مدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــامدرســـــــــه ی مامان هــــــــــــــــــــــا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

مــدرســـه ی مــامــان هـا

اینجا برای تربیت فرزندانمان همگی هم معلم هستیم هم شاگرد!

تربیت دینی 15؛ انتقال مفاهیم دینی با استفاده از بُعد عقلانی (قسمت دوم)

1390/12/6 10:00
نویسنده : یه مامان
3,222 بازدید
اشتراک گذاری

 

در قسمت قبل به بعد عقلانی وجودی انسان پرداختیم، در این قسمت به راه کارهایی که به تقویت این بعد از انسان کمک می کند می پردازیم.

با ما در ادامه ی مطلب همراه باشید...

 

اگر اهمیت پرداختن به بُعد عقلانی در انتقال مفاهیم دینی به فرزندان را مطالعه نفرمودید به «تربیت دینی 14؛ انتقال مفاهیم دینی با استفاده از بُعد عقلانی (قسمت اول)» رجوع کنید.

آموزش و پرورش در مورد بالا بردن قدرت تفکر منطقی و نقادانه ی دانش آموزان چه وظیفه دارد ؟

این کار یک قدرت خاص می خواهد و حتماً بسیاری از معلمان، توانایی این کار را دارند و باید بررسی شود . اساساً ما باید فلسفه ی اسلامی خود را آموزشی کرده و با زبان مدرسه ای منتقل کنیم . در کشورهای غربی این کار انجام شده است . در خانه نیز ما با یکدیگر در حال گفتگو هستیم و درکنار این گفتگو، می توانیم مدام این تفکر منطقی و بُعد عقلانی را پرورش دهیم . در بستر یک تفکر منطقی می توانیم مفاهیم دینی را به راحتی منتقل کنیم . یکی از تمرین ها این است که به بسیاری از پرسش های بچه ها پاسخ فوری ندهیم . کمک کنیم خود بچه ها به پاسخ دست پیدا کنند .

مشاوری تعریف می کرد که : «سال ها قبل با یک دانش آموزی که خانواده ی مذهبی داشت اما دو بار از خانه فرار کرده بود مواجه شدم ؛ من هر چیزی به این بچه می گفتم ، او می دانست و جواب می داد . با کمی صحبت با یکی از والدین او ، احساس خستگی کردم . از ایشان پرسیدم آیا هر سوالی فرزند شما می پرسد ، همینگونه جواب می دهید؟ گفت : بله، من هر چه که فرزندم می پرسید به سرعت جواب داده ام و حتی لحظه ای سوالات او را بی پاسخ نگذاشته ام . گفتم با این کار شما او را خفه می کنید . شما فرزند خود را زیاد احاطه کرده اید . این بچه از دست شما خسته شده است . مشکل او دانایی نیست. یک مدتی در پاسخ سوال های او، کلمه ی نمی دانم را بکار ببرید .»  آنقدر این پدر و مادر به بچه اطلاعات می دادند که قدرت تفکر را از او گرفته بودند .

باید به بچه های خود اجازه ی تفکر بدهیم . حتی همه ی غلط های تفکر فرزندان خود را نگیریم . بگذاریم روحیه ی پرسشگریِ او باقی بماند . یکی از اساتید دانشگاهی تعریف می کرد: «سال ها قبل در کلاس های دانشگاهی وقتی افراد سوال می کردند من به طور قاطع جواب می دادم . مدتی که از ترم می گذشت دیگر کسی سوال نمی کرد.»

گاهی باید معلم در سر کلاس به دانش آموزان بگوید نمی دانم . گاهی باید به آنها میدان داده و بگوید که بعداً پاسخ می دهم . با این کار تفکر ادامه پیدا می کند . سوال، یکی از علامت های تفکر است . ما نباید سوال ها را زود پاسخ دهیم . بلکه با کمک کودکان باید به پاسخ سوال ها برسیم . با این کار آنها تشویق می شوند . نکته ی دیگری که در اینجا قابل ذکر می باشد این است که برای پرسشگری و یا بدست آوردن پاسخ، زیاد فرزندان خود را تشویق نکنیم . بسیاری از اوقات تشویق یعنی توقف . نباید محبت کوپنی باشد و  وقتی بچه کار خوبی کرد به او محبت کنیم . بلکه همیشه باید به فرزندان محبت کنیم .

نکته ی بعدی این است که اگر سوال مسبوق به یک انگیزه است، انگیزه ی آن را با بچه ی خود در میان بگذاریم -البته با مهربانی و بدون تمسخر  کردن این کار را بکنیم- . وقتی  انگیزه ها مشخص شود افراد با شفافیت بیشتری خود را می بینند . در مورد خود تفکر کرده و راه تفکر منطقی برای آنها باز می شود . و راه تفکر عوامانه مسدود می شود . پدر و مادرها باید بدانند که برخی از سوال ها فطری هستند . اینکه چرا خدا ما را خلق کرده است . و بحث از جبر و اختیار،  سوال های فطری نوجوانان ما هستند . اما برخی از سوال ها وسیله ی اعتراض هستند .

