیگه به جمع مامان های مدرسه اضافه شد
سارا مامان آرام
1 آذر 91 13:01
تازه با وبلاگ شما آشنا شدم از طریق مجله شهرزاد
وبلاگ شما رو با اجازه لینک میکنم


سلام مامان عزیز
ممنون که به مدرسه ی خودتون سر زدید، شما هم به لیست مامان های مدرسه اضافه شدید
شایسته
1 آذر 91 19:38
سلام مامان عزیز
من خیلی خیلی به کمکتون نیاز دارم...
من برای پایان نامه ام یه پرسشنامه درباره خواب بچه ها دارم که مامانایی که کوچولوی 4تا6 ساله دارن باید تکمیلش کنن. فکر کردم توی محیط مجازی حتما کسایی هستن که بهم کمک کنن
قول میدم که کمتر از 5 دقیقه زمان می گیره و خیلی هم ساده است.
از محبتتون ممنونم و دعاتون می کنم.


سلام
چشم فرمی که فرستادید رو در مدرسه قرار میدیم تا مامان ها پر کنن فقط ممنون میشیم در صورت امکان برای فرمتون یک عنوان بذارید و دوباره برامون بفرستید
با آرزوی موفقیت برای شما

nik pak
19 آذر 91 12:09
واقعااااااا قشنگ بود میسی از لطفتون بازم از این پستا بذارید!

سلام
خوشحالیم که خوشتون اومده
مامان محمد فرزام
17 دی 91 20:32
سلام.خیلی جالب بود


سلام مامان عزیز
ممنون از لطفتون