تربیت دینی 15؛ انتقال مفاهیم دینی با استفاده از بُعد عقلانی (قسمت دوم)
در قسمت قبل به بعد عقلانی وجودی انسان پرداختیم، در این قسمت به راه کارهایی که به تقویت این بعد از انسان کمک می کند می پردازیم.
با ما در ادامه ی مطلب همراه باشید...
اگر اهمیت پرداختن به بُعد عقلانی در انتقال مفاهیم دینی به فرزندان را مطالعه نفرمودید به «تربیت دینی 14؛ انتقال مفاهیم دینی با استفاده از بُعد عقلانی (قسمت اول)» رجوع کنید.
آموزش و پرورش در مورد بالا بردن قدرت تفکر منطقی و نقادانه ی دانش آموزان چه وظیفه دارد ؟
این کار یک قدرت خاص می خواهد و حتماً بسیاری از معلمان، توانایی این کار را دارند و باید بررسی شود . اساساً ما باید فلسفه ی اسلامی خود را آموزشی کرده و با زبان مدرسه ای منتقل کنیم . در کشورهای غربی این کار انجام شده است . در خانه نیز ما با یکدیگر در حال گفتگو هستیم و درکنار این گفتگو، می توانیم مدام این تفکر منطقی و بُعد عقلانی را پرورش دهیم . در بستر یک تفکر منطقی می توانیم مفاهیم دینی را به راحتی منتقل کنیم . یکی از تمرین ها این است که به بسیاری از پرسش های بچه ها پاسخ فوری ندهیم . کمک کنیم خود بچه ها به پاسخ دست پیدا کنند .
مشاوری تعریف می کرد که : «سال ها قبل با یک دانش آموزی که خانواده ی مذهبی داشت اما دو بار از خانه فرار کرده بود مواجه شدم ؛ من هر چیزی به این بچه می گفتم ، او می دانست و جواب می داد . با کمی صحبت با یکی از والدین او ، احساس خستگی کردم . از ایشان پرسیدم آیا هر سوالی فرزند شما می پرسد ، همینگونه جواب می دهید؟ گفت : بله، من هر چه که فرزندم می پرسید به سرعت جواب داده ام و حتی لحظه ای سوالات او را بی پاسخ نگذاشته ام . گفتم با این کار شما او را خفه می کنید . شما فرزند خود را زیاد احاطه کرده اید . این بچه از دست شما خسته شده است . مشکل او دانایی نیست. یک مدتی در پاسخ سوال های او، کلمه ی نمی دانم را بکار ببرید .» آنقدر این پدر و مادر به بچه اطلاعات می دادند که قدرت تفکر را از او گرفته بودند .
باید به بچه های خود اجازه ی تفکر بدهیم . حتی همه ی غلط های تفکر فرزندان خود را نگیریم . بگذاریم روحیه ی پرسشگریِ او باقی بماند . یکی از اساتید دانشگاهی تعریف می کرد: «سال ها قبل در کلاس های دانشگاهی وقتی افراد سوال می کردند من به طور قاطع جواب می دادم . مدتی که از ترم می گذشت دیگر کسی سوال نمی کرد.»
گاهی باید معلم در سر کلاس به دانش آموزان بگوید نمی دانم . گاهی باید به آنها میدان داده و بگوید که بعداً پاسخ می دهم . با این کار تفکر ادامه پیدا می کند . سوال، یکی از علامت های تفکر است . ما نباید سوال ها را زود پاسخ دهیم . بلکه با کمک کودکان باید به پاسخ سوال ها برسیم . با این کار آنها تشویق می شوند . نکته ی دیگری که در اینجا قابل ذکر می باشد این است که برای پرسشگری و یا بدست آوردن پاسخ، زیاد فرزندان خود را تشویق نکنیم . بسیاری از اوقات تشویق یعنی توقف . نباید محبت کوپنی باشد و وقتی بچه کار خوبی کرد به او محبت کنیم . بلکه همیشه باید به فرزندان محبت کنیم .
نکته ی بعدی این است که اگر سوال مسبوق به یک انگیزه است، انگیزه ی آن را با بچه ی خود در میان بگذاریم -البته با مهربانی و بدون تمسخر کردن این کار را بکنیم- . وقتی انگیزه ها مشخص شود افراد با شفافیت بیشتری خود را می بینند . در مورد خود تفکر کرده و راه تفکر منطقی برای آنها باز می شود . و راه تفکر عوامانه مسدود می شود . پدر و مادرها باید بدانند که برخی از سوال ها فطری هستند . اینکه چرا خدا ما را خلق کرده است . و بحث از جبر و اختیار، سوال های فطری نوجوانان ما هستند . اما برخی از سوال ها وسیله ی اعتراض هستند .
شخصی بعریف می کرد: «یک نفر پرسید چرا در اسلام حجاب اجبار شده است . از او پرسیدم چرا باید انسان ها لباس بپوشند ؟ گفت: این مسئله معلوم است که ما باید یک پوشش داشته باشیم . گفتم: چه کسی این مسئله را معلوم کرده است . گفت : همه ، این را می گویند . گفتم آیا اگر همه بگویند باید تو را اعدام کنند تو قبول می کنی ؟ گفت : نه». بنابراین ما نباید براساس حرف همه و یا ذهن خود زندگی کنیم . باید غیر از انگیزه ها در مورد پیش فرض های سوال ها هم صحبت کنیم . نباید برای خود پیش فرض های غلط درست کنیم . باید در پرسش ها و سوال های خود اولویت سنجی کنیم .باید اهمیت و ارزش سوال را به فرزند خود بگوییم . اهمیت موضوعات مختلف را به او یاد آوری کنیم .
امام صادق (ع) می فرمایند : همیشه امیرالمومنین (ع)این سخن را بر زبان خود جاری می کردند که قلب خود را با تفکر بیدار کنید،پهلوی خود را از خواب تهی کرده و تقوای خدا را پیشه کنید . باید از خواب بیدار شده و عقل خود را بکار بیندازیم تا به تقوا برسیم.