شخصی بعریف می کرد: «یک نفر پرسید چرا در اسلام حجاب اجبار شده است . از او پرسیدم چرا باید انسان ها لباس بپوشند ؟ گفت: این مسئله معلوم است که ما باید یک پوشش داشته باشیم . گفتم: چه کسی این مسئله را معلوم کرده است .  گفت : همه ، این را می گویند . گفتم آیا اگر همه بگویند باید تو را اعدام کنند تو قبول می کنی ؟ گفت : نه». بنابراین ما نباید براساس حرف همه و یا ذهن خود زندگی کنیم . باید غیر از انگیزه ها در مورد پیش فرض های سوال ها هم صحبت کنیم . نباید برای خود پیش فرض های غلط درست کنیم . باید در پرسش ها و سوال های خود اولویت سنجی کنیم .باید اهمیت و ارزش سوال را به فرزند خود بگوییم . اهمیت موضوعات مختلف را به او یاد آوری کنیم .

امام صادق (ع) می فرمایند : همیشه امیرالمومنین (ع)این سخن را بر زبان خود جاری می کردند که  قلب خود را با تفکر بیدار کنید،پهلوی خود را از خواب تهی کرده و تقوای خدا را پیشه کنید . باید از خواب بیدار شده و عقل خود را بکار بیندازیم تا به تقوا برسیم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

یک عدد مامان
6 اسفند 90 11:16
عجب !
مطلبی که در باره ی "نمیدونم" بیان کردین واسم خیلی جالب بود . من این مطلبو نمیدونستم ولی کلا بعضی مواقع به صورت ناخودآگاه در جواب سولات امین و متین بهشون میگفتم : خودت چی فکر میکنی؟ یه جورایی دوس نداشتم هر چی میپرسن من جواب بدم . نمیخواستم فک کنن من دانای کل هستم و همیشه همه چی رو میدونم ! میخواستم بفهمن که منم ممکنه چیزی رو بلد نباشم و یا ممکنه اشتباه کنم .... خیلی برام جالب بود این پستتون

آفــــرین مامان مهربون!
خیلی خوبه که بچه ها رو به فکر کردن واداریم و به لقمه های آماده عادتشون ندیم...
البته با ذکر نکاتی که در جواب مامان روشای عزیز ذکر کردیم

ممنوووون

مامان علی خوشتیپ
6 اسفند 90 14:56
خیلی جالبه که میگید سئوالات رو سریع جواب ندید.
من که فکر می کردم جواب ندادن به سئوالا یه جور ضعفه .(از طرف پدر و مادر)از این به بعد تمرین میکنم.خیلی نکته جالبی بود.ممنون


خواهش می کنیم مامان مهربون
براتون آرزوی موفقیت می کنیم
مریم(مامان روشا)
6 اسفند 90 15:26
وای خیلی جالب بود وجالبترش برای من این بود که واقعا" بعضی وقتا جواب سوالهای روشا رو نمیدونم ووقتی هم میگم نمیدونم خیلی ناراحت میشه میگه اِ ...نمیدونم چیه! نگو نمیدونم!

یاد خاطره ی یه معلم افتادم... روزی یه معلم باتجربه برام تعریف می کرد که واقعا بعضی وقت ها بچه ها سوالاتی می پرسن که آدم تو جواب دادنش می مونه، در اون مواقع من سریع اون سوال رو تشویق می کنم و می گم: «به نکته ی خوبی اشاره کردی! حالا برای اینکه این موضوع رو بهتر بفهمید ، این موضوعِ تحقیق شما باشه »

ما مامانا می تونیم روش های رسیدن به جواب رو به بچه ها یاد بدیم و خودمون هم همراه با اونا باشیم تا اونا رو هدایت کنیم که جوابای صحیح رو بگیرن... مثلا می تونیم اونا رو با افراد دانای در اون مطلب آشنا کنیم و یا کتاب مفیدی رو در اون زمینه بهشون معرفی کنیم و ...
البته در مورد روشای عزیز فعلا این روش ها جواب نمیده. ان شاءالله برای بعدترش
مامان پریسا
6 اسفند 90 17:34
نکات اموزنده و خوبی بود ممنون.
بهتره که گاهی اوقات استاد فوت کزه گری رو به شاگرد یاد نده تا شاگرد بتونه با کمک فکرش به اون برسه.

خواهش می کنیم مامان مهربون...

البته حرف شما کاملا متین هست، ولی این فقط یه نمونه و مثال از اون کلیدهای تربیتی بود، هزار تا فوت دیگه هست که خودتون باید کشفش کنید و ما منتظر شنیدن کشفیاتتون هستیم...